اگر هنوز موفق به تماشای فصل آخر سریال بازی تاج و تخت نشده اید به جهت خطر اسپویل فعلاً این مطلب را کنار بگذارید. در این مقاله قصد داریم از هر قسمت فصل هفت سریال یک سکانس را به عنوان جذاب ترین و تأثیرگذارترین سکانس انتخاب کنیم. ممکن است سلیقه شما با نویسنده اندکی تفاوت داشته باشد پس شما هم نظرتان را برای ما بنویسید. اگر بخواهید از هر قسمت تنها یک سکانس را انتخاب کنید کدام را بر می گزینید؟
بازی تاج و تخت : قسمت اول
بی برو و برگرد سکانس آغازین سریال، تأثیرگذارترین سکانس این قسمت است. جایی که والدر فری در حال سخنرانی است و لحظاتی گیج می شویم که مگر او در فصل پیش به دست آریا به درک واصل نشده بود؟ آیا این یک فلاش بک است؟ یا نکند همانند جان اسنو او نیز جانی دوباره یافته است؟ کمی بعد او تمام خاندانش را مسموم می کند و اعتراف می کنم لحظه ای که اجازه نداد معشوقه اش از نوشیدنی بنوشد زیرا ارزش زن ها را از نوشیدنی گران بهایش کمتر می دانست بیش از پیش از او بیزار شدم اما غافلگیری اصلی زمانی رخ می دهد که همه می میرند و می فهمیم آریا فرزند خلف خانواده استارک است که در وجود او رسوخ کرده و آمده تا انتقام خانواده اش را از آنها بگیرد. او معشوقه والدر فری و خدمتکارانش را مسموم نمی کند تا کسی باشد که ماجرا را برای دیگران بازگو کند و به قول خود از طرف گرگی که از خاندان استارک باقی مانده آمده تا گله گوسفندان را نابود کند و درس عبرتی به دیگران بدهد. جایی که او با لبخندی سرشار از رضایت از میان ده ها جنازه خاندان فری عبور می کند بسیار دیدنی است.
بازی تاج و تخت : قسمت دوم
درست حدس زدید. انتخاب ما سکانسی است که یورون به کشتی گریجوی ها حمله می کند هر چند که بسیار بی رحمانه و خشونت آمیز است. او با کشتن یاران و متحدان آنها در نهایت دستش به برادرزاده اش یارا می رسد و او را اسیر می کند. تأثیر گذارترین صحنه زمانی است که یورون چاقو را زیر گلوی یارا گذاشته و از تئون می خواهد که جلو بیاید و خواهرش را نجات دهد اما تئون که از خشونت اطرافش حسابی وحشت کرده گویی دوباره به یاد شکنجه هایی که رمزی بر سرش آورده می افتد. شخصیت او که به شدت ترحم برانگیز است پس از چند ثانیه درنگ به داخل آب می پرد و فرار می کند. یورون که از بزدلی برادرزاده اش تعجبی نکرده حسابی به خنده می افتد و یارا هم طبق معمول از کرده برادرش شرمسار و ناامید می شود.
بازی تاج و تخت : قسمت سوم
اگر از دیدار جان اسنو با دنریس و دیدار برن با سانسا بگذریم، جالب ترین سکانس این قسمت خوراندن سم توسط جیمی به بانو اولناست. اینکه جیمی با مهربانی همیشگی اش مرگی درد آور را از او دریغ کرده و خواسته که با نوشیدن سم به راحت ترین و سریع ترین شکل ممکن بدون اندکی زجر و شکنجه از دنیا برود. اولنا مانند همیشه که هوشمندانه و منطقی عمل کرده، این بار نیز در مقابل سرنوشتش سر خم می کند و بدون هیچ تقلایی سم را می نوشد. اما او که بی اندازه از سرسی بیزار است در واپسین لحظات زندگی اش نزد جیمی اعتراف می کند که پسرشان را وی به قتل رسانده است. اولنا با افتخار از جیمی می خواهد که این پیغام را به سرسی برساند و داغ دلش را تازه کند.
بازی تاج و تخت : قسمت چهارم
دیدار آریا با سانسا و برن می توانست صحنه تأثیرگذاری شود اما اعضای این خانواده آنقدر دچار تغییر هویت شده اند که کمترین احساس را از خود نشان می دهند. گذشته از آن بی شک شما هم مثل ما مدتهاست منتظرید فرزندان دنریس یا همان سه اژدهای رشیدش از بخور و بخواب دست بردارند و در یک جنگ درست و حسابی در مقابل ارتشی پر و پیمان خود و مادرشان را سربلند کنند. در این قسمت بالاخره به آرزویتان می رسید. دنریس با هدایت یکی از اژدهایانش به جنگ با ارتش سرسی به سرکردگی جیمی لنیستر می رود و همان یک اژدها به کمک سواران دوتراکی ارتش آنها را به آتش می کشند. در ادامه جیمی فرصتی پیدا می کند که بی اعتنا به اژدهای غول پیکر، دنریس را بکشد اما پیش از آنکه به آتش کشیده شود، به کمک یار همیشگی اش به داخل آب می پرند و از جزغاله شدن نجات پیدا می کند.
بازی تاج و تخت : قسمت پنجم
سکانسی که آریا، لرد بیلیش را تحت نظر می گیرد کمی خیالمان راحت می شود که بالاخره کسی پیدا شد تا پته این کاراکتر مرموز را روی آب بریزد اما کمی بعد به یاد می آوریم که چرا سریال بازی تاج و تخت، سریال محبوب مان بوده است. این سریال داستان توطئه هاست. نقشه های پی در پی و رکب زدن های گاه و بی گاه که مخاطب را در جا میخکوب می کند. آریا پس از تعقیب لرد بیلیش وارد اتاقی مخوف و زیرزمینی می شود. آنجا نامه ای با دست خط خواهرش سانسا پیدا می کند که نشان می دهد زمانی که سانسا نامزد جافری بوده آن را نوشته و خانواده اش را به مقر پادشاهی فراخوانده است با آن که می دانسته حسابی به دردسر می افتند. آریا نامه را که سند خیانت خواهرش به خانواده است را برمی دارد و از اتاق خارج می شود اما لحظه ای بعد لرد بیلیش را می بینیم که از پشت دیوار سرک می کشد و درمی یابیم قصد ایجاد اختلاف میان دو خواهر را دارد. این همان بلاییست که پیش از این بر سر مادر و خاله آنها نیز آورده بود.
بازی تاج و تخت : قسمت ششم
جای هیچ بحثی باقی نمی ماند که جذاب ترین سکانس این قسمت، جاییست که جان اسنو و یارانش با وایت واکرها رو به رو می شوند تا یکی از آنها را به اسارت نزد سرسی ببرند. زمانی را به یاد آورید که ارتش بی شمار مردگان مانند لاشخور دور تا دور آنها در انتظار مرگشان ایستاده اند. بالاخره یکی از آنها جلو آمده و بقیه به تبعیت از او حمله را آغاز می کنند. جنگ واقعی آغاز می شود و به نظر می رسد راه نجاتی باقی نمانده است اما کمی بعد دنریس و اژدهایانش سر می رسند و همه به جز جان اسنو که گیر افتاده سوار بر اژدها فرار می کنند. لحظه ای که یکی از اژدهایان با نیزه شکار شده و می میرد لحظه دردناکیست و وقتی در انتها به وایت واکرها مبدل می شود سرنوشت همه هولناک تر می شود. اما شاید یکی از دیگر لحظات دلهره آور این قسمت جا ماندن جان اسنو باشد هر چند چیزی ته دلمان می گوید قرار نیست به این زودی ها از دستش بدهیم و وقتی نجات پیدا می کند خرسند می شویم از اینکه حدسمان درست از آب درآمده است.
بازی تاج و تخت : قسمت هفتم و پایانی
جذاب ترین سکانس این قسمت و شاید کل این فصل سریال بازی تاج و تخت صحنه رویارویی و گردهمایی کاراکترهای مختلف با یکدیگر است. زمانی که همه از جمله دو ملکه سرسی و دنریس و همچنین پادشاه شمال یعنی جان اسنو با یارانشان برای مذاکره دور هم جمع می شوند. کدورت ها و کینه های شخصیت ها از یکدیگر به قدری زیاد است که تنها با یک نگاه تنش فوق العاده ای در این صحنه رقم می زنند. بدون آنکه فلاش بکی در این سکانس ببینیم، انگار تمام فصل های گذشته سریال از مقابل چشمانمان می گذرد. انگار همه منتظر تسویه حساب با دیگری اند و برای هم قدرت نمایی می کنند. تماشای وایت واکر به اسارت گرفته شده و نابودی اش در مقابل همه هیجان سکانس را تشدید می کند و اگر هنوز به تماشای این قسمت ننشسته اید عجله کنید تا یکی از دراماتیک ترین سکانس های این فصل را از دست ندهید.