مقدمه:
کمالات بسیار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از یک سو و انتسابش به شخص پیامبر از سوی دیگر و نیز شرافت خانوادگی او سبب شد که بسیاری از بزرگان به خواستگاری او بیایند. تعداد زیای از افراد سر شناس و ثروتمند مکه به خواستگاری فاطمه آمدند و مهریه های بالایی را به پیامبر پیشنهاد کردند. اما هر گاه سخن از پول و ثروت و مهریه های بالا برای ازدواج با فاطمه میشد، پیامبر با عصبانیت درجواب آنها می فرمودند:" آیا شما گمان می کنید من بنده پول و ثروتم؟"مسلما پیامبر در امر ازدواج حضرت فاطمه، در صدد تبیین الگوهای اسلامی و از بین بردن سنتهای جاهلیت بود که شخصیت زن را در بالا برودن مهریه اش می پنداشتند. پیامبر به تمامی کسانی که با معیارهای غلط و رسوم جاهلیت به خواستگاری فاطمه می آمدند، جواب رد داد. تا اینکه نوبت به شخصیتی ممتاز که سالهای عمرش را در خدمت رسول خدا گذرانده و خود تربیت شده دامن پر فضیلت نبوت بود یعنی حضرت علی (علیه السلام) رسید. ایشان از مال و ثروت دنیا بهره ای نداشت . اما سراسر وجودش مملو از ایمان به خدا و رفتارش مزین به ارزشهای الهی بود. حضرت علی (علیه السلام) هنگامی که به قصد خواستگاری فاطمه نزد پیامبر رفت، در حالیکه سراسر وجودش را حجب و متانتی خاص فرا گرفته بود چنین گفت:" ای رسول خدا ، تو مرا در کودکی از پدرم ابوطالب و مادرم فاطمه بنت اسد گرفتی و در سایه تربیت خود پروردی و در این پرورش از پدر و مادر بر من مهربانتر بودی و مرا از سرگردانی رهانیدی / تو در دنیا و آخرت تنها اندوخته من هستی ، اکنون که خداوند مرا به واسطه تو نیرومند ساخته است می خواهم برای خود سامانی ترتیب دهم و همسری برگزینم. من برای خواستگاری فاطمه آمده ام."ام سلمه می گوید:" هنگامی که حضرت علی(علیه السلام) پیشنهاد خود را مطرح ساخت، چهره رسول خدا از شادمانی روشن گشت، سپس بر چهره علی تبسمی زد و فرمود:" صبر کن تا از دخترم اجازه بگیرم"پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از کسب اجازه از حضرت فاطمه(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد علی آمد و موافقت خود را با این ازدواج اعلام فرمود.بدین ترتیب زندگی مشترک حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و حضرت علی(علیه السلام) با عنایت الهی به سادگی و بدور از تشریفات آغاز گردید/ این بانوی گرامی با دریایی از فضائل اخلاقی و روحی وارد مرحله جدیدی از زندگی گردید و تقدیر الهی بر این امر واقع شد که او در مقام مادر فرزندانی را تربیت کند که هر یک از مجریان شایسته احکام الهی کردند.
درسی از شب ازدواج حضرت فاطمه (سلام الله علیها):
در شب ازدواج حضرت فاطمه(سلام الله علیها) شور و شوق خاصی در شهر مدینه برپا بود. قلب پیامبر به خاطر این پیوند مقدس مملو ا ز شادی وشعف بود . پیامبر بسیاری از اصحاب و بویژه مستمندان را به میهمانی این ازدواج فرا خوانده بود. زنان بسیاری گرد آمده بودند تا حضرت زهرا را در این مراسم مشایعت کرده و به خانه علی (علیه السلام) ببرند. در میان این شلوغی و ازدحام ناگاه زن فقیری نزد حضرت فاطمه رفت و درخواست کمک نمود. همه با تعجب فاطمه را می نگریستند که چگونه در چنین زمان حساس و به یاد ماندنی از زندگی اش ، هر آنچه در پیرامونش می گذرد را رها کرده و به یاری بنده ای از بندگان خدا می شتابد حضرت با قلبی مملو از رحمت و رافت و با نگاهی مهربان به آن زن گفت :"بگو چه می خواهی تا من تو را یاری کنم ."زن بامشاهده چهره مهربان حضرت زهرا و در حالکه بغض گلویش را می فشرد چنین گفت:" ای دختر رسول خدا، نمی خواستم که در چنین شب بزرگی از زندگی ات خاطر تو را آزرده کنم ، ولی چه کنم که ناتوانی به گونه ای مرا در سختی قرار داده که چاره ای جز این ندیدم که به نزد تو بیایم. اکنون نیازمند به پوشاکی هستم که خود را با آن بپوشانم."حضرت زهرا پس از شنیدن سخنان زن به او گفت :" قدری صبر کن تا من برگردم.پس از لحضاتی حضرت فاطمه با لباسی که برای مراسم عروسی اش تهیه شده بود، به سوی زن آمد. حضرت با دستان مهربان خود لباس عروسی اش را به زن بخشید و او را به خدا سپرد. اطرافیان در حالیکه با تعجب بسیار به دختر پیامبر می نگریستند علت این امر را از او جویا شدند و حضرت در جواب آنان به آیه ای از آیات قرآن استناد کردو فرمود:" لن تنالوا البرحتی تنفقوا مما تحبون" "هرگز به مقام نیکو کاران نخواهید رسید مگر از آنچه دوست می دارید در راه خدا انفاق کنید." پیامبر پس از این اتفاق فرمود:" جبرئیل بر من نازل شد و فرمود:" خداوند به تو و فاطمه سلام می رساند و می فرماید هرچه فاطمه بخواهد به او می دهیم."من با فاطمه (سلام الله علیها) ، این موضوع را مطرح کردم و او در جواب من گفت:" هیچ چیز جز توفیق خدمت در راه حق نمی خواهم و از خداوند طلب می کنم که رحمتش همیشه باقی باشد."
زندگی مشترک حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و همسر با وفایش علی (علیه السلام) به سادگی و بدور از تشریفات آغاز شد و این بانوی گرامی وارد مرحله جدیدی از زندگی گردید. حضرت با کمال میل و در حالیکه احساس خوشبختی می کرد به خانه ساده و بی آلایش علی بن البیطالب (علیه السلام) رفت. پدر بزرگوارش معنی زندگی را به او آموخته بود و به وی تفهیم فرموده بود که انسانیت ، جوهر زندگی است و اهمیت ازدواجی که بر اساس خوی و خصلتهای اسلامی استوار گردد، به مراتب از زر و زیور دنیا با ارزشتر است .ایشان به شئون مختلف زندگی عنایتی خاص داشت و با کار و کوشش به رفع نیازمندیهای منزل می پرداخت . زندگی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) بخاطر موقعیت حساسی که خاندان پیامبر داشتند و در راه دعوت اسلام با آزار و اذیت مشرکین و منافقین روبرو بودند آکنده از سختی و فشارهای اقتصادی و اچتماعی بود. اما این شرایط دشوار، خللی در عزم و اراده ایشان ایجاد نکرد و این بانوی گرامی با صبر و تحملی خاص به وظایف خود عمل می فرمود.در زندگی حضرت عبادت و طاعت پروردگار ، انجام وظایف خانواده و همچنین مشارکت در مسائل اجتماعی و سیاسی هر یک در جای خود جلوه ای خاص داشت.حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با اینکه مسئولیت زیادی در خانه بر عهده داشت، اما هیچگاه خود را از مسائل سیاسی و اجتماعی دور نگه نداشت، حمایت بی دریغ ایشان از پیامبر اسلام و همچنین امام علی(علیه السلام) درخشانترین نقطه زندگیش می باشد. حضرت در برخی از غزوات مشارکت داشتند و پیامبر در جنگ ها مسئولیت برخی از کارها را به این بانوی گرامی می سپردند. ایشان در سخت ترین شرایط تا آنجا که مقدور بود پدر و شوهر خود را د ر جبهه ها همراهی می کردند.حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با تمام توان، برای تبیین و تبلیغ فرهنگ اسلامی و آموزشهای زندگی ساز آن می کوشید. پس از رحلت پیامبر نیز حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در مورد سرنوشت جامعه اسلامی بی تفاوت نماند و در مقابل ظلم و بیعدالتی به شایستگی ایستادگی کرد. خطبه ای که این بانوی گرامی پس از رحلت پیامبر در مسجد النبی بیان کردند، نمایانگر شجاعت، شهامت ، بینش الهی و آگاهی سیاسی و اجتماعی ایشان است. با وجود چنین مسئولیت هایی ایشان در کنارهمسر با وفایش حضرت علی(علیه السلام) فرزندانی را تربیت کرد که هر یک الگویی راستین در ارزشهای انسانی شدند و از آنان نسلی پا به عرصه وجود نهاد که هنوز بعد از گذشت بیش از هزار سال ، سیره آنان در زندگی فرا روی تمامی حق جویان و کسانی است که بدنبال ارزشهای الهی و انسانی هستندایشان در مسائل علمی تلاش چشمگیری داشتند و بخصوص بانوان را بر علم آموزی و کسب معارف الهی ترغیب می کردند و می فرمودند:" جلسه مباحثه و مناظره علمی برای من بسیار ارزشمند است . هر سوالی که دارید بگوئید تا جواب دهم."نقل شده است که به واسطه کمالات علمی فراوان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) ، خدمتگذار ایشان " زنی به نام"فضه " بر اثرملازمت و همراهی با این بانوی گرامی، چنان با معارف قرآن آشنا شده بود که سالها با استناد به آیات قرآن به سوالات مختلفی که از سوی مردم مطرح میشد، پاسخ می داد.
متن اصلی
لولم یخلق على لم یکن لفاطمة کفو :«هر گاه على آفریده نمى شد، کسى که لایق همسرى فاطمه باشد وجود نداشت».
ازدواجى که عقدش در ملکوت آسمان بسته شد!----کمالات فوق العاده فاطمه(سلام الله علیها) از یکسو.و انتسابش به شخص پیامبر از سوى دیگر. و شرافت خانوادگى او نیز از سوى دیگر.سبب شد که مردان زیادى از بزرگان یاران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به خواستگارى او بیایند اما همه جواب رد شنیدند.و جالب اینکه غالباً پیامبر در پاسخ آنها مىفرمود:امرها الى ربها!«کار فاطمه به دست پروردگار فاطمه است»!از همه عجیبتر خواستگارى «عبدالرحمن بن عوف» بود، همان مرد ثروتمندى که مطابق راه و رسم جاهلیت، به همه چیز از دریچه مادى مىنگریست، و مهریه سنگین را دلیل بر شخصیت زن و موقعیت ممتاز شوهر مىپنداشت.او به خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و عرض کرد:اگر فاطمه را به همسرى من درآورى یکصد شتر که بار همه آنها پارچههاى گرانقیمت مصرى باشد به اضافه ده هزار دینار طلا مهریه او مىکنم!!پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از این خواستگارى زشت و بى معنى چنان خشمگین شد که مشتى سنگریزه برداشت و به طرف عبدالرحمن پاشید و گفت: «تو گمان کردى من بنده پولم و ثروتم که با پول و ثروت مىخواهى بر من فخر بفروشى»؟آرى باید در خواستگارى فاطمه الگوهاى اسلامى مشخص شود، سنتهاى جاهلیت پایمال گردد، و معیارهاى ارزش اسلامى معلوم شود.مردم مدینه در این گفتگوها بودند ناگهان این صدا در همه جا پیچید که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مىخواهد تنها دخترش را به همسرى على بن ابیطالب(علیه السلام) در آورد.على بن ابیطالب که دستش از مال و ثروت دنیا کوتاه بود و از معیارهاى عصر جاهلى چیزى نداشت، اما وجودش از فرق تا قدم مملو از ایمان و ارزشهاى اصیل اسلامى بود.