ماهان شبکه ایرانیان

دستفروشان از کجا می آیند و به کجا می روند؟

مجید یک دسته چک‌ برگشتی از جیبش درمی‌آورد و با عصبانیت توی هوا تکان می‌دهد و داستان زیر و رو شدن زندگی‌اش را تعریف می‌کند؛ او ۱۰ سال پیش در بازار تهران تولیدی لباس داشته و زندگی‌اش روی روال بوده تا روزی که خریدارها به جای پول نقد به او چک می‌دهند و تمام.

دستفروشان از کجا می آیند و به کجا می روند؟

مجید یک دسته چک‌ برگشتی از جیبش درمی‌آورد و با عصبانیت توی هوا تکان می‌دهد و داستان زیر و رو شدن زندگی‌اش را تعریف می‌کند؛ او 10 سال پیش در بازار تهران تولیدی لباس داشته و زندگی‌اش روی روال بوده تا روزی که خریدارها به جای پول نقد به او چک می‌دهند و تمام.

به گزارش ، ایران نوشت: تولیدی بسته می‌شود و او که روزی 11 کارگر داشته حالا چاره‌ای ندارد جز اینکه یکه و تنها کنار تئاتر شهر بساط کند. اصرار دارد چک‌ها را نگاه کنم تا مطمئن شوم که راست می‌گوید: «همه، این شغل را می‌زنند توی سر ما؛ از شهرداری گرفته تا نیروی انتظامی. کاش لااقل یکی بپرسد چرا این همه آدم برای دستفروشی به خیابان‌ها هجوم آورده‌اند؟ برویم دزدی کنیم خوب است؟ بخدا ما هم دوست نداریم اینجا گوشه خیابان باشیم.»


چک‌ بی‌محل، بیکاری، ورشکستگی تولیدی‌ها و کارخانه‌ها... باعث شده که او و خیلی‌های دیگر برای دستفروشی به کف خیابان بیایند. مجید و خیلی از دستفروش‌های دیگر که هر روز به تعدادشان اضافه می‌شود می‌خواهند در روزگاری که با آنها خوب تا نکرده، به هر قیمتی شریف بمانند و با سیلی صورت‌شان را سرخ نگه دارند. کاری که به قول محمد سالاری جامعه شناس، مانند «پناهگاهی اجتماعی» برای آنهاست. پناهگاهی برای شریف ماندن و البته زنده ماندن.
ثمره تلخ زیر و رو کردن نظام اقتصادی در دولتی که مدعی حمایت از اقشار ضعیف بود حالا بخوبی رسیده و از درخت افتاده است تا جایی که بساط دستفروشی در کشور و بویژه در تهران هر روز گسترده‌تر می‌شود. این را می‌شود با قدم زدن در هر گوشه از خیابان‌های شهر فهمید و تغییر شکل دادن مکان‌ها و میدان‌هایی را که به تسخیر دستفروشان درآمده‌اند، به چشم دید. نمونه‌اش چهارراه ولیعصر تهران که تا چند سال پیش مثل همه چهارراه‌های این شهر تعدادی دستفروش داشت و آن هم در حد چند کتابفروش و یکی دو سیگارفروش اما حالا این چهارراه عملاً تبدیل به بازار بزرگی برای رانده شدگان اقتصادی شده است.

ابوالقاسم چیذری مدیرعامل شرکت شهربان شهرداری تهران چندی پیش در این راستا اعلام کرد: «طبق آمار، جمعیت دستفروشان به نسبت سال 94 در 5 محور 50 درصد افزایش داشته است.» این آمار نگران‌کننده از رشد چشمگیر دستفروشی زنگ خطری جدی برای اقتصاد و معیشت مردم است. مردمی که هر روز بیکارتر می‌شوند و زیر فشارهای بی‌امان اقتصادی چاره‌ای جز پناه بردن به خیابان ندارند.
چهارراه ولیعصر گوش تا گوش پر از دستفروش است. از چهار طرف میدان گرفته تا ادامه خیابان به سمت جنوب. در بساط رنگ و وارنگ دستفروشان هر چیزی که بخواهید پیدا می‌شود؛ از شال و روسری گرفته تا ناخن گیر و هدفون و کنسرو ماهی و نوشت افزار. استقبال هم بد نیست، روی هر بساط چند نفری جمع شده‌اند و قیمت می‌گیرند و می‌گذرند یا در حال خرید هستند. قیمت‌ها هم طبعاً کمی کمتر از فروشگاه‌هاست. کنار پارک شهر هم چند نفری کیسه‌های بزرگ کاپشن زمستانه را روی پارچه‌ای پهن می‌کنند. بیشتر دستفروش‌ها دوست ندارند حرفی از کار بزنند و به نظرشان حرف زدن می‌تواند کارشان را به خطر بیندازد. درواقع آنها هر روز از صبح تا شب این نگرانی را دارند که حمله‌ای صورت بگیرد و بساط‌ شان را برای همیشه جمع کنند. به سمت ضلع جنوبی تئاتر شهر می‌روم. چند دستفروش بساط کرده‌اند و به نظر بازار کم رونق تری از آنطرف خیابان دارند. خودشان می‌گویند آنطرف خیابانی‌ها به شهرداری اجاره می‌دهند اما این طرف خیابان از این خبرها نیست.


نعمت 55 سال دارد و سبزواری است. او 10 سال است به خاطر خشکسالی از سبزوار به تهران آمده تا کار ساختمانی بکند اما کاری پیدا نکرده و مجبور شده برای جفت و جور کردن پول کرایه خانه و سر و سامان دادن به زندگی بچه‌ها دستفروشی کند. توی چند تا کیسه که جلوی پایش گذاشته پر از کاور قابلمه و دستکش و دستگیره است. نعمت می‌گوید: «از بازار می‌خرم و می‌آورم اینجا. روزی 20 تومن 30 تومن... همین حدودها درمی‌آورم. البته جنس من سبکه. برای من پیرمرد، آوردن و بردن این همه جنس سخته ولی اینها سبکند و راحت می‌شود جابه جا کرد.» می‌زند زیر خنده.
میثم موسایی اقتصاددان، دلیل اصلی گسترش دستفروشی را گسترش بیکاری در کشور و تهران می‌داند و معتقد است: اگر این دستفروشان کاری ثابت داشتند، هرگز به خیابان نمی‌آمدند: «ما باید دستفروشی و گسترش آن را به‌عنوان واقعیت کشور بپذیریم و به جای ندیده گرفتن آنها و ایجاد مشکل برایشان، به فکر سر و سامان دادن به این وضعیت باشیم. کاری که باید در این 30 سال برای اشتغالزایی می‌کردیم، نکردیم و گفتیم درست می‌شود. حالا می‌بینیم بعد 30سال هیچ چیزی درست نشده و اوضاع بدتر هم شده.»


موسایی دلیل دیگر گسترش دستفروشی را ورود کالای زیاد قاچاق به کشور می‌داند که یک زنگ خطر جدی برای اقتصاد است. حرف او را می‌شود با سرک کشیدن به بساط دستفروشان دید. اجناسی که بیشتر آنها کره‌ای، هندی یا چینی است. موسایی تأکید می‌کند که بهبود این وضعیت بخصوص در مورد گسترش دستفروشی به این زودی اتفاق نمی‌افتد: «اگر این روند ادامه پیدا کند فقر و بیکاری گسترده‌تر می‌شود و انگیزه کار از بین می‌رود و در ادامه همین‌طور که تا به حال دیده‌ایم، سرمایه‌گذاران ثروت خود را از کشور خارج می‌کنند. ما باید قدرت خرید مردم را افزایش بدهیم و بپذیریم که در کوتاه مدت بهبود، ممکن نیست.»
رضای 65 ساله روی پارچه سفیدی لباس زیر مردانه می‌فروشد. چشمانش خیس است و انگار همین حالا یک دل سیر گریه کرده اما وقتی با او حرف می‌زنم می‌فهمم بیمار است و چشم‌هایش مشکل دارد: «من کارم بندرعباس بود؛ اینجا شلوارک تولید می‌کردم و می‌بردم بندر می‌فروختم. 20 میلیون پولم را خوردند و به این روز افتادم. حالا هم آن آقایی که پولم را خورده هر روز می‌گوید می‌دهم. حالا دیگر 20 میلیون چه ارزشی دارد!» گوشی‌اش را باز می‌کند و پیامک‌ها را نشانم می‌دهد: «خدا وکیلی با این سن و سال باید حالا توی خانه باشم و استراحت کنم ولی مجبورم بیایم اینجا بنشینم و هر روز استرس این را داشته باشم که الان می‌ریزند و بساطم را جمع می‌کنند، فردا می‌ریزند جمع می‌کنند. خیلی هم نمی‌توانم کار کنم چون غروب که می‌شود دیگر چشمانم درست نمی‌بیند و باید جمع کنم بروم.»


