سیمرغ: لادن طباطبایی بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار متنی در صفحه اینستاگرام خود، به سخنان اخیر مسعود فراستی در کمیسیون فرهنگی مجلس واکنش نشان داد.
این بازیگر درهمین راستا نوشت:
«شهریور ماه سال 91، در برنامه «هفت» خیلی حرفها زدم... قصد رفتن و ترک سینما و بازیگری را داشتم. دل شکسته بودم و پر از حرف پس حرف زدم... بیست و پنج سال فعالیت حرفهای در حوزه سینما و تلویزیون و تحصیل در رشته بازیگری و تئاترهمچنین دیدن سیر نزولی فضای سینما و بخصوص نقد، من رو مجاز و مجبور به بیان مسائلی کرد که همکارانم به دلیل کسب معاش (بعله معاش! حتی بازیگرها هم نیاز به شغل و درآمد دارند!) قادر به ابرازش نبودند. بارها گفتم، بازهم میگم نقد فحاشی و تهمت زدن نیست. نقد سیاه نمایی و ابراز نفرت نیست. نقد تلاش برای نابودی سینمایی نیمه جان نیست. نقد نان هزاران نفر را آجر کردن نیست. نقد سلائق خود را با ادبیات لمپنی به حلق جماعت فرو کردن نیست. نقد لب و لوچه جمع کردن واخ اخ و پیف پیف راه انداختن نیست. نقد ژست روشنفکری گرفتن و همه کس را بیسواد و بی هنر دانستن نیست و منتقد هر کسی نیست. صرف سواد و تحصیلات سینمایی از کسی منتقد نمی سازد. جیم جارموش و تارکوفسکی و برگمان با قرقره کردن نامشان در انسان رسوب نمیکنند! صرف ارث بردن یک برنامه پر مخاطب در رسانه ملی انسان را به مقام خدایی نمی رساند!
از زمانی که هرکس و ناکس به خودش اجازه داد به اسم نقد فحشنامه چاپ کند و کمبودهایش را با توهین و تمسخر بر سر جامعه هنری بریزد عاقبت کار معلوم بود. حالا که خیلی وقت هست اساتید پا جای پای جوجه منتقدهای قلی خان گذاشته اند. برنامه «هفت» مشخصا کمر به نابودی سینمای ایران بسته است. خب صبر و تحمل اهالی سینما هم حدی دارد. هر کسی هر چند به نظر استاد کوچک و حقیر و بی اهمیت باشد هم عقل دارد و برای خودش شخصیت و آبرو قائل است. آدمها یا مبارزه میکنند، یا عطای همه چیز رو به لقایش میبخشند و میروند، یا کم کم دق میکنند، یا نانشان را در خونشان میزنند و میخورند.... یک عده قابل توجهی هم سر دودکش می ایستند ببینند باد از کدام طرف میوزد که سوارش شوند! استاد! این تیشهای که برداشتید به ریشه خود شماست. چاقویی شدید که دسته خودش را میبرد. مدتهاست که برنامه سبک و سرشار از لمپنیسم شما را نمیبینم. چون تحمل دیدن زوال انسانیت را آنهم در حوزه فرهنگ و هنر ایران زمین را ندارم. دست شما درد نکند. با فحاشی های شما یک فیلم توقیف میشود. خیلی زود نوبت به بقیه و همه فیلمها خواهد رسید. چون شما هیچ فیلمی را دوست ندارید! کاش اقلا یک فیلم پنج دقیقهای میساختید و نمایش میدادید تا جماعتی آن ایدهآل عمیق و رویایی و دست نیافتنی شما را در حوزه فیلمسازی رویت کنند.»