ماهان شبکه ایرانیان

در این شرایط به صداقت خود شک کنید!

در قرآن همواره ایمان در کنار عمل صالح آمده است: «آمنوا و عملوا الصّالحات» ایمان و عمل صالح مانند نخ و سوزن هستند و به شرطى کارآیى دارند که به هم متّصل باشند. با جدایى آنها از هم، چیزى دوخته نمى‌شود.

ایمان، حالتى است روانى که از دانش و گرایش، مایه مى‌گیرد و لازمه‌اش این است که شخص با ایمان، تصمیم اجمالى بر عمل کردن به لوازم چیزى که به آن ایمان دارد بگیرد. در ادامه این مطلب را به نقل از تبیان بخوانید.
 
در این شرایط به صداقت خود شک کنید! 
 
هنوز ایمان نیاورده است
کسى که آگاه به حقیقتى است ولى تصمیم دارد که هیچ گاه به هیچ یک از لوازم آن، عمل نکند ایمان به آن نخواهد داشت و حتى اگر تردید داشته باشد که به آنها عمل کند یا نکند باز هم هنوز ایمان نیاورده است. قرآن کریم مى‌فرماید:«قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُوْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا یَدْخُلِ الْإِیمانُ فِی قُلُوبِکُمْ» (سوره حجرات، آیه 14)
 
(گروهى از) اعراب (بیابانى به پیامبر اکرم) گفتند: ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان ندارید ولى بگویید اسلام آوردیم، و هنوز ایمان در دلهایتان وارد نشده است.
 
در قرآن همواره ایمان در کنار عمل صالح آمده است: «آمنوا و عملوا الصّالحات» ایمان و عمل صالح مانند نخ و سوزن هستند و به شرطى کارآیى دارند که به هم متّصل باشند. با جدایى آنها از هم، چیزى دوخته نمى‌شود.
 
اطاعت، لوازمی از محبت و ایمان است
قرآن مى‌فرماید: اگر خدا را دوست دارید، از پیامبر اطاعت کنید: «اِن کنتُم تُحبّون اللّه فاتّبعونى» (سوره آل عمران، آیه 31)
 
بسیارند کسانى که مى‌گویند: ایمان داریم ولى عمل نمى‌کنند، مى‌گویند: خدا را دوست داریم ولى با او حرف نمى‌زنند و نماز نمى‌خوانند، مى‌گویند: ولایت امیرالمومنین (علیه السلام) را به دل داریم، امّا در عمل هیچ شباهتى به آن حضرت ندارند، مى‌گویند: به امام زمان (علیه السلام) ایمان داریم، ولى سهم امام را که بر آنان واجب است نمى‌پردازند، اگر به دنبال این ادّعاها عمل و حرکتى نباشد، باید در صداقت خود شک کنیم.
 
حرکت و اقدام؛ نشانه‌ی صداقت و حقیقت است
در روزگار قدیم کسانى را که در جنگ‌ها اسیر مى‌شدند به نام برده در بازار مى‌فروختند. شخصى به بازار برده فروشان آمد تا برده‌اى خریدارى کند. هر برده که هنرى داشت گران‌تر بود. به سراغ برده‌اى رفت و دید قیمت آن بسیار گران است. سبب را پرسید، گفتند: او تشنه  شناس است و مى‌فهمد چه کسى تشنه است.
 
خریدار علاقمند شد، او را خرید و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذایى تهیّه کرد ولى سر سفره آب نگذاشت. مهمانان چند لقمه‌اى که خوردند، یکى پس از دیگرى تقاضاى آب نمودند. برده تشنه شناس نگاهى به او مى‌کرد و مى گفت: دروغ مى‌گوید، او تشنه نیست. کم کم به تعداد تشنه‌ها اضافه شد و هرکدام فریاد آب سردادند. امّا برده مى‌گفت: همه دروغ مى‌گویند. تا اینکه یک نفر از میان آنان برخاست تا آبى تهیّه کند. برده گفت: این شخص راست مى‌گوید، زیرا از جایش بلند شد و فقط داد و فریاد نکرد.
 
آرى، کسى در ادّعاى خود صادق است که حرکت و اقدامى کند. کسانى که اهل عمل نیستند، در واقع مومن نیستند و تنها ادّعاى ایمان دارند.
 
رابطه عمل با ایمان
عمل اختیارى یا شایسته و همسوى با ایمان است و یا ناشایسته و مخالف با جهت آن در صورت اوّل، ایمان را تقویت و دل را نورانى‌تر مى‌سازد. و در صورت دوم، موجب ضعف ایمان و ظلمانى شدن قلب مى‌گردد. بنابراین، اعمال صالحه‌اى که از شخص مومن، صادر مى‌شود در عین حال که از ایمانش مایه مى‌گیرد به نوبه خود بر قوّت و ثَبات ایمان مى‌افزاید و زمینه کارهاى نیک دیگرى را فراهم مى‌سازد و مى‌توان تأثیر عمل نیک در تکامل ایمان را از این آیه شریفه استظهار کرد: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُه» (سوره فاطر، آیه 10)
از سوى دیگر، در صورتى که انگیزه‌هایى مخالف با مقتضاى ایمان، پدید آمد و موجب انجام کارهاى ناشایسته‌اى گردید و قوّت ایمان شخص به حدى نبود که مانع از بروز و صدور آنها شود ایمان وى روبه ضعف مى‌نهد و زمینه براى تکرار گناه، آماده مى‌شود و اگر این روند هم چنان ادامه یابد، به ارتکاب گناهان بزرگتر و تکرار آنها مى‌انجامد و سرانجام اصل ایمان را تهدید به زوال مى‌کند و (العیاذباللّه) آن را تبدیل به کفر و نفاق مى‌سازد.
 
قرآن کریم درباره کسانى که کارشان به نفاق کشیده شده مى‌فرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ» (توبه/ 77)
 
به دنبال اینکه با خدا خلف وعده کردند و دروغ مى‌گفتند نفاقى را در دلهایشان پدید آورد تا روزى که او را ملاقات کنند.
 
و نیز مى‌فرماید: «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أَساوُا السُّواى أَنْ کَذَّبُوا بِ آیاتِ اللّهِ وَ کانُوا بِها یَسْتَهْزِوُنَ» (روم/ 10)
 
آنگاه عاقبت کسانى که بدترین گناهان را مرتکب شدند این بود که آیات الهى را تکذیب کرده آنها را مورد استهزاء قرار مى‌دادند.
 
سعادت آدمی در گرو این دو عامل است
با توجه به روابط متقابل ایمان و عمل و نقش آنها در سعادت انسان مى‌توان حیات سعادتمندانه را به درختى تشبیه کرد (ر. ک: ابراهیم / 24-27) که ایمان به خداى یگانه و به فرستادگان و پیام‌هاى او و به روز پاداش و کیفر الهى، ریشه‌هاى آن را تشکیل مى‌دهد، و تنه‌اش همان تصمیم اجمالى و بسیط بر عمل کردن به لوازم ایمان است که بدون واسطه، از آن مى‌روید، و شاخ و برگ‌هاى آن عبارت است از اعمال شایسته‌اى که از ریشه ایمان، مایه مى‌گیرند. و میوه آن، سعادت ابدى خواهد بود. و اگر ریشه نباشد تنه و شاخ و برگى پدید نمى‌آید و میوه‌اى هم به بار نخواهد آورد.
 
ولى چنان نیست که وجود ریشه همیشه ملازم با شاخ و برگ مناسب و دادن میوه مطلوب باشد بلکه گاهى در اثر نامساعد بودن شرایط محیط و بروز آفات گوناگون، شاخ و برگ لازم نمى‌روید و نه تنها میوه مطلوب را به بار نمى‌آورد که گاهى به خشکیدن درخت نیز منجر مى‌شود.
 
همچنین ممکن است در اثر پیوندهایى که به شاخه و تنها و حتى به ریشه درخت، زده مى‌شود آثار دیگرى از آن، ظاهر گردد و احیاناً به تبدیل آن به درخت دیگرى منتهى شود، و این همان تبدیل ایمان به کفر (ارتداد) است.
 
کلام آخر
ایمان به امور یاد شده، عامل اصلى سعادت انسان است ولى تأثیر کامل این عامل، مشروط به جذب موادّ غذایى لازم از راه اعمال صالحه، و دفع آفات و موادّ زیان بار به وسیله اجتناب از گناهان است. و ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، ریشه ایمان را ضعیف مى‌کند و گاهى به خشکیدن آن، منتهى مى‌شود، چنانکه پیوند عقاید نادرست، موجب دگرگونى ماهیّت آن مى‌گردد.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان