اشعاری در توصیف شخصیت والای شهید آیت الله قاضی طباطبایی(ره)
زبان سرخ خون
به خون می غلتم و سرسبزی روح چمن دارم
به پیکر همچو گل از مخمل خون پیرهن دارم
میان آتش نمرودیان گل کرده اجزایم
که در هر قطره خون جوش خلیل بت شکن دارم
شهادت محفل عشق و کمال اینجا و در آنجا
چراغ محفلم در سینه داغ سوختن دارم
بخوان از اتحاد قطره های خون در این صحرا
که سیلابی خروشانم سر دریا شدن دارم
نفس در انتهای خط سرخ خون زند گامی
چه شیرین حالی از خود رفتن و باز آمدن دارم
زبان سرخ خون زد بر لبم گر مهر خاموشی
به صد جا از دهان زخم زخم تن سخن دارم
«جمالی» ره ندارد نیستی در عالم هستی
سرآغاز حیات است این سرانجامی که من دارم
محمد خلیل جمالی
*******
عشق های ارغوانی
عطر گیرای تغزل های گلگونیم ما
گفتگوهای بلیغ دفتر خونیم ما
با تفاهم های سبز و با تداوم های سرخ
در مدار بی قراری های گردونیم ما
پر شویم از کوشش بال کبوترهای دور
از شعاع لانه نزدیک بیرونیم ما
در حریم عش های ارغوانی سال هاست
آشنا با خلوت دل های محزونیم ما
بر سر گور شهیدان سبز سر خم می کنیم
در تب اندوهشان چون بید مجنونیم ما
سکر مضمون هایمان از درک شفاف دل است
حرف گیرای تغزل های گلگونیم ما
پرویز بیگی حبیب آبادی
*******
ساغر تحقیق
هر آنکه مشعل راهش فروغ تائید است
دلش ز پرتو انوار رشک خورشید است
شود یگانه آفاق همچو مهر منیر
هر آنکه سینه او جلوه گاه توحید است
بسان صبح رخ افروخت از ستیغ کمال
کسی که معتکف آستان تجرید است
الا شهید مطهر که نور بینش تو
به راه سالک صادق چراغ امید است
ز دستبرد فنا فارغی که کشته عشق
قسم به عصر که در روزگار جاوید است
تو را که اصل کمالی چه حاجت است به مدح
تو را که عین ثنائی چه جای تمجید است
شعاع فکر تو ای مست ساغر تحقیق
برون ز دایره تنگ اهل تقلید است
ز باغ خاطر تو جز گل یقین نشکفت
که گلشن تو مبرا ز خار تردید است
تو مهر بودی و خصم حقیر تو خفاش
که چشم شب پره را کی توان این دید است؟
گسسته از غم تو سلک عقد پروین است
شکسته ز انده تو پشت چنگ ناهید است
ز حسرت قد چون سروت ای روان بهار
دل صنوبری من به لرزه چون بید است
طراز لوح زمان است نقش خامه تو
به بام چرخ روان تا که گوی خورشید است
به لوح سینه خود «جذبه» نقش یاد تو بست
که یاد روی تو در شام هجر مهشید است
محمود شاهرخی
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره 51