سینماسینما، سیدرضا صائمی:
«پندوم» را در نگاه اول به واسطه سوژه اش می توان یک مستند سیاسی دانست. مستندهایی از جنس کارهای محسن خان جهانی مثل انتهای خیابان پاستور یا صندلی شماره 257٫ به ویژه این دومی که به رفتارشناسی سیاسی مردم در یک منطقه جغرافیایی خاص با مولفه های فرهنگی اش می پردازد. ردپای همین نگاه و رویکرد را می توان در پندوم هم دنبال کرد. با این حال به واسطه تفاوت ها و تمایزهایی که در بافت جغرافیایی و فرهنگی این دو مستند وجود دارد می توان به کشف و رمزگشایی نشانه ها و مولفه های پرداخت که در نظام معنایی آنها، صورت بندی شده است. در واقع پندوم یک مستند دولایه است که در سطح هر کدام از این لایه ها، برخی مفاهیم، تحلیل ها و شناخت هایی که فیلمساز مد نظرش بوده هم به موازات هم پیش می رود و هم در نسبت با هم معنا پیدا کند. یک لایه همان لایه رویی و ظاهری اثر است که به فرایند اجرای انتخابات در یکی از شهرهای استان کهکیلویه و بویر احمد می پردازد و رفتارشناسی سیاسی نامزدها و مکانیسم و مناسبات تبلیغات و رای آوردن را به تصویر می کشد و یک لایه دیگر آن که عمیق تر و اصیل تر به نظر می رسد نوعی اتنوگرافی فرهنگ سیاسی مردم منطقه و بازنمایی نسبت بین فرهنگ، نظام اجتماعی و ارزشی، ذهنیت و حافظه تاریخی و خردفرهنگ های برساخته آن است که درمواجهه با موقعیت و امر سیاسی، مورد بازخوانی قرار می گیرد. از این رو می توان پندوم را یک مستند مردم نگارانه در درجه اول دانست و مستند سیاسی در درجه دوم که سیاست در اینجا به ابژه ای بدل می شود که قرار است سوژه فرهنگ بومی را بازنمایی کند. «پندوم» انتخابات مجلس را در سه دوره زمانی، قبل از انتخابات، ایام تبلیغات کاندیداها و نه ماه پس از پایان انتخابات، به تصویر می کشد و در این پروسه زمانی نابسامانی ها و ناکامی های فردی و اجتماعی در این بافت جغرافیایی سوژه به یک روایت جامعه شناختی و مردم شناسانه بدل می شود. از دل این روایت می توان به تاویل های رسید که ناکامی و نابسامانی تاریخی منطقه را در نسبت بین ذهنیت و عینیت، پیوند می دهد به این معنا که زیست – جهان مردم را برساخته جهان ذهنی آنها می داند بدون اینکه به شکل مستقیم از این گزاره صحبت کند. در چندین صحنه مختلف شاهدیم که مردم به نقد وضع موجود و نامزدهایی انتخابات می پردازند اما بر شرکت در انتخابات به مثابه یک وظیفه و تکلیف ملی و شرعی سخن می گویند بدون اینکه درباره منطق این موقعیت پارادوکسیکال بیاندیشند. نمایش رقابت های انتخاباتی و هیجان و شور و احساسی که در بین طرفداران هر کدام از دو کاندیای اصلی وجود دارد خود تاکید بر همین تضادهای رفتاری و دوگانگی در کنشمندی های اجتماعی- سیاسی مردمی است که ظاهرا نسبت منطقی بین انتقاد و انتخاب آنها وجود ندارد و عدم درک این روابط متقابل را می توان به مثابه یک امتیاز مهم در سویه آسیب شناسانه مستند دانست که با فراهم کردن این قیاس از طریق گزارش و تصویرو بدون مداخله های تحلیلی یا استفاده از نریشن و متن گفتار،مخاطب را دچار مواجهه تامل برانگیز می کند. آنچه در طول تماشای مستند و بعد از آن به عنوان پیامد تماشای این اثر در گوشه ذهن مخاطب نقش می بندند همین پارادوکس هاست. در واقعیت آنچه که شاید حاشیه به نظر برسد اتفاقا متن این مستند است و آنچه بیشتر حاشیه و ابزاری برای تبیین مفاهیم اصلی متن است خود انتخابات و فرایند برگزاری آن است. اگرچه می توان نقد سیاستمداران را هم در دل این روایت شاهد بود. نوع مواجهه و رفتارشناسی کاندیداها با مردم و گاه برخوردارهای از موضع بالای آنها یا شعارهایی که از شدت شعاری بودن تداعی گر نوعی اگزجره سیاسی و تبلیغاتی است مصادیقی از این نقد است. در واقع در «پندوم» با ساختار و الگویی تو در تو و درهم تنیده ای از روایت انتقادی مواجه هستیم که هر کدام از این لایه ها در نهایت به شکل گیری تصویری کلی از کنش سیاسی و رفتارشناسی سیاسی مردم و سیاستمداران منجر می شود. در این بازنمایی نه فقط فقر اقتصادی و مشکلات معیشتی که فقر فرهنگی و فکری و مشکلات معرفتی هم برجسته شده و چه اساسا هدف مستند قرار می گیرد. از این حیث پندوم هر دو هدفی را که جان گریرسون نظریه پرداز معروف از ساخت مستند برشمرده دربرمی گیرد، یعنی«نشان دادن» و «داوری». منتها فرمی که در روایت این مستند وجود دارد این هدف را به یکانگی در اجرا می رساند به این معنا که «پندوم» داوری درباره سوژه را از طریق «نشان دادن» انجام می دهد و با فاصله گیری از قضاوت مولف و متکی به روشی گزارش گونه، مخاطب را به واسطه این نشان دادن به داوری وا می دارد. در واقع «پندوم» نمایش واقعیت را به ابزاری برای خوانش معنا در نظر می گیرد اگرچه در این خوانش، نشانه هایی هم تعبیه شده که باید در درک هوشمندانه و تاویل گرایانه مخاطب، درک و نشانه شناسی شود.
«پندوم» از سویه زیبایی شناسانه اثر هم غافل نبوده و خود را تمام قد در خدمت گزارش سوژه قرار نداده است. قاب بندی هایی که از برخی مناظر طبیعی و شهری در مستند می بینیم گواه این مدعاست. از سوی دیگر این قاب بندی ها صرفا کارکرد زیبایی شناختی نداشته و در بازنمایی مفهوم و پیام مضمونی مستند هم موثر بوده مثلا نمایی که از بالا در اجتماعات تبلیغاتی می بینیم یا هجوم و فشردگی جمعیتی که برای شرکت در میتنیگ های تبلیغاتی آمده اند تاکیدی بصری بر همان نقدهایی است که در ذیل رفتارشناسی سیاسی مردم قرار می گیرد. یکی از این نماهای زیبا صحنه ای است که دوربین از زاویه پایین مردمی که روی دیواری جهت شنیدن سخنرانی نشسته اند نشان می دهد که در این نما، تصویری زیبا از آسمان و تلفیق آن با تصویر مردم به نمایش گذاشته می شود که چشم نواز است. گنجاندن نماهایی از این دست به تلطیف بصری و روایی فیلم هم کم کرده و فرصتی برای استراحت ذهنی و چشمی مخاطب فراهم می کند. شاید همین رویکرد اتنوگرافی و مردم نگارانه مستندساز است که موجب شده تصاویری انبوهی از مردم داشته باشیم. تصاویری که در برخی صحنه ها اضافه به نظر می رسد یا برخی حرف هایی که تکراری می شود. با رتوش کردن این موارد و حذف برخی صحنه های زائد و تکراری می توان ساختار منسجم تری خلق کرد که به تاثیرگذاری پیام آن عمق ببخشد. ضمن اینکه پایان بندی مستند که در واقع فصل سوم آن محسوب می شود و به دوران بعد از انتخابات برمی گردد علی رغم ، تاویل های نشانه شناختی و نمادینی که به ویژه با نشان دادن رودخانه و بازی با آب صورت بندی شده تا تاکیدی بر این باشد که آب از آب تکان نخورده و اوضاع همانی است که بوده اما تصویر روشنی از نتیجه انتخابات نمی دهد. این در حالی است که خود مستند به طور ضمنی این تعلیق را برای مخاطب از طریق نمایش رقابت دو کاندیدای اصلی ایجاد کرده است. در نهایت باید گفت که مستند «پندوم» یک مستند مردم نگارانه است که انتخابات را به مثابه یک کنش سیاسی، بستری برای بازنمایی کنشمندی های فکری و فرهنگی مردمی قرار می دهد که رگ های تحملشان، ورم کرده است. «پندوم» در زبان لری یعنی ورم!