احترام به مرزهای دیگران
برای احترام گذاشتن به مرزهای دیگران و همراهی با علایق آنها، کودکان باید چندین مورد را یاد بگیرند:
1. نرنجاندن دیگران
2. احترام به پاسخ منفی دیگران بدون تنبیه آنها
3. احترام به محدودیتها به طور کلی
4. رغبت به جدایی دیگران از خود
5. و اینکه وقتی مرزهای دیگران مانع از دستیابی آنها به خواسته شان میشود، به جای آن که عصبانی شوند، غمگین باشند.
کودک با هیچ یک از این ویژگیها متولد نمیشود، از این رو وظیفهی شماست که این موارد را در ذهن او حک کنید.
درسهای خوب:
دیگران را آزار نده، از حد خود تجاوز نکن و دیگران را به دلیل «نه» گفتن تنبیه نکن.
بهترین راه آموزش کودک برای احترام گذاشتن به دیگران آن است که خودتان مرزهای شخصی مناسبی داشته باشید. به این معنی که نباید به خودتان اجازه دهید با شما با بیاعتنایی رفتار شود. مرزهای شما به عنوان یک پدر یا مادر، همان مرزهایی هستند که فرزندتان آنها را ملکه ذهن خود خواهد کرد. اگر زمانی که فرزندانتان به مرزهای شخصی شما یا محدودیتها احترام نمیگذارند به آنها پاسخ منفی بدهید، احترام به دیگران و محدودیتها را یاد میگیرند. و در مقابل اگر شما چنین کاری را انجام ندهید، آنها نیز آن را یاد نمیگیرند.
کودکان عادی، زمانی که برای اولین بار محدودیتهایی را برای آنها در نظر میگیرید، طبیعتاً احساس تنفر میکنند. زمانی که کودکی بیاحترامی و نفرت خود را نشان میدهد، آن کاری که قصد انجام آن را دارید ملاکی برای امتحان خودتان به شمار میآید. طبیعی است که کودک رفتار توأم با بیاحترامی از خود بروز دهد، ولی ادامهی این رفتار، عادی نیست. علاج این مشکل نشان دادن احساس همدردی، اصلاح رفتار، سپس در نظر گرفتن عواقبی برای آن است.
نمونههایی از احساس همدردی و اصلاح رفتار کودک
* «پسرم، میدانم که واقعاً ناراحتی، اما این طرز صحبت کردن تو با من درست نیست. اینکه به من میگویی نمیفهمی، قابل بخشش نیست. این کارت مرا آزرده میکند. تو میتوانی غمگین یا عصبانی باشی، ولی به تو اجازه نمیدهم به من توهین کنی.»
* «پسرم، میدانم که غمگینی. اما هیچ فکر کردهای وقتی فکر میکنی که من تو را درک نمیکنم، چه احساسی پیدا میکنم؟» منتظر پاسخ او باشید تا مجبور شود فکر کند که دیگری چه احساسی پیدا میکند.
* وقتی مردم به تو توهین میکنند چه حسی به تو دست میدهد؟ دوست داری با تو هم چنین رفتاری شود؟»
* «پسرم، شنیدم که کلمات زشتی را به کار بردی. هر وقت توانستی با من با احترام بیشتری حرف بزنی، خوشحال خواهم شد که به صحبت هایت گوش کنم. من به صحبت افرادی که مرا احمق خطاب میکنند، گوش نخواهم کرد. اگر از چیزی ناراحتی، به روش دیگری حرفت را به من بزن.»
* «پسرم، لطفاً دربارهی چیزی که الآن بر زبان آوردی، فکر کن و کلمهی بهتری را به زبان بیار.»
هر وقت که اصلاح رفتار با عذرخواهی، اصلاح و تغییر مناسب و اظهار پشیمانی همراه باشد، کودک احترام گذاشتن به دیگران را یاد میگیرد. اما اگر کودک عذرخواهی و اظهار پشیمانی نمیکند و درصدد اصلاح رفتار خود بر نمیآید یا اگر این کارش به شکل یک الگوی رفتاری درآمده است. تنبیههایی را برای این رفتارهای او در نظر بگیرید.
نمونههایی از عواقب رفتارهای نادرست کودک
* «پسرم، از تو خواستم که با این لحن با من حرف نزنی. من به چنین حرفهایی گوش نمیکنم، چون احساسات مرا آزرده میکند. بنابراین میتوان به اتاقت بروی و خوب به حرفهایت فکر کنی تا راه بهتری پیدا کنی.»
* «پسرم، تا زمانی که نتوانی به این طعنهها و حرفهای زشت پایان بدهی، میتوانی جایی دیگری بروی و از فرد دیگری بخواهی به حرفهایت گوش دهد. من این کار را نمیکنم. از این جا برو.»
«پسرم اگر با چنین رفتاری همهی ما را به بدترین وجه ممکن آزار میدهی، در مورد رفتارت بیرون از خانه نظری ندارم. بهتر است تا مدتی در خانه بمانی و به این فکر کنی که چگونه میتوانی به شیوهی بهتری با دیگران حرف بزنی.»
توجه داشته باشید، باید تا جایی که ممکن است پیامد را به خطای مرتکب شده ارتباط دهیم. در این مثال، خطای به وجود آمده از نوع ارتباطی است. کودک رفتاری را از خود نشان میدهد که مردم آن را نمیپسندند. بنابراین پیامد نهایی، از دست دادن ارتباط با مردم است آن هم به دلیل رفتاری که دارد.
همچنین توجه داشته باشید که کودک نمیتواند چیزی را تحت کنترل خود درآورد. مامان فقط محدودیتهای مورد نظر خود و عواقب آن را بیان میکند. او کودک را شرمنده یا تحقیر نمیکند. او آنچه را که کودک باید واقعاً انجام دهد، به او تذکر میدهد. حق انتخاب برای او محفوظ است. او اگر بخواهد میتواند در نادانی خود باقی بماند، اما مادرش به روشنی بیان کرده است که چه چیزی میتواند به رفتار کودک ارزش ببخشد. مادر آزادی و حق انتخاب کودک را حفظ میکند و در تمام طول این فرایند همچنان او را دوست دارد. آن سه جزء، آزادی، انتخاب و مسئولیت پذیری، همگی در این رابطه حفظ شده اند. کودک درک میکند که چه چیزی در ارتباط با رفتار نامطلوب بین فردی اهمیت دارد:
1. رفتار او مردم را آزرده میکند.
2. به بهای از بین رفتن رابطه اش با شما تمام خواهد شد.
تا جایی که ممکن است، اطمینان پیدا کنید که کنترل خودتان را در اختیار دارید، چرا که این همان چیزی است که با مرزهای تربیتی در ارتباط است. لازم است سه اتفاق در اینجا به وقوع بپیوندد. اول اینکه، خودتان را در معرض اتهام قرار نخواهید داد. بنابراین وقتی کودک با این لحن با شما حرف میزند، شما - به عنوان فردی که مرزهای تربیتی خوبی در او پرورش یافته است - برای شنیدههای خود محدودیت قائل میشوید، و سپس اگر بخواهد به این رفتارش ادامه دهد، کسی را ندارد که بتواند با او به این لحن صحبت کند. (این روش در مورد کودکان کم سن تری که دچار عصبانیتهای خیلی شدید میشوند نیز مؤثر است. به آنها بگویید اگر میخواهند میتوانند عصبانی باشند، اما باید خشمشان را در محدودهی اتاق خودشان نگه دارند و شما نمیخواهید صدایشان را بشنوید).
دوم، فرزندتان یاد میگیرد که رفتارش دیگران را آزار میدهد. اکثر کودکان از اینکه فکر کنند کسی را آزار میدهند ناراحت میشوند. آنها با قوانین و محدودیتها میجنگند، اما رنج را نیز درک میکنند. به آنها بگویید آنچه که گفته اند مایهی شرمندگی است و این کار شما را غمگین میکند. شما در آغاز آموزش یک قانون طلایی به او هستید، قانونی اخلاقی که بر مبنای همدردی است؛ قانونی که بر پایهی آگاهی و توجه به احساسات دیگران استوار است. رفتار با دیگران باید به همان نحوی باشد که میخواهیم با ما رفتار شود؛ یعنی رفتاری که مستلزم درک چگونگی تأثیر آن بر دیگران است. کودکان میتوانند به سرعت درک کنند که دیگران نمیخواهند با شیوهی مشخصی با آنها برخورد شود. این رفتار را همراه با پیامهای گناهکارانه به کار نبرید، اما تا جایی که میتوانید با لحنی پرسش گرانه با او صحبت کنید: «وقتی در مدرسه کسی با تو به این نحو حرف میزند، چه احساسی به تو دست میدهد؟» اجازه دهید آنها فکر کنند و پاسخ دهند، و سپس به آنها بگویید: «خوب؛ این همان احساسی است که وقتی تو هم با من این طور حرف میزنی، پیدا میکنم. من هم این احساس را دوست ندارم.»
سوم، اگر رفتار آنها جنبهی اصلاح گرایانه ندارد، که در ابتدا ممکن است این طور باشد، کودکان باید بهای آن را با از دست دادن چیز دیگری بپردازند. در نظر گرفتن یک تاوان ارتباطی میتواند مفید باشد. به معنای دیگر، از آنجایی که آنها شخصی را آزرده اند یا مورد بیاحترامی قرار دادهاند، تاوان این کار را با از دست دادن فرصت همراهی با این فرد میپردازند. کودکان را از خود دور کنید، و زمانی که چنین رفتاری دارند با آنها تعامل نداشته باشید. به آنها بگویید فکر میکنید، لازم است که آنها مدت زمانی را به یافتن راهی بهتر برای گفت و گو با شما اختصاص دهند، و پس از آن به شنیدن حرفهایشان تمایل پیدا خواهند کرد. «رفتار زشت» برابر است با «تنهایی». «رفتار خوب» برابر است با «داشتن کسی که گوش میکند». به عصبانیت او گوش کنید، اما نه به الفاظ زشت و بیادبانهی او.
منبع مقاله :
دکترکلاود، هنری؛ دکترتاون سند، جان؛ (1391)، کودک و حد و مرزهایش، مترجم: دکتر مینا اخباری آزاد، تهران: انتشارات صابرین، چاپ دوم.