امیر رضائی نبرد - پژوهشگر
مسئله هنر مانند عناصر اربعه بنیادی است. گمان نمیرود که هیچ اندیشمندی از تاثیر بنیادین مقوله هنر در جوامع بشری بیاطلاع باشد، لا اقل کمترین کاری که میتواند انجام دهد: تلطیف روح فردی و اجتماعی، کاهش جرم و خشونت و افراطی گری، ایجاد اشتغال، رونق اقتصاد هنر و گردشگری و به طور کلی ایجاد توسعه پایدار است.
در این میان، تمامی آرمانها و اهداف متعالی جامعه ایرانی نیز به گواه اسناد تاریخی، با هنر و به ویژه هنرهای ملی ماندگار شدهاند. این هنرها دستاورد هزاران سال زیست معنوی و تجربه زیبا شناختی مردمان سرزمین کهن ایران بوده است و شوخی نیست. حاکمان و بزرگان ایرانی نیز به خوبی به چنین جایگاهی واقف بودهاند. آوردهاند، شاه اسماعیل چنان به کمالالدین بهزاد و شاه محمود نیشابوری، خطاط معروف، ارادت میورزید که وقتی بـرای جنگ با ترکان عثمانی به چالدران میرفت، دستور داد برای حفاظت این دو استاد، آنها را در غاری پنهان کنند و وقتی از نبرد برگشت، نخست سراغ حال آن دو استاد را گرفت و بهخاطر سلامتی آنان خدای خود را سپاسگزار بود.
به هر روی، در دوره معاصر و در روزگار ما، استاد محمود فرشچیان حدود چهل سال است که بر ضرورت تاسیس دانشگاه هنرهای ایرانی- اسلامی تاکید داشته است و برای هر کسی که مقام و مسئولیتی داشته است، نامه نگاشته است و اخیرا هم که عنوان داشتند که دیگر از مسئولین نا امید شدهاند. البته آنچه به جایی نرسیده فریاد است. برخی از این نامهها را نگارنده در کتاب نگار جاویدان: زندگی و آثار استاد محمود فرشچیان(با تقریظ استاد محمود فرشچیان و پیشگفتار دکتر سید حسین نصر) که زیر چاپ است، درج نموده است. البته تاسیس نگارخانه ملی، توجه جدی به دروس هنر در هنرستانها و دانشگاهها، بیمه و معیشت هنرمندان، اختصاص و احداث ساختمانی برای هنر نگارگری ایرانی، ارتقا جایگاه فرش و هنرهای سنتی ایرانی و غیره، از دیگر خواستههای منطقی و به حق فرشچیان در سالهای گذشته بوده است.
استاد فرشچیان، هنرمند پیشکسوت ایران عزیز، چند سال پیش از سر اخلاص و دلسوزی مجددا پیشنهاد تاسیس دانشگاه هنرهای ایرانی- اسلامی را در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح کرد و پس از رایزنیها و جلسات گوناگون، بالاخره در کمیسیون تازه تاسیس «هنر و معماری» این شورا به ریاست دکتر ایمانی خوشخو و با حضور دکتر مسعود سلطانیفر، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی(رئیس وقت سازمان میراث فرهنگی)، اساس نامه این دانشگاه تهیه و تصویب شد. البته این برنامه در فرهنگستان هنر، وزارت علوم و برخی از دانشگاه ها نیز مطرح بوده است.
در همین راستا، نگارنده دو سال پیش که برای جشنواره ارسیکا در تبریز حضور داشت، از دکتر کی نژاد-عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی که در پیگیری این دانشگاه مسئولیتی داشت نیز فرآیند تاسیس این دانشگاه را جویا شد که او نیز عنوان کرد: « از میان سازمان میراث فرهنگی، دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد، سازمان میراث فرهنگی، نهاد مکلف و متولی تاسیس دانشگاه هنرهای ایرانی- اسلامی شناخته شده است». سرانجام این که این مصوبه اکنون برای اجرا و عملیاتی شدن در انتظار ابلاغ رئیس جمهور محترم است. همچنین از سوی دیگر، اخباری مبنی بر پیگیری این مسئله در کمیسیون «آموزش و تحقیقات» مجلس برای تدوین سرفصلهای درسی مناسب به گوش میرسد.
فرشچیان، جهاندیده است و هشتاد درصد موزههای معتبر جهان را با تحلیل و تامل دیده است و از این حیث تجربههای بسیار گران بهایی دارد. آثار فرشچیان چند سال پیش، توسط پاول وینوگرادوف- فرمانده ایستگاه فضایی بین المللی، به فضا رفت و مدیران یونسکو، میور و ماتسورا، بر کتابهای او مقدمه نگاشتند. فرشچیان هر جای جهان که رفته، قدر دیده و بر صدر نشسته است. اما خواستههای او در وطن خود بر ذیل نشسته است. دلیل روشنی هم دارد. اساسا فلسفه وجودی هنر تاکنون در اسناد بالا دستی، مبهم و عملا نادیده انگاشته شده است و کمتر از فوتبال و غیره بوده است.
فرشچیان تا همین الان شهروندی ایالات متحده را با وجود دعوتها و درخواستهای آنان نپذیرفته است. چرا که بر این باور است که بعدها ممکن است در تاریخ هنر بنگارند که فرشچیان شهروندی آمریکایی بوده است، مانند مولانا که برخی مدعی هستند که تُرک بوده است. بارها از شبکههای تلویزیونی لوس آنجلس و دیگر رسانههای بین المللی از فرشچیان درخواست مصاحبه و اظهار نظر بر خلاف منافع و مصالح ایران کردهاند و او هرگز حاضر به همکاری و وطن فروشی نشد. به محض خارج شدن از مرزهای ایران، با فرشچیان و حافظ و غیره عرض اندام میکنیم. این افراد آبروی مملکت ما هستند.
شایسته است که آقای روحانی که در انتخابات ریاست جمهوری از استاد فرشچیان به عنوان یکی از برجستهترین مفاخر ملی به نیکی یاد کردند و در اقدامی تحسین برانگیز، کتاب برگزیده آثار فرشچیان (یونسکو- ایتالیا) را نیز به پاپ هدیه دادند، این مطالبه جامعه فرهنگ و هنر و بویژه جامعه نگارگری (تاسیس دانشگاه هنرهای ایرانی- اسلامی) را نیز به جد پیگیر باشند. اهداء کتاب آثار فرشچیان از طرف آقای ظریف به وزرا و سفرای کشورهای گوناگون، حتی باز نشر آثار فرشچیان در پستهای او در شبکههای اجتماعی و نصب آثار استاد فرشچیان در محل کارشان، ناشی از فهم عمیق وزیر امورخاجه کشورمان از مقوله هنر و دیپلماسی فرهنگی- هنری و حقیقتا مایه مباهات است.
همچنین وزرای محترم فرهنگ که در گذشته و حال به منزل فرشچیان به جهت احترام و ارادت رفتند و می روند و دانشگاههای (تربیت مدرس و دانشگاه اصفهان) که برای این استاد آیین نکوداشت و دکتری افتخاری ترتیب دادند، همه بجا، ضروری و تحسین برانگیز است، لیکن هرگز کافی نیست. فرشچیان در چنین سنی دیگر نیازمند اعطای مدرک و هیچ امتیازی نیست و اساسا چیزی به او نمیافزاید. او فقط یک خواسته مشخص دارد و آن هم مطلقا به جهت مصلحت کشور است.
دانشگاه هنرهای ایرانی- اسلامی برای احیا، آموزش، پژوهش و گسترش و غنای هنرهای ملی مورد نیاز اساسی و راهبردی است. اگر تاکنون به طور کلی به بیمه و معیشت هنرمندان توجه کافی نداشتهایم، لااقل به هنرهای ملی و ایرانی- اسلامی عنایت داشته باشیم. ایثار و از جان گذشتگی رزمندگان دفاع مقدس، آثار انقلاب اسلامی، ضریح سازی آرامگاهها و اماکن متبرکه و تعزیه و نیز فرشها، کاشی کاریها، آیینه کاریها، قلمزنیها، گچبریها، مقرنسها، معرقها، منبتها، خاتم کاریهای مساجد و به طور کلی معماری اسلامی و ایرانی، با چه عاملی خلق و ماندگار شدهاند؟ و باز مگر نه این که خوشنویسی هنر نخست جهان اسلام است؟
هنرهای غربی که البته در جای خود لازم و ضروریاند سال هاست که دارای دانشگاه، ردیف بودجه و اعتبار مشخص و غیره هستند، ولیکن هنرهای ملی و ریشه دار ایرانی نیز سال هاست که در چنبره بلاتکلیفی و بی برنامهگی گرفتار آمدهاند و برخی از این هنرهای سنتی نیز در آستانه فراموشی و یا نابود شدهاند. در این میان آنچه حیرت آور می نماید، تاکید ما بر مقابله با غرب زدگی و تهاجم فرهنگی و حفظ سنتهای اصیل ایرانی- اسلامی است! متاسفانه برخی مثلها چون، «هنر نزد ایرانیان است و بس»، مصداق چندان روشنی در جامعه امروزی ما ندارد. خود استاد فرشچیان بارها این نکته را به نگارنده گوشزد کرده و میگفتند: « واقعا این ضرب المثل جای تامل دارد. سزاوار است که بگوییم هنر نزد ایرانیان بود و بس!» همه در دیدار با استاد فرشچیان، اظهار محبت و دست بوسی و غیره دارند و اما پس از دیدار و جلسات کارها میخوابد. در کنار ابراز احساسات به وجدان انسانی، قانون، عقلانیت و مدیریت علمی نیاز داریم. پرهیز از نگاه ابزاری به هنر و هنرمندان و برنامه ریزی کلان علمی و عملیاتی راه نجات است.
نگارنده به سهم خود و بر اساس سالها مجاورت و مصاحبت با استاد فرشچیان، برای نخستین بار با بنیان نهادن مطالعات «فرشچیان پژوهی» به مانند حافظ پژوهی، طی بیش از یک دهه کار مداوم و بدون هر گونه چشم داشتی بر آن بوده است، خدمتی هر چند ناچیز به این استاد یگانه و هنر ایران داشته باشد. در مقالهای مجزا نیز به ضرورت «فرشچیان پژوهی» در هنر معاصر ایران پرداخته است. لیکن عشق و مجاهدت شخصی یک چیز است و تاسیس چنین دانشگاهی که اساسا در حیطه اختیار اشخاص نیست، چیز دیگر.
جان کلام این که، فرهنگ، زبان، صنعت، معماری و مناسبات فردی و اجتماعی و به طور کلی سبک زندگی اصیل ایرانی دیگر چندان قابل شناسایی نیست. حداقل با احیا و صیانت درست و علمی از هنرهای بومی و ملی، بخشی از هویت نیاکانمان را پاس بداریم.