ماهان شبکه ایرانیان

رد پای برکت در زندگی

چکیده:   برخی زندگی را در امور مادی خلاصه کرده، و هیچ چیز دیگری وراء عالم ماده را قبول ندارند

رد پای برکت در زندگی

چکیده:
 

برخی زندگی را در امور مادی خلاصه کرده، و هیچ چیز دیگری وراء عالم ماده را قبول ندارند. اما ادیان آسمانی، مخصوصاً اسلام، هرگز انسان را در مادیات محصور نمی داند، و امور معنوی و روحانی را در زندگی انسان دخیل می دانند. یکی از این امور بحث «برکت» می باشد که اگر کسی عوامل آن را رعایت کند، از آثار آن بهره مند می گردد.

کلید واژه:
 

برکت، عوامل آن، رزق، عمر
 

مقدمه:
 

امروزه در بازار کتاب و گنجینه مقالات، به موضوعاتی بر می خوریم تحت عنوان«راه های ثروتمند شدن» و یا موضوعاتی نزدیک به این عنوان. از آن روی که انسان موجودیست در پی آسایش خود و عزیزان خود، اینگونه کتاب ها با استقبال خوبی مواجه شده اند. اما دین اسلام از آن جهت که همواره در کنار قبول کردن اصول دنیوی، از عوامل ماورائی غافل نبوده است، امری مهم تر از ثروت به نام برکت را مطرح کرده است. ثروت امری محسوس اما از بین رونده است، اما برکت امریست الهی که نامحسوس ولی ثابت و پاینده است. البته برکت مختص به مال و ثروت نمی باشد، و زندگی، زمان و تمام زوایای زندگی انسان را در بر می گیرد، و کسی که برکت به زندگی او راه پیدا کند، بالندگی و پایندگی را در زندگی دنیوی و اخروی خویش خواهد دید.از همه مهمتر این نکته می باشد که پول و ثروت برای انسان، شاید آسایش را به دنبال داشته باشد اما هرگز آرامشی را به دنبال نخواهد داشت. اما در برکت چون همواره عوامل معنوی دخیل می باشند، روح رحمت و ایمان، در زندگی شخص می تابد و زندگی سرشار از ایمان و آرامش را به ارمغان می آورد.کسانی که عوامل برکت زا را شناخته و در زندگی خویش به کار بسته اند، آنچنان عمر پربرکت و اثرگذاری را به دست آورده اند که وقتی افراد بعد از آنها به مطالعه زندگی آنان می پردازند، از قدم و قلم بابرکت آنها در شگفت می مانند.

برکت:
 

