ماهان شبکه ایرانیان

قرمزِ خاکستری

سینماسینما، پدرام عبهر: «خفه‌گی» یک عاشقانه‌ی مریضِ سیاه و سفیدِ سردِ مالیخولیایی است. یک فیلمِ خوش‌ساخت که به معنای واقعی کلمه «سینمایی» است

قرمزِ خاکستری

سینماسینما، پدرام عبهر: «خفه‌گی» یک عاشقانه‌ی مریضِ سیاه و سفیدِ سردِ مالیخولیایی است. یک فیلمِ خوش‌ساخت که به معنای واقعی کلمه «سینمایی» است. قاب‌های تصویر و حرکاتِ دوربین همگی با دقّت طراحی شده‌اند، نورپردازی هنرمندانه است، طرّاحی صحنه و لباس و گریم کم‌نقص است، موسیقی دقیقاً با حال و هوای فیلم هم‌خوانی دارد و اغلب در پس‌زمینه جریان دارد و بازی‌ها هم حرف ندارد. و فریدون جیرانی این ارکسترِ خوش‌صدا را به بهترین شکل رهبری (کارگردانی) کرده است.

آخرین ساخته‌ی فریدون جیرانی، به اعتقاد من بهترین و پخته‌ترین فیلم این کارگردان کهنه‌کار است. فیلم جدید جیرانی، از خیلی جهات یادآور فیلم‌های پیشین اوست؛ قرمز، شامِ آخر، پارک‌وی؛ همگی عاشقانه‌هایی مریض بودند با چاشنی ترس و دلهره و آدم‌های روان‌پریش. «خفه‌گی» هم داستان دختری (پردیس احمدیه) است که در سردترین و برفی‌ترین روزهای سال، از ترس پسرعمویش (نوید محمّدزاده) که به تازگی باهم ازدواج کرده‌اند، راهی تیمارستان شده. به تدریج، پای پرستار تیمارستان (الناز شاکردوست) نیز به ماجرای پیچیده‌ی این زوج عجیب کشیده می‌شود.

«خفه‌گی» خوب آغاز می‌شود، بهتر ادامه پیدا می‌کند و طوفانی به پایان می‌رسد. شاید برخی منتظر هیجان بیشتری در فیلم بوده باشند. امّا به شخصه معتقدم که حال و هوای مالیخولیایی فیلم، هیجانی بیش از این را نمی‌طلبید. امّا در نهایت، برگ برنده‌ی «خفه‌گی» نه فیلمنامه بلکه کارگردانی است. (هرچند ناگفته پیداست که بدون یک فیلمنامه‌ی خوب، فیلم توخالی می‌شد.) در کمتر فیلمی از سینمای ایران چنین تصاویرِ سینمایی چشم‌نوازی می‌توان یافت که البتّه به درستی در خدمت فضاسازی و قصّه نیز باشد. امّا در خفه‌گی صدا نیز به اندازه‌ی تصویر اهمیت دارد؛ صدای بارش برف، صدای نفس‌ها، صدای فندک، و صداهای دیگر که تقریباً به صورت اغراق‌شده شنیده می‌شوند و به ترس و تعلیقِ حاکم بر فضای فیلم می‌افزایند. و البته صدای موسیقی. موسیقی متن کارن همایون‌فر در این فیلم تشخّص نمی‌یابد، بلکه در پس زمینه به آرامی جریان دارد و فقط گاه اندکی اوج می‌گیرد و باز به پشت تصاویر می‌خزد. شاید حتّی متوجّه موسیقی متن فیلم نشوید چرا که سعی نمی‌کند خودنمایی کند بلکه فقط در خدمت فضاسازی فیلم است. البتّه تک‌اهنگ‌های فیلم حسابشان جداست. کاملاً صداهای دیگر را محو می‌کنند و کل فضا را به خود اختصاص می‌دهند.

و امّا بازی‌ها. الناز شاکردوست در نقشی بسیار متفاوت، با گریمی کاملاً متفاوت، درخشان ظاهر شده و بدون شک بهترین بازی دوران بازیگری­اش را تا به حال ارائه کرده است. نوید محمّدزاده هم که همچون همیشه بی‌نقص بازی می‌کند. پردیس احمدیه نیز در نقشی از لحاظ زمانی کوتاه امّا نه چندان راحت، عالی و باورپذیر ظاهر می‌شود. این سه بازیگر، نقش شخصیت‌هایی را بازی می‌کنند که خیلی متعلّق به جهان ما نیستند و شبیه هیچ‌کس نیستند، با این حال می‌توانند همذات‌پنداری مخاطب را برانگیزند. که البته این امر همان‌قدر که به بازی خوب بازیگران مربوط است به شخصیت‌پردازی دقیق و عالی جیرانی هم برمی‌گردد.

خفه‌گی، «قرمز» جدید جیرانی است. قرمزی که این بار «خاکستری» است. خاکستری‌ای که از «قرمز» هم خوش‌رنگ‌تر است. و این خاکستریِ خوش‌ساخت به اعتقاد نگارنده بهترین فیلمِ جشنواره‌ی گذشته بود.

 

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان