به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری میزان، فارن افرز در یادداشتی به قلم جولیا گورگانوس در مورد استراتژی روسیه در افغانستان نوشت: در یک و نیم دهۀ گذشته، روسیه و ایالات متحده امریکا تا حد زیادی اهداف مشابهی در افغانستان داشتهاند. این اهداف عبارت بودند از: جلوگیری از هرج و مرج در افغانستان و تبدیل شدن مجدد آن به پناهگاه امن برای تروریسم.
در ادامه این یادداشت آمده است: این توافق نظر و تشابه هدف زمینۀ کار مشترک را برای دو کشور مذکور بوجود آورده بود. اما اگر از این تشابه و همنظری سطحی بگذریم و نگاه عمیقتر به این مساله داشته باشیم، متوجه وجود تفاوتها و اختلافهای مهمی بین این دو کشور میشویم.
هرچند که هر دو کشور خواهان ثبات در افغانستان هستند، اما هر کدام از آنها ثبات را بگونۀ متفاوت تعریف و تببین میکنند. تمرکز رویکرد آمریکا برای آوردن ثبات بر این است که یک دولت مرکزی قدرتمند را در کابل پایهریزی کند و نیروهای ملی امنیتی و دفاعی این کشور را آن طور که باید، تجهیز کند و آموزش دهد.
در عین حال در آن سو، روسیه با یک طیف وسیعی از بازیگران و کنشگرانِ کار میکند که برخی از این کنشگران در رقابت مستقیم با حکومت کابل قرار دارند، از جمله طالبان. مسکو با طالبان ارتباط برقرار کرده که این کار به معنای مشروعیت بخشیدن به گروهی است که امنیت دولت افغانستان و نیروهای آمریکایی و ناتو را تهدید میکند.
در طول سالهای اخیر، اختلاف و واگرایی بین استراتژیهای روسیه و آمریکا سیر صعودی داشته است. روسیه بگونۀ فزاینده بر این باور است که رویکرد امریکا مؤثریت و کارایی لازم را ندارد و ارادۀ سیاسی واشنگتن برای حضور و حمایت متداوم زودتر از زمان لازم سست خواهد شد. این کشور متقاعد شده که باید برای رویارویی با یک افغانستان بیثبات آماده باشد.
رویارویی با چنین افغانستانی، چالش جدی برای روسیه به حساب میآید. اما این وضعیت فرصتی برای روسیه جهت تضعیف امریکا نیز است. در حالتی که امریکا به مانند فردی در حال غرق شدن دست و پا میزند، روسیه میتواند نقش شاهساز را بازی کند.
واگرایی و اختلاف در اهداف و پالیسیها در مورد افغانستان
در زمان حمله امریکا به افغانستان در سال 2001، منافع امریکا و روسیه تا حد زیادی همخوانی داشتند؛ هر دو کشور میخواستند که القاعده و گروههای تروریستی وابسته به آن را شکست دهند و از تبدیل شدن مجدد افغانستان به پناهگاه امن برای تروریستان جلوگیری کنند.
از زمان خروج نیروهای شوروی در پایان جنگ افغان-شوروی در سال 1989، مسکو از بوجود آمدن یک خلاء سیاسی که زمینۀ رشد افراط گرایی و تهدید تروریستان را خلق کند، بیم داشته است.
هرچند که مسکو نگران چشم انداز حضور بلند مدت نظامی امریکا در افغانستان بود اما به امید این که حضور نیروهای امریکایی و ناتو ثبات را در آسیای جنوبی و مرکزی به همراه خواهد داشت، عملیات این نیروها را تحمل کرده است.
همکاری میان امریکا و روسیه در زمان ریاست جمهوری اوباما به بالاترین حد خود رسید. این میزان بالای از همکاری زمانی بوجود آمد که مسکو به نیروهای امریکایی و ناتو اجازه داد تا تجهیزات و اکمالات خود ر ا از خاک روسیه انتقال دهند، هلیکوپترهای می-17 را به نیروهای افغانستان که تحت حمایت امریکا هستند فروخت، و با امریکا در راستای کاهش تولید مواد مخد و از بین بردن شبکه گستردۀ تجارت مواد مخدر کار کرد.
اما با گذشت زمان، روسیه اعتمادش را به تعهد ایالات متحده و توانایی این کشور برای اتمام مأموریتش در افغانستان از دست داد. مسکو به طرح استراتژی برای دفاع از منافع خود و مصون نگهداشتن خویش در مقابل سقوط سیاسی دولت کابل اقدام کرد.
روابط رو به سردی ایالات متحده و امریکا بعد از ضمیمۀ غیرقانونی کریمیه اوکراین در سال 2014، ارادۀ روسیه را برای حمایت از ایالات متحده، ضعیفتر ساخت. با آن هم مسکو بطور واضح واشنگتن را تفهیم کرد که این کشور خواستار خروج ناگهانی امریکا از افغانستان نیست. ضمیر کابلوف، نماینده ویژه رئیس جمهوری روسیه برای افغانستان در ماه ژانویه سال 2017 گفت که اگر ترامپ «تصمیم به خروج نیروهای باقیمانده بگیرد، همه چیز سقوط خواهد کرد.»
علیرغم حمایت روسیه از ادامۀ حضور امریکا در افغانستان، مسکو از استراتیژی جدید اداره رئیس جمهور ترامپ برای افغانستان که در ماه آگوست اعلام شد، خرسند نیست. از دید مسکو، این استراتژی که شامل افزایش متعادل در تعداد سربازان، تمرکز مجدد بر مبارزه علیه تروریزم و حضور نامحدود میشود، کم و بیش همان استراتیژی سابق است.
سرگی لاوروف، وزیر خارجۀ روسیه تمرکز استراتژی جدید بر استفاده از قوه قهریه را «بن بست» عنوان کرد و سخنگوی وی گفت که این استراتیژی تدوام همان رویکرد اداره اوباما است؛ رویکردی که «نتوانست وضعیت امنیتی را بهبود بخشد». همچنین، مقامات روسی از تصمیم پنتاگون مبنی بر لغو خرید هلیکوپترهای می-17 روسی برای ارتش افغانستان و جایگزین کردن آنها با هلیکوپترهای امریکایی بلک هاوک انتقاد کردند و مدعی شدند که این تصمیم به جای دلیل عملی، بیشتر انگیزه سیاسی دارد و نتیجۀ تحریمات امریکا علیه روسیه است.
کتاب بازی کرملین
در سالهای اخیر، روسیه یک سلسله مانورهایی را در عرصه سیاست خارجی در خاورمیانه انجام داده تا دستاوردهای سیاسی و اقتصادی حاصل کند و برای روسیه به عنوان یک بازیگر کلیدی در حل منازعات در آینده کسب جایگاه کند.
دخالت نظامی روسیه در سوریه، حمایت از جنرال خلیفه حفتر رئیس ارتش ملی لیبی در جنگ داخلی آن کشور و برقراری ارتباط با دولت مصر که منجر به موافقت اولیه پیرامون استفاده نیروهای روسی از میدانهای هوایی مصر شده است، از جملۀ این مانورها است.
حضور و ایفای نقش مسکو در افغانستان بخشی از همین استراتژی است و اکنون فراتر از هدف تآمین ثبات را در بر میگیرد. این کشور مشغول ایجاد شبکههای تماس و توسعۀ توانایی خود است تا در صورت سقوط دولت مرکزی افغانستان بتواند از منافع روسیه دفاع و حفاظت کند. افزون بر این، روسیه به دنبال تحکیم جایگاهش به عنوان یک بازیگر منطقهای و افزایش اعتبارش در سطح بینالمللی به عنوان یک طرف غیرقابل انکار در هر گونه بحران جهانی نیز است.
حضور و سهمگیری بیش از پیش روسیه در افغانستان شامل طیفی از فعالیتها میشود؛ از جمله پیشنهادهایی برای سرمایهگذاری تجاری، افزایش ارتباطات دیپلماتیک، راهاندازی برنامههای فرهنگی، و حمایت مالی و نظامی از حکومت مرکزی افغانستان، قدرتمندان محلی در شمال و گروه طالبان.
این کشور مرکز فرهنگی خود را در سال 2014 در کابل بازگشایی کرد. از سال 2016 به این سو، روسیه دهها هزار میل کلاشنیکوف و میلیونها تن مهمات به حکومت افغانستان کمک کرده است.
روسیه برای پیگیری و اجرای این سیاستها، از چندین امتیاز و نقطۀ قوت برخوردار است. بسیاری از افسران نظامی، پروسنل امنیتی- استخباراتی، و دیپلماتهای این کشور تجربه و سابقۀ حضور در افغانستان را از زمان جنگ شوروی در افغانستان دارند. تعدادی زیادی از مقامات و افسران نظامی افغان قبلاً در روسیه تحصیل کرده و آموزش دیدهاند. و حکومت روسیه که مقید به یک ایدئولوژی یا مجموعهای ارزشهای خاص نیست، بطور آزادانه میتواند با هر گروهی که به نظرش بیشترین نفوذ را در افغانستان دارد، خود را هماهنگ و هم جبهه بسازد.
چنین انعطافپذیری در رویکرد روسیه به این کشور اجازه داده که حتی با طالبان همکاری کند. کرملین به این باور است که این گروه بر کسب قدرت در داخل خاک افغانستان متمرکز است و بنابراین برای دولت افغانستان یک تهدید است و نه به خارج از مرزهای این کشور.
این دیدگاه در تضاد کامل با دیدگاه آن کشور درباره داعش است. داعش که عناصری از آن در افغانستان و پاکستان فعالیت میکنند، از نظر مسکو یک گروه بینالمللی بوده و برای آسیای مرکزی و روسیه یک خطر به حساب میآید.
کابلوف در سال 2015 اظهار داشت که نقطه مشترک منافع روسیه و طالبان، شکست داعش است. شدّت و حدّت حمایت مسکو از طالبان، به شمول این که آیا این کشور گروه طالبان را مسلح و تجهیز میکند یا خیر، هنوز مشخص نیست. اما نکتۀ مهم این است که مسکو با رهبری طالبان رابطه برقرارکرده، رابطهای که مسکو از آن برای تقویت نفوذش و ممکن ساختن مذاکرات صلح استفاده خواهد کرد. محمد حنیف اتمر، مشاور امنیت ملی افغانستان، به «نقش قابل ملاحظۀ» مسکو در تلاش در راستای حاضر ساختن طالبان به میز مذاکره اشاره کرد.
مسکو از قبل تلاشهای متعدد دیپلماتیک را به راه انداخته است. روسیه از دسامبر 2016 الی اپریل 2017 میزبان سه دوره گفتگو با حضور چین، ایران و پاکستان بوده است. در دور سوم این گفتگوها، این کشور افغانستان را نیز شامل ساخت. روسیه در ماه اکتوبر گروه تماس سازمان شانگهای درباره افغانستان را دوباره فعال ساخت؛ گروهی که متشکل از اعضای این سازمان بود و اکنون هند و پاکستان و حکومت افغانستان نیز در آن شامل هستند. هرچند که این گفتگوها هیچگونه نتیجۀ ملموسی در پی نداشته، اما روسیه به هدف اولیۀ خود دست یافت. این هدف عبارت بود از کسب جایگاه برای روسیه به عنوان یک بازیگر کلیدی در گفتگوهای آینده پیرامون افغانستان است.
افزون بر موارد بالا، مسکو در زمینۀ تقویت روابط دو جانبهاش با سایر کشورهای منطقه نیز کار کرده است. روسیه و پاکستان اولین تمرینات نظامی مشترک خود را در سال 2016 برگزار کرد و هر دو کشور قراردادی را برای خرید هلیوکوپترهای تهاجمی می-35 روسی امضاء کردند.
مسکو با تهران، شریکش در میدان جنگ سوریه، نیز کار میکند تا تماسها و ارتباطات خود را در داخل افغانستان تقویت کند و روابطش با طالبان را بهبود بخشد. عرض اندام روسیه به عنوان یک بازیگر کلیدی در افغانستان، اعتماد کشورهای آسیای مرکزی را به توانایی روسیه در حفظ امنیت این کشورها افزایش خواهد داد، آن هم در زمانی که نفوذ چین در منطقه از طریق تجارت، سرمایهگذاری و برنامه بزرگ زیربنایی «یک کمربند، یک جاده» آن کشور در حال رشد و گسترش است.
رویکرد روسیه در افغانستان همان عناصری را در خود دارد که در استراتژی موفق این کشور در سوریه موجود بود. در هر دو کشور، روسیه از برداشتها و تصورهای موجود درباره امریکا مبنی بر ضعیف شدن و زوال این کشور، به سود خود استفاده کرده است.
روسیه مانند رویکردش در سوریه، با میزبانی مذاکرات در افغانستان اطمینان حاصل کرده که این کشور بخشی از هر گونه توافق و تفاهم درباره افغانستان در آینده خواهد بود. این کشور از طریق تغییر وضعیت واقعی موجود در افغانستان، خود را مطمئن خواهد ساخت که نفوذش در افغانستان در طولانی مدت ادامه خواهد یافت و امریکا مجبور خواهد شد که نقش این کشور را در افغانستان به رسمیت بشناسد.
روسیه این کار را در سوریه از طریق زور نظامی انجام داد، اما در افغانستان برای این کار روسیه از روابطش با کنشگران سیاسی کلیدی و نیز از طریق نفوذ تجاری و فرهنگی خود استفاده میکند.
سطح توقع خود را پایین نگه داریم
وضعیت افغانستان چنان وخیم است که زمینه برای همکاری امریکا و روسیه به وفور وجود دارد. شکست دادن گروههای تروریستی، آموزش و تجهیز نیروهای امنیتی افغانستان، بازسازی اقتصاد و زیربنا، و فراهمسازی کمکهای بشردوستانه از جمله زمینههای موجود برای همکاری این دو کشور است. هم روسیه و هم امریکا در پی مقابله با تهدید داعش که حضور آن در شمال و شرق افغانستان در حال گسترش است، هستند.
روسیه خواهان توقف کشت خشخاش در افغانستان است.
بر اساس یک تحقیق از سوی کنکره در سال 2014، در حدود 25 درصد از هیروین تولید شده در افغانستان به آسیای مرکزی و روسیه و از آنجا به اروپا راه پیدا میکند، و فروش مواد مخدر یک منبع مهم درآمد برای گروههای تروریستی در افغانستان است.
اما شکاف بین رویکردهای روسیه و امریکا در حال گسترش است: در حال حاضر، فقط مسایل بسیار مهم و قانع کننده یعنی مبارزه با تروریسم و مواد مخدر، دورنمای واقعبینانه برای همکاری این دو کشور ارائه میکند. همکاری حتی در این زمینهها احتمالاً نتایج محدود خواهد د اشت. همکاری در برخی زمینههای تاکتیکی؛ مانند شریک ساختن محل تروریستان و دیگر اطلاعات جهت آماج قرار دادن آنها امکانپذیر است.
اما تجربه جنگ سوریه که مسکو در آنجا حتی پروتوکلهای واضح درمورد حفظ فضای هوایی و عدم تداخل را در هفتههای اخیر نقض کرده، حاکی از آن است که نباید توقع و انتظار زیادی برای همکاری داشت.
بدتر از آن این که حضور و فعالیت روسیه در افغانستان در اکثر موارد بر خلاف منافع امریکا خواهد بود. نقش فعال روسیه فرصتها را برای گروههای افغانی جهت بازی علیه یکدیگر در خارج از قدرت فراهم کرده است. این وضعیت رقابتهای داخلی را در زمانی که ثبات این کشور به تقویت اقتدار دولت مرکزی بستگی دارد، تقویت خواهد کرد. ارتباط روسیه با طالبان که بیشترین تلاش را برای جلوگیری از تحکیم حاکمیت حکومت مرکزی کرده است، این گروه را جسورتر ساخته است.
بدین گونه است که مسکو میخواهد با یک تیر دو نشان بزند: حذف گروههای تروریستی در افغانستان که روسیه و همسایگانش را تهدید میکنند، و استفاده از عقب گرد آمریکا به نفع خود جهت کسب جایگاه برای خودش به عنوان یک قدرت بزرگ جهانی.
/