این کلمه سی و دو بار با مشتقات مختلف در قرآن ذکر گردیده، و در محاورات عامیانه نیز بسیار به گوش می خورد که افراد چیزی را دارای برکت و امری را فاقد آن می دانند. اما این که این کلمه به چه معنایی می باشد و چه چیزی را دارای برکت و چه چیزی را بی برکت باید گفت، امری مبهم می باشد. در باب معنای برکت راغب در مفردات کلام گهرباری دارد که به نقل از المیزان به آن اشاره می نمایم:«اصل کلمه «برکت»،«برک»- به فتحه باء- و به معناى سینه شتر است، و لیکن در غیر این معنا نیز استعمال مى‏شود، از آن جمله مى‏گویند:«فلانى داراى برکه است» و«برک البعیر» به معناى این است که شتر سینه خود را به زمین زد. و چون این معنا مستلزم یک نحو قرار گرفتن و ثابت شدن است لذا کلمه مزبور را در ثبوت که لازمه معناى اصلى است نیز استعمال کرده و مى‏گویند:«ابترکوا فى الحرب، در جنگ پاى‏برجا شده و به عقب برنگشتند» و به همین مناسبت آن محلى را که مردان دلیر و شجاعان لشکر موضع مى‏گیرند«براکاء» و« بروکاء» مى‏نامند، و نیز در جایى که حیوان از راه رفتن باز مى‏ایستد و به هیچ وجه تکان نمى‏خورد مى‏گویند:«ابترکت الدابة» و آب انبار را نیز به همین جهت«برکه» مى‏نامند، براى اینکه آب انبار محل ثابت شدن و قرار گرفتن آب است. و «برکت» ثبوت خیر خداوندى است در چیزى، و اگر فرموده:«لَفَتَحْنا عَلَیْهِمْ بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»براى این بوده که خیرات در زمین و آسمان قرار گرفته، هم چنان که آب در برکه جاى مى‏گیرد. و«مبارک» چیزى است که این خبر در آن باشد و به همین معنا است آیه«هذا ذِکْرٌ مُبارَکٌ أَنْزَلْناهُ».سپس مى‏گوید: از آنجایى که خیرات الهى از مقام ربوبیتش بطور نامحسوس صادر مى‏شود، و مقدار و عدد آن هم قابل شمردن نیست، لذا به هر چیزى که داراى زیاده غیر محسوسى است مى‏گویند: این چیز مبارک و داراى برکت است، روایتى هم که مى‏گوید«هیچ مالى از صدقه دادن کم نمى‏شود» مقصودش همین نقصان غیر محسوس است نه کاهش مخصوص که بعضى از زیانکاران پنداشته و در رد آن گفته‏اند: ما ترازو مى‏گذاریم و از فلان مال، مقدارى صدقه داده سپس آن را بار دیگر مى‏سنجیم و مى‏بینیم که به مقدار صدقه کم شده است. راغب سپس اضافه کرده است که: مراد از«تَبارَکَ اللَّهُ» اختصاص خداوند است به خیرات. (ترجمه المیزان ج‏7، ص389)پس تا اینجا دانسته شد که امر دارای خیر ثابت و برقرار را امر با برکت می گویند. و نکته دوم آنکه این برکت نامحسوس بوده و «با دو دو تا چهارتای» ما قابل سنجش نمی باشد.به عنوان مثال وقتی ما می بینیم که یک سگ در طول یکسال شش توله به دنیا می آورد و یک گوسفند فقط یک بره میزاید، و همواره گوسفندان فراوانی قربانی می شوند اما هرگز کسی سگی را قربانی نمی کند، عقل ظاهربین ما حکم می کند که باید گله های سگ داشته باشیم و گوسفند به صورت انگشت شمار یافت شود، ولی می بینیم امر بالعکس بوده و گله های گوسفند به وفور یافت می شود. شاید یکی از معانی روایت ذیل نیز همین باشد:«النّبیّ «ص»- قال لعمّته: ما یمنعک من أن تتّخذی فی بیتک البرکة؟ فقالت: یا رسول اللَّه! ما البرکة؟ فقال: شاة تحلب، فإنّه من کانت فی داره شاة تحلب أو نعجة أو بقرة فبرکات کلّهنّ.» پیامبر «ص»- به عمّه خویش فرمودند: چه مانعى دارد که برکت را به خانه خود بیاورى؟ گفت: یا رسول اللَّه! برکت چیست؟ فرمود: گوسفندى شیرده، چه آن کس که گوسفندى شیرده یا گوساله‏اى یا ماده گاوى در خانه خود داشته باشد، همه اینها برکت است. (بحار الأنوار ج‏61، ص‏130)و نیز نبی اکرم فرمود:النّبیّ «ص»: ... إنّ اللَّه أنزل ثلاث برکات: الماء و النّار و الشّاة. پیامبر «ص»: خداوند سه برکت نازل کرده است: آب و آتش و گوسفند(بحار الأنوار، ج‏61، ص 13)

عوامل برکت:
 

از مجموعه سیر در آیات و روایات به مواردی بر خواهیم خورد که به عنوان عوامل برکت زا در زندگی انسان نام برده شده اند. ما تعدادی از این موارد را استخراج کرده و به این امید که انسان ها به جای دنبال کردن عوامل ثروت زا به این عوامل گرایش پیدا کنند در زیر به آنها اشاره می نماییم:

1.جماعت
 

پیامبر اسلام(ص) در حدیثی برکت را در سه چیز دانستند که یکی از آنها جماعت و در جمع بودن می باشد برکت در سه چیز است: «در جماعت، ....» (پیام پیامبر؛ص،376)و باز در جای دیگر بالصراحه فرمودند:«...فإنّ البرکة مع الجماعة»(بحار الأنوار ج‏63، ص 349)اسلام هرگز با عزلت و گوشه نشینی موافق نبوده و با برقرار کردن عبادات دسته جمعی همچون نماز جمعه وجماعت و مبارزه با رهبانیت حضور در اجتماع مسلمسن را تشویق کرده است، و حتی در نماز فرادی ندای جمعی «ایاک نعبد» و «ایاک نستعین» را واجب نموده است.«اساس عبادت مخصوصاً نماز بر پایه جمع و جماعت است، حتى به هنگامى که بنده در برابر خدا به راز و نیاز بر مى‏خیزد باید خود را میان جمع و جماعت ببیند، تا چه رسد به سایر کارهاى زندگیش.به این ترتیب هر گونه فردگرایى، و تک‏روى، انزواطلبى و مانند اینها مفاهیمى مردود از نظر قرآن و اسلام شناخته مى‏شود.»(تفسیر نمونه، ج‏1، ص: 44)یکی از خطرات اساسی در کناره گیری از جمع ایجاد انحراف فکری و در دام شیاطین جنی و انسی افتادن است.
قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن
ظلمات است بترس از خطر گمراهی
حضرت علی(ع) می فرمایند: إِنَّ یَدَ اللَّهِ مَعَ الْجَمَاعَةِ وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّه مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئب.( بحار الأنوار، ج‏65، ص289)در این کلام نورانی حضرت دست خدا را همواره با جمع مومنین می دانند و از تفرقه و حرکت-های فردی منع می کنند و می فرمایند همانگونه که گوسفند از گله باز مانده طعمه گرگ می شود، انسان تک رو نیز طعمه شیطان می گردد.

2. اکرام کبار
 

قال النبی(ص): البرکة فی أکابرنا فمن لم یرحم صغیرنا و یجلّ کبیرنا فلیس منّا. (نهج الفصاحة، ص376)رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «برکت در بزرگان ماست، کسى که بر کوچک ما رحم نمى‏آورد و بزرگ ما را گرامى نمى‏دارد، از ما نیست»کسی که عمری را طی کرده و امروز به عنوان ریش سفید یا گیس سفید شناخته می شود، سرد وگرم روزگار را چشیده و با حوادث تلخ و شیرین زیادی روبرو شده است. او دیگر همچون جوانان خام مغرور نیست و دعایش همواره بدرقه راه جوانان می باشد. موی سفید او در نزد خدا احترام خاص خود را دارد، لذا دل شاد یا شکسته او هم تاثیر خاص خود را می گذارد. استفاده از تجربه آنان ، گوش دادن به پندهای مشفقانه شان و به دست آوردن دل تنهای آنها دریایی از برکت را به زندگی انسان وارد می کند.قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ عَرَفَ فَضْلَ شَیْخٍ کَبِیرٍ فَوَقَّرَهُ لِسِنِّهِ آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ وَ قَالَ مِنْ تَعْظِیمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِجْلَالُ ذِی الشَّیْبَةِ الْمُؤْمِنِ (بحار الأنوار ج‏72 ص 136): آن کس که فضیلت پیری را بداند و به خاطر سنش او را بزرگ بشمارد خداوند او را از سختی روز قیامت حفظ کند و نیز فرمود از موارد تعظیم پروردگار، بزرگ شمردن پیرمرد مومن است.

3.دعای مومنین
 

یکی از مواردی که در دین اسلام تاکید شده و مورد توجه خاص قرار گرقته است، نحوه سخن گفتن با دیگران می باشد. تاثیر کلام در نقس انسان و وجود اطرافیان ما امریست که هرچه زمان رو به جلو می رود بیشتر برای ما آشکار می گردد. اصرار به استفاده از الفاظ «خدا قوت» و «خوبم» به جای «خسته نباشید» و «بد نیستم» مشعر به همین امر می باشد. رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: به برادرتان مبارکباد بگویید و برایش برکت بخواهید.( پیام پیامبر ص376 ) این مبارکباد گفتن، و طلب برکت برای برادران دینی نمودن، انرژی مثبت زیادی در وجود مومنین ایجاد می نماید، زیرا وجود مومنین حقیقی سرشار از برکت می باشد و دعای آنها در حق برادرانشان، برکت را به زندگی آنها هدیه می نماید.نکته جالب اینکه در روایات ائمه ما مومن به زنبور عسل تشبیه شده و یا خواسته شده که مانند زنبور عسل باشیم و عسل نیز برکت خوانده شده است. گویا همانطور که زنبور منشاء عسل می باشد و آن را به دیگران هدیه می دهد، مومن نیز منشاء برکت بوده و آن را به دیگران باید هدیه بدهد، هرچند دیگران قدر این مومن را ندانند، مانند پرندگانی که قدر زنبور را نمی دانند:«حارث بن حصیره از پدرش از امیر المؤمنین علىّ بن ابى طالب (ع) روایت کند که آن حضرت به شیعیان خود فرمود: در میان مردم همچون زنبور عسل در میان پرندگان باشید، که هیچ پرنده‏اى نیست جز اینکه زنبور عسل را ناتوان مى‏شمرد، و اگر بدانند که چه برکتى در اندرون او نهفته است هرگز چنین رفتارى در باره‏اش نمى‏کردند». (مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحار، ص 883) و پیامبر فرمودند: إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى جَعَلَ الْبَرَکَةَ فِی الْعَسَلِ وَ فِیهِ شِفَاءٌ مِنَ الْأَوْجَاعِ وَ قَدْ بَارَکَ عَلَیْهِ سَبْعُونَ نَبِیّا. خداوند در عسل برکت نهاده و درمان از همه دردها می باشد و 70 پیغمبر بدان برکت دادند.( بحار الأنوار، ج‏63، ص 295)
4.صدقه از سفارشات اکید اسلام درباره مال انسانها بحث صدقه می باشد. صدقه برای فرد و جامعه برکات بسیار زیادی دارد که در این باره امام صادق(ع) فرمودند:«با اعطاى صدقه، توفیق أداى وام حاصل مى‏شود و برکات آن بجا مى‏ماند»(الکافی، ج‏4، ص9).جامعه ای که اهل صدقه باشند قطعاً این برکات را در زندگی خود خواهند دید زیرا « یکى از خصوصیات صدقات، این است که نمو مى‏کند و این نمو، لازمه قهرى صدقه است و از آن جدا شدنى نیست چون باعث جلب محبت و حسن تفاهم و جذب قلوب است و امنیت را گسترش داده و دلها را از اینکه به سوى غصب و دزدى و افساد و اختلاس بگراید، باز مى‏دارد و نیز باعث اتحاد و مساعدت و معاونت گشته و اکثر راههاى فساد و فناى اموال را مى‏بندد و همه اینها باعث مى‏شود که مال آدمى در دنیا هم زیاد شود و چند برابر گردد»(.ترجمه المیزان، ج‏2، ص: 642) خداوند نیز می فرماید: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ کُلَّ کَفَّارٍ أَثیمٍ (بقره‏276)، خداوند، ربا را ناچیز مى‏گرداند و صدقات را افزونى مى‏دهد و هیچ کفران‏کننده گنهکار را دوست ندارد« و در تهذیب و فقیه از امام صادق ع روایت کرده شخصى در باره آیه شریفه: یَمْحَقُ اللَّهُ الرِّبا وَ یُرْبِی الصَّدَقاتِ ... از آن جناب سؤال کرد که چگونه خدا ربا را کاهش داده و نابود مى‏کند با اینکه به قول بعضى‏ها ما مى‏بینیم مال رباخواران روز به روز بیشتر مى‏شود؟ فرمود: چه نقصانى شدیدتر از نقصان یک درهم ربا که دین آدمى را ناقص مى‏کند و از بین مى‏برد و اگر هم بخواهد توبه کند همه مالش از بین مى‏رود و فقیر مى‏شود»(ترجمه المیزان، ج‏2، ص652)اینه گوشه ای از این عبادت بزرگ الهی بود که البته اثرات فراوان دیگری نیز وجود دارد که در روایات مختلف به آن اشاره نموده است. قَالَ ابوعَبْدِ اللَّهِ (ع):مَا أَحْسَنَ عَبْدٌ الصَّدَقَةَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا أَحْسَنَ اللَّهُ الْخِلَافَةَ عَلَى وُلْدِهِ مِنْ بَعْدِهِ وَ قَالَ حُسْنُ الصَّدَقَةِ یَقْضِی الدَّیْنَ وَ یَخْلُفُ عَلَى الْبَرَکَة. هر کس نیکو صدقه بدهد، خداوند متعال بعد از مرگ او بهتر از آن را براى فرزندانش جایگزین مى‏نماید و صدقه نیکو قرض را ادا و برکت را بر جای می گذارد.( الکافی، ج‏4، ص10)«قال ابوعَبْدِ اللَّهِ (ع): قَالَ صَدَقَةُ الْعَلَانِیَةِ تَدْفَعُ سَبْعِینَ نَوْعاً مِنَ الْبَلَاءِ وَ صَدَقَةُ السِّرِّ تُطْفِئُ غَضَبَ الرَّب‏» صدقه آشکارا هفتاد نوع بلا را (از آدمى) دفع مى‏کند، و صدقه پنهانى خشم خداوند را فرو مى‏نشاند(ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص143)و نیز امام سجاد(ع) فرمودند:«مَا مِنْ رَجُلٍ تَصَدَّقَ عَلَى مِسْکِینٍ مُسْتَضْعَفٍ فَدَعَا لَهُ الْمِسْکِینُ بِشَیْ‏ءٍ تِلْکَ السَّاعَةَ إِلَّا اسْتُجِیبَ لَه»‏. هیچ‏شخصى نیست که به مستمند ناتوانى صدقه بدهد و آن مسکین در همان وقت براى او دعا کند مگر اینکه دعایش (در حقّ او) مستجاب گردد:( ثواب الأعمال و عقاب الأعمال ص 144)

5.سحرخیزی
 

شاید عبارت «سحر خیز باش تا کامروا باشی» را زیاد شنیده باشیم. این عبارت اشاره دارد به حدیثی از پییامبر اکرم که فرمودند::«برکت در سحر خیزى است‏»(گلچین صدوق، ج‏2، ص190) و «هر گاه یکى از شما کارى داشته باشد، صبح زود به دنبال آن کار رود، زیرا من از خداى خویش خواسته‏ام به کسانى از امّت من که اول وقت به سر کار خویش حاضر شوند، برکت دهد»( گلچین صدوق، ج‏2، ص190). سرزندگی و پر انرژی بودن، چیزیست که پس از سحرخیزی کاملاً مشهود است. البته برکات معنوی سحرخیزی و بیدار در بین الطلوعین از موارد مسلم و مورد اشاره بسیاری از روایات می باشد. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَیْرُ وَقْتٍ دَعَوْتُمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهِ الْأَسْحَارُ وَ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ فِی قَوْلِ یَعْقُوبَ ع- سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی وَ قَالَ أَخَّرَهُمْ إِلَى السَّحَر. از ابى عبد اللَّه (ع) روایت شده است که: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: «بهترین وقتى که در آن به درگاه خداوند- عزّ و جلّ- دعا کرده‏ام، سحرگاهان است». و این آیه را در گفتار یعقوب (ع) تلاوت نمود: «زودا که براى شما آمرزش بخواهم» [یوسف، 98] و فرمود: « [دعا کردن براى‏] آنها را تا سحر به تأخیر انداخت. (الکافی ج‏2 ص 477 )
این گنج سعادت که خدا داد به حافظ
از یمن دعای شب و ورد سحری بود
به هر حال سحر خیزی از عوامل بسیار مهم در جلب برکت به زندگی می باشد، که البته امت های پیشین نیز از آن بی بهره نبودند، شیخ طوسى در (التهذیب) مى‏نویسد، امام صادق (ع) فرمود: خواب صبحگاه شوم است و روزى را کم و رنگ چهره را زرد کرده و آن را زشت و تیره مى‏سازد و آن خواب مخصوص افراد شوم است، خداى متعال روزى بندگان را بین طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم مى‏کند و بر شما باد که هرگز بین الطلوعین نخوابید، مرغ بریان و ترنجبین هم در وقت بین الطلوعین بر بنى اسرائیل نازل مى‏شد و هر کس در آن‏ ساعت مى‏خوابید بى‏نصیب مى‏ماند و وقتى بیدار مى‏شد چاره‏اى جز گدایى و درخواست از دیگران نداشت‏( قصص الأنبیاء(قصص قرآن)، ص: 391)
تو در کسب روزى سحر خیز باش
بدین عرصه چون خنجر تیز باش
که از زود خیزى، شوى رستگار
نماند به فردا تو را هیچ کار
در بین حیوانات نیز سحرخیزی کلاغ به عنوان درسی برای انسان ها بیان شده است، تا هرکس با دیدن پرواز دسته جمعی کلاغ ها به دنبال روزی، نسبت به سحرخیزی و صبح زود به دنبال کسب و کار حلال رفتن، تشویق گردد. رسول خدا (ص) فرمود: از کلاغ سه عادت بیاموزید پنهان بودنش بهنگام جفت شدن و سحر خیزیش در طلب روزى و بیدار و هشیار بودنش. (خصال ج‏1 ص 113)

