انفاق باید برای دهنده و گیرنده رشد و حرکت بیاورد؛ چون غرض از انفاق، سیر شدن شکمِ گیرنده نیست. خدا خود بهتر میتوانست شکمها را سیر کند و فقرها را از اول مرتفع نماید. در ادامه این یادداشت را به نقل از حوزه بخوانید.
عدّهای که خیال کردهاند انفاق فقط برای همین پر کردن است اعتراض داشتند و با اتکاء به این آیه میپرسیدند: «أَ نُطْعِمُ مَنْ لَوْ یشاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ [1]»؛ آیا ما کسانی را غذا بدهیم که اگر خدا میخواست خودش به آن ها غذا میداد؟
این است که دهنده باید در زمینهای انفاق کند که به رشد و رضوان و نور و برسد و همان طور که گذشت، گرفتار منّت و اذیت و عُجب و ریاء نگردد.
و باید به گونهای انفاق کند که خلق را بت پرست و متملّق و ذلیل، بار نیاورد. عدهای خیال میکنند باید به فقیر تأمین داد که هر وقت نداشتی سراغ من بیا و از من بگیر. و خیال میکنند نهایت احسان همین است، در حالی که این تأمین بزرگترین خیانت است. این تأمین، بت پرست بار آوردن است. فقیر همین که تنگدست میشود، به یاد من میافتد و به سراغ من میآید و هنگامی که به او انفاقی کردم به من علاقه مندتر میشود. عارفِ آگاه، نه تأمین می دهد و نه همیشه فقیر را به خود راه میدهد. چه بسا که خودش او را رد کند تا بُت او بشکند و به دیگری سفارش کند و یا به وسیلۀ واسطهای حاجتش را به او برساند و از راهی که حساب نمیکند گرفتاریش را مرتفع نماید تا توکل و اعتقاد و عشق به حق در فقیر رشد کند و زیادتر شود.
سرّ این که پیشوایان در شب انفاق میکردند همین بود که افراد، بت پرست بار نیایند و متملّق و چاپلوس و یا ذلیل و خوار نگردند.
و سرّ این که خداوند به آنهایی که بر او توکل کردهاند، «مِنْ حَیثُ لایحْتَسِبُ [2]» روزی میدهد همین است که این گونه به توکل و توحیدِ عمیقتری خواهند رسید و بر شیرها تکیه نخواهند کرد و گرفتار پستانها نخواهند شد، بلکه خزائن و منبعها را می بینند و قدرت حق را مشاهده میکنند که پستانها را از شیر انباشته است.
باید دهنده طوری انفاق کند که:1. فقیر، بت پرست بار نیاید. فقط خدا را ببیند و لطف او را مشاهده کند، که دلها را نرم کرده و به یاد او انداخته. در نتیجه به او تأمین ندهد و از راههای حساب نشده به او کمک کند تا حجابها او را در خود نگیرند.
2. و متملّق و چاپلوس بار نیاید. هنگامی که فقیر مرا ببیند از من تملّق میگوید، اما اگر من در میان نبودم و خدا را نشان دادم، تملقها و مدحها از خدا خواهد شد و برای او خواهد بود.
3. و ذلیل و خوار نگردد؛ چون این رزق، رزق اوست و از خداست و من فقط نهری هستم که این آب را به او میرسانم و در نتیجه خودم هم سیراب می شوم و بهرهمند میگردم.
پیشوایان هنگامی که به فقیری انفاق میکردند خود را شرمنده و بدهکار نشان میدادند تا این که فقیر ذلیل نشود و دست خدا را ببیند و مال او را ببیند. آن ها که میخواهند توحید و اخلاص خود را آزمایش کنند میتوانند از این راه استفاده کنند و بررسی کنند که آیا فقیر و بیچاره در برابر آنها ذلیل و خوار میشود و یا مانند کسی است که از نهری آب بنوشد و از چشمهای آب بردارد و از شیر کنار راه سطلش را پر کند.
این ملاحظات برای گیرنده بود. دربارۀ دهنده و انفاق کننده باید ملاحظاتی بشود که دهنده دچار:
1. منّت
2. اذیت و بازگو کردن،
3. ریاء و خودنمایی،
4. عجب و باد آوردن،
5. و اسراف و زیاده روی نگردد و همان طور که گذشت زیربنای انفاق باید محکم شود تا این فسادها بار نیایند و مقدار انفاق باید با مقدار شناخت و ظرفیت و وسعت روحی افراد مناسب باشد تا اسراف، تحقق نیابد.
هنگامی که یکی از این مسائل پیش آمد، میتوان کشف کرد که انفاق پایهای نداشته و بیحاصل بوده است و یا بی حاصل شده است، همانند تخمی که بر روی سنگ کاشته باشند و باران سنگ را شسته باشد. به خوبی آشکار است که حاصلی به دست نخواهد آمد و نتیجهای نخواهد داد.
«لاتُبْطِلُوا صَدَقاتِکمْ بِالْمَنِّ وَ الْاذی کالَّذی ینْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النّاسِ. . . فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیهِ تُرابٌ فَاصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکهُ صَلْداً لایقْدِرُونَ عَلی شَی ءٍ مِمّا کسَبُوا[3]».
به یکی از دوستانم که مغرور انفاقهایش بود، گفتم: این انفاقها همه بر روی سنگ است و بهرهای ندارد. تعجب کرد که چطور؟!
برایش گفتم: هر گاه دیدی که نیازمندی، در کنار تو شرمنده است و آزار میبیند، بدان که تو رنگ داشتهای و خودت را نشان میدادهای. و از او پرسیدم: هیچ شده که در یک کویر داغ، گرفتار شده باشی و لبهایت، از عطش، تاول زده باشد و آن گاه به چشمهای رسیده باشی؟
گفتم: وقتی به چشمۀ حیات میرسی، چگونه وجودت را به قطرههای زنده میسپاری و بدون هیچ شرمی خودت را به آب میزنی.
اما اگر بخواهی پس از تشنگیها، از خانهای آب بگیری، مدتها فکر میکنی چگونه در بزنی، چگونه شروع کنی، چگونه آب بگیری و چگونه تشکر بنمایی.
گفتم: آنها که رنگی ندارند، هر کس، به راحتی از آن ها آب مینوشد و هیچ آزار نمیبیند و شرمنده نمیشود و احساس بیگانگی نمیکند.
چشمۀبی رنگ، آفریدگار شرم و آزار نیست.
و آن گاه گفتمش: من نمیگویم که محتاج از تو چه کشیده و گرفتار، چگونه شرمنده شده، همین قدر میگویم که اگر واسطهای هم بخواهد برای گرفتاری از تو آب بگیرد، شرمنده و ذلیل خواهد شد.
تو این گونه خودت را بشناس و انفاقت را نقد بزن. [4]
مرتبطات
جرعه ای از زلال وحی(انفاق در قرآن)
مؤمنان و حمایت از نیازمندان
پی نوشتها:
[1] - یس، 47
[2] - طلاق، 3
[3] - بقره، 264
[4] صفایى حائرى، على، فقر و انفاق، 1جلد، لیلة القدر - قم، چاپ: اول، 1381 ه.ش.