0
کارگردانان : Lee Unkrich, Adrian Molina
نویسندگان : Lee Unkrich , Jason Katz
بازیگران : Anthony Gonzalez, Gael García Bernal, Benjamin Bratt
خلاصه داستان : داستان راجع به پسر بچه 12 ساله ای به نام «میگل» است که خانوادهاش مخالف جاز و موسیقی هستند و اورا از پرداختن به آن منع کردهاند. ولی او آرزو دارد روزی تبدیل به یک نوازنده حرفهای همچون الگوی خود ارنستو د لا کروز شود. بالاخره تصمیم میگیرد دل به دریا بزند و و راهی سرزمین مردگان شود تا حقیقت پنهان شده پشت داستان زندگی خانوادهاش را کشف کند. در این راه با هکتور که فردی حقه باز است آشنا میشود و ...
|
|
گزیده نظرات منتقدین
مایکل رشتشافن ؛ The Hollywood Reporter امتیاز 100 از 100
در هر مقطع از فیلم، فیلمسازان( فیلمنامه کار نویسندگان سابق «پیکسار» است) نحوه روایتی غنی و قابل درک را خلق می کنند، شخصیت های چند بعدی، لحظات دراماتیک و به یاد ماندنی و کیفیت بصری قابل ملاحظه نیز دیگر بخش های آن هستند.
درو تایلر ؛ The Playlist امتیاز 100 از 100
خوشبختانه «کوکو»(Coco)، آخرین اثر تازه پیکسار و یکی از بهترین کارهای آن هاست که وظیفه خود را به خوبی انجام می دهد. نتیجه کاملاً جادویی است و با توجه به شرایط سیاسی امروز کمی شورشی به نظر می رسد که همین مسئله باعث می شود فیلم خاص تر از قبل نیز بشود.
پیتر هارتلوب ؛ San Francisco Chronicle امتیاز 100 از 100
«کوکو»(Coco) از زمان عرضه «دایناسور خوب»(The Good Dinosaur) به این سو، بهترین اثر پیکسار محسوب می شود. زندگی رنگارنگ پس از مرگ در محوریت اثر قرار دارد اما بهترین بخش آن لحظات غیر منتظره ای است که خلق میکند.
رابرت آبل ؛ The Wrap امتیاز 90 از 100
اگر قرار است که یک انیمیشن به کودکان راهی برای درک مسئله مرگ نشان دهد، سخت است که مثال قوی تر، جانانه تر و سرگرم کنده تر از «کوکو»(Coco) پیدا کنیم.
مت دوناتو ؛ We Got This Covered امتیاز 90 از 100
«کوکو»(Coco) شاهکاری درباره ریشه های اجداد و اهمیت مفهوم خانواده در کنار ترکیبی شاعرانه با اشعار و دیدی زیبا است.
راجر مور ؛ Movie Nation امتیاز 88 از 100
فیلم به صورت کلی جذاب، دوست داشتنی و سرگرم کننده است به حدی که کلمات انگلیسی از توضیح میزان جذاب بودن اثر عاجز خواهند ماند. تنها یک کلمه اسپانیایی شاید بتواند این کار را بکند. Encantada! (به معنی اشتیاق)
پیتر دبروژ ؛ Variety امتیاز 80 از 100
در هر صورت «کوکو»(Coco) موفق به انجام کار خود می شود؛ خالقان این اثر قبل از انجام هر کار دیگر پایان فوق العاده آن را در ذهن خود داشته اند و اگرچه بعضا در بعضی از لحظات با خطاهای بچه گانه ای مواجه می شویم، اما لحظات احساسی فیلم به حدی قوی هستند که نتیجه کار رضایت بخش باشد.
امیلی یوشیدا ؛ New York Magazine (Vulture) امتیاز 70 از 100
یکی از بهترین بخش های بصری این فیلم Alebrije ها، موجوداتی تخیلی که از فرهنگ محلی مکزیکیها الهام گرفته شده اند هستند که در این جا به صورت مارمولک های رنگارنگی تصویر شده اند که حتی بدون تکنولوژی سه بعدی نیز انگار میخواهند از پرده سینما خارج شوند.
دیوید اهرلیچ ؛ Indie Wire امتیاز 67 از 100
«کوکو»(Coco) همانقدری که تازه است، قدیمی نیز محسوب می شود و نمونه کاملی از بهترین چیزی که «پیکسار» در حال حاضر قادر به تولید است و بدترین چیزی که «پیکسار» به آن تبدیل شده، است.
