ماهان شبکه ایرانیان

عدالت صحابه

مقدمه :   مسلمانان در مورد مساله ((عدالت صحابه)) با هم اختلاف نظر دارند

عدالت صحابه

مقدمه :
 

مسلمانان در مورد مساله ((عدالت صحابه)) با هم اختلاف نظر دارند . اهل تسنن قائل اند که تمام اصحاب رسول الله عادل بوده و در گروه مومنین به خدا و رسول اند ، عامه بر این باورند هر شخصی که پیامبر را ولو یک روز یا دو روز دیده باشد از زمان ولادت اش تا روز وفات اش محکوم به عدالت می باشد و قتل ، زنا و یا گناهان دیگر باعث عدم عدالت او نمی گردد .
اما شیعیان بر این عقیده نبوده و قائل اند که صحابه پیامبر در یک درجه نبوده اند برخی مومن اند و مشمول آیه (( والسابقون السابقون ، واقعه-10 )) می باشند،(1) و برخی دیگر این چنین نبوده اند.
گروهی از عامه شیعیان را متهم می کنند که آنها بیشتر صحلبه را بجز چند نفر غیر مومن می دانند، به عنوان نمونه برخی از پرورش یافتگان در مکتب خلفا می گویند که شیعیان قائل اند:
1- در عهد رسول الله اطرافیان او به حضرت اش ایمان نیاورده اند مگر افراد بسیار اندکی که تعدادشان از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی کرد (2).
2- بعد از گذشت 23 سال از دعوت رسول الله کسی به آن حضرت ایمان نیاورد مگر سه نفر یا هشت نفر یا ده نفر. (3)
ما در این مقاله در سدد نفی این اتهام از شیعه هستیم و قصد داریم این مساله را از منظر قرآن ، روایات و عقل بررسی نماییم تا روشن گردد شیعه هرگز قائل نبوده که تمام اصحاب رسول الله عادل نبوده و به او ایمان نیاورده اند، بلکه شیعه برای صحابه پیامبر ارزش والایی قائل است منتهی پیروان ائمه قائل اند همه آنها در یک درجه نبوده اند .

عدالت صحابه از منظر شیعه و سنی
 

برای اینکه بفهمیم آیا همه صحابه رسول الله عادل بوده اند یا نه ، در ابتدا باید با تعریف"صحابه" و همچنین با مفهوم " عدل" و "ظلم" آشنا شویم:
تعریف " صحابه "
وقتی به کتاب لغت مراجعه می کنیم "صحابه" را به معنای معاشر(4) معنا کرده اند ،ولی دانشمندان اسلامی در تعریف اصطلاحی(5) آن با هم اختلاف دارند :
"ابن حجر(6) " صحابه را این چنین تعریف کرده است : صحابه کسی است که پیامبر را دیده و به او ایمان آورده و مسلمان مرده باشد ، حال چه با پیامبر به جنگ رفته یا نرفته باشد، و حتی اگر او را دیده ولی با او همنشین نشده باشد و به خاطر نابینایی آن حضرت را با چشم سر ندیده باشد
"سعید بن مسیب" گوید: صحابه کسی است که به مدت یک سال یا دو سال با پیامبر بوده و همراه وی در یک یا دو نبرد شرکت داشته و جنگیده باشد(7).
"واقدی" در تعریف صحابه می گوید : هر کس پیامبر را دیده و به اسلام گرویده و در امر دین اندیشه نموده و به آن راضی گشته است نزد ما از اصحاب پیامبر محسوب می شود ، گرچه به مدت یک ساعت از روز باشد(8).
محمد بن اسماعیل بخاری آورده است : هر کس از مسلمانان با پیامبر مصاحبت داشته و یا او رادیده از اصحاب آن حضرت است(9) .
احمد بن حنبل گوید : هر کس یک ماه یا یک روز یایک ساعت با پیامبر مصاحبت داشته یا آن حضرت را دیده جز اصحاب است(10).
اینها تعاریفی بود که از علمای عامه نقل شده است ، اما در مکتب اهل بیت صحابی کسی است که در قاموس های لغت عرب آمده است :
"صحابه " جمع"صاحب" به معنای معاشر و ملازم و همراه است ، و "صحابی" یعنی یک نفر از " صحابه" رسول خدا(ص) که معاشر و ملازم و همراه آن حضرت بوده است . این معنا تنها درباره کسی صادق است که معیت و همراهی اش بسیار باشد، زیرا مقتضای مصاحبت همراهی دراز مدت است (11).

تعریف عدل :
 

"عدل" – که یکی از اسماء الله است - در لغت مقابل جور و ستم قرار دارد:
عدل : العدل : هو ضد الجور... و العدل: الحکم بالحق ، یقال : هو یقضی بالحق و یعدل و هو حکم عدل : ذو معدله فی حکمه و العدل من الناس : المرض قوله و حکمه(12).
یعنی : عدل ضد جور است ، همچنین عدل معنای حکم به حق می دهد ، در مورد حکم به حق گفته می شود : آن شخص (عادل) به حق حکم نمود و عدالت ورزید، در مورد حاکم عادل گفته می شود : در حکم اش صاحب عدالت است، و عدل از مردم چیزی است که قول و حکم اش مورد رضایت است .
جناب فیروز آبادی در قاموسی نیز عدل را ضد جور معنا کرده اند.(13)
ابن اثیر در نهایه می گوید :
فی اسماء الله تعالی "عدل" هو الذی لا یمیل به الهوی فیجور فی الحکم ، و هو فی الاصل مصدر للسمی به فوضع موضع العادل و هو ابلغ منا لانه حمل المسمی نفسی عدلا.
" عدل" یکی از اسماء الله است و به این معنا است که خداوند به سوی هوی و کجی میل پیدا نمی کند تا منجر به جور و ستم در حکم شود ، گاهی مواقع به جای کلمه " عادل"کلمه "عدل" استفاده می شود که در این صورت کلام همراه با مبالغه خواهد بود .(14)
با توجه به معنای لغوی"عدل" نتیجه می گیریم که اگر گفتار و کردار صحابه ای مورد رضایت نبوده و در آن موضع عدالت رعایت نکرد، عادل نبوده است و این امری است روشن و انشاء الله در ضمن مباحثی که در بخش های صحابه از منظر (( قرآن )) ((روایات)) و ((عقل)) خواهد آمد این مطلب را بیش تر توضیح می دهیم .

تعریف ظلم :
 

ابن منظور در لسان العرب می گوید :
ظلم : الظلم : وضع شی فی غیر موضوعه ،و فی المثل من استرعی الذئب فقد ظلم و فی حدیث ابن زمل : لزمو الطریق ظلم یظلموه ای لم یع لو عنه ... و منه حدیث ام سلمه : ان ابابکر و عمر تکما الامر فما ظلماه ای لم یعد لا عنه و اصل الظلم الجور و مجاوره الح.(15)
یعنی : یعنی قرار دادن شی در غیر موضع آن ، بعنوان مثال در مورد شخصی که گرگ را نگه داری کند گفته می شود که ظلم کرده است ( چرا که این کار باعث دریدن گوسفندان می گردد) و از همین باب است حدیث ابن زمل که می گوید : ملزم به همین راه باشید ( یعنی در همین راه قدم بردارید ) و ظلم نکنید یعنی از آن راه عدول ننمایید ، همچنین حدیث ام سلمه در مورد ابابکر و عمر از همین باب است ، ام سلمه می گوید : همانا ابابکر و همر در راه و روش ، میانه رو بودند و ظلم نکردند، یعنی از میانه روی عدول ننمودند .
در قاموس المحیط می خوانیم :
ظلم: بالظلم: وضع الشی فی غیر موضعه(16)
ظلم به ((به ضمه)) قرار دادن شی در غیر جایگاه آن می باشد .
بطور خلاصه می توان معنای لغوی (( ظلم )) و ((عدل )) را در این شعر مولانا بیابیم:
عدل چه بود وضع اندر موضع اش
ظلم چه بود وضع در ناموضع اش
عدل چه بود آب ده اشجار را
ظلم چه بود آب دادن خار را
همان طور که قبلا اشاره شد اگر صحابه ای عملی که شایسته نیست انجام دهد مثلا قتل یا زنا و یا گناه دیگری انجام دهد ظالم بوده و عادل نمی باشد و این مطلبی ست که هم قرآن و روایات به آن اشاره دارد و هم عقل هر عاقلی به آن حکم می کند که ان شائ الله در‌آینده این مطلب به اثبات می رسد .

صحابه از دیدگاه قرآن
 

قبل از اینکه به بررسی آیات بپردازیم لازم است که دیدگاه اهل تسنن و شیعه را بطور اجمال پیرامون صحابه مطرح کنیم ، چرا که این کار خالی از فایده و افاده نیست:
عامه همه اصحاب پیامبر را عادل می پندارند و آنان را بر بقیه راویان حدیث مقدم می دارند و قائل اند که اشکال بر آنها ممنوع است و حتی نقض و ایراد بر صحابه را دلیل زندیق و کافر بودن شخص می دانند:
بعنوان مثال جناب" ابن حجر" از ابوزرعه روایت می کند که او گفته است :
(( هر گاه کسی را دیدی که یکی از اصحاب رسول خدا را نقض و رد می کند ، بدان که او زندیق است ، زیرا رسول خدا حق است و قرآن کریم حق است و هر انچه که پیامبر آورده حق است ، و اینها را تنها صحابه به ما رسانیده اند ،و این گروه می خواهند شاهدان ما را جرح و بی اعتبار نمایند تا کتاب و سنت را تباه و باطل سازند در حالی که جرح و نقض بر خود این زندیقان ، سزاوار تر است))(17)
و یا " ابو حاتم رازی" در مورد اصحاب رسول الله (ص) می گوید:
((اصحاب رسول الله شاهدان وحی و تنزیل و دانایان تفسیر و تاویل اند و خداوند عز و جل ایشان را برای صحبت و همراهی پیامبر و یاری و اقامه دین و اظهار حق خویش برگزیده و صحابه بودنشان را پسندیده و آنها را نشانه و الگوی ما قرار داده است . آنان که هر چه را پیامبر( ص) از خدای عز و جل به ایشان رسانیده ، هر چه را سنت نهاد و تشریع فرمود و هر چه را حکم کرد وو اجب و مستحب نمود و هر چه امر و نهی یا منع و تادیب کرد ، همه را برگرفتند و حفظ کردند و استحکام بخشیدند، و در دین فقیه شدند و امر و نهی خدا و مرا دو مقصود او را در حضور سول خدا با مشاهده تفسیر و تاویل کتاب ،و گرفتن و استنباط از آن حضرت به خوبی دانستند و خدای عز و جل بدین وسیله آنها را شرافت بخشید و با صفت پیشوای گرامی شان داشت و شک و کذب و اشتباه و تردید و فخر و عیب را از آنان بزدود و ایشان را دادگران امت نامید و در کتب محکم خویش فرمود : (( و کذلک جعلناکم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ( بقره -143 ) ))(18)
ابن اثیر در این باره می گوید :
(( اگر کسی آنان را ( صحابه) نشناسد نادانی اش نسبت به دیگران بیشتر و انکاراش افزون تر است . پس شایسته آن است که انساب و احوال ایشان به خوبی شناخته شود . (( صحابه)) پیامبر با سایر راویان در همه امور مشترک اند مگر در جرح و تعدیل، زیرا آنان همگی عادل اند و ایراد و اشکال بر آنها ممنوع است))(19)
اما اصحاب امامیه به پیروی از قرآن و ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین نظری مخالف عامه دارند ، شیعه می گوید برخی از اصحاب رسول الله انسانهای مومن و متقی بودند و آیاتی از قبیل( لقد رضی الله عن المومنین اذیبایحونک تحت الشجره (فتح- 18) )(و اسابقون الاولون من المهاجرین و الانصار( توبه- 100)) در مورد آنا نازل شده است و برخی دیگر این چنین نبوده اند.
حال نظر قرآن در مورد صحابه بیان می شود :
قرآن کریم از اصحاب رسول الله با عناوین مختلفی یاد کرده است ، برخی از آنها را سابقین در اسلام می داند و گروهی دیگر را بیعت کننده در زیر درخت معرفی می کند و درباره عده ای از عناوینی همچون ( مهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم) استفاده می کند ،همچنین از برخی صحابه نکوهش کرده و تعابیری همچون : منافق(20) ، فاسق(21) ، مریض القلب(22) ، گنهکار(23)، را در مورد آنها بکار برده است که اینک به بررسی آیات فوق می پردازیم:
الف) مواردی که خداوند در قرآن صحابه را ستوده است :

1- سابقین در اسلام :
 

(والسابقون الا و لون من المهاجرین و الانصار و الذین اتبعوهم باحسان رضی الله عنهم و ضوا عنه و اعدلهم جنات تجری تحتها الانهار خلدین فیها ابدا ذلک اغوز العظیم ( توبه-100)
( پیشگامان نخستین از مهاجرین و انصار و کسانی که به نیکی از آنها پیروی کردند ، خداوند از آنها خشنود گشت و آنها نیز از او خشنود شدند ، و باغهای از بهشت برای آنها فراهم ساخته که نهرها از زیر درختانش جاری است ، جاودانه در آن خواهند ماند و این است پیروزی بزرگ)
می توان برخی از مصادیق صحابه را در این آیه بصورت زیر معرفی کرد:
منظوراز مهاجرین کسانی هستند که بسوی هر دو قبله نماز خوانده اند و یا افرادی هستند که در جنگ بدر شرکت نموده اند و منظور از انصار اشخاصی هستند که در بیعت اولی حضور داشته اند .(24)

2- بیعت کنندگان در بیابان عقبه:
 

(( لقد رضل الله عن المومنین اذیبا یعونک تحت الشجره فعلم ما فی قلوبهم فانزل السکینه علیهم واثابهم فتحا قریبا))
( خداوند از مومنان هنگامی که در زیر آن درخت با تو بیعت کردند راضی شد ، خدا آنچه را در درون دلهایتان نهفته بود می دانست ، از این رو آرامش را بر دلهایتان نازل کرد و پیروزی نزدیک بعنوان پاداش به آنها فرمود.)

3- ( محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ( فتح -29)
 

محمد فرستاده خداست و کسانی که با او هستند در برابر کفار سر سخت اند و در میان خود مهربانند.

4- کسانی که در جهاد ثابت قدم بوده و فرار نمی کنند: (25)
 

(( من المومنین رجال صدقوا ما عهدوا الله علیه فمنهم من قی نحبه و منهم من لینظر و ما بدلوا تبدیلا( احزاب -23)
از مومنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بسته صادقانه ایستاده اند بعضی پیمان خود را به آخر بردند و بعضی دیگر در انتظارند و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندارند .
( الذین قال لهم الناس ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم فزاد هم ایمانا و قالوا حسبنا الله و نعم الوکیل( آل عمران-173)
اینها کسانی بودند که بعضی از مردم به آنان گفتند لشکر دشمن برای حمله به شما اجتماع کرده اند از آنها بترسید.
در آیه اول منظور از ( رجال صدقوا) حضرت حمزه و جعفر بن ابی طالب است و منظور از ( و مننهم من ینتظر) حضرت علی علیه سلام است.(26)
همچنین از آیه دوم می فهمیم که همه اصحاب در یک درجه نبوده اند زیرا برخی از آنان هنگام شنیدن عبارت ( ان الناس قد جمعوا لکم) که از زبان نعیم بن مسعود خارج شد ترسیدند و می خواستند که به جهاد نروند.(27)

5- مومنان مهاجر و انصار :
 

(( للفقراء المهاجرین الذین اخرجوا من دیارهم و اموالهم و یبغون فضلا من الله و رضوانا و ینصرون الله و رسوله ، اولئک هم الصادقون ( حشر -8)
( اموال مذکور) برای فقیران مهاجری است که از خانه و کاشانه و اموال خود بیرون رانده شدند در حالی که فضل الهی و رضای او را می طلبند و خدا و رسول اش را یاری می کنند و آنها راستگویانند.
( والذین تبوء الدار و الایمان من قبلهم یحبون من هاجر الیهم... حشر-9)
و همچنین اموال مذکور برای کسی است که در این سرا ( سرای مدینه ) و در سرای ایمان پیش از مهاجران مسکن گزیدند و کسانی را که بسوی شان هجرت کنند دوست می دارند ....

6- برتری سابقین در جهاد :
 

(( لایستوی القاعدون من المومنین غیر اولی الضرر و المجاهدین فی سبیل الله با اموالهم و انفسهم فضل الله المجتهدین با اموالهم و انفسهم علی القعدین درجه.... ( نساء -95)
( هر گز افراد با ایمان که بدون بیماری و ناراحتی از جهاد باز نشستند با مجاهدانی که در راه خدا با مال و جان خود جهاد کردند یکسان نیستند . )

7- برتری و فضیلت حضرت علی بر سایر صحابه :
 

الف) ( و من الناس من پشتری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رئوف بالعباد ( بقره -27)
 

و برخی از مردم ( همچون حضرت علی در لیله المبیت به هنگام خفتن در جایگاه پیامبر) جان خود را بخاطر خشنوی خداوند می فروشند و خداوند نسبت به بندگان مهربان است .
ب) اجعلتم سقایه الحاج و عماره المسجد الحرام کمن آمن بالله و الیوم الاخر وجاهدو فی سبیل الله ، لا یستون عند الله ...(توبه-119)
آیا سیراب کردن حجاج و آباد ساختن مسجد الحرام را همانند عمل کسی قرار دادید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است ؟ این در نزد خدا مساوی نیستند ...)
اهل تسنن از" صحابه" و" تابعین" و" عیاشی" و همچنین خاصه در بسیاری از احضار روایت کرده اند که آیه 207 سوره بقره در مورد حضرت علی علیه السلام وارد شده است .
حضرت علی علیه السلام در مورد این آیه می فرمایند: (28)
( ان المراء بالایه: الرجل یقتل علی الامر بالمعروف و النهی عن المنکر)
یعنی منظور و مراد آیه عام است هر چند که در مورد شخصی خاص نازل شده است، به عبارت دیگر این آیه شامل بهترین اصحاب رسول الله می گردد که اهل مکه آنها را بخاطر دست کشیدن از دینشان عذاب می کردند و آنها عبارت بودند از بلال ، صهیب، حباب ، عمار بن یاسر و پدر و مادرش.(29)
همان طور که هویدا است آیات فوق در پرتو احادیث دلالت می کند بر اینکه همه اصحاب رسول الله در یک درجه نبوده اند وحقانیت این ادعا از مطالب آینده بیش تر مشخص می شود .
همچنین شیعه و سنی نقل کرده اند که آیه 19 سوره توبه دلالت بر برتری حضت علی علیه السلام بر جناب عباس رضی الله عنه دارد، لذا این آیه بهترین شاهد بر این مدعاست که همه اصحاب رسول الله در یک درجه نبوده اند.

ب) مواردی که خداوند در قرآن صحابه را نکوهش کرده است:
 

1- افراد منافق :
 

( اذ جاءک المنافقون قالوانشهد انک لرسول الله ، و الله یعلم انک لرسوله و الله یشهد ان المنافقین لکذبو ( منافقون-1)
( هنگامی که منافقان نزد تو آیند می گویند ما شهادت می دهیم که یقینا تو رسول خدایی ، خداوند میداند که تو رسول او هستی ، ولی خداوند شهادت می دهد که منافقان دغگو هستند.)

2- فاسقان :
 

( یا ایها الذین آمنوا اذا جاء کم فاسق بنبا فتبینوا...) ( حجرات-6)
( ای کسانی که ایمان اورده اید اگر شخص فاسقی خبری برای شما بیاورد در مود آن تحقیق کنید .)
این آیه در مورد یکی از اصحاب پیامبر به نام" ولید بن عقبه" نازل شده است ، او درباره قومی به دروغ به ÷یامبر گفت که آنها مرتد شده و از پرداخت زکات ممانعت می ورزند(30) ، حال با توجه به این آیه می توان همه اصحاب رسول الله را عادل دانست؟ آیا شخصی که خداوند بر او اطلاق " فاسق" نموده است می تواند عادل باشد؟

3- افراد مریض القلب :
 

( و از یقول المنافقون و الذین فی قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا)(احزاب-112)
(بخاطر اورید زمانی را که منافقان و بیمار دلان می گفتند : خدا و پیامبرانش جز وعده های دروغین به ما نداده است .)
کسی که این کلمات را بر زبانش جاری می کرد و به خدا و رسول بی احترامی می نمو نامش "معتب بن قشیر " است ، ایا شخصی که خداوند در قران او را مریض القلب معرفی کرده عادل است؟

4- افرادی که ایمان واقعی ندارند :
 

( قالت الاعراب امنا ، قل لم تومنو و لکن قولو اسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم) (حجرات-14)
(اعراب بادیه نشین گفتند ایمان اورده ایم بگو شما ایمان نیاورده اید ولی بگویید اسلام اورده ایم اما هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است . )

5- پشت کنندگان در جنگ :
 

(یا ایها الذین امنوا اذا لقیتم الذین کفروا زحفا فلاتولوهم الادبار)(انفال-15)
( ای کسانی که ایمان اورده اید هنگامی که با انبوه کافران در میدان نبرد رو به رو شدید به انها پشت نکنید.)

6- فرار کنندگان در جنگ :
 

(اذ تصعدون و لا تلون علی احد و الرسول یدعوکم فی اخرئکم ) ( آل عمران-153)
( او را به خاطر آورید هنگامی را که از کوه بالا می رفتید و ( از شدت وحشت ، به عقب ماندگان نگاه نمی کردید و پیامبر از پشت سر شما را صدا می زد . )
( و ما محمد الا رسول قد خلقت من قبله الرسل ، افاین مات او قتل انفلبتم علی اعقابکم ...) ( آل عمران-144)
محمد فقط فرستاده خدا است و بیش از او نیز فرستادگانی بودند ،آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود ، شما به عقب باز می گردید و اسلام را رها می کنید)
دو آیه ذکر شده و چندین آیه دیگر در سوره آل عمران در مور حوادث جنگ احد نازل گشته است ، بسیاری از دانشمندان اهل سنت قائلند که برخی از اصحاب رسول خدا در جنگ احد ثابت قدم نبوده و فرار کرده اند، از جمله ابن ابی الحدید معتزلی می گوید:
کسانی که در جنگ احد ثابت قدم بودند چهارده نفر اند ، هفت عدد از آنها از مهاجرین و هفت عددشان از انصارند .
مهاجرین عبارتند از: علی علیه السلام ، ابوبکر ،عبد الرحمن بن عوف ، سعد بن ابی و قاص ، طلحه بن عبید الله ، ابو عبیده بن جراح ، زبیر بن عوام.
انصار عبارتند از: حباب بن منذر ، ابودجانه ، عامم بن ثابت ، حارث بن صمه ، سهل بن حنیف ، سعد بن معاذ ، اسید بن حفیر.
ابن ابی الحید در ادامه می گوید به اتفاق همه روات عثمان جز فراریان بوده و در مورد عمر اختلاف است اما جناب"واقدی" قائل است که او ثابت قدم نبوده و فرار کرده است (31).
اما امامیه اتفاق نظر دارند که در جنگ احد هر سه خلیفه ثابت قدم نبوده اند.(32)
حال سوالی که در اینجا مطرح می شود این است که کسانی که در آن وحله هولناک جنگ که جسم نازنین پیامبر بیش از 70 ضخم برداشت و دندان مبارکشان شکست او را تنها گذاشته و فرار کردند ، گناه کار نبوده اند ؟ آیا آنها پیمان شکن نبوده اند ؟ آیا می توان آنها را عادل خواند؟
نتیجه گیری : از آیات دسته اول این مطلب برداشت می شود که برخی از اصحاب رسول الله در درجه بسیار بالایی از ایمان قرار داشتند مانند حضرت علی علیه السلام ، حمزه، سلمان ، اباذر مقداد ، ابودجانه ، مصعب بن عمیر و ... که به 100 سوره توبه،18و29 فتح ، 23 احزاب ،173 ال عمران ،8.9 حشر ، 95 نساء و 207(33) بقره می تواند در مورد این دسته از افراد باشد .
همچنین از ایات دسته دوم می فهمیم که برخی از اصحاب ایمان کامل و قوی نداشته بلکه در زمره منافقین بودند ( ایه اول) و یا مانند " ولید بن عقبه "به عنوان فاسق خطاب شده اند ( ایه دوم ) و یا برخی از انها مانند خلیفه دوم و سوم در جنگ احد فرار کردند که ایات شماره 144 و 153 سوره ال عمران در مورد انها است .
حال با توجه به ایات ذکر شده آیا می توان همه اصحاب رسول الله را عادل دانست ؟ ایا فرار کنندگان در جنگ صفت عدالت را دارا بودند ؟ یا کسی که مخاطب به خطاب فاسق شده می تواند عادل باشد ؟یا کسانی که در جنگ ها به دشمن پشت می کردند با دیگر اصحاب مساویند ؟
خلاصه اینکه صحابه نبی اکرم یکسان نبوده اند بلکه از حیث قوت ایمان و ضعف آن و انجام دادن وظایف شان در سطوح مختلفی قرار داشتند و برای پی بردن به حقیقت آنها باید آنها را با میزان عدالت سنجید، پس به این نتیجه می رسیم که عنوان " صحابه" نمی تواند برای کسی منقبتی را به ارمغان آورد مگر اینکه شخص اهل آن باشد بنابراین مساوی دانستن تمام صحابه در فضل و ایمان مکابره و زور گویی بوده و مخالف حق می باشد . (34)
بررسی صحابه از نظر روایت :
روایات بسیاری درباره فضائل و مناغب صحابه وارد شده و از مقام و منزلت انان سخن گفته است و لی با این وجود روایاتی هست که مذمت برخی از صحابه را متذکر شده که ما در اینجا به ذکر چند نمونه از آن می پردازیم :
حدیث اول :
خطب رسول الله فقال: یا ایها الناس انکم محشورون الی الله عراه غرلا ، ثم قال :
((کما بدانا اول حلقا نعیده وعدا علین انا کنا فاعلین _انبیاء -104) الی آخر اایه م قال : الا و ان اول الخلائق یکسی یوم القیامه ابراهیم ، الاوانه یجاء برجال من امتی فیوخذبهم ذات الشمال فاقول : یا رب اصیحبی فیقال : انک لاتدری ما احدثوا بعدک ، فاول کها قال العبد الصالح : و کنت علیهم شهیدا ما دمت فیهم فلما تو فیقی کنت انت الرقیب علیهم فیقال : ان هولاء لم یزلوا مرتدین علی اعقابهم منذ فارقتهم.(35)
حضرت رسول الله در خطبه ای فرمودند:
ای مرم شما به سوی خدا در حالی که عر یان وبی هوشید محشور خواهید شد و سپس آیه104 سوره انبیاء را تلاوت کرده و فرمودند : آگاه باشید در روز قیامت اولین کسی که پوشانیده می شود حضرت ابراهیم است ، آگاه باشید در رو قیامت افرادی از امت من را می اورند و آنها را به سمت چپ ( دوزخ ) می کشند من در آن لحظه می گویم پروردگارا اینها از اصحاب من اند ، در جواب می آید که تو نمی دانی آنها بعد از وفات تو چه بدعتها گذاشتند ، سپس حضرت آیه فوق را تلاوت کردند . درباره این دسته از اصحاب گفته می شود : این افراد از زمان وفات تو بر گذشته برگشته و مرتد شدند .
حدیث دوم :
عن النبی : قال : انا فرطکم علی الحوض ، ولیرفعن رجال منکم ثم لیختلجن دونی فاقول: یارب اصاحبی فیقال: انک لاتدری ما احدثوا بعدک.(36)
من پیشاپیش شما بر خوض کوثر وارد می شوم ( و افرادی از اصحابم را بر حوض کوثر نزد من می آورند ) و من آنها را می شناسم ، سپس آنهارا از من جدا می کنند ، می گویم: پروردگارا اصحاب من ! در جواب گفته می شود : نمی دانی بعد از تو چه بدعتها گذاردند.
حدیث سوم :
عن النبی قال : لیرون علی ناس من اصحابی الحوض حتی اذا عذفتم اختلجوا دونی ، فاقول اصحابی ! فیقول : لاتدری ما احدثوا بعدک!(37)
حدیث چهارم :
قال النبی : انی فرطکم علی الحوض ، من مرعلی شرب ، و من شرب لم یعلما ابدا ، لیرون علی اقوام اعرفهم و یعرفونی ، ثم یحال بینی و بینهم.(38)
حدیث پنجم :
.... و هو یزید فیهما : ( فاقول : انهم منی ، فیقال : انک لاتدری ما احدثو بعدک ، فاقول سحقا ، سحقا، سحقا لمن غیر بعدی)(39)
حدیث ششم :
ان رسول الله قال : ( یرد علی یوم القیامه رهط من اصحابی فیجیون علی الحوض ، فاقول یا رب اصحابی ! فیقول : انک لا علم لک احدثوا بعدک انهم ارتدو علی ادبارهم القهقری)(40)
حیث هفتم :
ان النبی قال: یرد علی الحوض رجال من اصحابی ، فیحلوون عنه ، فاقول : یارب اصحابی ! فیقول : انک لا علم لک بما احدثوا بعدک ، انهم ارتدوا علی ادبارهم علی ادبارهم القهقری)(41)
حدیث هشتم :
عن النبی قال: بینا انا قائم اذا زمره حتی اذا عرفتهم خرج رجل می بینی و بینهم ، فقال هلم ، فقلت این؟ قال: الی النار و الله ، قلت : و ما شاء نهم ؟ قال: انهم ارتدوا بعدک علی ادبار هم القهقری . ثم اذا زمره حتی اذا عرفتهم خرج رجل می بینی و بینهم ، فقال هلم ، فقلت این؟ قال: الی النار و الله ، قلت : و ما شاء نهم ؟:قال : انهم الرتدوا بعدک علی ادبار هم القهقری ریال قلا اراه یخلص منهم الا مثل همل النعم.(42)
حدیث نهم :
قال النبی: انی علی الحوض حتی انظر من یرد علی منکم و سیوخذ ناس دونی ، فاقول : یا رب منی و من امتی ، فیقال : هل شعرت ما عملوا بعک؟ و الله ما یرحوا یرجعون علی اعقابهم.(43)
مضمون احادیث سوم تا نهم همان دو حدیث قبلی است با ختلاف کم ، بطور مثال در حدیث چهارم این مطلب اضافه می شود که هر کسی از آب کوثر بنوشد هر گز تشنه نمی شود ، و یا در حدیث پنجم پیغمبر این مطلب رااضافه می کنند که رخمت خدا دور باد از کسی بعد ار من سنت من را تغییر دهد . و یا در حدیث هشتم پیغمبر به آن مردی که از میان ایشان جدا می شود می فرماید: نزد من بیا و از او می پرسند به کجا می روی ، در جواب می گوید: به سوی آتش.
نتیجه گیری :
اهل سنت که همه اصحاب رسول الله را عادل و بهشتی می دانند و نقض و اشکال بر آنان را حرام دانسته و موجب کافر و زندیق شدن مستشکل می پندارند ، به 9حدیث ذکر شده از معتبرترین کتاب روایی خود ، چه جوابی می دهند ؟ آیا افرادی از اصحاب که مرتد شده و از دین خود بر می گردند عادل اند؟ آیا فرمایش پیامبر در روز قیامت که فرمودند : سحقا سحقا سحقا لمن غیر بعدی ( رحمت خدا دور باد از کسی که بعد از من سنت من را تغییر دهد ) می تواند خطاب به افراد عادل باشد ؟ اگر همه صحابه عادل اند و تعابیری که جناب "ابن حجر" در کتاب" الاصابه فی تمییز الصحابه" و" ابو حاتم رازی " در کتاب" المعرفه للکتاب الجرح و التعدیل" و" ابن اثیر" در کتاب ((اسد الغالبه)) بیان کرده اند صحیح است ، چگونه برخی از صحابه در روز قیامت به جهنم می روند؟
خلاصه اینکه از مجموع احادیث وارد شده در مورد صحابه رسول الله به این نتیجه می رسیم که همه آنان در یک درجه نبوده اند، برخی در بالترین قله های ایمان قرار داشتند و برخی دیگر جایگاهشان در دوزخ است .
بررسی صحابه از منظر عقلی :
برای پی بردن به عدالت صحابه از منظر عقل هیچ راهی وجود ندارد مگر اینکه اعمال و رفتاری که آنها در زمان حیات خود انجام داده اند مور مطالعه قرار گیرد . ما در این قسمت رفتار کسانی که عمری با آن حضرت همراه بودند را از کتب اهل سنت می آوریم تا معلوم گردد عقل کدام عاقل به عدالت آنها گواهی می دهد .
قبل از بیان مطالب، ذکر این نکته ضروری است که :
ما در مسیر این بحث و بررسی که در پیش داریم نه یک هدف کلامی را تعقیب می کنیم ، و نه یک هدف فقهی و یا تاریخی و امثال آنرا، به عبارت روشن تر ما نمی خواهیم افکار و عقاید گروهی را مورد انتقاد قرار دهیم ، در مقابل از عقیده گروه دیگری دفاع و طرفداری کنیم .و نیز نمی خواهیم از کسی ستایش و تعریف کرده ، و از دیگری مذمت و بدگویی نماییم .
و باز نمی خواهیم یک بحث فقهی مطرح نموده و حکم قتل را از نظر فقه اسلامی بررسی کنیم و حتی ما هدف تاریخ نویسی نداریم تا نیازمند باشیم تمام حوادث تاریخی را در زمینه بحث نقل کنیم .
بلکه هدف ما این است که قسمتی از حوادث و پیش آمد های تاریخی را از کتاب های معتبر تاریخ و از مدارک اصلی و اولی در آورده و در دسترس قرار دهیم ، تا خواننده ارجمند بتواند با مطالعه آنها شخصیت واقعی صحابه را بشناسد ، و با افکار و عقاید و مشخصات روحی وی آشنا گردد.(44)
مورد اول :
برخی از اصحاب رسول خدا در زمان حیات پیامبر نقشه قتل ان حضرت را کشیدند که علمای اهل سنت مانند ابن حزم اندلسی در کتاب "المحلی" و بخاری درکتاب "الادب الفرد "و مسلم در کتاب ((صحیح)) ماجرا را بیان کرده و روایتی که این داستان را نقل می کند از لحاظ سند صحیح و معتبر می دانند. به عنوان نمونه عبارت ابن حزم اندلسی از این قرار است : ( ان ابابکر و عمر و عثمان و طلحه و سعد بن ابی وقاص رضی الله عنهم ارادوا قتل النبی صلی الله علیه و سلم و القائه من العقبه فی تبوک)
یعنی ابابکر ، عمر ، عثمان ، طلحه ، سعد بن ابی وقاص ( رضی الله عنهم ) اراده کردند که حضرت را در هنگام بازگشت از غزوه تبوک بکشند به این نحوکه شتر پیامبر را رم داده تا حضرتشان در دره افتاده و شهید شوند.(45)
نتیجه گیری برای عدالت و یا عدم عدالت صحابه فوق الذکر با خواننده محترم.
مورد دوم :
"خالد بن ولید" یکی دیگر از صحابه رسول الله است که پرورش یافتگان در مکتب خلفا و او را عادل دانسته و سیف الله می خوانند .
"خالد بن ولید" در زمان فتح مکه به دستور پیامبر برای دعوت قبیله (( جزیمه بن عامر)) به سوی اسلام رهسپار آن سرزمین گردید ، پیامبر به او دستور داده بود که خونی ریخته نشود و از در جنگ وارد نگردد ، اما بر خلاف دستور پیامبر ، همه مردان قبیله را بازداشت کردو دستان آنان را از پشت بست وبرخی از اعدام نمود .(46)
جنایت دیگر خالد بن ولید :
او در زمان ابوبکر برای گرفتن زکات رهسپار قبیله (( مالک بن نویره )) شد خالد در عین حال که همه افراد آن قبیله اظهار اسلام می کردند و می گفتند که ما مسلمانیم و نباید مورد هجوم سربازان اسلام قرار گیریم ، از در حیله وارد شد و رییس قبیله ( مالک بن نویره) را کشت و به همسر وی تجاوز نمود .(47)
شیعه این قبیل افراد را عادل نمی داند و قتل و زنا را حتی اگر از صحابه صادر شود ملاک عدم عدالت قلمداد می نماید حال با این وقایع تاریخی سزاوار نیست که شیعه را متهم سازیم که آنها همه صحابه را کافر می دانند ، یا مانند "ابن حجر" بگوییم که کسانی شاهدان ما ( یعنی صحابه) را جرح می نمایند . قصدشان تباه کردن کتاب و سنت است . برای اطلاع از سرگذشت کامل این جرائم می توانید به کتاب سیره ابن هشام و کتاب النص و الاجتهاد مراجعه فرمایید .
مورد سوم :
طبق تعاریفی که از زبان علمای اهل سنت بیان شد افرادی مانند ابوسفیان و معاویه جز اصحاب رسول خدا حسوب می شوند زیرا آنها پیامبر را دیده و به حسب ظاهر ایمان آورده و در حال ایمان از دنیا رفته اند ، چه اینکه معاویه جز نویسندگان پیامبر نیز بود . (48)
تعریف "ابن حجر"، "واقدی"، "بخاری" ، "احمدبن حنبل"،از ((صحابه))برچنین افراد صادق است ولی شیعیان چنین افرادی را اصلا صحابه،بلکه مسلمان نمی داند تانیازمند باشند از عدالت یا عدم عدالت آنان صحبت کنند زیرا خود این افراد سخنانی دارند که عدم ایمان آنها به پیامبر وآئین اسلام رابه وضوح اثبات می کند:
سخنان ابوسفیان: در اولین روز خلافت عثمان ،ابوسفیان نزد او آمد وگفت:آیا کسی در اینجا بغیر از بنی امیه هست؟ گفتند نه گفت از آن هنگام که خلافت به دست تیم و عدی افتاد من طمع بستم که به شما برسد ، حال که به شما رسیده است چونان کودکان که گوی را در بازی به هم می دهند خلافت را به هم بدهید و مگذارید از میان شما بیرون برود نه بهشتی هست و نه جهنمی.(49)
او در همان ایام بر سر قبر شهید بزرگ اسلام حضرت حمزه علیه السلام رفت و با پای خود بر قبر آن بزگوار کوفت و گفت ای ابوعماره ، انچه ما دیروز بر سر آن شمشیر کشیده بودیم امروز به دست کودکان ما رسیده و با ان به بازی مشغول اند . (50)
سخنان معاویه :
معاویه روزی که دید پدرش ابوسفیان به ظاهر اسلام را پذیرفته در اشعاری نکوهش آمیز او را مخاطب قرار داده و گفت:
ای صخر ، اسلام را نپذیر که ما را به رسوای دچار خواهی ساخت!
بعد از مرگ عزیزانی که در جنگ بدر پاره پاره شدند .
دائی و عمویم و نیز عموی مادرم ، که سومین فرد از کشنگان بود .
و حنظله برادر خوبم ، آنها که خواب سحرگاه ما را به بیداری مبدل ساختند .
یک لحظه نیز به اسلام میل نکن ، که بر گردن ما بار ننگ می گزارد !
سوگند به شتران که چون رقاصگران در مکه راه می پیمایند .

مرگ آسان تر از ملامت دشمنان
 

که بگویند فرزند حرب ، ابوسفیان ، بخاطر ترس و وحشت ، از بت ( عزی) روی گردانیده است.(51)
عقل کدام عاقل چنین افرادی را عادل می داند؟ ایا اشکال و نقص به چنین افرادی حرام است ؟ آیا جرح نمودن چنین افرادی باعث تباه شدن کتاب و سنت می شود ؟ آیا کسانی دکه به صراحت می گویند بهشت و جهنمی نیست مسلمان اند؟ آیا فردی که به قبر شهیدی همچون حمزه علیه السلام جسارت می کند را می توان جزو ایمان آورندگان به خدا و رسول محسوب نمود؟ آیا افردی که روی گردانیدن از بت (( عزی)) را ننگ محسوب می کنند جزو آیه 179 سوره اعراف (52) نیستند؟
بله اگر ما از نور عقل استفاده نکرده و به مطالبی که وجدان هر فردی بر آن اذعان دارد اعراض نماییم و از آیات قرآن و فرمایشات پیامبر در روایات(53) فاصله بگیریم ، کارمان به جای می رسد که می گوییم:
(( هر کس با زور بر مسلمانان چیره شد و خلیفه گردید و امیر المومنین نامیده شد برای کسی که ایمان به خدا و رسول دارد ، جایز نیست که به خواب رود و او را (( امام)) نداند . نیکوکار باشد یا بدکار. ))(54)
بخاطر وجود همین دیدگاه است که پرورش یافتگان در مکتب خلفا افراد قاتل و زنا کاری همچون "خالد بن ولید" را مورد نکوهش قرار نمی دهند و یا نقشه کشیدن برای قتل پیامبر توسط سعد ابن ابی وقاص و طلحه و سه نفر دیگر را موجب فسق آنان نمی دانند ، توجه ای به اعتراف ابوسفیان و معاویه که آشکارا عدم ایمان خود را اعلام می دارند نمی نمایند .
نتیجه گیری کلی : با توجه به مطالب ذکر شده به این نتیجه می رسیم که همه اصحاب رسول خدا عادل نبوده اند ، بلکه همان طور که در میان آنها افراد با ایمانی همچون علی علیه السلام ، سلمان ، اباذر ، مقداد ، سعد معاذ، مصعب بن عمیر و .... زیاد بوده اند، اما در میانشان افراد کافر و منافق ، فاسق ، و بی ایمان نیز کم نبوده است و این نظر اهل سنت که می گویند (( همه صحابه مومن و عادل اند و نقض ایراد بر آنها موجب کفر و ارتداد است )) نمی تواند وجیهه باشد ، بلکه نظر امامیه که می گویند همه انها در یک درجه و رتبه نبوده اند صحیح است برخی در درجه بالای ایمان و برخی دیگر در زمره ی کافران و منافقان قرار داشتند و حتی اصحاب مومن به خدا و رسول هم یکسان نبودند - و ما در پایان برای اثبات این مطلب - که اصحاب با ایمان نیز از لحاظ درجه یکسان نبوده اند یک واقعه تاریخی نقل می کنیم و ان اینکه : شیعه و سنی نقل می کند که حضرت علی علیه السلام قبل از بعثت پیامبر و تشریع دین مقدس اسلام شخص درستکاری بوده و خطا از او سر نزده است ، اما برخی دیگر از یاران پیامبر این چنین نبوده اند، مثلا عباس عموی پیامبر قبل از ظهور اسلام مشهور به زنا بوده و برخی قائل اند که معاویه پسر ابوسفیان نیست بلکه او پسر عباس است (کنایه از اینکه عباس با هند رابطه نامشروع داشته ) حال آیا حضرت علی علیه السلام که در طول عمرش هر گز لغزشی از او صادر نشده با عباس عموی پیامبر اسلام یکسان است . هر گز .(55)

پی نوشت ها :
 

1. مع شیعه الامامیه فی عقائدهم صفحه172 خط 14 و ترجمه معلم المدرستین جلد1 صفحه135 خط 4
2 مع شیعه الامامیه فی عقائدهم صفحه168 خط10
3 همان صفحه 168 خط13
4 -لسان العرب جلد1 صفحه603 خط12
5 برای تعریف اشیاء عالم سه روش وجود دارد:
6.تعریف لفظی 2-تعریف شرح الاسمی 3- تعریف حقیقی: تعریف حقیقی اشیا عالم تقریبا محال است و علمای اهل معقول مانند ابن سینا و ملاصدرا به این مطلب تصریح دارند ( اسفارجلد2 صفحه25 خط ) لذا برای پی بردن به معانی اشیا از تعریف لفظی و شرح الاسمی استفاده می شود
7 . ترجمه معالم المدرستین جلد 1 صفحه 127 خط 4
8. شیعه پاسخ می دهد صفحه85 خط 9
9 همان صفحه 85 خط12
10 همان صفحه86 خط اول
1 همان صفحه86 خط سوم . طبق این دیدگاه افرادی مانند ابوسفیان ، معاویه، عمروعاص و... جز اصحاب رسول الله محسوب می شوند
12 ترجمه معالم مدرسین جلد1 صفحه128 خط16 البته برخی از اصحاب امامیه (( صحابه)) را مانند عامه تعریف کرده اند مثلا شهید ثانی در کتاب (( داریه)) در تعریف (( صحابه)) گوید: (( صحابی کسی است که پیامبر را دیده و به او ایمان آورده و مسلمان از دنیا رفته باشد )) ترجمه معالم المدرسین جلد 1 صفحه127 پاورقی
13 لسان العرب جلد11 صفحه514 خط22 و صفحه515 خط 6
14 قاموس المحیط صفحه948 خط11
15 نهایه ابن اثیر جلد3 صفحه19 خط 15
16 لسان العرب جلد 12 صفحه432 خط 27 و صفحه434 خط اول
17 قاموس المحیط صفحه1045 خط 22
18 الاصابه فی تمییز الصاحبه جلد1 صفحه17 به نقل از ترجمه معالم المدرستین جلد 1 صفحه138 خط4
19 نقدمه المعرفه الکتاب الخرج و التعدیل صفحه7-9 به نقل از ترجمه معالم المدرستین جلد 1 صفحه135 خط 6 و صفحه136
20. اسد الغالبه جلد1 صفحه3 به نقل از ترجمه معالم المدرستین جلد 1 صفحه137 خط15
21 سوره منافقون ایه 1
22 سوره حجرات ایه 6
23 سوره احزاب ایه 12
24 سوره توبه ایه 102
25 تفسیر جوامع الجامع جلد 2 صفحه90 خط9
26 تفسیر صافی جلد 6 صفحه31 خط 12
27 همان صفحه32 خط سوم
28 این ایه در زمان جنگ احد نازل گردید . ابوسفیان پس از پایان جنگ به پیامبر گفت وعده ما در سال آینده ولی بعد از گذشت یک سال ابوسفیان قدرت جنگ با پیامبر را نداشت لذا (( نعیم بن مسعود )) را روی کار کرد که به مدینه رفته و مسلمانان را از نبرد بر حزر داشته و بترساند ، وقتی نعیم بن مسعود به گفت که ( ان الناس قد جمعوا لکم فاخشوهم ) برخی از اصحاب ترسیدند و می خواستند که به جنگ نروند ولی برخی دیگر شجاعانه با پیامبر خارج شده به جنگ رفتند که ابوسفیان ترسید و در نبرد حاضر نشد . ( تفسیر صافی جلد 6 صفحه 153 و 154
29 تفسیر صافی جلد 1 صفحه371 خط 6
30 همان صفحه 371 خط10
31 تفسیر صافی جلد 6 صفحه516 خط 12
32 شرح نهج البلاغه ابن ابی العدید به نقل از تفسیر صافی جلد 2 صفحه126 خط 8
33 حیاه القلوب جلد4 صفحه941 و 942 خط 11
34 درست است که ایه207 سوره بقره در شان حضرت علی علیه السلام نازل شده است اما – همان طور که بیان شد – طبق روایتی که از خود ان حضرت نقل شده می توان این ایه را بر سایر اصحاب خاص رسول الله (ص) تعمیم داد.
35 شیعه الامامیه فی عقائد هم صفحه175 خط دوم
36 صحیح بخاری جلد3 صفحه515 خط17 کتاب التفسیر ، باب ( وکنت علیهم شهیدا)
37 صحیح بخاری جلد4 صفحه1165 خط 28 کتاب الرقاق (باب فی الحوض)
38 صحیح بخاری جلد 4 صفحه1166 خط 14 کتاب الرقاق باب فی الحوض
39 همان
40 همان
41 همان
42 همان
43 صحیح بخاری جلد 3 صفحه1167 خط 2 کتاب الرقاق باب فی الحوض
44 همان خط 22
45 نقش عاشیه در تاریخ اسلام ، جلد 2 صفحه15 خط اول با کمی تصرف . ( ترجمه محمد صادق نجمی – هاشم هریسی)
46 سقیفه علامه عسگری صفحه20 خط26 (پاورقی)
47 فراز های از تاریخ پیامبر صفحه451 خط 21 و صفحه252
48 همان صفحه453 خط 11
49 نقش عاشیه در تاریخ اسلام جلد 3 صفحه60 خط 21
50 الاغانی ابوالخرج اصفهانی 6/355-356 ، الاستیعاب ، صفحه690 به نقل از سقیفه علامه عسگری صفحه140 خط سوم
51 همان صفحه141 خط اول
52 نقش عاشیه در تاریخ اسلام جلد 3 صفحه59 و 60
53 اولئک کالانعان بل هم اضل اولئک هم الغافلون ( اعراف -179)
54 مانند 9 روایتی که از پیامبر در مورد برخی از صحابه نقل کردیم .
55 معالم المدرسین جلد1 صفحه275 خط 15
56. رجوع کنید به کتاب نقش عاشیه در تاریخ اسلام جلد 3 صفحه 50 خط –
 

منابع و مآخذ :
قرآن مجید
فیروزی آبادی ،مجد الدین محمدبن یعقوب/قاموس المحیط /داراحیاء تراث العربیه/بیروت /1424ه.ق
سبحانی،جعفر / مع شیعه الامامیه فی عقائدهم / انتشارات مشعر ،(اخراج فنی موسسه امام صادق (علیه سلام )قم)/تهران/1427 ه.ق
عسگری ،سید مرتضی / سقیفه / مرکز فرهنگی انتشارات منیر /تهران /1385ه .ش
بخاری ،محمد /صحیح بخاری / انتشارات دارالصادر /بیروت /1425ه.ق،2004م
سبحانی ،جعفر/فراز های از تاریخ پیامبر/ انتشارات مشعر/تهران//1378ه.ش
حسینی نسب،سید رضا/شیعه پاسخ می دهد/انتشارات مشعر/تهران /1387ه.ش
عسگری، سید مرتضی /معالم المدرسیتن(ترجمه محمد جواد کرمی)/ انتشارات دانشکده اصول دین / قم /1379ه.ش
مکارم ،ناصر/ترجمه قرآن کریم / انتشارات مدرسه علی بن ابی طالب / قم/ 1378ه.ش
کاشانی،محمد (ملا محسن)/کتاب الصافی فی تفسیر القرآن / انتشارات دارالکتاب الاسلامیه /تهران /1419ه.ق،1377ه.ش
ابن اثیر ،مبارک بن محمد /نهایه / انتشارات دارالتفسیر /قم /1384ه.ش
ابن منظور ،محمد /لسان العرب /انتشارات دارالکتاب العلمیه/بیروت /1424ه.ق2003م
عسگری ،سید مرتضی /نقش عایشه در تاریخ اسلام (ترجمه عطا محمد سردارنیا ،محمد صادق نجمی وهاشم هریسی)/نشر مکتوب / تهران /1368 ه. ش
طبرسی ، فضل بن حسن / تفسیر جوامع الجامع / موسسه نشر اسلامی /قم/1424 ه.ق
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان