گویی این رخداد
مستندی شد که نیروهای جامعه مدنی دارای پایگاه اجتماعی هستند ولی جمهوری
اسلامی پایگاهش در این میان ضعیف شده است.
بهنظر من همچنان که از کمک مستقیم مردم به زلزلهزدگان میتوان این فرضیه را مطرح
کرد که بخشی از مردم اعتمادشان به دستگاهها کم شده است اما با اشاره به
کمک دومیلیاردی مردم به حساب جناب زیباکلام نمیتوان زوال پایگاه جمهوری
اسلامی را نتیجه گرفت. زیرا اگر هر نفر صد هزار تومان کمک کرده باشد، این
نشان میدهد حدود ٢٠ هزار نفر به حساب جناب زیباکلام کمک کردهاند
درحالیکه ما نمیدانیم چند ١٠ هزار نفر به هلالاحمر، کمیته امداد و ...
کمک کردهاند؟ اگر این اعداد را بدانیم دقیقتر میتوانیم از زوال پایگاه
اجتماعی صحبت کنیم. تازه معلوم نیست از میان آن ٢٠هزارنفری که پول به حساب
جناب زیباکلام ریختند، چندنفرشان با جمهوری اسلامی مسئله داشتهاند.
زیباکلام در همدردیاش با مردم زلزلهزده از نیاز به «تعامل» دستگاههای
دولتی و تشکلهای مردمی غفلت کرد. درصورتیکه به روشنی صحنه مناطق
زلزلهزده نشان میدهد کمکرسانی در مناطق زلزلهزده خود یک اقدام «حرفهای
و تخصصی» نیز هست. سازمان هلالاحمر کارش اولا «دستهبندی و
استانداردکردن» کمکهای غیرنقدی و نقدی مردم است. ثانیا این سازمان از
نیازهای مردم زلزلهزده در محل بهروز «اطلاع» دارد. در روز اول و دوم مردم
میتوانند به طور خودجوش کمک کنند. ولی روزهای بعد «تزریق» این کمکها
«مهارت» میخواهد.
همچنین زیباکلام از «بوروکراسی فاسد درمانده» در واکنش به کمکرسانی دولت
به منطقه سخن گفتند. از جناب زیباکلام باید پرسید این کارهایی که در منطقه (
هلالاحمر، استانداری، ارتش و سپاه) از یک ساعت پس از وقوع زلزله شروع
کردهاند و دارند انجام میدهند، کار کدام بوروکراسی درمانده است؟!
متأسفانه باید گفت نگاه تقابلی در ایران حاملانش فقط بخش سیاسی خبر
صداوسیما در «بالا» نیست.
در «پایین» هم نخبگان و روشنفکران ما نیز به این نگاه تقابلی میدمند.
فراموش نکنیم درمان پیامدهای جانکاه زلزله در کرمانشاه به دیدگاه «تعاملی»
(و انتقادی همدلانه) میان نیروهای حکومتی و جامعه مدنی نیاز دارد.
عدهای کمکرسانی عظیم مردم ایران به مناطق زلزلهزده را نوعی
«مقاومت» در برابر حکومت خواندند. نوعی مبارزه مدنی خواندند که نشاندهنده
تقابل جدی مردم و حاکمیت است که بهواسطه عدم اعتماد به نهادهای حکومتی
جلوهگر میشود. مردم از عملکرد مسئولان ناراضی هستند و خود چون کنشگرانی
مسئول و متعهد وارد صحنه شدهاند و دیگر نظارهگر و تماشاچی صرف نبوده و
چشمانشان به دست نهادهای امدادی و خدماترسان دوخته نشده است. این ارزیابی
هم غلوشده است. گفتم فرضیه بیاعتمادی را میتوان جدی گرفت نه «تقابل» را.
یا میتوان گفت در روزهای اول مردم مصیبتدیده در منطقه «ناراحت» بودند و
هستند ولی ارزیابی مبتنی بر «تقابل» مردم و حکومت احتیاج به شواهد بیشتر
دارد.
شما توجه کنید اگر «تقابل» جدی بود ماشینآلات سنگین سپاه در روستاهای عمق
مرزی و اهل سنت نمیتوانست بدون اسکورت امنیتی کار کند. در مجموع در منطقه
زلزلهزده شواهد تعامل بیشتر از تقابل یافت میشود. شبکههای اجتماعی در
این رخداد کنشگری مردم ایران را در کمک به زلزلهزدگان تقویت کردهاند؛ این
«تقویت» میتواند یک مقدار اعتراضی باشد ولی «تقابلی» نیست. اتفاقا
«تقابلگرایان» در خارج از منطقه زلزله بیشتر در خانهها یا در محل کارشان
ابعاد منفی این مصیبت ملی را علیه حکومت در شبکه مجازی شارژ میکردند.
45302