تیم گریرسون ؛ Screen International امتیاز 60 از 100
تلاش و اشتیاق «کوکو»(Coco) برای توجه به فرهنگ و سنتهای مکزیکی ها باعث می شود که اهمیت زیادی به شخصیت ها و داستان ندهد و به همین دلیل با فیلم خانوادگی ای رو به رو هستیم که به حدی که شایسته است الهام بخشی ندارد.
وقتی که یک انیمیشن باعث جاری شدن اشکهای شما بشود، قطعا کار خود را به خوبی انجام داده است. انیمیشن «کوکو»(Coco) ممکن است که بهترین نمایش از کیفیت «دیزنی/پیکسار» نباشد اما به حد کافی خوب است تا آن را بهترین فیلم ساخته شده به وسیله کامپیوتر ها در سال 2017 بدانیم. البته رقابت برای کسب این عنوان تنگاتنگ خواهد بود و عناوین دیگر «پیکسار» مثل «ماشینها 3»(Cars 3) نیز عملکرد جالبی نداشته و در بهترین حالت یک انیمیشن تبلیغاتی به حساب می آیند. «کوکو»(Coco) ثابت می کند که وقتی نویسنده ها و کارگردان را به ساخت دنباله ها محدود نکنیم می شود انتظار داشت که با کارهای بهتری از آن ها مواجه شویم. البته این انیمیشن به حدی خوب نیست که یک ژانر به قهقرا رفته را به زندگی برگرداند اما می شود آن را به عنوان یک شروع خوب در نظر گرفت. ما به فیلم های بیشتری با همچین محتوایی نیاز داریم؛ فیلم های خانوادگی که بینندگان را با ایده ها به چالش بکشند تا اینکه صرفا حقه های تکراری را به اسم شرکت های بزرگ به فروش برسانند.
«کوکو»(Coco) با تعیین موقعیت خودش یعنی بردن داستان به جنوب مرز منطقه ای به نام Dia de Muertos که در آن روح ها می توانند افراد زنده خانواده خود را ملاقات کنند، خود را به قلب فرهنگ مکزیک وارد می کند. این اولین فیلمی نیست که به ستایش فصل تعطیلات می پردازد؛ فیلم سال 2014 «گیرمو دل تورو» یعنی «کتاب زندگی»(The Book of Life) نیز در سبک مشابهی بود. اگرچه در حالی که شباهت های عجیبی بین این دو اثر هست( این مسئله که هر دو داستان ها در فصل تعطیلات و ایام کریسمس اتفاق می افتند شاید باعث گمراهی شود) اما داستان ها به طور کلی تفاوت دارند. «کوکو»(Coco) بیشتر از اینکه از کتاب زندگی الهام گرفته باشد، از «راتاتویی»(Ratatouille) ساخته خود «پیکسار» و همچنین «شهر اشباح»(Spirited Away) ساخته کارگردان شهیر ژاپنی یعنی «هایائو میازاکی» الهام گرفته است.
کارگردان این اثر یعنی آقای «لی اونکریچ» کار قابل توجهی برای این انیمیشن ارائه می دهد. او در ساخت انیمیشن هایی مثل «داستان اسباب بازی 2»(Toy Story 2)، «کارخانه هیولاها»(Monsters Inc) و یا در «جست و جوی نمو»(Finding Nemo) به عنوان دستیار کارگردان همکاری داشته است. سپس او هدایت کامل را برای ساخت انیمیشن «داستان اسباب بازی 3»(Toy Story 3) که موفقیت های بسیاری کسب کرده و تحسین منتقدان را نیز به همراه داشت بر عهده گرفت. بدون شک او کاملاً می داند که چگونه محتوای کودکانه را با تم های بزرگ سالانه در هم بیامیزد. «داستان اسباب بازی 3»(Toy Story 3) یکی از بهترین مثال ها برای انیمیشنی است که در هر دو موردِ محتوا برای کودکان در کنار تم بزرگسالانه خوب عمل می کند و اگرچه «کوکو»(Coco) از دستیابی به چنین دستاوردی ناتوان است اما همچنان به حدی قدرتمند است که بتواند بینندگان از هر رده سنی را جذب خود بکند. موسیقی یکی از بخش های مهم اثر است و «کوکو»(Coco) سعی داشته تا نت ها را در بهترین زمان مناسب بنوازد.
در ریوِرا(Rivera)، اجرای موسیقی ممنوع است. این ممنوعیت به چندین نسل قبلتر باز میگردد، هنگامی که زنی به نام «ماما ایملدا» توسط شوهر موسیقی دان خود ترک شد و مجبور شد تا تنها دخترش را به تنهایی بزرگ بکند. «میگل»(آنتونی گونزالز) اما علی رغم تمام فشاری که از سوی مادرِ مادرِ مادربزرگش متوجه او است ترانه ای در قلب و آهنگی بر روی لب هایش دارد. او که توسط شعار الگوی خود در زندگی، «ارنستو د لا کروز»( بنجامین برت) یعنی «هر کاری که برای رسیدن به رویایت لازم است را انجام بده» تحریک شده، تصمیم می گیرد تا توانایی خودش را در یک مسابقه استعدادیابی ثابت کند اما راهی که او برای پیدا کردن ساز مورد علاقه اش انتخاب می کند او را به دنیای مردگان کشانده و در آن جا وی نه تنها با یک هنرمند خوش ذات به نام «هکتور»(گائل گارسیا برنال) آشنا می شود بلکه با بسیاری از آشنایان قدیمی خود از جمله «ماما ایملدا» نیز ملاقات می کند. او که یک روح نیست تا طلوع آفتاب فرصت دارد تا به دنیای زنده ها برگردد وگرنه تا همیشه در این دنیا گیر خواهد کرد. اما وقتی که «ماما ایملدا» به او این پیشنهاد را می کند که به زندگی عادی برگردد، او با رد کردن این پیشنهاد و توضیح شرایط اَش میخواهد که با «ارنستو د لا کروز» یعنی الگوی خود ملاقات کند چرا که به نظرش ارتباط خاصی با او دارد.
اگر آهنگ هایی که در آن نواخته می شوند را در نظر نگیریم( اصلا چیز دندان گیری نیستند)، «کوکو»(Coco) اکثر موارد لازم برای اینکه یک انیمیشن محبوب شود را دارد؛ شخصیت مثبت فیلم دوست داشتنی است، حیوانی که همراه همیشگی اوست شخصیت جالبی دارد، شخصیت منفی نیز به خوبی از ایفای نقش خود بر می آید و مراحل توسعه نیز با جان و دل انجام داده شده اند. به لحاظ بصری، این انیمیشن قصد ندارد که از محصولات قدیمی پیکسار پیشی بگیرد علی الخصوص با توجه به خروجی های چند سال اخیر این استودیو. تعداد محدودی از صحنه ها مثل صحنه ای که یک تصویر پانارومایی از سرزمین مردگان می بینیم کیفیت خوبی ندارند اما فیلم بیشتر بر روی نشان دادن فرهنگ مکزیکی ها تمرکز دارد تا این گونه ویژگی های ابتدایی.
خانواده که یکی از تم های رایج در فیلم های «دیزنی» است در فیلم «کوکو»(Coco) در محوریت داستان قرار گرفته است. داستان بر روی تمایل «میگل» برای پیدا کردن پدرش، عشق «هکتور» برای دخترش و پیوندی که بین این دو هر لحظه قویتر می شود متمرکز شده است. جنبه احساسی فیلم نیز به گونه ای مدیریت شده است که این اطمینان حاصل شود که حتی سخت قلب ترین فرد نیز کمی احساسی شود. این انیمیشن همچنین لباسهای Dia de Muertos را برجسته می کند و از آن ها به عنوان راهی برای ورود به دنیای فانتزی بهره می برد. همانند بسیاری از انیمیشن های خوب میزان طنز و کمدی موجود در فیلم نیز مناسب و به حد کافی است تا لحظات مفرح نیز به حد نیاز در فیلم وجود داشته باشند. این فیلم همچنین مرگ را به گونه ای تصویر می کند که بینندگان جوان تر نیز امکان ارتباط برقرار کردن با آن داشته باشند؛ نه به عنوان یک پایان بزرگ و ترسناک بلکه به عنوان یک گذرگاه و مسیر به محلی دیگر.
اگر انیمیشن را محدود به کودکان نکنیم، می شود آن را راهی بسیار خوب برای ظهور و بروز خلاقیت های یک فیلم ساز دانست که موقعیت هایی را فراهم می کند که از یک فیلم سینمایی با محدودیت های زیاد بسیار بازتر است. «پیکسار» در روز های ابتدایی دوران کاری خود، این مسئله را به کرات تکرار می کرد. در سال های اخیرا اما مسائل مالی باعث شده اند تا این شرکت راه های فروش بیشتر را جست و جو کند که لزوماً به فتح جوایز ختم نمی شوند. «کوکو»(Coco) ممکن است که یک بلاکباستر نباشد اما فارغ از عملکردش در گیشه، می توان آن را یک بازگشت کاملاً قابل تقدیر به سوی الهامگیری و دوری از عدم خطر کردن دانست.
اختصاصی نقدفارسی
مترجم: امید بصیری
//