سرویس سبک زندگی فردا: مسأله عالم برزخ و چگونگى آن از مباحث دقیق در فرجامشناسى است و آیات و روایات متعددى به این بحث پرداخته است. انس با محسوسات و امور مادى، تصورى غلط از مسائلى مثل عالم برزخ ایجاد کرده، لذا نیازمند طرح مقدمات مختلفى براى توضیح مسأله میباشیم. در ادامه پاسخ این سوال را به نقل از پرسمان میخوانیم.
1. بسیارى از حقایق ستى و خصوصا حقایقى که در ماوراء جهان طبیعت وجود دارد، براى ما مجهول است. البته این ندانستن، بیشتر در کم و کیف و چگونگى آن حقایق است؛ ولى اصل آن حقایق را عقل و وحى در جاى خود اثبات کردهاند و ما نسبت به آن آگاهى داریم. البته علم ما به کنه و ماهیت آن حقایق بسیار محدود است؛ مگر براى عده کمى که با سلوک عملى در همین دنیا به آن عوالم راه یافته باشند و علم اجمالى آنها به علم تفصیلى تبدیل شده باشد. از این رو، سنخیت و چگونگى بدنهاى برزخى براى ما به صورت کامل و دقیق روشن نیست؛ ولى در عین حال از مجموعه آیات و روایات و تحلیلهاى عقلى میتوان دورنمایى از کم و کیف بدن برزخى را تصویر کرد. قبل از تفسیر اجمالى مطلب، توجه به چند مطلب ضرورى است: الف) در تمام عوالم هستى (عالم مادى، برزخ و قیامت) انسان داراى بدن است و در هیچ عالمى بیبدن نیست؛ به دلیل این که روح حقیقتى است عین تعلق به بدن و در متن و ذات روح، تعلق به بدن خوابیده است. از این رو، ممکن نیست که روح باشد و بدنى در کار نباشد. پس اگر انسان در عالم طبیعت، برزخ و قیامت، داراى روح است - که هست- واجد بدن نیز خواهد بود.
ب) هر یک از عوالم هستى داراى نظام، احکام، آثار و قوانین مخصوص به خود است؛ یعنى، در عالم طبیعت قوانینى حاکم است غیر از سننى که بر عالم برزخ حکمفرماست؛ و در عالم برزخ نظامى وجود دارد که در عالم قیامت وجود ندارد و در عالم قیامت، آثارى است که در دو عالم برزخ و ماده نیست. از این رو، بدنى که در عالم طبیعت است هم سنخ با قوانین حاکم بر این دنیا است؛ و این بدن غیر از بدن برزخى است. بدن برزخى، هم سنخ با احکام و آثار عالم برزخ است. همچنین بدن در قیامت غیر از بدن برزخى و بدن مادى است و بدنى است که هم سنخ با سنن ویژه عالم قیامت و آماده پذیرش آن قوانین مخصوص است. مثلاً بدن قیامتى، بدنى است که در عین سوختن مدام، از بین نمیرود؛ یا مثلاً بدن قیامتى یک فرد بهشتى، به صورتى است که در عین خوردن و آشامیدن، نیازى به تخلیه مواد تغذیه شده از بدن ندارد؛ و بدن طورى ساخته شده است که نیازمند چنین امرى نیست. بنابراین نباید تصور کرد که بدن مادى، برزخى و قیامتى یکسان هستند. در جاى خود مستدل شده است که عالم تجرد و قیامت، عالم بالاتر و نزدیکتر به مبدأ متعال است و از این رو موجودات آن از مراتب وجودى بالاتر و کاملترى برخوردارند. قبل از آن (یعنى در مرتبه فروتر) عالم مثال و برزخ است که مترتب بر عالم تجرد و متأخر از آن است. عالم آخر، عالم جسم و جسمانیات و یا نظام مادى است که دورترین عالم از مبدأ متعال است. از این رو، موجودات آن نیز از مراتب ضعیفتر و ناقصترى برخوردارند. بنابراین، موجودات عالم برزخ از موجودات عالم مادى، کاملتر؛ ولى نسبت به موجودات عالم قیامت و تجرّد ناقصترند. براى اطلاع تفصیلى از سه نکته فوق نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج اول، صص 141 ـ 128 و 226 ـ 212.
با دقت در مطالب پیشین، مشخص میشود که: اولاً، بدن برزخى غیر از بدن مادى و غیر از بدن قیامتى است. ثانیا، بدن برزخى متناسب با احکام و آثار و قوانین عالم برزخ است. ثالثا، بدن برزخى از بدن مادى کاملتر و بالاتر و از بدن قیامتى ناقصتر و پایینتر است. بنابراین، بدن برزخى از آن جا که از بدن مادى بالاتر است، از سنخ ماده و جسم طبیعى نیست که احکام ماده بر آن غالب باشد. ولى از آن جا که از بدن قیامتى پایینتر است، واجد برخى لوازم ماده چون، شکل، اندازه و مقدار است. روایات نیز به صراحت بیانگر این حقیقتند که بدن برزخى شبیه بدن دنیوى است. امام صادق(ع) میفرماید: «ارواح مؤمنان (در برزخ) در بدنهایى شبیه بدنهاى دنیوى آنان است» (بحارالانوار، ج6، ص268، روایت119). و در جملهاى دیگر میفرماید: «ارواح انسانها (در برزخ) به صورت جسدهاى دنیویاند» (همان، ص269، روایت121). امّا هر چند بدن برزخى بالاتر و کاملتر از بدن مادى است، در عین حال، از بدن قیامتى ناقصتر است. امام صادق(ع) فرمودند: «بدنهایى شبیه بدنهاى دنیوى» یا «در صورت جسدهاى دنیوى» که بیانگر شباهت، است نه یکسان بودن. شبیه آن است چون شکل، مقدار و اندازه دارد، و هر فرد مردهاى، مرده دیگر را در این قالب مشاهده کرده، او را میشناسد؛ چنان که در خواب، آدمى صورت خود را به شکل دنیوى با دیگران در سرور یا رنج میبیند. اما عین شکل دنیوى خود نیست؛ چون میتواند بدون وسایل و ابزار مادى مثلاً مسافت طولانى را سیر کند و با ارادهاى خود را در جاى دیگر قرار دهد چنان که در خواب، آدمى بدون استفاده از ابزار مادى سیر و سفرها میکند. به همین جهت، در بسیارى از روایات خواب را نشان خوبى براى عالم برزخ و بدن برزخى دانستهاند. در این باب نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، خواب و نشانهاى آن، صص62 ـ 58. پس بدن برزخى، نه مادى محض است مانند بدن دنیوى؛ نه غیر مادى محض است مانند بدن قیامتى؛ بلکه بدنى است که در قالب جسم طبیعى دنیوى نمیباشد؛ و در عین حال، برخى از آثار جسم طبیعى چون شکل و اندازه و مقدار را دارد.
2. روح انسان پس از مرگ و انقطاع از بدن مادى، خود را با بدن برزخى و قالب مثالى مییابد و میبیند. در واقع، روح آدمى با رفتن از حیات دنیوى به حیات برزخى، بدن مادى خود را رها کرده و با بدن مثالى خود متحد میگردد؛ بدنى که متناسب با نظام برزخى بوده، اتحادش با روح، قوىتر از اتحاد آن با بدن مادى در زندگى دنیوى است. قالب مثالى موجود در خواب، میتواند ما را به بدن برزخى تا حدودى هدایت کند چرا که هنگام خواب که تعلق روح به بدن مادى تا اندازهاى کم میشود و از حدود مادى تا اندازهاى آزاد مىگردد، روح خود را با یک نوع تن مثالى ـ با بدنى شبیه بدن مادى و دنیوى ـ مىبیند و این، دلیل روشنى است که روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادى یا تعلق کمتر، قدرت تمثّل به بدن مثالى را دارد. انسان در هنگام خواب دیدن، خودش را با همان بدن میبیند با همان شکل و تصویر؛ و این حکایتگر وجود بدن مثالى و قالب برزخى است که با انتقال روح از این عالم مادى به نظام برزخى به وجود نیامده، بلکه قبلاً هم در آن نظام وجود داشته، ولى ما از آن محجوب بودهایم و اگر این حجاب را - که تعلق و توجه به نظام مادى و مادیات است- کنار زنیم هم اکنون نیز خود را در آن قالب مثالى متمثّل میبینیم؛ چنانکه درخواب تا حدودى که تعلق روح به بدن مادى کم میشود، در حالى که بدن مادى ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدنى مشابه با این بدن یافته و سیرها و حرکتها و فهمها و دیدنىها و شنیدنىها و خوردنىها و خواستنها با آن داریم. (نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، خواب و نشانهاى آن، صص 58ـ62). ناگفته نماند که از نظر روایات، وجود بدن برزخى امرى مسلم و قطعى است چنان که امام صادق(ع) فرمودند: «اما [ارواح مؤمنان [در بدنهایى شبیه بدنهاى دنیوى آنان است.» (بحارالانوار، ج 6، ص 268، روایت 119). یا در جاى دیگرى فرمودهاند: «ارواح انسانها به صورت جسدهاى دنیوى در درختى در بهشتاند»(که هر دو حکایتگر وجود بدن برزخى و همان، ص 269، روایت 121. مثالى در عالم برزخ است.
3. میان قبر برزخى و قبر خاکى ارتباط خاصى حاکم است؛ یعنى میان روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاکى ارتباط وجود دارد و این ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى که در طول زندگى دنیوى با یکدیگر یک نوع اتحاد داشتهاند، سرچشمه مىگیرد که با قطع تعلق روح از بدن، پس از مرگ به کلى از میان نمىرود؛ بلکه یک نوع ارتباط در حد پایینترى میان روح برزخى و بدن خاکى و مادى وجود دارد؛ البته نه در حد و اندازهاى که در زندگى دنیوى و در دوران تعلق روح به بدن بود و نه با آن کیفیت و کمیت؛ بلکه در میزانى ضعیفتر و با کم و کیفى دیگر. از همین رو قبر خاکى با قبر و عالم برزخى روح، ارتباطى دارد که در نقاط دیگر این ارتباط را ندارد؛ و به همین جهت است که علىرغم حضور روح در عالمى فوق ماده، زمان و مکان (برزخ) توجه خاصى به بدن مادى و به نقطهاى که بدن خاکى او در آن است، دارد؛ و بر اساس همین ارتباط میان قبر برزخى و قبر خاکى است که دستورها و احکام خاصى در باب قبر خاکى، تشییع جنازه، کفن، دفن، حرمت قبور، استحباب زیارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظایر آنها در شریعت اسلامى وجود دارد. ناگفته نماند که این ارتباط میان روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاکى در ساعت و روزهاى اول مرگ، بیش از روزها و اوقات بعدى است و این به دلیل الفت شدیدى است که روح با بدن مادى در این دنیا داشته که البته به تدریج با انس گرفتن روح با بدن برزخى و قالب مثالى، از این توجه و ارتباط کاسته میشود و ارتباط ضعیفى میان روح و بدن خاکى باقى میماند.
با توجه به این دو نکته، روشن میشود که روح ما بعد از انتقال به عالم برزخ با بدن برزخى، یا در عذاب است اگر اهل عذاب باشد؛ یا در نعمت و بهجت است، اگر اهل نعمت باشد. عذاب و نعمت، متوجه به روح ما در قالب بدن برزخى است، نه به بدن مادى و خاکى ما که در این عالم مادى در زیر خاک مدفون است. این بدن مادى، پس از مرگ نه حرکتى دارد و نه احوالى؛ اما روح با قالب مثالى در همان حال، در عالم برزخ یا در عذاب وحشتناکى به سر میبرد و فریادش بلند است که تصورش بسیار مشکل است؛ یا در نعمت و ابتهاج بسر میبرد که تصویر آن هم بسى مشکل است. اما از آن جا که گفتیم میان بدن مادى در زیر خاک با روح در قالب مثالى در عالم برزخ، ارتباط ضعیفى وجود دارد، آن عذابها یا نعمتها تأثیر ضعیف و ناچیزى بر بدن مادى میگذرد؛ ولى آنچه در اصل در عذاب یا در نعمت است روح با قالب مثالى در عالم برزخ است. برخى میگویند: این که گفته میشود انسان پس از مرگ، یا معذب است یا متنعم؛ چرا هنگامى که بدن مادى را در قبر میگذاریم و روى آن را میپوشانیم، پس از مدتى قبر را میشکافیم، هیچ خبرى نمییابیم، نه از سوختن بدن و سوزش قبر خبرى است و نه از مصفّا گشتن آن. آنچه میبینیم، تنها همان بدن خاکى است که در قبر با سکون کامل افتاده، هیچ اثرى از آثار وحشت یا نعمت در آن نیست. برخى نیز دوربین در درون قبر کار میگذارند و مسائل آن را از هنگام دفن تا مدتى بعد دنبال میکنند؛ ولى هیچ اثر و تغییر و تحولى که دلالت بر رنج یا شادى داشته باشد، نمییابند. تنها آنچه آنها از طریق دوربین فیلمبردارى مشاهده میکنند، همان بدن خاکى است که در کمال سکوت و سکون آرمیده است.
آیا این امور دلالت مىکند بر اینکه هیچ عِقابى (چه خوب و چه بد) در کار نیست؛ و فشار قبر، سؤال منکر و نکیر، عذابها و نعمتها، پوچ است و غیرواقعى؟ با توجه به توضیحات گذشته، پاسخ این پرسش روشن است؛ ولى در عین حال براى بهتر روشن شدن اصل پرسش شما و نیز پاسخ به این پرسش، توجه به خواب دیدن بسیار راهگشاست. اگر در خواب دیدن تأمل کنیم، در خواهیم یافت که خواب دیدن چه حکایتگر عجیبى است از نسبت میان قبر خاکى و قبر برزخى؛ بدن شخصى که میخوابد و خواب وحشتناکى میبیند، به صورتى که اگر از خواب برخیزد، خدا را شکر میکند که خواب بوده است، آیا بدن مادّى در این حالت که خواب مىبیند در سکون و آرامش نیست؟ البته چنین است. کسانى که کنار بدن این خواب بیننده حضور داشته باشند، بدن او را در هنگام خواب، در کمال سکون و سکوت مییابند، به صورتى که اگر خواب بیننده، از خواب وحشتناک خود آنها را مطلع نکند، اینان آگاه نخواهند شد که در آن زمانى که آنها نظارهگر بدن ساکن و آرام این شخص بودهاند، او در چه عذاب و دهشتى بوده است.
بر عکسش را هم حساب کنید؛ بدن کسى که خواب فرحناک و دلپذیر میبیند نیز در کمال آرامش و سکون است و افرادى که در کنار او حضور دارند این امر را تصدیق خواهند کرد. این بهترین نشان است میان نسبت قبر خاکى و قبر برزخى که به ما میفهماند، انسان میتواند در برزخ در حال نعمت یا وحشت باشد و در عین حال، اثرى در بدن خاکى او در قبر از عذاب یا ابتهاج نباشد. البته گاهى که انسان خواب ترسناک و ناراحت کنندهاى میبیند، بدن او عرق میکند که اثرى از خواب او بوده است؛ ولى اولاً این امر همیشگى نیست. ثانیا میان عالم خواب و برزخ تفاوت است.
در عالم خواب، ارتباط روح با بدن مادى کاملاً قطع نشده است؛ ولى در عالم برزخ، ارتباط روح با بدن مادى به کلى منقطع است؛ مگر ارتباط بسیار محدود و ناچیزى که حتى در صورت معذّب بودن روح در عالم برزخ نیز، تأثیر چندان قابل مشاهده بر بدن مادى در زیر خاک نخواهد گذاشت. (نگاه کنید به: استاد محمد شجاعى، خواب و نشانهاى آن، صص 71ـ75).
4. براساس روایات و همچنین با توجه به ارتباط نسبى که بدن برزخى با بدن مادى پنهان در زیر خاک دارد؛ ارواح انسانى در برزخ، براساس منزلت و فضایلى که در دنیا داشتهاند، امور دنیوى را درک کرده، حتى به خانواده خود سر میزنند و آنها را زیارت میکنند. این امر میتواند در هر زمانى و براى هر فردى باشد؛ ولى روز جمعه کمترین و مشخصترین زمانى است که در روایات وجود دارد. در این باب، تنها به ذکر دو روایت بسنده مىکنیم: 1. اسحقبن عمار از امام کاظم(ع) پرسید: آیا مؤمن خانواده خویش را زیارت میکند؟ فرمود: آرى. گفتم: چقدر؟ فرمود: بر حسب فضایلشان. پارهاى از آنان هر روز و پارهاى هر سه روز، خانواده خود را زیارت میکنند. اسحق بن عمار میگوید: در اثناى کلام حضرت، دریافتم که میفرمود: کمترین آنان هر جمعه (خانواده خود را زیارت میکنند) پس گفتم: در چه ساعتى؟ فرمود: هنگام زوال خورشید، یا مثل آن؛ پس خداوند فرشتهاى را با او روانه میکند تا چیزهایى را به او نشان دهد که شاد شود و از وى چیزهایى را بپوشاند که او را غمگین سازد. (محمد بن ابراهیم کلینى، کافى، به تصحیح علىاکبر غفارى، ج 3، کتاب الجنائز، ص 231، روایت پنجم).
2. امام صادق(ع) فرمود: «به درستى که مؤمن خانواده خویش را زیارت میکند. پس آنچه را دوست دارد، میبیند و آنچه را ناخوشایند دارد از او پوشیده میشود؛ و به درستى که کافر خانواده خویش را زیارت میکند. پس میبیند آنچه ناخوشایند اوست و از او پوشیده میشود آنچه را دوست دارد. امام(ع) فرمود: پارهاى از ایشان هر جمعه زیارت میکنند و پارهاى بر حسب عمل خود زیارت میکنند».(همان، ص 230، روایت اوّل).