هنگامى که تحقیق کردند، معلوم شد رهنمون پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در این ازدواج مبارک تاریخى وحى آسمانى بوده است، زیرا خودش فرمود: « اتانى ملک فقال یا محمد ان اللّه یقرأ علیک السلام و یقول لک: انى قد زوجت فاطمه ابنتک من على بن ابى طالب فى الملاءِ الاعلى، فزوجها منه فى الارض»:«فرشتهاى از سوى خدا آمد و به من گفت: خداوند بر تو سلام مىفرستد و مىگوید من دخترت فاطمه را در آسمانها به همسرى على بن ابیطالب درآوردم تو نیز در زمین او را به ازدواج على درآور»!هنگامى که امیر امؤمنان على(علیه السلام) به خواستگارى فاطمه سلام اللّه علیها آمد، چهره مبارکش از شرم گلگون شده بود. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با مشاهده او شاد و خندان شد فرمود براى چه نزد من آمدهاى؟ولى امیرمؤمنان على(علیه السلام) به خاطر ابهت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نتوانست خواسته خود را مطرح کند، و لذا سکوت کرد.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) که از درون امیرمؤمنان على(علیه السلام) باخبر بود، چنین فرمود:«لعلک جئت تخطب فاطمة».«شاید به خواستگارى فاطمه آمدى»؟!...عرض کرد:آرى، براى همین منظور آمدم.پیامبر فرمود:اى على! قبل از تو مردان دیگرى نیز به خواستگارى فاطمه آمدند، هر گاه من با خود فاطمه این مطلب را در میان مىنهادم روى موافق نشان نمى داد، و اکنون بگذار تا این سخن را با خود او در میان نهم.درست است که این ازدواج آسمانى است و باید بشود، اما شخصیت فاطمه سلام اللّه علیها خصوصاً، و احترام و آزادى زنان در انتخاب همسر عموماً، ایجاب مىکند که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدون مشورت با فاطمه سلام اللّه علیها اقدام به این کار نکند.هنگامى که پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فضائل امیر مؤمنان على(علیه السلام) را براى دخترش بازگو کرد و فرمود:من مىخواهم تو را به همسرى بهترین خلق خدا در آوردم، نظر تو چیست؟فاطمه که غرق در شرم و حیا بود سر به زیر انداخت و چیزى نگفت و سکوت کرد.پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سربرداشت و این جمله تاریخى را که سندى است براى فقهاء در مورد ازدواج دختران باکره بیان فرمود:«اللّه اکبر! سکوتها اقرارها»:«خداوند بزرگ است، سکوت او دلیل بر اقرار او است».و در پى این ماجرا عقد ازدواج به وسیله پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بسته شد.
مهر فاطمه
اکنون ببینیم مهریّه فاطمه چه بود؟بدون شک ازدواج بهترین مردان جهان با سیده زنان عالم دختر پیامبر بزرگ اسلام باید از هر نظر الگو باشد، الگوئى براى همه قرون و اعصار لذا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) رو به امیرمؤمنان على(علیه السلام) کرد و فرمود:چیزى دارى که مهریه همسرت قرار دهى؟ عرض کرد:پدر و مادرم بفدایت، تو از زندگى من به خوبى آگاهى که جز «شمشیر» و «زره» و «شتر» چیز دیگرى ندارم.
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:درست است، شمشیرت به هنگام کارزار با دشمنان اسلام مورد نیاز است.و باید با شتر نخلستان را آب دهى، و در مسافرتها از آن استفاده کنى.بنابراین تنها زره را مىتوانى مهریه همسرت بنمائى و من دخترم فاطمه را در برابر همین زره به عقد تو درآوردم!شاید بیشترین قیمتى که در تواریخ درباره این زره نوشته شده است، پانصد درهم است.آرى این گونه باید ارزشهاى غلط درهم بشکند، و ارزشهاى اصیل جانشین آن گردد، و اینگونه است راه و رسم مردان و زنان با ایمان، و این چنین است برنامه زندگى رهبران راستین بندگان خدا.
جهیزیه فاطمه:
همیشه «مهریه» و «جهیزیه» و «تشریفات عروسى» سه مشکل بزرگ بر سر راه خانوادهها در مسئله ازدواج بوده است، مشکلاتى که گاهى تمام دوران حیات ازدواج را مىپوشاند و آثار نکبت بارش تا پایان عمر دو همسر باقى مىماند.گاه دعواها و مشاجرات لفظى، و گاه نزاعهاى خونین، بر سر این امور رخ داده است، و چه سرمایه هائى که بر اثر چشم هم چشمیها و رقابتهاى زشت و کودکانه در این راه از بین رفته است، هنوز هم که هنوز است این رسوبات افکار جاهلى در کسانى که دم از اسلام مىزنند، کم نیست.ولى باید جهیزیه بانوى اسلام همچون مهریهاش الگوئى براى همگان باشد.اگر تعجب نکنید پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داده زره امیرمؤمنان على(علیه السلام) را بفروشد و پولش را که حدود پانصد درهم بود نزد او آوردند.پیامبر آن را سه قسمت کرد، قسمتى را به بلال داد، تا از آن عطرى خوشبو تهیه کند، و دو قسمت دیگر را براى تهیه وسائل زندگى و لباس تعیین فرمود.پیداست وسائلى که با این پول ناچیز مىتوان خرید چقدر ساده و ارزان قیمت باید باشد؟!در تواریخ آمده که هیجده قلم جهیزیه، با آن پول تهیه شد که قلمهاى مهم آن چنین بود:
- یکعدد روسرى بزرگ به چهار درهم
- یک قواره پیران به هفت درهم
- یک تخت که با چوب و برگ خرما تهیه شده بود.
- چهار عدد بالش از پوست گوسفند که از گیاه خوشبوى «اذخر» پر شده بود.
- یک پرده پشمى.
- یک قطعه حصیر.
- یک عدد دستاس «آسیاب کوچک دستى».
- یک مشک چرمى.
- یک طشت مسى.
- یک ظرف بزرگ براى دوشیدن شیر.
- یک سبوى گلى سبزرنگ... و مانند اینها.
-آرى چنین بود جهیزیه بانوى زنان جهان.
مراسم جشن عروسى
پیغمبر گرامى اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در این مراسمى که براى تشکیل خانوادهاى بود که بخش مهمى از تاریخ اسلام را دگرگون ساخت و جانشینان معصوم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) همگى از آن به وجود آمدند، آنچنان برنامهاى اجرا نمود که دشمنان را خشمگین و دوستان را سربلند؟ و دور افتادگان را وادار به تفکر نمود.«ام سلمه» و «ام ایمن» که دو زن با شخصیت در اسلام بودند و علاقه بسیارى به بانوى بزرگ فاطمه زهرا سلام اللّه علیها داشتند خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و چنین گفتند:«اى پیامبر گرامى خدا، راستى اگر خدیجه زنده بود با تشکیل مراسم جشن عروسى فاطمه چشمانش روشن مىشود، چنین نیست؟رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن نام آن بانوى فداکار، اشک در چشمانش حلقه زد، و به یاد آن همه مهربانیها و ایثارگریهاى خدیجه افتاد و گفت:کجا مانند خدیجه زنى پیدا مىشود؟ آن روز که همه مردم مرا تکذیب کردند، او مرا تصدیق نمود. و تمام ثروت و زندگى خود را براى نشر آئین خداوند در اختیار من گذارد.او همان بانوئى بود که خداوند به من دستور داد به او مژده دهم که قصرى از زمرد در بهشت برین به او عنایت خواهد فرمود.ام سلمه هنگامى که این سخن را شنید و انقلاب و سوز درونى پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را مشاهده کرد، عرض نمود،اى رسول خدا! پدر و مادرم فدایت باد. شما هر قدر درباره خدیجه بگوئى عین حقیقت است، ولى به هر حال او دعوت الهى را لبیک گفته و به جوار رحمت او شتافته است امید است خداوند او را در بهترین جاى بهشت جاى دهد.ولى مطلبى را که به خاطر آن به محضر مبارکت آمدم چیز دیگرى بود و آن اینکه برادر و پسر عمویت على دوست دارد اجازه دهید همسرش فاطمه را به خانه خود ببرد، و از این راه به زندگى خویش سر و سامانى بخشد.پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:چرا على شخصاً این پیشنهاد را با من در میان نگذاشت؟ام سلمه عرض کرد:شرم و حیا مانع بود.در اینجا پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بهام ایمن فرمود:على را خبر کن.امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمد و در مقابل پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نشست. اما سر خود را از شرم به زیر افکنده بود.پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:آیا میل دارى همسرت را به خانه برى؟امیرمؤمنان على(صلی الله علیه و آله و سلم) در حالى که سرش را به زیر انداخته بود، عرض کرد:آرى، پدرم و مادرم به قربانت باد.جالب اینکه بر خلاف آنچه در میان مردم تجمل پرست معمول است که از ماهها قبل دست به کار این برنامهها مىشوند پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با خوشحالى فرمود:همین امشب یا فردا شب ترتیب کار را خواهم داد.و همانجا دستور فراهم ساختن مقدمات جشن بسیار سادهاى که مملو از روحانیت و معنویت بود صادر فرمود.این جشن ملکوتى و مراسم مربوط به آن، آنقدر بى تکلف و ساده برگزار شد که شنیدنش امروز براى ما تعجب آور است.امیرمؤمنان على(علیه السلام) مىگوید:مقدارى از پول همان زرهى را که قبلا فروخته بودم پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نزد ام سلمه به امانت گزارده بود، و به هنگام مراسم زفاف ده درهم از آن را از وى گرفت، و به من داد و فرمود: مقدارى روغن و خرما و کشک با این پول خریدارى کن، من این کار را انجام دادم سپس پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) شخصاً آستین را بالا زد و سفره تمیزى طلبید و آنها را با دست خود مخلوط کرد و غذائى تهیه نمود و با همان غذا از مردم پذیرائى به عمل آورد.امیر مؤمنان(علیه السلام) شخصاً مأمور شد به مسجد بیاید و اصحاب را دعوت کند، هنگامى که به مسجد آمد خواست فقط برخى را دعوت کند حیا مانع شد، از این رو صداى خود را بلند کرد و فرمود:«اجیبوا الى ولیمة فاطمة»شما را به میهمانى عروسى فاطمه دعوت مىکنم!
حضرت مىگوید:مردم دسته دسته به راه افتادند و من از کثرت جمعیت و کمى غذا شرمنده شدم، همینکه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از ماجرا آگاه شد، به من فرمود: غصه مخور، من دعا مىکنم تا خداوند غذا را برکت دهد و چنین شد همگى از آن غذاى کم خوردند و سیر شدند.جالب اینکه در پایان مراسم، به هنگامى که مردم به خانههاى خود بازگشتند و خانه خلوت شد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فاطمه(علیه السلام) را در سمت چپ و امیر مؤمنان على(علیه السلام) را در سمت راست خود نشانید و از آبى که با دهانش تبرک کرده بود کمى بر بدن زهرا سلام اللّه علیها و کمى بر بدن امیر مؤمنان على(علیه السلام) پاشید و درباره آنها دعا کرد و گفت:«اللهم انهما منى و انا منهما، اللهم کما اذهبت عنى الرجس و طهرتنى تطهیراً فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً»:«خداوند اینها از منند و من از آنها هستم، بارالها همانطور که هر گونه رجس و پلیدى را از من دور کردى از آنها نیز دور کن و آنها را پاکیزه فرما».سپس فرمود:برخیزید و به خانه خود روید خداوند بر شما هر دو مبارک گرداند.دنیا پرستان مادى و مؤمنان ضعیف الایمانى که تحت تأثیر زرق و برق مادى این جهانند و آبرو و شخصیت و عظمت یک خانواده و مبارکى و شکوه مراسم عروسى را در آن تشریفات و تجملات کمرشکن و طاقت فرسا مىدانند ببینند وعبرت بگیرند، ببینید و از این برنامه انسان ساز که مایه خوشبختى همه پسران و دختران جوان است الهام بگیرند، و نمونه تعلیمات اسلام را به صورت زنده و عملى در ماجراى «خواستگارى»، «مهریه»، «جهیزیه» و «مراسم جشن عروسى» فاطمه زهرا سلام اللّه علیها با چشم خود در صفحات تاریخ مشاهده کنند.
پی نوشت ها :
1. کنوز الحقایق، صفحه .124
2. تذکرة الخواص، صفحه .306
3. ذخائر العقبى، ص .31
4. احقاق الحق، جلد 10، ص .358
ارسال توسط کاربر محترم سایت : j133719
/ع