بدون شک سیانور یکی از بهترین فیلمهای سال است. خوب بودن سیانور دلایل متعددی دارد که به دید درست تیم سازنده به یک درام سیاسی بر میگردد. تلفیق شگفتانگیز عناصر عاشقانه با داستانی با پس زمینه سیاسی سیانور را به یکی از متفاوتترین و جذابترین فیلمهای سال سینمای ایران بدل کرده است. عناصری که باعث موفقیت سیانور شدهاند را با هم مرور می کنیم:
ترکیب درست فیلمنامه و پژوهش
فیلمنامه مسعود احمدیان حاصل یک پژوهش عمیق و متفاوت در دل تاریخ است. فیلمنامه انقدر به فضای سیاسی و مبارزاتی آن دوران نزدیک است که شخصیتها را بدل به همراهانی مورد اعتماد برای تماشاگران میکند. تماشاگران از آغاز فیلم فاصلهای با شخصیتها ندارند و پا به پای آنها همراه ماجراهای فیلمنامه میشوند.
فیلمنامه آغاز کوبندهای دارد و با ترور مستشاران آمریکایی به دست اعضای سازمان مجاهدین خلق آغاز میشود. احمدیان به درستی فیلم را با یک حادثه تکاندهنده آغاز میکند تا تماشاگر بدون معطلی و بلافاصله به درون فیلم پرتاب شود و مشتاق ادامه ماجرا باقی بماند. داستان فیلم انقدر پر و پیمان و پرظرفیت هست که میتوانست از این هم طولانیتر باشد. احمدیان این داستان پر و پیمان و هیجانانگیز را حرام نکرده و توانسته است با پیدا کردن یک روایت مناسب آن را به بهترین شکل ممکن بازگو کند. روایتی تو در تو همراه با فلاشبکهای متعدد که اجازه نمیدهد تماشاگر لحظهای از فیلم غافل شود و چشم از پرده بردارد.
احمدیان به خوبی وقایع فیلم را میان شخصیتهایی به شدت جذاب تقسیم کرده و اجازه نداده هیچ یک از شخصیتها بر دیگری برتری محسوسی داشته باشند. همه شخصیتها به یک اندازه در پیشبرد داستان فیلم سهیم هستند. شخصیتهای نوشته شده توسط احمدیان انقدر جذاب هستند و ویژگیهای متعددی دارند که بدل به یک منشور چندوجهی شوند. از بهمنش که شکنجهگر ساواک است تا صمدیه لباف و افراخته و شریف واقفی.
این که بهمنش انقدر سمپاتیک و همدلیبرانگیز از کار درآمده جدای از بازی مهدی هاشمی به جزئیات رفتاری که احمدیان برای او در نظر گرفته بر میگردد. بهمنش هیولایی است به شدت خوشمشرب و طناز که این طنازی او را ترسناکتر میکند. در مقابل بهمنش کارکشته امیر فخرا قرار دارد که در آغاز جوانی است آماده موفقیت در اداره پلیس شاهنشاهی. اما در ادامه دچار شک و سپس گسست از سیستم میشود. تحول امیر فخرا انقدر دقیق و بطئی اتفاق میاُفتد که تماشاگر در دیدار اول متوجه نقاط عطف این تحول نمیشود.
دیگر شخصیتها، حتی فرعیترین آنها انقدر ویژگیهای متفاوت دارند که فیلم را محلی برای حضور رنگین کمانی از شخصیتهای جذاب میکند. از زیرکی تیمسار شهامت تا دنائت و توحش کامیار (دیگر شکنجهگر ساواک) بگیر تا مظلومیت شریف واقفی و تزلزل وحید افراخته. فیلم داستان پرمایه و پیچیدهاش را به همان پیچیدگی تعریف میکند. لحظهای از مواضعش کوتاه نمیآید و به تماشاگر باج نمیدهد.
فیلم پر است از اصطلاحات خاص مبارزاتی آن زمان که بدون اینکه باری اضافی بر دوش فیلم باشند از زبان شخصیتها بیان میشوند. این اصطلاحات و روابط خاص اعضای سازمان انقدر پیچیده هست که میتواند تماشاگر عام را گمراه کند اما احمدیان این خطر را پذیرفته و بدون دادن هیچ گونه باجی داستان پرمایهاش را تعریف کرده است.
تنها حسرت برای فیلمنامه احمدیان عدم توجه کافی به شخصیت مهم تقی شهرام است که سرنخ تمام این ماجراهای پیچیده است. سه سکانس برای چنین شخصیتی کم است و او را مبهم و تاریک جلوه میدهد. مسئله آنجایی حادتر میشود که در این سه سکانس ما چیز زیادی از علل تغییر ایدئولوژیک سازمان توسط شهرام متوجه نمیشویم. منهای این ضعف فیلمنامه در بالاترین سطح ممکن قرار دارد با پایانی جذاب و غافلگیرکننده که تماشاگر را میخکوب میکند. فیلمنامه مهمترین ابزار شعیبی در خلق چنین فیلم جذابی است.
کارگردانی جسورانه و دقیق
کارگردانی بهروز شعیبی در مقیاس سینمای ایران یک شگفتی کامل است. شگفتی است چون بعد از گذشت سی و هفت سال ما هنوز شهرکی سینمایی که بتوان در آن به دکورهای دهه پنجاه و شصت دسترسی داشت نداریم و یک کارگردان مجبور است برای درآوردن حال و هوای آن دوران تمامی عناصر آن سالها را بازسازی کند. کار شعیبی از این حیث عالی است.
نگاه بینظیر شعیبی به جزئیات باعث شده سیانور یک سر و گردن بالاتر از تمامی فیلمها و سریالهای مشابه در سینمای ایران قرار بگیرد. اینکه مثلاً چه ترازویی برای اغذیهفروشی وجود داشته باشد و چه نوع نان باگتی در فیلم استفاده شود که ما عطر و طعم آن دوران را حس کنیم مربوط به جسارت و سلیقه کارگردان است.
اینکه کارگردان از چه آهنگی به عنوان موتیف در طول فیلم استفاده کند تا تمنای دل شخصیتها را بازگو کند باز هم به جسارت و سلیقه کارگردان برمیگردد. جسارتی که در دکوپاژ و میزانسنهای شعیبی هم به چشم میخورد. آن تصاویر خاک گرفته و نوستالژیک که در ارتباطی اُرگانیک با اجزای صحنه تمام حال و احوال ملتهب شخصیتها را به ما منتقل میکند و ایجاز رشکبرانگیزی که شعیبی در دکوپاژهایش دارد و اوج جذابی مثل صحنه ترور درون سازمانی شریف واقفی را رقم میزند. یک نمای درشت از صورت شریف واقفی،اینسرتی از دستهای او که به داخل جیب میرود ولی تفنگ را بیرون نمیآورد و بعد عینکی که شکسته به جوب میاُفتد و ردی از خون که به جا میماند. یک مرگ ساده اما عمیق که صورت مظلوم شریف واقفی را برای ما جاودان میکند.
استفاده از تمام ظرفیت ها
این جدای بازیهای درخشانی است که شعیبی از بازیگرانش گرفته بازیهایی که همگی در یک سطح مشخص و با کیفیت قرار دارد. مهمترین کار شعیبی در این فیلم استفاده از تمام ظرفیت عوامل برای یک کار درخشان است. چنین کاری فقط از یک کارگردان مسلط بر میآید. برای اثبات جسارت شعیبی کافیست به حجم نماهای خارجی فیلم دقت کنید که بدون هیچ ترسی و با کمترین اشکال فیلمبرداری شده و تماشاگر را شگفتزده میکند. از طرف دیگر فیلم میتواند نوستالژی قدیمیها را بیدار کند و برای نسل جدید جذاب باشد چرا که فیلم روح و عطر و طعم ویژهای دارد که مهمترین دلیلش اجرای متفاوت شعیبی است.
شکوه سینمایی
سیانور فیلمی است عظیم و شکیل که برای پرده سینما ساخته شده و باید در آنجا دیده شود. شکوه فیلم و جزئیات متعددش فقط با تماشای فیلم روی پرده میسر است. از آن فیلمهایی است که اگر آن را روی مانیتور یا تلویزیون ببینیم به خودمان ظلم کردیم. خیلی وقت بود فیلمی به این چشم نوازی در سینمای ایران ساخته نشده بود.
این فیلمی است که عظمتش را روی پرده سینما به رخ تماشاگر بکشد. عظمتی که اتفاقاً از جزئیات شروع میشود و کل منسجمی را میسازد. از آن دو چرخ انتهای کادر هنگام تیر خوردن صمدیه لباف بگیر تا مثلاً مدل موی تیمسار شهامت که در پرده عظیم سینما جلوه دیگری دارند. همین عظمت در مقیاس سینمای ایران است که ما را متوجه سینما به معنای خالص آن میکند. سینمایی که نمونه اعلایش را در آثار دیوید لین سراغ داریم. سینمایی که به چشم و نگاه تماشاگر احترام میگذارد و او را به ضیافتی بزرگ دعوت میکند. ضیافتی که در هر گوشهاش دلیلی برای لذت بردن وجود دارد.
انصاف بر روزگار رفته...
فیلم با اینکه بازتابی از عقاید سازندگانش است اما از انصاف بهرهمند است. از شخصیتها بیدلیل حمایت نمیکند. سعی میکند برای دفاع و رد ایدههایش دلایل منطقی جور کند و این دستاورد بسیار بزرگی است. برای تیم سازنده سیانور سینما مقدم بر ایدئولوژی بوده و همین امر باعث شده نگاه عوامل در لوای یک فیلم جذاب ارائه شود. فیلمی که منصفانه به نقد یک دوران و روزگار رفته میپردازد. علاوه بر آنکه نگاه عوامل فیلم نگاهی سالم و شاداب است. اینکه منصفانه میان آرمان و زندگی جانب دومی را میگیرند نشان از نگاه فراخ سازندگان این فیلم دارد. نگاهی که دلیل بودن هر آدمی است. آدمی هست تا زندگی کند و خود زندگی بالاترین دلیل بودن ماست.
احترام به اصل سینما
اما قبل از تمام دلایلی که ذکرشان رفت سیانور به این دلیل فیلم موفقی شده که بیش از هر چیز به خود سینما احترام گذاشته. برای عوامل فیلم چگونه گفتن مهمتر از چه گفتن بوده است. آنها درک بالایی از سینما داشتهاند. فهمیدهاند قبل از هر چیز باید فیلم خوبی بسازند و در خلال یک فیلم خوب حرفشان را بزنند. سینما را نیات نمیسازد. سینما جایی برای صدور بیانیه نیست. سینما جای فیلمهای خوب است و سیانور فیلم خیلی خوبی است. این مهمترین دلیلی است که باید به خاطرش عوامل این فیلم را ستایش کنیم