چکیده:
از نشانه هاى اهتمام ملاصدرا به قرآن، تفاسیر او بر برخى سوره ها و آیات و نیز آثار دیگرى به نام هاى «اسرار آلایات» و «مفاتیح الغیب» است. همچنین استناد وى به آیات الهى در بسیارى از مباحث فلسفى و عرفانى اش مشهود است و از علائم توجه خاص او به حدیث نیز، شرح بر اصول کافى و استناد به روایات در بسیارى از موضوعات تفسیرى و فلسفى مى باشد.
در این مقاله سعى نگارنده بر این است که بیان و بررسى روایاتى مبادرت ورزد که ملاصدرا را در تفسیر خود از آیات قرآن کریم و در مجموعه تفسیرى خویش بدان ها استناد نموده است.
شایان ذکر این که آن مفسر گران قدر و حکیم فرزانه در قسمت هاى مختلف تفسیر خود، جمعاً به حدود هزار و دویست حدیث استناد، کرده است که براساس استخراجى که صورت گرفته، معلوم مى شود که دید وى در مراجعه به روایات وسیع بوده و در مراجعه به کتب حدیث تفاوتى میان منابع شیعه و سنى قائل نمى شده و در جاى مناسب خود، روایات مربوط به هر موضوع را مورد استفاده و استناد قرار مى داده است.
کلید واژهها : قرآن کریم، روایات، احادیث، ملاصدرا، تفسیر، آیات.
لازمه شناخت معارف الهى، رجوع به منابع اصلى دین است و مهم ترین منبع دینى ما، وحى الهى و قرآن است. پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم نیز از آن جهت که تمام سخنانش بر اساس وحى است، یکى دیگر از منابع شناخت معارف الهى به شمار مى رود؛ زیرا: «و ما ینطق عن الهوى ان هو الاّ وحى یوحى». (نجم /3-4) «از روى هواى نفس سخن نمىگوید؛ گفتههایش جز وحیى نیست که به او وحى شده است.»
از این روست که قرآن به حجیت کلام پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم نیز تصریح مىکند و مىفرماید: «ما آتیکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» (حشر /7) «آنچه را که رسول (خدا)صلى الله علیه وآله وسلم براى شما آورده، بگیرید و از آنچه شما را نهى کرده، دورى بجویید.»
بنابراین، کلام خداوند و پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، دو منبع مهم و اصلى براى نیل به معارف الهى است و به تعبیر ملاصدرا، نور و علم و حکمت، از چیزى جز چراغ نبوت، اقتباس نمى شود.1
او با این عقیده خطاب به اهل علم مى گوید: پس تو اى عالم! تا وقتى آموخته هایت از چراغ نبوت اقتباس نشده باشد، عالم حقیقى نیستى؛ بلکه فقط در نام و به صورت مجازى، عالم هستى.2
با این مقدمه، روشن مى گردد که راه رسیدن به علوم حقیقى و حقیقت ایمان، قرآن و احادیث معصومانعلیهم السلام است و به بیان صدرالمتألهین، علم اخروى از سه راه حاصل مى شود: قرآن، حدیث و عملى که به مقتضاى کشف صحیح باشد.3
وى بر این باور است که راههاى دیگر، آدمى را به این مقامات نمى رساند و در اینباره چنین مى گوید:
«من در گذشته، زیاد به بحث و تکرار و مراجعه و مطالعه کتب حکما و اهل نظر مشغول بودم، تا این که گمان کردم چیزى هستم؛ اما وقتى کمى چشم بصیرت پیدا کردم و به حال خود نگریستم، نفس خود را از علوم حقیقى و حقایق ایمانى که فقط با ذوق وجدان حاصل مى شود، خالى دیدم؛ در حالى که راه رسیدن به آن، امورى است که در کتاب و سنت وارد شده؛ مثل شناخت خداوند و صفات او، نام هایش، کتاب هاى خدا و پیامبرانش و شناخت نفس و حالات آن، چگونگى برانگیخته شدن از قبر، حساب، میزان، صراط، بهشت، آتش و امثال آن و امورى که فقط با تعلیم الهى شناخته مى شود و فقط با نور نبوت و ولایت آشکار مى گردد؛ و تفاوت بین علوم دانشمندان و علوم صاحبان بصیرت، مثل این است که کسى تعریف شیرینى را بداند و دیگرى شیرینى را چشیده باشد.»4
استناد به روایات براى تفسیر قرآن
در این قسمت، به بررسى روایاتى مى پردازیم که صدرالمتألهین در تفسیر قرآن خویش از آن ها استفاده کرده است:
الف) بررسى لغوى
ملاصدرا در برخى موارد با استشهاد به روایات، معناى لغوى برخى واژه ها را بیان کرده است. به عنوان نمونه، براى استفاده از لفظ «صلاة» به معناى این روایت تمسک جسته است که: «اذا دعى احدکم الى طعام فلیجب، فان کان صائماً فلیصلّ».5 «هرگاه یکى از شما به طعامى دعوت شد، باید اجابت کند. پس اگر روزه بود، باید براى دعوت کننده دعا کند.
او در این روایت، «فلیصلّ» را این گونه معنا کرده است: به برکت و خیر براى او دعا کند.6
ب) بیان شأن نزول
یکى از موارد استشهاد ملاصدرا به روایات بیان شأن نزول آیات است. مثلاً در ذیل آیه شریفه «و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من یحیى العظام و هى رمیم» (یس /78) مىگوید:
«روایت شده است که گروهى از کفار قریش درباره جهان پس از مرگ، سخن گفتند. یکى از آنها مى گفت: «آیا نمى بینید که محمدصلى الله علیه وآله وسلم مى گوید مردگان دوباره برانگیخته مى شوند؟ قسم به لات و عزى که به سوى او مى روم و با او مخاصمه مى کنم.» سپس با استخوان پوسیده اى به سراغ پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم رفت و گفت: «اى محمد! آیا معتقدى که خدا این استخوان را بعد از پوسیدگى برمى گرداند؟» حضرت فرمود: «بله، و تو را هم بر مى گرداند و داخل جهنم مى کند سپس این آیه نازل شد.»7
ج) فضیلت سورهها
یکى از موارد تمسک ملاصدرا به روایات، بیان فضائل سورهها است. در فضیلت قرائت سوره حمد، روایت شده که ثواب آن برابر با قرائت دو سوم قرآن است و یا شفاى هر دردى جز مرگ است و اگر سوره حمد، کسى را شفا نبخشد، با چیز دیگرى بهبود نمىیابد. ابن عباس مى گوید: جبرئیل به پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم عرض کرد: «بشارت باد بر تو به دو نورى که قبل از تو به کسى داده نشد. یکى فاتحة الکتاب است و دیگرى آخر سوره بقره».8
ملاصدرا، پس از ذکر این روایات مى گوید:
«در این اخبار (به خصوص حدیث آخر)، اشاره هاى علمى، تعریفهاى سرى، رمزهاى معنوى و آگاهى هاى عرفانى، علاوه بر معارف عقلى و معنوى این سوره ها وجود دارد که فقط راسخان در علم و دین و سالکان راه کشف و یقین، قدر آن را مى شناسند و حقیقت معانى آن را در مى یابند، نه کسانى که به عبارات تمسک مى جویند و همچون خفاش در تاریکى هاى این استعارات در رفت و آمد هستند.9
او از روایات مربوط به فضائل سوره ها همچنین نتیجه مى گیرد که آیات قرآن، از نظر محتوا نسبت به یکدیگر، مراتب و فضیلت مخصوص به خود دارند.10
د) تفسیر و تأویل آیات
استفاده از احادیث معصومانعلیهم السلام، بهترین وسیله براى فهم حقایق کلمات خداوند و فصل الخطاب نظریه هاى مختلف است و چون به سرچشمه زلال متصل هستند، تفسیر آن ها دقیق ترین تفسیرهاست و انسان را از پوسته ظاهرى قرآن به مغز آن رهنمون مى گردد.11
در این جا به ذکر دو نمونه از روایاتى مىپردازیم که درصدد تفسیر و یا تأویل آیات الهى است و ملاصدرا آن ها را نقل کرده است. او در مثال زدن خداوند به پشه، روایتى از امام صادقعلیه السلام آورده که خداوند به پشه مثال زد؛ زیرا با وجود حجم کوچکش، همه اعضاى بدن فیل را به اضافه دو عضو دیگر، در او قرار داده است. خداوند به این وسیله، مؤمنان را از لطیف و عجیب بودن آفریده هایش آگاه مى کند.12
او در ذیل آیه «انا أنشأنا هن انشاء» (واقعه/35) روایتى آورده است که دلالت مى کند که مراد از این آیه، پیر زنانى هستند که خداوند آنها را به خلقت دیگرى در مىآورد و هنگامى که شوهرانشان به سراغشان مى آیند، آنها را بکر مىبینند.13
ه ) بیان روایات هم سیاق با آیات مورد بحث
برخى روایات، گرچه به ظاهر درصدد تفسیر آیات قرآن کریم نیستند؛ اما چون موضوعشان با آیات مورد نظر هماهنگى دارد، مى توان در تفسیر قرآن و فهم بهتر آیات از آنها استفاده کرد. روش ملاصدرا در تفسیر قرآن، این است که موضوع مورد بحث هر آیه اى را با روایات هم سیاق با آن موضوع مى آورد تا جنبه هاى مختلف آن روشن شود؛ مثلاً در ذیل آیه مربوط به توبه حضرت آدمعلیه السلام، 22 روایت در باره جنبه هاى مختلف توبه آورده و به تحلیل و شرح بعضى از روایات پرداخته است، به گونه اى که انگیزه کامل براى توبه گنهکار، حاصل مى شود.14
نمونه دیگر سخن او در ذیل آیه «واقیموا الصلاة و آتوا الزکاة وارکعوا مع الراکعین» (بقره /43) است که در باره فضیلت نماز و توجه داشتن به خدا در حال نماز، شانزده حدیث از فریقین آورده و هفت حدیث در باره کسانى که زکات نمى پردازند، ذکر کرده است.15 و درباره «وارکعوا مع الراکعین» پس از تطبیق دادن آن با نماز جماعت، روایتى را ذکر مى کند که دلالت دارد بر این که ثواب نماز جماعت، 24 مرتبه بیشتر از نماز فرادا است.16
و باز در ذیل آیه «یطوف علیهم ولدان مخلدون» (واقعه /17) از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم روایتى نقل مى کند که از آن حضرت درباره اطفال مشرکان سئوال شد. حضرت فرمودند: «آن ها خدمتگزاران اهل بهشت هستند.» در نظر ملاصدرا، این حدیث، هم سیاق با آیه مذکور است.17
و) تعیین مصداق
قرآن، کتاب هدایت براى همه انسان هاست و منحصر به موقعیت زمانى و مکانى خاصى نیست و مفاهیم آن، براى همه زمان ها و مکان ها قابل انطباق است؛ اما مشاهده مى شود که بعضى از آیات بر مورد خاص و یا شخص معینى منطبق شده است. براى مثال، خداوند در باره صفات متقین مى فرماید: «الذین یؤمنون بالغیب...». (بقره /3) ملاصدرا از بعضى مفسّران نقل مى کند که معناى ایمان به غیب، تصدیق همه چیزهایى است که خداوند، واجب، مستحب و یا مباح قرار داده است؛ سپس از ابن مسعود و گروهى از صحابیان دیگر نقل مى کند که مراد، هر چیزى است که علم آن از بندگان پنهان است. او همین نظریه را به دلیل عمومیتاش اولویت مى دهد. آن گاه یکى از مصادیق این کلى را چیزى مىداند که راویان شیعه روایت کردهاند که مراد، زمان غیبت مهدى (عجلاللَّه تعالى فرجه الشریف) و وقت خروج اوست و به وسیله قرآن و روایات، بر منتظر بودن ایشان تأکید شده است.18
بنابراین، ملاصدرا در میان تفاسیر مختلف، اولویت را به تفسیرى مى دهد که عمومیت بیشترى دارد. در این تحلیل، با پذیرش مصداق حدیث، عمومیت قرآن نیز حفظ شده است.
با ذکر موارد یاد شده مشخص مىشود که مهمترین وجه امتیاز تفسیر ملاصدرا نسبت به برخى از تفاسیر، این است که او در همه حال از روایات اهل بیتعلیهم السلام استفاده کرده است؛ زیرا یارى گرفتن از حاملان علوم الهى، دقیق ترین راه براى فهم معارف الهى و کلام خداوند است.
چگونگى بهرهگیرى از روایات توسط ملاصدرا
ملاصدرا، عموماً در بحث هاى تفسیرى خود به روایاتى استناد مى کند که یا نیاز به توضیح و بیان اسرار آن دارد یا مؤید مدعاى اوست و یا به نقد و بررسى محتواى آن پرداخته است. در این قسمت به تبیین نمونه هایى از هر کدام بسنده مى شود:
الف) شرح روایت و بیان اسرار آن
مفهوم و محتواى برخى روایات، چنان واضح است که نیاز به توضیح و تفسیر ندارد؛ اما برخى روایات بر اثر عمق محتوا باید شرح داده شوند و حقایق و اسرارشان توسط اهلش کشف گردد.
1 - ملاصدرا در بیان معناى حدیث «لاجبرو لاتفویض، بل أمربین الامرین»19 مى گوید:
«مراد این نیست که عبد، حالتى بین جبر و تفویض دارد؛ بلکه بدین معناست که اختیار انسان، عین اضطرارش و جبرش، عین تفویض اوست. او در عین اختیار، مضطر است و در عین جبر، مختار است؛ چون براى هر چیزى صفتى است که کمال دوم آن است.20
2 - در روایتى از پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله وسلم آمده است: «انّ اشدّ الناس عذاباً یوم القیامة، عالم لم ینفعه اللَّه بعلمه»
«معذبترین مردم در روز قیامت، عالمى است که خداوند به وسیله علمش، نفعى به او نرساند.21«
ملاصدرا در باره این دسته از علماء مى نویسد: «سرّش این است که این ها در شریفترین اشیا که همان علم به خدا و احکامش است، به پستترین اشیا، همچون جاه و منزلت دنیوى، تفاخر به ثروت دنیا، اعتماد به زیورهاى دنیوى و جاودانه بودن در زمین متوسل شدهاند.»22
3 - در حدیثى است که پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم مىفرماید:
«العلم علمان: علم الابدان و علم الأدیان»23 «علم بر دو قسم است: علم به بدن ها و علم به دینها».
ملاصدرا در شرح این روایت مى گوید:
«این حدیث، اشاره به این دارد که کمال انسان وابسته به اصلاح این دو روح است؛ زیرا به وسیله شناخت طب و عمل به مقتضاى آن، روح که ابتداى خلقتش از خاک است، سالم مى ماند و با شناخت علم الهى و دین ربانى، حال روحى که امر الهى و بازگشت آن به سوى خداست، اصلاح مى شود. پس به وسیله اصلاح یکى از آن دو و تعدیل آن، امر معاش دنیوى درست مى شود و با اصلاح دیگرى، امر معاد و آخرت آدمى درست مى شود. نزد افراد زیرک، احتیاط در ترجیح سالم کردن معاد بر سالم کردن معاش و ترجیح عیش آخرت بر عیش دنیاست.»24
4 - ملاصدرا در ذیل روایاتى که در باره فضیلت و ثواب اذکارى همچون «سبحان اللَّه»، «الحمدللَّه» و «لااله الااللَّه» ذکر شده است، مىگوید:
«گمان نکنید که این حسنات در مقابل حرکت زبان به این کلمات است، بدون این که معانىاش در قلب حاصل و احساس شود. سبحان اللَّه، کلمه اى است که بر تقدیس دلالت مى کند؛ لااله الا اللَّه کلمه اى است که بر توحید دلالت مى کند و الحمدللَّه، کلمه اى است که بر شناخت نعمت خداوند واحد دلالت مى کند. بنابراین، حسنات در مقابل معارفى اسلامى مى باشد که از انوار ایمان و یقین هستند.25
این موارد، نمونه هایى از شرح و تفسیر روایات بود و امثال این ها در تفسیر ملاصدرا به وفور دریافت مى شود.
پی نوشت ها :
1. ر.ک: صدرالمتألهین شیرازى، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوى، قم، انتشارات بیدار، 1363 ه. ش، 176/7.
2. همان، /155.
3. همان، 59/5.
4. همان، 10/7.
5. ترمذى، محمد بن عیسى، سنن الترمذى، تحقیق احمد محمد شاکر، بیروت، دارالکتب العلمیة، بى تا، 150/3.
6. ملاصدرا؛ تفسیر القرآن الکریم، 271/1.
7. همان، 404/5.
8. نورى، میرزا حسین؛ مستدرک الوسائل، الطبعة الثانیة، بیروت، مؤسسه آل البیت لاحیاء التراث، 1408 ه . ق ، 33/4.
9. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 168/1.
10. همان، 19/4.
11. ر.ک: مجله تخصصى علوم حدیث، سال چهارم، شماره سوم، /43 - 47.
12. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 208/2؛ طبرسى، امین الاسلام، تفسیر مجمع البیان، 67/1.
13. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 54/7؛ حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، 219/5.
14. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 134-148/3.
15. همان، 245 - 253/3.
16. همان، /255؛ شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، 285/8.
17. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 30/7؛ حویزى، عبد على بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، 212/5.
18. ملاصدرا، همان، 268/1؛ حویزى، همان، 32/1.
19. کلینى، محمد بن یعقوب؛ الکافى فى الأصول، 160/1، چاپ چهارم، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ه . ش، 160/1.
20. ملاصدرا، همان، 163/2.
21. متقى الهندى، على، کنزالعمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، بى تا، 208/10.
22. ملاصدرا، همان، 210/6.
23. مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، تحقیق استاد على اکبر غفارى صفت، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1386 ه.ق، 220/1.
24. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، 57-58/6.
25. همان، 387/3.
منبع: www.maarefquran.org