محمد سالاری جامعه شناس اما به دستفروشی به‌عنوان نهادی تاریخی نگاه می‌کند، نهادی که وجودش در شرایط فعلی اقتصادی که او آن را «عمق رکود» می‌داند، ضروری است. دوره‌ای که به علت تعطیلی بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی، کارخانه‌ها و تولیدی‌های کوچک این حجم از دستفروشی رونق پیدا کرده: «دستفروشی و رواج آن در شرایط فعلی، نشان دهنده وضعیت بد معیشتی مردم است. تحقیقات ما در این زمینه نشان داده که بسیاری از آنها به هر کاری دست زده‌اند و نتوانسته‌اند آن میزانی که باید وضعیت مالی خود را تغییر دهند و نهایتاً مجبور شده‌اند بسته به توان و سرمایه‌ای که دارند به دستفروشی روی بیاورند. بسیاری از آنها کارگرهای ساختمانی هستند که بعد از رکود ساخت و ساز وارد دستفروشی شده‌اند. بعضی هم به علت خشکسالی از شهرهای دیگر راهی تهران شده‌اند تا از این طریق امرار معاش کنند.»


سالاری دستفروشی را مانند پناهگاهی اجتماعی می‌داند، پناهی برای حفظ شرافت و تبدیل نشدن به افرادی که دست به دزدی و جیب‌بری می‌زنند. به همین دلیل مدیران این دوره باید سعی کنند تا این پایگاه اجتماعی را درست مدیریت و حفظ کنند. سالاری می‌گوید:«این افراد ارتش ذخیره دوره رونق اقتصادی هستند و با توجه به فعالیت و رنجی که در این کار متحمل می‌شوند می‌توانند نیروی کاری و پرانرژی برای دوره رونق باشند.»
فروشندگی گوشه خیابان تنها به دستفروشان دور چهارراه ولیعصر محدود نمی‌شود، کافی است به زیرگذر پیچیده ولیعصر با انواع و اقسام ورودی‌ها و خروجی‌هایش هم سری بزنید تا با بازاری جدید رو به رو شوید. البته کمی منظم‌تر از بالای میدان. اینجا همه اجناس روی میز چیده شده. هر چیزی هم پیدا می‌شود؛ از کلاه و منسوجات پشمی تا سوهان و گز و مانتو و تخمه ژاپنی. با یکی از فروشنده ها که صحبت می‌کنم می‌گوید: «اینجا دست پیمانکار است که او هم با مترو قرارداد دارد. ما برای اینجا ماهی 300 هزار تومان کرایه می‌دهیم به پیمانکار.» وارد مترو می‌شوم. توی قطار هم دستفروشان لا به لای جمعیت راه می‌روند و هرکدام از این واگن به آن واگن با هنرنمایی خاص خود در حال فروش هستند؛ ژیلت 6 لبه، آدامس، مسواک و خمیردندان، لواشک، سفره چهارنفره، نخ دندان، کفی کفش، پتو مسافرتی، شلوارک... حال این روزهای تهران دیدنی است.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان