میگوید کوتاه بنویس. مینویسم «قلب تهران سوخت». پنجشنبه 30 دیماه 1395 تا ابد باید در ذهن این شهر و مردمانش درج شود. روزی که ساعت هفت صبح ناقوس مرگ بر فراز شهر به صدا درآمد تا باز شاهد فاجعه باشیم؛ فاجعهای که باید مدتها بگذرد تا بتوان از ابعاد خسارتهای جانی، مالی و روحیاش نوشت. باید زمان بگذرد تا مقصر را یافت و از او یا آنها پرسید واژه «مسوولیت» دقیقا کجا پنهان شده بود وقتی یکی از قدیمیترین ساختمانهای این شهر خاکستر شد و مردانی از جنس «آتشنشان» جانشان سپر بلای حادثه شد.
به گزارش ، روزنامه جهان صنعت در ادامه می نویسد: هنوز خاطره آتشسوزی ساختمان جمهوری در (29دیماه 1392) از اذهان شهر پاک نشده بود که بار دیگر در دیماه شعلههای آتش زبانه کشید و این بار اولین ساختمان بلندمرتبه و مدرن خاورمیانه در آتش سوخت. باید زمان بگذرد تا از غم آتشنشانانی که جانشان سپر بلا شد نوشت. از آنان که در عرض چند ساعت تمام اموالشان را از دست دادند و غمی که تا ابد سایهاش بر زندگی خانوادههای عزیز از دست داده میماند. اما سوال این است، بعد از مدیریت بحرانها، حضور مسوولان کشوری و لشکری، گرفتن عکسها و یادگاریها و سر دادن شعارهای بیشمار برای این شهر چه برنامهای داریم؟ آیا قرار است «پلاسکو» ضرب در سه هزار ساختمان فرسوده دیگر بشود؟
واقعیت این است همین مسوولان حاضر در لحظات بحران اعلام کردهاند سه هزار ساختمان در تهران از لحاظ ایمنی، وضعیتی مشابه وضعیت ساختمان پلاسکو دارند. وضعیت مشابه یعنی از 17 هزارساختمان به سه هزار ساختمان اخطار داده شده است، این گفتههای معصومه آباد، رییس کمیته مدیریت بحران شورای شهر تهران است. او میگوید: «این اخطارها به ساختمانهایی داده شده است که شرایط مشابه وضعیت پلاسکو را دارند مثلا پله فرار ندارند، یا اعلام حریق نداشته و شرایط اطفای حریق خودکار ندارند.»
اخطار برای اطفای حریق کافی نبود
این گفتهها فقط گوشزد است، تذکر است، اخطار است. از جنس همان اخطاری که شهرداری اعلام میکند بارها به اهالی ساختمان «پلاسکو» فرستاده است. در این روزهای بحران، فیلمی دست به دست در فضای مجازی با این مضمون میچرخد شهردار در جلسه با اعضای شورای شهر در سال 93 میگوید: «ما بارها به ساختمانهای قدیمی اخطار دادهایم. مثلا ساختمان پلاسکو را که واردش میشوید «وحشت میکنید»، ببندم یا نبندم ساختمان را؟!» این جملات محمدباقر قالیباف است و اعضای شورای شهر که محکم نمیگویند ساختمان را ببند چراکه قرار است دو سال بعد شاهد فاجعه در شهر باشیم. فاجعهای که حالا گریبانگیر سه هزار ساختمان در قلب پایتخت است. باید منتظر ماند و دید برای این ساختمانها چه تمهیداتی خواهند دید و آیا باز باید مال مردم و جان آتشنشانان را قربانیشان کرد.
فاجعهای که حتی برایش از لحاظ امدادی آماده نیستیم. در تیرماه امسال بود که رحمتالله حافظی، رییس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران ضمن انتقاد از عدم تامین اعتبار برای تجهیز خدمات آتشنشانی، از همکارانش در شورای شهر خواست هر چه سریعتر لایحه به روز رسانی تجهیزات آتشنشانی را مصوب کنند. در همان مقطع زمانی اعلام شد که از 141 دستگاه خودرو آتشنشانی تهران، 56 دستگاه فرسوده و از رده خارج هستند. در سال 94 مقرر شد که از محل دو درصد عوارض شهرداری، 140 میلیارد تومان برای ارتقاء تجهیزات آتشنشانی تخصیص یابد در تیرماه سالجاری یکی از اعضای شورای شهر اعلام کرد که براساس آخرین گزارشات تنها 25 میلیارد تومان از این منابع به آتشنشانی پرداخت شده است! لایحه به روز رسانی تجهیزات آتشنشانی ابتدا دارای بودجه هزار میلیارد تومانی بود اما این مقدار طی برنامه پنج ساله شهرداری تهران به 600 میلیارد تومان تقلیل یافت و حالا آن قدر تخصیص بودجه طول کشید که فاجعه اتفاق افتاد. اگر در محل حادثه حضور داشتید عدم وجود تجهیزات مناسب برای اطفای حریق کاملا محسوس بود. در میان تمام این مسایل نبود «مدیریت بحران» عمق فاجعه را رقم زد اما فاجعه بدتر زمانی رخ میدهد که ساختمانهای دیگر شهر رها شوند.
شاید کمتر کسی میداند که سومین ساختمان بلند تهران از دهه 1340 تاکنون برج کنونی بورس و اوراق بهادار تهران است. این برج اداری با ارتفاع 68 متری دارای 19طبقه بود که پس از انقلاب اسلامی در سال 1358 به بانک تجارت تعلق گرفت اما بانک مرکزی سه سال بعد برخی از طبقات پایینی آن را برای از سرگیری فعالیت بورس تهران تخصیص داد. قدمت این سازه اسکلتی هماکنون در حالی به 53 سال رسیده که در تالار معاملات سهام این شرکت واقع در طبقات همکف و اول، روزانه بیش از صدها نفر انسان تردد میکنند. ساختمانی که 278 نفر پرسنل اداری تمام وقت را در خود جای داده و این در حالی است که با توجه به استقرار بورس انرژی در طبقه آخر آن بدیهی است که این تعداد از 300 نفر نیز تجاوز خواهد کرد. ساختمان دیگر ساختمان آلومینیوم است. یعنی با یک حساب سرانگشتی تعداد ساختمانهایی که در شهر دچار حادثه خواهند شد را میتوان پیشبینی کرد اما باید دید آنها هم در روند اخطار قرار میگیرند یا تصمیمی جدی در انتظارشان است.
تلخترین بوسه بر لباس همقطار
ساختمان «پلاسکو» یادگار روزهای کودکی ما و نماد قدیمیترین ساختمان تجاری شهر یک پنجشنبه روزی در آتش سوخت. خسارت میلیاردی به صنفی رسید که نزدیک عید با شوق قرار بود شادی را به تن مردم بپوشانند. مردانی از جنس شجاعت، جانشان را سپر بلای آتش کردند و از میان ما رفتند. اگر در محل حاضر بودید، حتما مشاهده کردید که تلاش این مردان عجیب بود. صامت و آرام با نگاهی عجیب بدون لحظهای وقفه دنبال پیکر همکارانشان میگشتند. نه حرف میزدند و نه لحظهای مینشستند. تا زمانی که لباس و کپسول هوای یکی از آنها پیدا شد و همقطارش بر آن بوسه زد. تلخترین بوسه ... .
اما هنوز این پرسش باقی است تا چه زمانی قرار است تاوان نپذیرفتن مسوولیت مسوولان را افرادی با جان و مالشان بپردازند؟