در بحث ریشهها بیماریهای روانی، یکسری عوامل بیولوِژیکی وجود دارند که نقش وراثت در ایجاد آنها بیشتر است. این بیماریها، ماجرایی متفاوت با بیماریهای روانی دارند که منشأ آنها عوامل اجتماعی است.

یکسری از بیماریهای روانی، اکتسابی هستند و فرد آنها را به مرور زمان و با زندگی در اجتماع بهدست میآورد. خانواده، مدرسه، محیط کار و محیطی که فرد در آن پرورش مییابد و رشد میکند در به وجود آمدن یکسری بیماریهای روانی نقش دارد. فشارها و استرسهایی که در این محیطها به فرد وارد میشود، میتواند به واکنشهای مختلفی مانند خشونت، پرخاشگری و رفتارهای تکانشی و... منجر شود.
از سوی دیگر عدهای هم به رفتار گوشهگیرانه و فاصله گرفتن از جامعه روی میآورند. بیعدالتیها و تبعیضهایی که فرد در جامعه مشاهده میکند بر رفتار او تأثیر میگذارد. فرد واکنشهای متفاوتی نسبت به این قضایا نشان میدهد. مسائلی مثل فاصله طبقاتی میتوانند بر بعضی از بیماریهای روانی تأثیر مستقیمی داشته باشند. بیماری اسکیزوفرنیا نمونهای از بیماریهای روانی است که طبقه اجتماعی فرد در ایجاد آن تأثیر میگذارد.
فشارها و مشکلاتی که زندگی در یک طبقه خاص به فرد وارد میکند، باعث شکلگیری و تشدید بسیاری از بیماریهای روانی میشود. فشارهایی که از کودکی به فرد وارد میشوند و تبعیضهایی که او مشاهده میکند، روی شخصیتش تأثیر دارد. این تبعیضها و فشارها روی خودپنداره کودک تأثیر میگذارد و او را تبدیل به انسانی کماعتماد به نفس توام با مشکلات میکند که در رفتار اجتماعی خود ضعیف است و خود را قبول ندارد. این افراد در ارتباط اجتماعی، تحصیل، کار و تشکیل خانواده نمیتوانند چندان موفق باشند و کاراییهای لازم را ندارند. بیماریهای روانی که فرد با آنها مواجه است، فقط به زندگی خود فرد آسیب نمیزند بلکه میتواند به نسلهای بعدی هم منتقل شود.
فرد نمیتواند والد خوب و الگوی مناسبی برای فرزندش باشد. در بعضی حادثهها و اتفاقاتی که در جامعه رخ میدهد مانند تصادف پورشه که در این روزها خبرساز شده و واکنشهای زیادی را به دنبال داشته است ما شاهد یکسری واکنشهای یکسان روانیی در بین افراد جامعه هستیم. در جامعه شاهد تفاوت طبقاتی هستیم. این تفاوت زمانی که تشدید میشود، روی رفتار افراد جامعه تأثیر میگذارد و به واکنشهای جمعی خاصی منجر میشود. یکسری از افرادی که در جامعه دارای ثروت هستند و از یکسری مزایای خاص برخوردارند، دست به رفتارهای متفاوت با هنجارهای جامعه میزنند. سوار ماشینهای گرانقیمت میشوند و رفتارهای خاصی را نشان میدهند تا طبقه خود را به سایر افراد جامعه نشان دهند.
دیدن این نابرابریها و بیعدالتی باعث میشود که در برخی موارد واکنشهای متفاوتی بروز دهند. ریشه این واکنشها را میتوان در فاصله طبقاتی، بیعدالتی و تبعیضی دانست که در جامعه وجود دارد. هر چقدر در جامعه عدالت و قانونمداری بیشتر باشد از میزان این واکنشها کاسته میشود. از سوی دیگر هم خانوادهها در ایجاد این اوضاع نقش دارند. فرزندان بسیاری از رفتارهای خود را در محیط خانه فرا میگیرند. وقتی والدین در خانه نسبت به بیعدالتی و فاصله طبقاتی جامعه حساس هستند و خود را از سایر طبقات جامعه جدا میدانند، فرزندان نیز این رفتارها را یاد میگیرند و در واکنشهای خود آنها را نشان میدهند.
عدهای از والدین نیز از هر راهی برای به دست آوردن ثروت استفاده میکنند و نسبت به رفتار فرزندان خود غفلت میکنند. آنها نظارت لازم را بر رفتار فرزندانشان ندارند. امکانات مالی لازم را برای فرزندان خود مهیا میکنند و به بقیه رفتارهای فرزندانشان نظارت نمیکنند و همین باعث میشود فرزندان رفتاری نامناسب در جامعه داشته باشند که حساسیت سایر افراد جامعه را برمیانگیزاند. برای کاستن از این واکنشها لازم است که فرهنگسازیهای لازم در جامعه صورت گیرد. فرهنگسازی در سطح اجتماعی و مسئولان و در سطح خانواده لازم است. بایددر جامعه قانونمداری رواج پیدا کند و از بیعدالتیها کاسته شود. رواج عدالت در جامعه باعث میشود که افراد نسبت به سایر طبقات جامعه بدبین نباشند و فاصله خود با آنها را حاصل بیعدالتی ندانند. از سوی دیگر خانوادهها باید آموزشهای لازم را به فرزندان خود بدهند و آنها را برای زندگی در جامعه آماده کنند و نظارتهای لازم را بر رفتار فرزندان خود داشته باشند.