به گمان من این سوال، مانند قدم گذاشتن روی پله دوم نردبان
است. پله اول آن است که اصولگرایان از خود بپرسند آیا حرف تازه و روش نو
برای جلب آرای مردم دارند یا نه. اکثر اصولگرایان علاقهای به یافتن پاسخ
این سوال ندارند و به جای آن مایل هستند، بر نقاط ضعف جریان حریف متکی
باشند و انصافا غضنفرهای جریان اصلاحطلب نیز پاس گلهای خوبی به
اصولگرایان داده و میدهند. جریان اصولگرا همواره یک شعار را مطرح کرده که
ذاتا به دنبال قدرت نیست، بلکه در پی تحکیم گفتمان اصولگرایی است. این ادعا
قاعدتا نمیتواند از مرحله شعار فراتر رود زیرا به محض اینکه بخواهند
فراغتی بیابند و تولید گفتمان کنند، انتخابات از راه میرسد و آنها نیز
همانند رقیبشان وارد بازی قدرت میشوند.
فرض میکنیم اصولگرایان بخواهند تولید گفتمان کنند. اشکال کار در این است
که این جریان، نمیتواند از لاک خود بیرون بیاید و درباره ادبیات سیاسی
حاکم بر نسل جوان که تحتتاثیر اندیشههای روز دچار تطور است، اعلام موضع
کند. مثلا هنوز هم واژههایی مثل آزادی، حکمرانی خوب، حقوق شهروندی و نظایر
آن در ادبیات اصولگرایان با تعابیر انقباضی تعریف میشود و تفکرات امام
خمینی، مقام معظم رهبری، شهید مطهری، شهید بهشتی در این مقولات کاملا
برایشان ثقیل است. در انتخابات ریاستجمهوری ٩٢و٩٦ آقای روحانی به عنوان
شخصیتی با سابقه اصولگرایی، تنها با کنار زدن ترس ناشی از به کار بردن
واژههای آزادی و حقوق شهروندی و... توانست به راحتی از میان جناح مقابل
یارگیری کند. جریان اصولگرایی مادام که بین خود و واقعیتهای جامعه، دیوار
چین کشیده است، باید به همان رای سنتی - که به گمانم مسیر کاهندهای را هم
طی میکند- قانع یا امیدوار باشد که دولت حاکم یا جناح اصلاحطلب به دلایل
متعدد آنقدر ناکارآمد شود تا بتواند بر موج نارضایتی مردم سوار شود. یعنی
دقیقا همان کاری را صورت دهد که در انتخابات ٨٤ شاهد آن بودیم. هرچند به
عنوان یک اصولگرا معتقدم سال ٨٤ کلاه اصولگریان را جماعتی «اصولگرانما»
برداشتند. این اتفاق باز هم در کمین اصولگرایان است.
45302