6.زکات
 

«یَا کُمَیْلُ الْبَرَکَةُ فِی مَالِ مَنْ آتَى الزَّکَاةَ وَ وَاسَى الْمُؤْمِنِینَ وَ وَصَلَ الْأَقْرَبِین» یا کمیل! برکت در مال کسى است که زکات دهد. با مؤمنان برادرى، و با خویشان پیوند کند. این روایت شریف به بحث برکت در مال زکات داده شده اشاره نموده است، و امام باقر(ع) نیز به این امر اشاره صریحی فرموده اند:وَ الزَّکَاةُ تَزِیدُ فِی الرِّزْق.‏(بحار الأنوار ج‏75 ص 183) اما اگر ما هر چیز را دارای زکات بدانیم(نهج البلاغه حکمت 136)و زکات را نیز مایه برکت بخوانیم، آنگاه به معنای عامی بر خواهیم خورد که رعایت این معنا در عرصه های مختلف زندگی، حیاتی پر از برکت در تمام زمینه ها برای ما به ارمغان خواهد آورد. به عنوان نمونه در زیر به یک حدیث در این زمینه اشاره می نماییم:امام صادق(ع) فرمودند:
عَلَی کُلِّ جُزْءٍ مِنْ أَجْزَائِکَ زَکَاةٌ وَاجِبَةٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ عَلَی کُلِّ مَنْبِتِ شَعرٍ مِنْ شَعْرِکَ بَلْ عَلَی کُلِّ لَحْظَةٍ مِنْ لَحَظَاتِکَ زَکَاةٌ فَزَکَاةُ الْعَیْنِ النَّظْرَةُ بِالْعِبْرَةِ وَ الْغَضُّ عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَا یُضَاهِیهَا وَ زَکَاةُ الاذُنِ اسْتِمَاعُ الْعِلْمِ وَ الحِکْمَةِ وَ الْقُرْآنِ وَ فَوَائِدِ الدِّینِ مِنَ الْمَوْعِظَةِ وَ النَّصِیحَةِ وَ مَا فِیهِ نَجَاتُکَ وَ الاعْرَاضُ عَمَّا هُوَ ضِدُّهُ مِنَ الْکَذِبِ وَ الْغِیبَةِ وَ أَشْبَاهِهَا وَ زَکَاةُ اللِّسَانِ النُّصْحُ لِلْمُسْلِمِینَ وَ التَّیَقُّظُ لِلْغَافِلِینَ وَ کَثْرَةُ التَّسْبِیحِ وَ الذِّکْرِ وَ غَیْرِهَا وَ زَکَاةُ الْیَدِ الْبَذْلُ وَ الْعَطَاءُ وَ السَّخَاءُ بِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْکَ بِهِ وَ تَحْرِیکُهَا بِکِتَابَةِ الْعِلْمِ وَ مَنَافِعَ یَنْتَفِعُ بِهَا الْمُسْلِمُونَ فِی طَاعَةِ اللَّهِ وَ الْقَبْضُ عَنِ الشُّرُورِ وَ زَکَاةُ الرِّجْلِ السَّعْیُ فِی حُقُوقِ اللَّهِ تَعَالَی مِنْ زِیَارَةِ الصَّالِحِینَ وَ مَجَالِسِ الذِّکْرِ وَ إِصْلاحِ النَّاسِ وَ صِلَةِ الرَّحِمِ وَ الْجِهَادِ وَ مَا فِیهِ صَلاحُ قَلْبِکَ وَ سَلامَةُ دِینِکَ هَذَا مِمَّا یَحْتَمِلُ الْقُلُوبُ فَهْمَهُ وَ النُّفُوسُ اسْتِعْمَالَهُ وَ مَا لا یُشْرِفُ عَلَیْهِ إِلا عِبَادُهُ الْمُخْلِصُونَ وَ الْمُقَرَّبُونَ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصَی وَ هُمْ أَرْبَابُهُ وَ هُوَ شِعَارُهُمْ دُونَ غَیْرِهِمْ(بحار الانوار ج93 ص7)
بر هر جزئى از اجزاى بدن تو دادن زکاتى در راه خداى بزرگ واجب است، بلکه بر هر تار مویى، پس زکات چشم، نگریستن براى عبرت گرفتن است، و چشم پوشیدن از نامحرم و شهوات‏، زکات گوش، شنیدن علم و حکمت و قرآن است، و حکمتهاى مفید دینى و پند و اندرز نجاتبخش، بهمراه دورى گزیدن از آنچه بر ضد اینهاست، یعنى دروغ و غیبت و نظایر آنها، زکات زبان، اندرز دادن به مسلمانان و بیدار کردن غافلان است، و ذکر و تسبیح بسیار گفتن، زکات دست، بخشندگى و سخاوت است از آنچه خدا به تو انعام کرده است، و بکار گرفتن آن در نوشتن علوم، و رهنمودهایى که مسلمانان در طاعت خداى متعال از آنها بهره‏مند شوند؛ و همچنین به کار نبردن آن در هر کار بد و هر اقدام شر، زکات پا، کوشش در انجام دادن حقوق خداى متعال است، یعنى رفتن به دیدن صالحان، و حضور در مجالس ذکر، و کوشش در اصلاح امور مردمان، و صله رحم، و جهاد، و هر چه صلاح قلب و سلامت دین تو در آن باشد.(برگرفته از الحیاه-ترجمه احمد آرام)

7.صله رحم
 

پیوند با خویشان و آگاه بودن از وضعیت زندگی آنان، از امور مورد توجه اسلام بوده و هست. در گذشته آگاهی از حال همسایگان و شب نشینی های اقوام، با محوریت سخنان و تجربیات ریش سفیدان، نعمتی بود که امروزه کمتر یافت می شود. اما با از بین رفتن شرائط آن نوع از شب نشینی ها باز هم صله رحم جایگاه خود را دارد و موضوعیت خود را از دست نداده است.امیر المومنین(ع) یکی از عوامل برکت در زندگی را صله رحم دانسته اند، و خطاب به کمیل فرمودند: یَا کُمَیْلُ الْبَرَکَةُ فِی مَالِ مَنْ....وَصَلَ الْأَقْرَبِین. (تحف العقول ص174)در این روایت به تاثیر صله رحم در مال اشاره نموده است، آنچنان که امام صادق(ع) در روایتی به این امر اشاره نموده اند: صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُحَسِّنُ الْخُلُقَ وَ تُسَمِّحُ الْکَفَّ وَ تُطَیِّبُ النَّفْسَ وَ تَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَل(‏الکافی ج‏2 ص 155) صله أرحام خلق را نیکو و دست را با سخاوت و نفس را پاکیزه و روزى را زیاد کند و اجل را تأخیر اندازد.اما باید دانست که غیر از برکت در رزق، برکات دیگری نیز وجود دارد که در روایات مختلف به آن اشاره شده است. امام باقر فرمودند:«صِلَةُ الْأَرْحَامِ تُزَکِّی الْأَعْمَالَ وَ تُنْمِی الْأَمْوَالَ وَ تَدْفَعُ الْبَلْوَى وَ تُیَسِّرُ الْحِسَابَ وَ تُنْسِئُ فِی الْأَجَل‏»(الکافی ج‏2 ص150) صله ارحام اعمال را پاک کند و اموال را فزونى دهد و بلا را بگرداند و حساب را آسان کند و اجل را تأخیر اندازد.نیکو کردن خلق، ایجاد روحیه سخاوت، پاکیزه شدن نفس، تاخیر اجل، پاکی اموال، دور شدن بلا، آسان شدن حساب، و موارد بسیار دیگر از برکات صله رحم می باشند که از مجموعه روایات اهل بیت(ع) استفاده می گردد.نکته آخر این که برکات این امر آنچنان شدید است که اگر کسی از غیر نیکوکاران باشد و به این امر مبادرت داشته باشند، نیز از برکات آن محروم نخواهد شد. شاهد ما در این باره روایتیست از پیامبر اکرم(ص) که فرمودند:
إِنَّ الْقَوْمَ لَیَکُونُونَ فَجَرَةً وَ لَا یَکُونُونَ بَرَرَةً فَیَصِلُونَ أَرْحَامَهُمْ فَتَنْمِی أَمْوَالُهُمْ وَ تَطُولُ أَعْمَارُهُمْ فَکَیْفَ إِذَا کَانُوا أَبْرَاراً بَرَرَة(الکافی ج‏2 ص 155) گاهى مردمى بدکردارند و نیکوکار نیستند و صله رحم میکنند، پس مالشان زیاد مى‏شود و عمرشان دراز میگردد، تا چه رسد که نیکوکار باشند و صله رحم کنند.

8.عیادت مریض
 

عَنِ النَّبِیِّ ص قَالَ یُعَیِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَبْداً مِنْ عِبَادِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَیَقُولُ عَبْدِی مَا مَنَعَکَ إِذْ مَرِضْتُ أَنْ تَعُودَنِی فَیَقُولُ سُبْحَانَکَ سُبْحَانَکَ أَنْتَ رَبُّ الْعِبَادِ لَا تَأْلَمُ وَ لَا تَمْرَضُ فَیَقُولُ مَرِضَ أَخُوکَ الْمُؤْمِنُ فَلَمْ تَعُدْهُ وَ عِزَّتِی وَ جَلَالِی لَوْ عُدْتَهُ لَوَجَدْتَنِی عِنْدَهُ ثُمَّ لَتَکَفَّلْتُ بِحَوَائِجِکَ فَقَضَیْتُهَا لَکَ وَ ذَلِکَ مِنْ کَرَامَةِ عَبْدِیَ‏ الْمُؤْمِنِ وَ أَنَا الرَّحْمَنُ الرَّحِیمُ(بحار الأنوار ج‏64 ص70 ) روز رستاخیز خدا یک بنده خود را سرزنش کند که چه تو را باز داشت که من بیمار شدم و مرا عیادت نکردى؟ گوید: منزهى، منزهى تو پروردگار بنده‏هائى نه دردگیرى و نه بیمارى، فرماید: برادر مؤمنت بیمار شد و او را عیادت نکردى، بعزت و جلالم سوگند اگرش عیادت کرده بودى مرا در بر او یافتى و من نیازهایت را کفایت میکردم و همه را بر مى‏آوردم براى احترام بنده مؤمنم و من بخشنده و مهربانم.عیادت کننده بیمار همواره در راه بهشت بوده و مورد نظر حق تعالی می باشد و غرق در برکت خداوند می باشد.قَالَ النَّبِیُّ(ص):عَائِدُ الْمَرِیضِ یَخُوضُ فِی البرکه فَإِذَا جَلَسَ ارْتَمَسَ فِیهَا(کنز الفوائدج1ص379) عیادت‏کننده مریض در برکت خدا سیر مى‏کند و چون در نزد آن مریض نشست در رحمت خدا فرو مى‏رود. البته برکات این عمل خداپسندانه و انسان دوستانه، تا قیام قیامت بنده خدا، را همراهی می کند. عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) قَالَ: کَانَ فِیمَا نَاجَى اللَّهُ بِهِ مُوسَى(ع) رَبَّهُ أَنْ قَالَ یَا رَبِّ أَعْلِمْنِی مِمَّا بَلَغَ مِنْ عِیَادَةِ الْمَرِیضِ مِنَ الْأَجْرِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ أُوَکِّلُ بِهِ مَلَکاً یَعُودُهُ فِی قَبْرِهِ إِلَى مَحْشَرِه (ثواب الأعمال و عقاب الاعمال ص 194) از جمله فرازهایى که در مناجات (حضرت) موسى علیه السّلام با پروردگار وجود داشت این بود که:پروردگارا! ثواب و پاداش کسى که بیمارى را عیادت کند چیست؟ خداىعزّوجل فرمود: فرشته‏اى را در قبر بر او (عیادت‏کننده) مى‏گمارم که تا روز محشر از او عیادت کند.این سنت حسنه نیز از جمله موارد اخلاقی-اجتماعی ، می باشد که یک مسلمان باید در برنامه مسلمانی خود وارد کند تا انس و الفت بین مومنین افزایش یابد، و برکات آن عرصه اجتماع را فرا بگیرد. هرگاه شخصی با شاخه ای گل به عیادت کسی می رود و دل او را شاد می گرداند، قطعاً دعای خیر بیمار نیز بدرقه راه عیادت کننده می گردد ومنشاء برکات فراوانی در زندگی وی خواهد شد.عن ابِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)، قَالَ: مَنْ عَادَ مَرِیضاً فِی اللَّهِ لَمْ یَسْأَلِ الْمَرِیضُ لِلْعَائِدِ شَیْئاً إِلَّا اسْتَجَابَ اللَّهُ لَه (ثواب الأعمال و عقاب الاعمال ‏ص194) هر که در راه خدا از بیمارى عیادت کند آن بیمار براى عیادت‏کننده چیزى نخواهد جز آنکه خداوند آن را برآورد.

9.اطعام
 

قال أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ(ع): قُوتُ الْأَجْسَادِ الطَّعَامُ وَ قُوتُ الْأَرْوَاحِ الْإِطْعَام (بحار الأنوار ج‏72 ص 456)این حدیث نورانی از عجائب کلام امیرالمومنین است که هر شنونده ای را به شگفتی باز می دارد،«نیروی بدن ها غذا خوردن، و نیروی جان ها غذا خوراندن است».اطعام کردن و مهمانی گرفتن، شدیداً مورد علاقه و سفارش بزرگان دین بوده و هست. در کتاب اصول کافی، باب اطعام المومن، روایات فراوانی در این زمینه وارد شده است. یکی از این روایات زیبا کلام درربار امام صادق(ع)است که می فرماید: مَا أَرَى شَیْئاً یَعْدِلُ زِیَارَةَ الْمُؤْمِنِ إِلَّا إِطْعَامَهُ وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ أَنْ یُطْعِمَ مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ طَعَامِ الْجَنَّة(الکافی ج‏2 ص203)چیزى را نمى-بینم که برابر زیارت کردن از مؤمن باشد، جز اطعام او، و بر خدا سزاوار است که هر که مؤمنى را اطعام کند، او را از طعام بهشت بخوراند.روایت زیر نیز، بحث برکت در اطعام مومن را مورد تایید قرار می دهد:عَنِ الصَّادِقِ (ع) قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبُّ الْإِطْعَامَ فِی اللَّهِ وَ یُحِبُّ الَّذِی یُطْعِمُ الطَّعَامَ فِی اللَّهِ وَ الْبَرَکَةُ فِی بَیْتِهِ أَسْرَعُ مِنَ الشَّفْرَةِ فِی سَنَامِ الْبَعِیر(بحار الأنوار ج‏71 ص 368 )علامه مجلسی به نقل از کتاب شریف مکارم الاخلاق، از قول امام صادق(ع)می فرماید: براستى که خدا عز و جل دوست دارد اطعام در راه خدا را و دوست دارد کسى را که براى خدا اطعام کند، و برکت در خانه او شتابانتر است از فرو رفتن تیغ دلاکى در کوهان شتر.البته تمام مواردی که اینچنین برکات سنگینی را در پی دارد، زمانی تاثیر خود را می گذارد که همراه با موازین اسلامی و به دور از هرگونه شائبه نفسانی و شیطانی باشد. عنِ النَّبِیِّ (ص) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِئَاءً وَ سُمْعَةً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ صَدِیدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِکَ الطَّعَامَ نَاراً فِی بَطْنِهِ حَتَّى یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ یَوْمَ الْقِیَامَة(بحار الأنوار ج‏72 ص456)نبی اکرم در هشداری بیدار کننده فرمودند:هرکس از روی ریا یا سمعه، قومی را اطعام کند، خداوند او را از صدید جهنم بخوراند و آن طعام را آتشی در شکم او قرار دهد، تا اینکه در روز قیامت و در بین مردم به حساب او رسیدگی شود.در معنای «صدید» فرموده اند:«صدید»چنان که علماى لغت گفته‏اند چرکى است که میان پوست و گوشت جمع مى‏شود، اشاره به اینکه از یک آب بد بوى متعفن بد منظره همانند چرک و خون به او مى‏نوشانند. ( تفسیر نمونه، ج10، ص304)با توجه به این روایات، انسان متوجه ارزش و اهمیت نیت در اعمال می شود، و پی به ظریف بینی های اسلام می برد .ادامه دارد ...
منابع و مآخذ
1 . قرآن کریم.
2 . نهج البلاغه.
3 . موسوى همدانى،‏ سید محمد باقر ، ترجمه تفسیر المیزان‏، چاپ پنجم، قم‏، انتشارات دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، ‏1374 شمسی
4 . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ چهل و یکم، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، 1388شمسی
5 . مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، چاپ اول، بیروت، نشر الامیره، 1429هجری.‏
6 . خرمشاهى، بهاء الدین – انصارى، ‏مسعود، پیام پیامبر، چاپ اول، تهران، انتشارات منفرد، 1376 شمسی.
7 . پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، چاپ چهارم، تهران، انتشارات دنیاى دانش، 1382شمسی.
8 . حرانى، ابن شعبه، تحف العقول، چاپ دوم، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1404 هجری‏.
9 . شیخ کلینى،‏ الکافی، چاپ دوم، تهران، ناشر اسلامیه،1362 شمسی.
‏10 . دوانى، على، مهدى موعود- ترجمه جلد سیزدهم بحار، چاپ بیست و هشتم، تهران، انتشارات دار الکتب الاسلامیه‏، 1378 شمسی.
11 . شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال،‏ چاپ اول، چاپ، قم،انتشارات دار الرضى، ‏1406 قمری.
‏ 12 . صفاخواه‏، محمد حسین، گلچین صدوق، چاپ اول، تهران، ‏انتشارات فیض کاشانى، 1376 شمسی. ‏
13 . مشایخ،‏ فاطمه، قصص الأنبیاء( قصص قرآن)، چاپ اول، تهران‏، انتشارات فرحان، 1381 شمسی.‏
14 . شیخ صدوق‏، الخصال‏، چاپ اول، قم‏، انتشارات جامعه مدرسین،1362 شمسی.‏
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان