7-6 ساله بودم که پیله مانندی را به هوای تماشای پروانهاش در حباب شیشهای کوچکی محبوس کردم. پدربزرگم گفت: «دل خوش نکن! این که پیدا کرده ای، پیله پروانه نیست، آفت است!»
یکی دو هفته که گذشت، فهمیدم حرفش درست از آب درآمده است. آنچه در حباب محبوس شده بود، حشرهای در حال دگردیسی بود که با گذشت زمان، بالها، چشمها و شاخکهایش شکل گرفتند و آنقدر ترسناک شد که حتی جرات نکردم سرپوش حباب را بردارم تا بیرون بیاید. پدربزرگم میگفت: «دنیا پر از آفتهایی است که به پیله پروانه میمانند و سالهای سال آدمهای خوش خیال را دور حبابهای شیشهای معطل نگه میدارند.»
ماجرای حبابهای شیشهای و آدمهای ساده لوح را از یاد برده بودم تا وقتی که قرار شد گزارشی از خانمی که مدعی همسری امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و ارتباط با ایشان است بنویسم و به خیالم رسید چه خوب میشد اگر تشخیص مدعیان دروغین از محبان واقعی به سادگی جدا کردن آفت از پیلههای پروانه بود.
خانم ... یکی از میلیونها نوزاد دختری بود که در نخستین روز فروردین سال 1330 در خانوادهای غیرمذهبی به دنیا آمد. روزگار از همان سالهای نخست زندگی به او روی خوش نشان نداد، تا آنجا که در خردسالی فرزند طلاق شد و بنا بر اظهارات خودش هنگامی که 4 سال بیشتر نداشت، دولت اموال پدرش را مصادره کرد اما برای شکل گیری شخصیت کنونی او این شکستها کافی نبود. ازدواج اولش با طلاق مهر بطلان خورد و ازدواج دومش نیز به دلیل نازا بودن، بیش از یک سال و نیم دوام نیاورد و به متارکه منجر شد. شکستش در زندگی مشترک به واسطه ازدواجش با مردی متاهل و ثروتمند، کامل شد که گرچه سفرهای تفریحی پی در پی شان به پاریس،هامبورگ، فرانکفورت، سوئد، رم و اسرائیل، در آغاز آن را به کام و شیرین کرد، اما بازگشت همسر مرد و خاتمه زندگی مشترک، تنها پس از گذشت 6 ماه، همه خاطرات خوش گذشته را برایش تلخ کرد.
ظهور شخصیت بیمارگونه او که خودش از آن به عنوان تحول شخصیتی یاد میکند، در سال 1362 رخ داد که مثل بسیاری از زنان آن دوره، به دلیل گرایش شدید به بیشتر دانستن درباره مسائل مذهبی، برای تحصیل به مرکز خیریه حضرت خدیجه(سلام الله علیها) مراجعه کرد.
هرچند پس از 6 5 ماه، او به دلیل اشاعه خرافه، طرح مطالب توهم زا و ادعای مبلغ شدنش از سوی حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خوابهایش، از آن مرکز اخراج شد، اما به نظر میرسد همین دوره کوتاه آموزش علوم دینی در کنار تجربیاتش از شرکت در جلسات دعا، سخنرانی و ... به یاری اش آمدند تا با طرح ادعاهای واهی، ساده دلان را به مریدان وفادارش تبدیل کند. مریدان وی به مرور زمان بیشتر شدند و او جزو تفکیک ناپذیر مجالس به اصطلاح دینی شان تبدیل شد تا به این ترتیب حیطه پخش و انتشار ادعاهایش را از شرق تهران (تهرانپارسی، رسالت، نارمک، تهران نو و ...) به تمام نقاط پایتخت گسترش دهد.
بعد از گسترش فعالیت این خانم مدعی، گزارشهای متعددی از اقدامات وی دریافت شد. اولین رویارویی او با قانون در بهمن سال 1370 و در حد بازرسی ساده پلیس راه بجنورد از خودرواش بود، اما همه چیز در بررسیها، عادی به نظر میرسید و هیچ یک از ماموران به کتابهایی که او با هدف پخش در مشهد داخل خودرو قرار داده بود، مشکوک نشدند. از برخورد او با پلیس فقط 2 ماه گذشته بود که بار دیگر نیروهای سپاه به او که مشغول پخش رایگان کتابهای تبلیغاتی اش در مراکز نظامی، انتظامی و دبیرستانهای بجنورد بود، مشکوک شدند و او را تحت بازجویی قرار دادند تا از نخستین شاهدان ادعای غریب خانم ... باشند که بیشتر به شوخی شبیه بود تا ادعایی دروغین، او به ماموران گفت چندین بار با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ملاقات داشته است و ایشان یک دستگاه خودرو و یک باب منزل مسکونی را در تهران به او بخشیدهاند و اکنون منتظر است تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) ظهور کند و با هم ازدواج کنند.
از همسری امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا دم مسیحایی
شاید بتوان مخرب ترین جزء از فعالیتهای این خانم را طرح ادعاهای واهی اش در مجالس دینی دانست که هر چند غیرمنطقی بودنشان با تحلیلهایی ساده آشکار میشود، اما مریدان او برای شنیدنشان، گوشهایی شنوا داشتند.
او به رغم داشتن همسر در زمان حال، خود را همسر آینده امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) معرفی میکند و در یکی از سخنرانیهای خود خطاب به شنوندگان میگوید: «هر کس بخواهد مرده خود را قبل از ظهور ببیند، من او را زنده میکنم.»
اما کرامات دروغین او، به داشتن دم مسیحایی محدود نمی شوند، وی در سال 1377 در مجلس بانوان شهرستان ساوه پیشگویی میکند که حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پس از حکومت آقای خاتمی ظهور خواهد کرد.
پیشگوییهای او به فالهای قهوه میرسد و بخشی از الهامهایی که مدعی است در خواب یا دیدارهایش با امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دریافت کرده است، با فال قهوه سبک و سنگین میکند تایید آنها را میگیرد. او اعلام میکند که حضرت بدون محاسن ظهور میکند و از میان غذاهای ایرانی به قورمه سبزی علاقهای خاص دارد!
تصویری که او از امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) برای پیروانش ترسیم میکند، شخصیتی خشن و خطرناک است تا آنجا که امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را مسبب جنگ جهانی چهارم میداند و میگوید: «در سال 70 از طریق امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به من خبر رسید که من نمی توانم بیایم زیرا مردم متوجه حق نیستند و اگر بیایم باید بکشم! و لذا نمی آیم که نکشم!» و یا «حضرت در رابطه با کتابهای من فرمودند: فعلاً کتابهای شما بهاندازه خون همه انسانها میارزد!».
او خود را وابسته به مهدی موعود نمی داند، بلکه در خیالهایش، امام دوازدهم شخصیتی وابسته به او دارد که تصمیم گیریهای او، اهدافش را برای ظهور تغییر میدهد و بدون او، قادر به انجام کاری نیست. «یکی از حرفهای آقا در یکی از رویاها این بود که آقا تشکر کردند و خطاب به من گفتند من ممنونم از شما که 40 سال ظهور مرا جلو انداختید.» و یا «حضرت فرمودند، اگر من سه نفر مثل شما داشتم تا حالا آمده بودم.» او خود را در حدی والا مقام میبیند که به مردم میگوید: «اگر کسی نذر کند و 2 هزار جلد از کتابهای مرا بخرد و به دیگران هدیه کند، در زمان رجعت جزو کسانی است که در رکاب حضرت خواهد بود.»
او با مرجع قرار دادن برخی کتابهای دینی به همراه عقاید خود، اقدام به تالیف و انتشار 9 کتاب ادبی و مذهبی درباره امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) کرده است و حتی تصمیم گرفته آخرین اثرش را به 9 زبان زنده دنیا ترجمه کند.
یک شاهکار!
حوالی سال 1380، خانم مدعی به مریدانش اعلام میکند وظیفه دارد پناهگاهی برای یاران حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بسازد. او ابتدا شهر قم را به عنوان مکانی مناسب برای ساخت پناهگاه برمی گزیند و سپس با آگاه شدن از گرانی زمین در قم، تصمیم میگیرد حسینیهای در یکی از روستاهای شهرستان ازنا بنا کند. اهالی حیرت زده روستا، از سال1382 شاهد ساخت دو بنا در روستایشان میشوند و سرانجام در سال 1383 یکی از ساختمانها به منزلی مسکونی تبدیل میشود و دیگری حسینیهای که به نام همین خانم سند میخورد و فقط در برخی از ایام سال مثل محرم، با حضور خودش، درهای آن را به روی اهالی میگشاید.
بازار مکاره
صاحبان ادعاهای دروغین از حیث چیستی ادعا به دو گروه مدعیان مهدویت و مدعیان ارتباط با امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تقسیم میشوند. زمان پیدایش مدعیان مهدویت به پس از حادثه کربلا و قیام محمد حنفیه برمی گردد اما مدعیان ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) مختص دوران غیبت کبری هستند که وی یکی از آن هزاران است.
از سویی دیگر، مدعیان ارتباط با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز بسته به چرایی ادعایشان، به گروههایی قابل تقسیم هستند که از آن جمله میتوان به کلاهبرداران با انگیزههای مادی، دست نشاندههای قدرتهای مستکبر برای براندازی حکومتهای دین محور، بیماران روانی و خرافه پرستان اشاره کرد.
هرچند احتمال ابتلا به اختلال روانی در کنار گرایش به خرافه پرستی درباره او به یقین نزدیک تر است اما بد نیست به برخی نقاط مبهم در زندگی او که رگههایی از احتمالات دیگر را در مورد اهدافش پررنگ میکند نیز بپردازیم.
تئوری توطئه یا کلاهبرداری؟
خانم ... در جذب کمکهای مردمی بسیار موفق بوده است، او حسینیهای را که قرار است پناهگاه طرفداران امام باشد به نام خودش سند زده است. مریدانش را با وعده هم رکابی با امام دوازدهم(عجل الله تعالی فرجه الشریف) در آینده، به خرید کتابهایش تشویق میکند و قصد ترجمه و فروش کتابهایش را در دیگر کشورهای دنیا دارد.
همه این شواهد ثابت میکند تلاش برای کسب سود مادی از طریق فریب دادن دیگران، یکی از اهداف او به شمار میآید اما سفرهای تفریحی او به اسرائیل اهانت به مراجع عظام تقلید و پیشگویی حمله صهیونیستها به ایران پیش از ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، هر شنوندهای را نسبت به سیاسی بودن بخشی از تلاشهای او مشکوک میکند.
ضمن آن که پژوهشی در تاریخچه فرقه سازی در ایران، به عنوان یکی از آسیبهای انتظار و مهدویت، بیانگر این است که در همه موارد، قدرتهای استعمارگر با امید به اجرایی شدن روشی موسوم به براندازی نرم حکومتها، از فرقه سازی و تفرقه افکنی در دین حمایت کردهاند، چرا که سیاستگذاران آنان، مهدویت را از عوامل اصلی پایداری شیعه میدانند. یکی از بارزترین مثالهای ادعای اخیر، اظهارات اندیشمندان صهیونیستی در کنفرانس تل آویو است که در دسامبر 1984 در دانشکده تاریخ دانشگاه تل آویو در فلسطین اشغالی با همکاری موسسه شیلوهه صهیونیستی برگزار شد. در این کنفرانسی، امام حسین (علیه السلام) و حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان دو علت اصلی قیام شیعه و پیروزی انقلاب اسلامی معرفی شدند و طبیعی به نظر میرسد که بی اعتبار شدن هر یک از این دو عامل، نقش اساسی در بی انگیزه شدن شیعیان و براندازی حکومتهای دینی دارند.
او بیمار بود و مریدانش...
با این حال، علی رغم همه احتمالاتی که از آنها سخن گفتیم، غیرعقلانی بودن بسیاری از گفتههای این خانم مدعی در کنار تاریخچه زندگی اش ثابت میکند. او دست کم آگاهانه با عوامل بیگانه در ارتباط نبوده است و شاید از سوی بیگانگان گزینهای شایسته برای قرار گرفتن در راس یک فرقه به حساب نیاید. به عبارتی دیگر گفتههای او بیشتر به هذیان وارههای بیماری روانی شبیه است تا ابراز نظرهای نیرویی متخصص برای فرقه سازی.
دکتر سیدهادی معتمدی، روانپزشک در گفتگو با جام جم بخش عمدهای از گفتههای وی را ناشی از باورهای خرافی میداند و معتقد است آنچه او به عنوان الهام و مکاشفه از آن یاد میکند، برداشتهایی شخصی از رخدادهای بیرونی است، به طوری که نبود مبنای صحیح اعتقادی و مذهبی در دوران کودکی اش، سبب شده او اجزای دینش را از محیط اطراف دریافت کند و آنها را درست یا غلط با بدعتهایی بیامیزد.
وی در یکی از اعترافاتش درباره آگاه شدنش از تاخیر در ظهور امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) میگوید: «یک ماه فقط گریه کردم، پس صدای من از سال 67 تا 70 خراب شد و چشمهایم در سال 70 بینایی اش را با سرعت از دست داد...»
دکتر معتمدی با اشاره به این نقل قول، افسردگی شدید او را در دورههایی از زندگی همراه با علائمی مثل حس خود بزرگ بینی، به اختلال خلقی دو قطبی نسبت میدهد.
مبتلایان به اختلال خلقی دو قطبی، در دورههایی از زندگی دچار شیفتگی و در دورههایی دچار افسردگی میشوند که در دوره افسردگی، رفتارهایی چون گوشه گیری، قطع فعالیتهای اجتماعی، پرخوابی و اقدام به خودکشی را از خود بروز میدهند و در دوره شیفتگی علائمی مانند توهم بینی، هذیان گویی، ولخرجی، گرایش به فعالیتهای لذتبخش، پرگویی، کم خوابی و خود بزرگ بینی در آنان ظاهر میشود.
این عضو هیات علمی دانشگاه نتیجه میگیرد: «بیشتر گفتههای او، شکلی کاملا هذیانی دارند و هذیانهای دائمی اش به نوعی حافظه هذیانی مبدل شدهاند. اعمال او، فرافکنی عقدههای حقارت حاصل از گذشتهای دردناک است و مشاهداتی که از آنها سخن میگوید نوعی حس کردن رویا در بیداری یا شبه توهم محسوب میشوند.»
دکتر معتمدی احتمال ابتلای او به اختلال اسکیزوافکتیو را نیز مردود نمی داند و در توضیح آن، ابراز میکند: «اسکیزوافکتیوها، نشانههایی از اسکیزوفرنی (جنون) و نشانههایی از اختلال خلقی را به شکلی همزمان دارند.»
شاید غم انگیزترین بخشی از ماجرای این زن و ادعاهایش، مریدان او باشند که سالهاست هذیانهایش را بی چون و چرا میپذیرفتند و باورشان به خرافات و معنویتی خالی از دستورات الهی و شرع، آنان را ناخواسته به سوی فرقه سازی در دین سوق داده است.
معتمدی بخشی از این تبعیت محض را نوعی اختلال روانی میداند: «ممکن است پیروان او هم به اختلال روان پریشی القایی یا مشترک دچار باشند که حاصلش تبعیت کامل از گفتههای او بدون منطق عقلی است.»
نکته عجیب اینجاست که تجربه در نمونههای مشابه نشان داده است معمولا بیماری که در راس گروه قرار میگیرد با داروهای ضدروان پریشی درمان میشود اما مریدانش در اختلال روان پریشی مشترک باقی میمانند و رنج میکشند.
سهم ما
کسی نمی داند در ذهن خانم... جهان چگونه است. کسی نمی داند او واقعا رویاهایش را باور دارد یا به باورشان تظاهر میکند. مهم این است که او عقاید غریبش را در فرصتی 20 ساله، با حوصله و بدون برخوردی قاطع از سوی دستگاههای امنیتی و مسوولان ترویج کرده و بیش از 9 جلد کتاب منتشر کرده است. مهم این است که سالها، مریدانی ساده دل با شبه توهمهای او زیستهاند و ایمانشان با به حقیقت نپیوستن پیشگوییهای مرشدشان، سست تر از پیش شده است. مهم این است که پیروان او، از مباحث اساسی اندیشه شیعی که مهدویت یکی از اصلی ترین آنهاست، ناآگاه بودهاند و فعالیتهای او برای نیل به اهدافش، دست کم در مقطعی از زمان، از فعالیتهای مراکز دینی برای ترویج باورهای صحیح، پیشی گرفته است. مهم این است که دسترسی به او و حضور در جلساتش از دیدار با برخی عالمان برحق دینی، آسان تر به نظر میرسیده است. مهم این است که مریدان او سالها دور حبابی شیشهای برای تماشای پروانهای که هرگز متولد نشد، انتظار کشیدهاند. راستی اگر قرار باشد روزی گناه امثال این مدعی دروغین و طرفدارانش بین همه شیعیان تقسیم شود، سهم هر کدام از ما چقدر است؟
منبع مقاله:
جمعی از نویسندگان؛(1388)، کژراهه (گزارشهایی از فرقههای نوپدید و عرفانهای دروغین)، تهران: موسسه جام جم، چاپ اول.