خانواده بهعنوان نهادی مؤثر و مهم در زندگی باید به اعضای خود احساس امنیت و آرامش بدهد و اگر به این نهاد بنیادی آسیب وارد شود، نهتنها زن و مرد را متأثر میکند، بلکه فرزندان بهخصوص کودکان را بهشدت آسیبپذیر میسازد.
فرزندان طلاق جزئی جداییناپذیر از مسائل اجتماعی هستند. اینکه کدام یک از زوجین مقصر بوده یا بیتقصیر، حق با کدامیک بوده، چه کسی مظلوم واقع شده و دیگری ظالم، بحثی جداست اما تضمین سلامت روح و روان فرزندان طلاق مسئله بسیار مهمی است که نمیتوان بهسادگی از آن گذشت. طلاق برای زن و مرد ممکن است گریزی از وضعیتی دردناک، خشن و ناامیدکننده یا حتی یک شروع تازه باشد؛ اما برای فرزندان طلاق به معنای پایانیافتن زندگی مملو از صلح و شادی و واردشدن به دنیایی ناامن و خطرناک است. جدایی پدر و مادر، کودکان را دچار اختلالات رفتاری و عاطفی میکند و فرزندان طلاق نسبت به همسالان خود دارای مشکلات بیشتری در اجتماع، کودکستان و مدرسه نظیر اختلالات روانی و خلقی، دیدگاههای منفی نسبت به خود، ناسازگاری با دوستان و والدین هستند که چنین مشکلاتی ممکن است تا پایان دوره نوجوانی و جوانی همراه آنان باشد.
طبق آخرین دستاوردهای روانشناسان، آثار جدایی بر روی فرزندان طلاق به جنسیت و سن آنها بستگی دارد. عکسالعمل فرزندان طلاق دختر و پسر در این زمینه متفاوت است. دختران گوشهگیری و انزوا را برمیگزینند و پسران بهشدت پرخاشگر میشوند و سعی میکنند از اطاعتکردن سر باز بزنند.
کودکان پیشدبستانی
کودکان پیشدبستانی در این برهه شروع به تشخیص تفاوت جنسیت اشخاص میکنند و از طریق برقراری ارتباط با والد همجنس و غیرهمجنس، بهتدریج جنسیت خود را درک میکنند؛ اما طلاق در این تبادل مهم که همه کودکان نیاز دارند با هر یک از والدین داشته باشند، وقفه ایجاد میکند. فرزندان طلاق دلیل طلاق والدینشان را وجود خود میدانند؛ چرا که باور دارند نیرو یا علت بسیاری از رویدادهای دنیای پیرامونشان هستند و دچار نوعی احساس گناه نابجا میشوند.
کودکان 6 تا 8ساله
کودک 6 تا 8ساله با اینکه بهشدت از جدایی پدر و مادر غمگین است، نسبت به گروه سنی قبل احساس گناه کمتری دارند و از اینکه با همسالان خود متفاوتند زجر میکشند و میترسند از سوی آنها طرد شوند. فرزندان طلاق در این سن هنوز امیدوارند دوباره والدینشان تشکیل زندگی مشترک بدهند.
کودکان 9 تا 12ساله
فرزندان 9 تا 12ساله نسبت به گروههای سنی ذکر شده جدایی را به نحو بهتری درک میکنند؛ اما واکنشهای خشمآلودی را در وضعیتهای گوناگون از خود نشان میدهند. روانشناسان از این مرحله بهعنوان دوره پیش از نوجوانی یاد میکنند. سرکشی فرزندان طلاق در این برهه شدت مییابد و احتمال اینکه با افراد طغیانگر و عاصی دوست بشوند، زیاد است. همچنین امکان ابتلای فرزندان طلاق به افسردگی در این مقطع بالاست.
نوجوانان
گروه سنی نوجوانان، طلاق را رویداد بسیار دشواری در زندگی خود میدانند؛ چرا که جدایی برای آنان دربردارنده پیامی گستاخانه است. در این برهه، نوجوان برای نخستینبار با عشق، جنس مخالف و مسائل مربوط به آن آشنا میشود. با توجه به تجربهٔ ناموفق پدر و مادرشان، فرزندان طلاق در سن نوجوانی، به این نتیجه میرسند که عشق و ازدواج مترادف است با نادرستی، خیانت، رنج، تحقیر و بدبختی.