چند هفته پیش مصادف بود با بیستمین سال اکران فیلم به یاد ماندنی فارست گامپ. چقدر زود گذشت. پیر شدیم رفت… اما فارست گامپ عجب فیلمی بود. پیامی عمیق را با داستانی بسیار ساده و شسته رفته بیان کرد. واقعاً با دیدن فیلمهایی مثل این است که مفهوم ” سینما انسان تربیت میکند” تجلی پیدا میکند. به زمان حال نگاه نکنید که با فیلمهای صرفاً سرگرمکنندهای نظیر هانگر گیمز و اَونجرز و بتمن و محافظان کهکشان، هالیوود فقط فنچها را مورد تفقد خود قرار میدهد. سینمای آمریکا همیشه هم محل ظهور فیلمهای بی سر و ته مارول و فیلمهای ضعیف و آبدوغخیاری آخرالزمانیای مثل نوح نبوده است. برای درک تفاوت همینقدر بدانید که فقط در سال 94 فیلمهای فارست گامپ و پالپ فیکشن و رهایی از شاوشنک (و البته فیلم قرمز از سه گانه کیشلوفسکی) برای دریافت اسکار با هم رقابت میکردند! … و البته از بین همه این شاهکارها، فارست گامپ اسکار و گلدن گلوب بهترین فیلم را دریافت کرد.
خلاصه ماجرای فیلم : فارست گامپ (با بازی تکرار نشدنی و مریضِ تام هنکس) آدم شوت و بیشیلهپیلهای بود که در لحظههای حساس تاریخ معاصر آمریکا حضور داشت و پیامهایی به جامعهی عقل کُلهای آمریکا میداد که مغزشان سوت میکشید. بقیهاش را توضیح نمیدهم… خودتان بروید ببینید و لذت ببرید.
بگذریم… قبل از اینکه گندش در بیاید ما بیشتر از این بلد نیستیم ادای منتقدین سینما را در بیاوریم اجازه بدهید به سراغ اصل مطلب برویم. قرار است بخشی از مفاهیم فیلم فارست گامپ را برایتان عنوان کنیم. خانمهای محترم، آقایان گرامی و بقیه … هم اکنون توجه شما را جلب میکنیم به 16 درس زندگی که از فیلم فارست گامپ یاد گرفتیم :
1- از راستگویی نترسید
فارست بدون اینکه از احدی خجالت بکشد هر چیزی که به ذهنش میرسد را بیان میکند و باعث خنده میشود – یا کمک میکند پی به واقعیتی بزرگ ببریم. بعضی وقتها صحبتهایش کمی تند است… اما به کسی برنمیخورد، چون میفهمند که فارست نه چیزی در دلش دارد و نه در مغزش.
2- موقعیت افراد باعث ترستان نشود
برای فارست فرقی نمیکرد که دارد با یک پیرزن در ایستگاه اتوبوس اختلاط میکند یا در حال حرف زدن با رئیس جمهور کشورش است. از صداقت او در رفتارش چیزی کم و زیاد نمیشود. همان حالت مؤدبانه-صادقانهاش را همیشه حفظ میکند. نان به نرخ روز خوری و ریاکاری در دنیای فارست جایی ندارد.
مقالات پیشنهادی:
3- همیشه به آنهایی که برایتان ارزش قائلند بگویید که چه احساسی دربارهشان دارید
فارست گامپ هیچوقت در بیان احساسات واقعیاش به آنهایی که دوستش داشتند، دست دست نمیکرد. برای آنهایی که برایش اهمیت داشتند، قلبش کف دستش بود.
4- از عشق ورزیدن نترسید…
انگار فارست اصلاً ترسی ندارد تا علاقهاش به بقیه را بروز دهد. ابداً نمیترسد کسی را از ته قلب و با جان و دل دوست داشته باشد. از اینکه ممکن است قلبش را بشکنند هم ترسی ندارد و خیلی ذهنش را مشغول این چیزها نمیکند. آدم اهل دلی است. از همین ساده دلیاش میتوان کلی چیز یاد گرفت.
5- با ترسِ از دست دادن زندگی نکنید
فارست مرگ چند نفر از عزیزانش را تجربه کرد. مانند بقیهی احساساتش، غم از دست رفتن را هم خیلی قوی و خالص تجربه کرد. به جای اینکه در این مواقع خودش را منزوی کند و بقیه را طرد کند، خیلی راحت با غم و اندوهش شاخ به شاخ میشد. الکی غصه نمیخورد، در عوض به سر قبر عزیزانش میرفت و آنجا درد دل میکرد. او یاد گرفته بود که به مرگ از دریچهی نصحیت مادرش نگاه کند.
مامان همیشه میگفت مردن یکی از قسمتای زندگی کردنه
6- همیشه چیزهای جدید را امتحان کنید، شاید در آنها تبحر داشته باشید …
یک نفر به فارست میگوید بیا پینگ پونگ بازی کنیم. او هم که تا حالا حتی اسم این ورزش را نشنیده بود بدون این پا و آن پا کردن سریع راکت را بر میدارد و بازی میکند تا استعدادهای ذاتیاش فرصت شکوفا شدن بیابند. تا دست به کاری نزنید معلوم نیست در آن خوب هستید یا بد!
7- … اما اگر نیستید، هیچ مشکلی نیست.
حداقل تلاش خودتان را انجام دادید و بعداً افسوس فرصتهای از دست رفته و عمر تباه شده را نمیخورید.
8- بعضی وقتها فقط کافی است که کار درست را انجام دهید، حتی اگر تمام دنیا به شما بگویند که نکن …
ستوان دَن دلش میخواست که همانجا در ویتنام کشته میشد، اما فارست قصد نداشت اجازه بدهد داستانش همانجا تمام شود. قلبتان به شما میگوید که اینوری بروید و بقیه به شما میگویند که آنوری بروید. گور پدرشان… خودشان آنوری بروند. یاد بگیرید تا به غریزهی باطنی خود اعتماد کنید. ممکن است همین غریزه جان کسی را نجات بدهد.
مقالات پیشنهادی:
9- هیچوقت به کسی اجازه ندهید که خودش را برتر از شما بداند
هرگز. مامان فارست گامپ گفته.
10- چون واقعاً آدم نرمال اصلاً یعنی چی؟
همانطور که مامان باحال فارست میگوید: ” این جامعه است که به ما دیکته میکند نرمال چیست. نرمال به خودی خود تعریف دقیقی ندارد. همهاش نسبی است. هیچوقت این احساس را به خودت راه نده که دوست داشته باشی آدم نرمالی شوی. پرچم متفاوت بودنت را با افتخار هوا کن.”
11- هیچ وقت نمیدانید زندگی چه کسانی را دستخوش تغییر خواهید کرد
فارست به نرمال بودن محل سگ هم نگذاشت، اما دیدید که چهکار کرد؟ صورت گِلیاش را با تیشرت یک طراح لباس تمیز کرد و خیلی اتفاقی با اینکارش ایدهی جدیدی برای طراحی به او داد. هیچ ایدهای هم نداشت که چهکار کرده است. همیشه نسخهی اوریجینال خودتان باشید و این را بدانید که ممکن است کارهایتان، به نتایجی فراتر از آنچه که خودتان انتظار داشتید، منجر شود.
12- حواستان باشد چه چیزی میگویید، چون بعداً نمیتوانید زیرش بزنید
یکی از غم انگیزترین لحظههای این فیلم وقتی بود که جنی درخواست ازدواج فارست را پس میزند. همان موقع فارست یکی از توهینهای بدی که جنی سالها پیش به او کرده بود را بازگو کرد.
فارست: من آدم باهوشی نیستم، اما میدونم عشق چیه
قبل از حرف زدن فکر کنید. کلمات میتوانند قلب آدم را سوراخ کنند.
13- هیچوقت از کنار دوستی واقعی ساده عبور نکنید
دوستهای معمولی میآیند و میروند اما وقتی فارست آدمی را پیدا میکرد که از جنس خودش بود قدر او را میدانست و تا ته دنیا به دنبالش میرفت.
14- قدر چیزهای کوچک را بدانید و این لذت را با بقیه هم تقسیم کنید
اول اینکه بستنی چیز خوشمزهای است. نگذارید مزه بستنی از یادتان برود.
دوم اینکه، همیشه این جور چیزهای خوشمزه را با دوستان و عزیزانتان تقسیم کنید. حتی اگر آن فرد عزیز بستنی را از دست شما بگیرد و پرت کند داخل آشغالی.
15- کاری که عشقتان میکشد را انجام بدهید
همانجوری که دلتان میخواهد زندگی کنید. اولویتتان را بگذارید برای کارهایی که از ته دل دوستشان دارید.
لازم نیست هر کاری که انجام میدهید معنی و مفهوم عمیقی برای شما داشته باشد، اما اگر کاری که دوست دارید را شروع کنید، خود به خود معنی آن کار برایتان عمیق و عمیقتر میشود.
16- نهایتاً اینکه، همیشه به خاطر داشته باشید…
فارست: مامانم همیشه میگفت زندگی مثل یه جعبه شوکولات میمونه. هیچوقت نمیدونی توش چه جور شوکولاتیه.