سرویس فرهنگ و هنر مشرق - یکی از رایجترین مضامینی که در فستیوالهای فرنگی مورد توجه جشنوارههای سینمایی ایدئولوژیک قرار میگیرد موضوع همجنسگرایی است. این موج اهمیت و ارزش قائل شدن برای آثار سینمایی با مضامین همجنسگرایی بیش از سه دهه است که مورد توجه اعضای آکادمی اسکار قرار میگیرد. اگر فیلمهای برگزیده سالهای اخیر توسط آکادمی اسکار را مرور کنیم در خواهیم یافت بسیاری از فیلمها با موضوع همنجسگرایی و دگرباشی همواره از گزینههای برگزیده آکادمی اسکار است.
کابوی نیمه شب (1969)، کاباره (1972)، ویکتور ویکتوریا (1982) ،روزگار هاروی میلک (1984 )، زن عنکبوتی (1985) ، فیلادلفیا (1993) ،ماجرای پریسیلا، ملکه صحرا ( 1994) ،پسرها گریه نمی کنند (1999) ، زیبای آمریکایی ( 1999)، از این بهتر نمیشه (1997)، میلک (2008)، آغازگران (2010)، کوهستان بروبک (2005)، ساعتها (2002)، خدایان و هیولاها (1998 )، باشگاه خریداران دالاس (2013)، بازی تقلید ( 2014) و ... از جمله آثاری هستند که با اشاره مستقیم یا غیر مستقیم به مضمون «دگرباشی» در لیست برگزیدههای آکادمی اسکار قرار گرفتهاند و در موارد بسیاری جوایز اصلی آکادمی را دریافت کردهاند. در هشتادومین نهمین مراسم اسکار آنقدر حواسها علاقمندان سینما، معطوف به اسکار گرفتن فیلم قطری «فروشنده» و برجسته شدن مواضع ضد ترامپیاش بود که اغلب کارشناسان سینما فراموش کردند که بازهم آکادمی اسکار مهمترین جایزهاش را به فیلمی با موضوع همجنسگرایی اعطا کرد.
مهتاب دومین فیلم کارگردان «بری جنکینز» با تصاویری شبیه آثار کیارستمی فقید و ضرباهنگی بسیار کند و با گرتهبرداری از سیر دراماتیک فیلم«پسر بچگی» (ریچارد لینک لیتر) سه مرحله از مهترین دوران زیست یک دگرباش را در محلات فقیر نشین میامی فلوریدا به تصویر میکشد. شایرون پسربچهی 9 سالهای است که قدرت برقراری ارتباط با دیگران را به دلیل ویژگیهای غریزیاش ندارد و کمتر لب به سخن باز میگشاید. او در شرایطی زندگی میکند که هیچوقت احساس امنیت و آرامش نمیکند تا اینکه با پدر خواندهاش «خوان» (ماهرشاعلی) آشنا میشود.
در فصل آغازین فیلم، شایرون تقریبا 10 ساله برای فرار از دست دانش آموزان قلدر مدرسه که او را بیجهت، مورد آزار و اذیت قرار میدهند به یک سوئیت مخفی خرابه، که مکانی برای مصرف مواد مخدر است پناه می برد. خوان موادفروش (ماهرشاعلی) وارد این مکان میشود و آشنایی با این کودک رنجدیده، موجب ایجاد یک ارتباط عاطفی عمیقی میان آن دو میشود و «خوان» به تدریج جای پدرش را میگیرد. پر واضح است که از همان ابتدای فیلم، کارگردان به دنبال همذات پنداری تماشاگر و برانگیختن احساس مخاطب نسبت به پرسوناژی است که بیماری غریزی او هنوز برای مخاطب عریان نشده و ورود پرسوناژ «خوان» نقطه عطفی برای برانگخیتن احساسات مخاطب است.
«خوان» برای «شایرون» یک پدر معنوی با احساساسی است که هنوز مشکلات غریزی شایرون را درک نمیکند و به همین دلیل مثل فرزندش پدرانه و مهربانانه به او محبت میکند. آنها با هم به مکان های تفریحی میروند، در دریا شنا می کنند و در یکی از این سفرهای تفریحی خوان، در کنشی نمادین، مسیح وارانه و بزرگوارانه، اقدام به غسل تعمید دادن دوباره شایرون میکند. این نماها، که عکسهای آنان بشدت در جشنواره های فرنگی به عنوان سمبل و روی اغلب مجلات دگرباشانه دنیا منتشر شده است، تلاش برای القا استحاله موضوع دگرباشی با چاشنی التقاطی مذهبی، در ذهن علاقهمندان سینماست.
پرسوناژ «خوان» در متن چند سال بعد میمیرد و «ماهرشاعلی» به خاطر یک حضور کوتاه و نه چندان موثر جایزه اسکار بهترین نقش مکمل فیلم را دریافت میکند. آیا آکادمی اسکار جایزه نقش مکمل را به این بازیگر برای توانایی اجرای نقش به خاطر پرسوناژی تخت و نه چندان موثر در متن اثر اعطا کرده است؟!
اگر منتقدان فرمالیست وطنی در بزرگنمایی هنری اسکار بیهوده تلاش نکنند و واقعیت را به مردم عرضه کنند، به یقین میتوان گواهی داد «ماهرشاعلی» صرفا به دلیل ایفای پرسوناژی پدرانه خوان که رفتار لبریز از احترام با شایرون (کودکی که در آینده یک دگرباش خواهد شد) چنین مورد احترام قرار تقدیس قرار گرفته و موفق به اخذ مجسمه طلایی اسکار شده است. به هر حال باید هزار مرتبه این جمله را در یک غفلت رسانه ای عرضه کرد که جنس طلای مجسمه اسکار کاملا ایدئولوژیک است و آکادمی بیهوده این مجسمه را به دلیل تلاش و جهد هنری به فعالان هالیوودی و غیر هالیوودی نمیدهد.
پس از مرگ خوان، شایرون در یک محیط ناهمگون لبریز از خشونت زندگیاش را باید ادامه دهد. خشونتی که از جانب مادر فاحشه و معتادش به او تحمیل میشود و خشونتی که از جانب همکلاسی های قلدر ماباش در دبیرستان منجر به تغییر مسیر زندگی شایرون می شود. خشونتی که او از خانواده و همکلاسیهایش دریافت میکند، موجب میشود که او یکی از همکلاسیهای قلدرماباش را زیر مشت و لگد بگیرد و راهی زندان شود.
پس از زندان هم او سرشت دگرباشی خود را با مسیری که در پیش گرفته است، انکار میکند. پیام مهم فیلم در همان بخش سوم فیلم متجلی می شود. شایرون پس از آزادی از زندان، وارد گروه های خلافکاری شده و تبدیل به مواد فروش بزرگی شده است، ضمن اینکه با انجام ورزشهای سنگین، از خواستههای غریزی خود دست کشیده است و مسیر سلامتی را برای زندگی انتخاب کرده است.
آنچه به این فیلم وجاهت میبخشد و سبب می شود که اسکار دریافت کند این است که در یک سیر دراماتیک، دوست قدیمیاش کوین (آندره هالند) با او تماس میگیرد و او را دوباره به مسیر دگرباشی هدایت میکند. این دوست قدیمی که ازدواج کرده و همسر و فرزند دارد به سان فیلم «کوهستان بروبک» (آنگ لی) یک پیوستگی ابرمردانه را به نوعی مردانگی رذیلانه از جنس دگرباشی پیوند میزند. کوین به صورت غیر مستقیم از شایرون میخواهد از اقتدار مردانهاش دست کشیده و اقتدار دگرباشانه پیشه کند.این مفهوم در بخش سوم فیلم «مهتاب» از زمان اکران در آمریکای شمالی تا امروز، میان تحلیلگران سینمایی - اجتماعی به بحث گذاشته شد و مشخص بود که هدایت اقتدارگرایی دراماتیک از یک زیست مردانه به اقتدارگرایی پوشالی دگرباشانه زمینه را برای دریافت اسکار فراهم خواهد کرد.
این استمرار معنایی متفاوت بر مفهوم دگرباشی سبب میشود که فیلم مهتاب با تدوین درمانده، فیلمبرداری ماقبل عقب مانده، کارگردانی مستاصل و فیلمنامه غیر داستانگو ماقبل روایتگری، در نظر اعضای آکادمی ایدئولوژیک اسکار شگرف جلوه کند و مجسمه طلایی اسکار برای بهترین فیلم به مهتاب اختصاص یابد.
کمپانی های تولید فیلم چگونه برای ساخت آثار دگرباشانه ارزش قائلند
کمپانیهای تهیه فیلم در آمریکا برای تولید فیلم کوچک و بزرگ، زمان پیش تولید و تعداد روزهای فیلمبرداری را از مدیران تولید و تهیه کنندگان اجرایی سئوال میکنند و تعداد روزهای پیش و پس تولید و فیلمبرداری در قرار داد بازیگران ثبت میشود. در چنین شرایطی کمپانی «بیپلان اینترتیمت» سه و سال و نیم پول و وقت خود را صرف تولید فیلم مهتاب میکند، اما هیچگاه عوامل سازنده را بابت طولانی شدن پروسه فیلمبرداری و ساخت سه و سال نیم فیلم توبیخ نمیکند. ضمن اینکه فیلم را همزمان با اثر سینمایی رنگین پوست محور «تولد یک ملت» اکران میکنند تا یک تصویر آرمانی از سیاهان، مربوط به دوران گذشته در گروهی از سالنهای سینماهای آمریکا نمایش داده شود و یک تصویر ظاهرا امروزی از یک دگرباش سیاهپوست در سینماهای دیگر؛ تا القای این تصویر آرمانی امروزی اما ملحدانه اثر بخشی بیشتری داشته باشد. قبل از نمایش عمومی هم در فستیوالهای معتبری مثل تورنتو، تلوراید و نیویورک روی فیلم ضعیف مهتاب حسابی جولان دهند. جشنواره های دور دنیا به شکل رقت انگیز و شگفت انگیزی از فیلم مهتاب استقبال کردهاند. اما حاصل کار آنقدر قابل پیشی بینی، مسلم و مسجل بود که در جشنواره های جهانی با استقبال شگفت انگیزی مواجه می شود، چون دغدغههای اغلب این جشنوای مشی دگرباشانه است.
مهاجمان به سوی بهروز افخمی آرام خواهند گرفت!مجری برنامه هفت از میان هزاران اظهار نظر خود به یک موضوع بسیار مهم در گفتگو با روزنامه وطن امروز اشاره کرد و هتاکان لیبرال وطنی بابت اهانت به ساحت مقدس جشنواره کن (به زعم خودشان) آشفته شدند و بر مجری برنامه هفت تاختند. افخمی با گفتگوهایش و پخش آیتم های بسیار مستدل در این برنامه، ثابت کرد جشنواره کن، اعتبار هنری ندارد و اعتبار خودش را از دگرباشان می گیرد. در واقع جوایز اسکار امسال نیز، با انتخاب مهتاب به عنوان بهترین فیلم، به محفلی برای تقدیس دگرباشان شده و این حقیقت را نمی توان انکار کرد.