7. معناى طرد شریعت نزد پولس
در این جا با یک پرسش اساسى روبه رو مى شویم و آن این که آیا به راستى پولس مبلغ نوعى اباحى گرى است؟ آیا او در پى آن است که بنى اسرائیل را در انجام احکام شرعى بى رغبت کند؟ به بیان روشن تر، آیا او مى خواهد دزدى، دروغگویى، زنا و بت پرستى و سایر احکام شرعى را ملغى اعلام کند؟ یا نزاع پولس با عنصر تشریع و نقش آن در رستگارى و نجات است نه انجام دادن احکام شرعى؟
مفسران یهودى و مسیحىِ پولس در پاسخ به این پرسش اختلاف نظر دارند، حتى مفسران مسیحى نیز رأى واحدى ندارند. شاید بخشى از این مناقشه بدان دلیل باشد که پولس در نوشته هایش کلمه عبرى تورات را به کار نمى برد، بلکه از کلمه یونانى نوموس [82] ما بر اساس همان وعده پیشین، مى کوشیم تا براساس گفته هاى پولس داورى کنیم نه تفسیر مفسرانى که بر مشرب خود سخن گفته اند. براى رسیدن به یک داورى درست بحث را این گونه آغاز مى کنیم:
یکم: در مجموعه رساله هاى پولس فراوان دیده مى شود که او دست کم بر برخى از احکام شرعىِ موجود در عهد عتیق تأکید دارد. از آن جمله مى توان موارد زیر را برشمرد:
ـ لهذا دروغ را ترک کرده و هرکس با همسایه خود راست بگوید، زیرا ما اعضاى یکدیگریم (افسسیان 4:25).
ـ هر قسم تلخى و غیظ و خشم و فریاد و بدگویى و خباثت را از خود دور کنید (افسسیان 4:31).
ـ به یکدیگر دروغ مگویید (کولسیان 3ـ9).
ـ اى فرزندان، والدین خود را در همه چیز اطاعت کنید، زیرا که این پسندیده است در خداوند (کولسیان 3:20).
ـ اى فرزندان والدین خود را در خداوند اطاعت نمایید، زیرا که این انصاف است. پدر و مادر خود را احترام نما که این اول حکم با وعده است (افسسیان 6:1 و 2).
ـ اما زنا و هر نوع ناپاکى و طمع هرگز در میان شما مذکور هم نشود، چنان که مقدسین را مى باشد و نه قباحت و بیهوده گویى و چرب زبانى که این ها شایسته نیست بلکه شکرگذارى، زیرا این را تعیین مى دانیم که هیچ زانى یا ناپاک یا طمّاع که بت پرست باشد، میراثى در ملکوت مسیح و خدا ندارد (افسسیان 5:3ـ 5).
ـ و اعمال جسم آشکار است یعنى زنا و فسق و ناپاکى و فجور و بت پرستى و جادوگرى و دشمنى و نزاع و کینه و خشم و تعصب و شقاق و بدعت ها، و حسد و قتل و مستى و لهو و لعب و امثال اینها که شما را خبر مى دهم، چنان که قبل از این خبر دادم که کنندگان چنین کارهایى وارث ملکوت خدا نمى شوند (غلاطیان 5:19ـ21).
ـ فریب مخورید زیرا فاسقان و بت پرستان و زانیان و متنعمان و لوّاط و دزدان و طمعکاران و میگساران و فحاشان و ستمگران، وارث ملکوت خدا نخواهند شد (اول قرنتیان 6:10).
ـ از زنا بگریزید (اول قرنتیان 6:17).
دوم: تفاوت پولس در تأکید بر این احکام شرعى با تأکیدى که عهد عتیق بر این احکام دارد بسیار متفاوت است. عهد عتیق این احکام را احکام ایجابى تأسیسى قلمداد مى کند. به عبارتى، در عهد عتیق مصدر این احکام یک نیروى بیرونى است (= خدا) به این بیان که اگر دزدى، قتل، زنا و دروغگویى بد است، بدان دلیل است که خدا گفته است و اگر احترام به پدر و مادر خوب است و لازم الاجرا بدان جهت است که خدا خواسته است. اما پولس چنین رأیى ندارد. او به نوعى اطاعت درونى و باطنى فرامى خواند: «زیرا مختونان ما هستیم که خدا را در روح عبادت مى کنیم» (فیلپیان 3:3) و این احکام زائیده همان اطاعت روحانى و به عبارتى ایمان است. او معتقد است زندگانى جسمانى و زمینى براى خود اقتضائاتى دارد: و اعمال جسم آشکار است، یعنى زنا، و فسق و ناپاکى و فجور و بت پرستى و جادوگرى و دشمنى و نزاع و کینه و خشم و تعصب و شقاق و بدعت ها و حسد و قتل و مستى و لهو و لعب و امثال اینها» (غلاطیان 5:19ـ21) و زندگى روحانى هم براى خود اقتضائاتى دارد و لوازمى، لیکن ثمره روح محبت و خوشى و سلامتى و حلم و مهربانى و نیکویى و ایمان و تواضع، پرهیزکارى است (غلاطیان 5:22).
شخص با ایمان چون جسم خود را به همراه مسیح بر صلیب میخکوب کرد و یک زندگانى روحانى و تازه برگزیده، پس از آن خواهش ها کنده شده و به ثمرات زندگى روحانى مى رسد و آنانى که از آن مسیح مى باشند جسم را با هوس ها و شهواتش مصلوب ساخته اند (غلاطیان 5:24) و چون چنین کرده اند، در یک اطاعت روحانى بر اساس محبت، خوشبینى، سلامتى، حلم، مهربانى و نیکویى، ایمان، تواضع و پرهیزکارى رفتار خواهند کرد; بى آن که امرى باشد و یا دستورى ایجابى آنان را به این سمت کشانده باشد. این ثمره زندگى روحانى آنهاست: «اما مى گویم به روح رفتار کنید پس شهوات جسم را به جا نخواهید آورد» (غلاطیان 5:16).
اعمالى را که انسان بر اساس روح انجام مى دهد، اعمال تشریعى به شمار نمى آیند. چه این که او خود مى گوید: «اگر از روح هدایت شوید زیر شریعت نیستید» (غلاطیان 5:18) ولى هیچ شریعتى هم با این اعمال در تضاد و تغایر نیست: «که هیچ شریعتى مانع چنین کارها نیست» (غلاطیان 5:23). بر این اساس، مى توان گفت که بر اساس اندیشه پولس از آن جا که در زندگى جدید جایى براى گناه نیست، براى شریعت هم جایى نیست; یعنى از آن جا که بشر یک زندگى روحانى یافته که در آن تمایلى به گناه ندارد، پس به شریعت نیازى نیست و او مى تواند بدون فرمان بیرونى مطیع باشد و از خطا بپرهیزد. اما اگر کسى هنوز تمایل دارد که گناه کند، این بدان معناست که او هنوز هم دربند یک زندگى جسمانى است وهنوز نتوانسته است به یک زندگى روحانى دست یابد.
بدین ترتیب، تأکید پولس بر این احکام، نه از آن جهت است که آنها حکمى از احکام شریعتند، بلکه از آن جهت است که این احکام از لوازم زندگانى روحانى است. مراد پولس این است که دست یافتن به زندگى جدید که یک زندگى روحانى است، لوازمى دارد ازآن جمله دورى ازپاره اى آلودگى هاست. به این جمله پولس توجه کنید: «به یکدیگر دروغ مگویید، زیرا آن طبیعت کهنه وفاسد شما که دروغ مى گفت دیگر مرده و از بین رفته است» (ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، کولسیان 3:9). پولس دراین جمله براى این که چرایى پرهیز از دروغ را بیان کند، نمى گوید چون امر شده اید که پرهیز کنند، بلکه مى گوید چون دروغ زاییده طبیعتى کهنه است که شما آن را با ایمان به مسیح از خود دور کرده اید و به یک زندگى جدید روى آورده اید و «زندگى کاملا تازه اى در پیش گرفته اید که طى آن درشناخت راستى ترقى مى کنید و مى کوشید هر روز بیشتر شبیه مسیح خالق این زندگى تازه بشوید» (ترجمه تفسیرى کتاب مقدس، کولسیان 3:10). بنابراین، دعوت پولس به احکام شرعى نیست، بلکه به یک زندگى روحانى است وتن دادن به اقتضائات آن.
سوم: نکته سوم که شاید نتیجه گیرى نهایى در پاسخ به پرسش پیشین باشد، این است که پولس مبلغ شریعت نیست و براى آن در رهایى انسان نقشى در نظر نمى گیرد، زیرا از اعمال شریعت هیچ بشرى عادل شمرده نخواهد شد (غلاطیان 2:16). او عنصر شریعت و جوهره تشریع را نفى مى کند و معتقد است که شریعت توانایى رهایى انسان را از گناه ندارد و تأکیدش بر پاره اى از احکام شرعى از آن جهت نیست که اینها احکام شرعى اند، بلکه از آن روى است که این ها احکامى درونى اند و انسانى که با ایمان زیست مى کند، چنین احکامى را مراعات خواهد کرد. این احکام، بیشتر احکام اخلاقى و اعتقادى اند. در میان احکامى که پولس بر آنها تأکید دارد و به انجام دادن آنها تأکید مى کند و آنها را از لوازم زندگى روحانى برمى شمرد، نمى توان احکام تشریعى به معناى رایج آن را یافت. با این همه، تأکید او بر پاره اى از احکام، و لو احکام اخلاقى یا اعتقادى، نشان مى دهد که نمى توان پولس را به تبلیغ اباحیگرى متهم کرد. او شریعت و عنصر تشریع را از دایره نجات و رستگارى خارج مى کند، از آن جهت که اطاعتى جسمانى است و بیرونى نه روحانى. از نگاه او ممکن است آدمى در جسم مطیع باشد، ولى این اطاعت مایه نجات نیست. اطاعت باید درونى باشد: زیرا مختونان واقعى ما هستیم که خدا را در روح عبادت مى کنیم (فیلپیان 3:3) و نیز مى گوید: لهذا لازم است که مطیع او شوى، نه به سبب غضب فقط، بلکه به سبب خیر خود نیز (رومیان 13:5). شاید به همین دلیل است که مى گوید ایمانْ اطاعت و شریعت را استوار مى کند[84]
در نگاه پولس شریعت امرى خارج از وجود آدمى نیست، بلکه روح القدس آن را در دل آدمى حک کرده[85] و این نکته، افتراق و تمایز شریعت قدیم و جدید است.
در حقیقت پولس با مطرح کردن ایمان و نجات از طریق شریعت ایمان بر آن است که بگوید اگر آدمى به این گوهر دست یابد، از درون به واسطه روح القدس هدایت مى گردد و دیگر نیازى ندارد که یک زبان بیرونى به نام شریعت او را به اطاعت فراخواند.
8. مقایسه رویکرد پولس و عیسى
پاره اى از مفسران و الاهیدانان بدان باورند که اندیشه پولس درباره شریعت چیزى است جز اندیشه اى که در اناجیل چهارگانه و به ویژه انجیل متى از عیسى نقل شده است و این دو با هم تفاوت هاى اساسى دارند. این الاهیدانان و مفسران اندیشه هاى پولس درباره شریعت را به عنوان تسیم اندیشه مسیح برشمرده و درباره آن سخن گفته اند.[86] دسته اى دیگر در مقابل این تفکر بر این باوراند که میان آنچه عیسى درباره شریعت مى گوید و آنچه پولس در این باره اظهار مى دارد، تفاوتى اساسى نیست و این دو در جوهره کلام با هم یکى اند.
به همین دلیل، اینان بسیار کوشیده اند تا با تأویل پاره اى از آموزه هاى پولس، میان آنچه او مى گوید و آنچه عیسى گفته آشتى برقرار سازند. هانس کونگ، الاهیدان برجسته مسیحى، معتقد است تدبر و ژرف نگرى در سخنان پولس سبب خواهد شد که به این نتیجه برسیم که جوهره کلام عیسى و پولس یکى است و این دو با هم اختلافى ندارند. او باور اختلاف میان آموزه هاى پولس و عیسى را در زمینه شریعت زاییده یک اندیشه لوترى مى داند و تفاسیر دسته نخست را به اندیشه لوترى نسبت مى دهد: «اگر کسى پولس را ازچشم انداز تفاسیر لوترى مطالعه کند، اعتقاد راسخ پیدامى کند که درنگاه پولس با مرگ و سپس رستاخیز عیسى مسیح بى تردید شریعت یهود پایان یافته است و اکنون اناجیل(بشارت ها) به جاى شریعت رواج یافته اند.شریعت یهود نزد مسیحیان بى اهمیت است و جاى خود را به ایمان به مسیح سپرده است و اکنون ایمان مهم تلقى مى گردد.[87]
با این حال، این دسته از الاهیدانان تفاوت آشکار عبارات و شیوه گفتارى عیسى و پولس را انکار نکرده اند و معتقدند این تفاوت ناشى از این است که عیسى روستازاده بوده و به زبان ماهیگیران و کشاورزان سخن مى گفت و چون آنان از تشکیلات بهره گیرد، ولى پولس شهرنشین بوده و تصورات خود را در زندگى شهرى به چنگ آورده بود. به همین دلیل، طبیعى است که چون عیسى سخن نگوید.[90]
ولى واقعیت آن است که عیسى هرگز نافى جوهره شریعت نبود. او در پى اصلاح اطاعت از شریعت بود.[91] در سرتاسر اناجیل نمى توان یافت که عیسى(علیه السّلام) حتى حکمى از احکام تورات را نفى کند، بلکه نفى حتى یک حکم را از زایل شدن آسمان و زمین مشکل تر مى داند (متى 5) و همیشه اعلام کرده است که نیامده است تا حکمى از احکام شریعت را نفى کند (متى). انتقادى ترین سخنان عیسى نه از شریعت بلکه از معلمان و مبلغان شریعت است و درواقع از چگونگى اطاعت کردن از آن و حال این که پولس نافى اصل و جوهره شریعت است و آن را از اساس بى ارزش دانسته، در نجات انسان بى تأثیر مى داند.
کتاب نامه
1. الان، کول، التفسیر الحدیث للکتاب المقدس، العهد الجدید الرساله الى غلاطیه (ج9)، ترجمه به عربى الفى فاضل، دارالثقافه بیروت، 1994.
2. شرکة ماستر میدیا، التفسیر التطبیقى للعهد الجدید، دارالیاس، 1995.
3. متى، المسکین، شرح رسالة القدیس بولس الرسول الى اهل رومیه، دیرالقدیس انبارمقار، 1992.
4. بارکلى، ویلیام، تفسیر العهد الجدید، دارالثقافه، مصر 1982.
5. بولس، باسیم، معجم الاهوت الکتابى، بیروت، دارالمشرق، 1986.
6. پالما، آنتونى، بررسى رساله هاى پولس، آرمان رشیدى، آموزشگاه کتاب، 1994.
7. ترجمه تفسیرى کتاب مقدس.
8. تیسن، هنرى، الاهیات مسیحى، ترجمه میکائیلیان، انتشارات حیات ابدى، تهران.
9. جیمس انس، نظام التعلیم فى علم اللاهوت القویم، چاپ دوم، بیروت 1890.
10. حبیب، سعید، سیرة بولس الرسول، دارالتألیف والنشر.
11. الفغالى، خورى بولس، دراسات بیبلیه.
12. کهن، آبراهام، رجال کتاب مقدس، ترجمه گرگانى.
13. کهن، آبراهام، گنجینه اى از تلمود، تهران، یهوداحى، 1350.
14. متى المسکین، القدیس بولس الرسول، 1992، مطبعه دیرالقدیس انبار مقار.
15. مرى جویور، دیوید، درآمدى به مسیحیت، ترجمه حسن قنبرى، مرکز مطالعات ادیان، قم 1381.
16. میشل، توماس، کلام مسیحى ترجمه حسین توفیقى، مرکز مطالعات ادیان، قم 1377.
17. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، تهران 1366.
18. یاسپرس، کارل، مسیح، ترجمه احمد سمیعى گیلانى، انتشارات خوارزمى، تهران 1373.
_. James D. G. Dunn, The Theology of Paul, The Apostle, New York, 1998.
_. D. G. Dunn, The Cambridge Comepanion to St Paul James, New York, 2003.
_. George Arthur Buttrick, The Interpreter's Bible, 1995, The united state of America.
_. Joseph carbinal Ratziuger ch. schonbera, Catechism of the Catholic Church, Ignatius press, San francisco, 1994.
_. W. R. F. Browning, The International Standard Bible, Encyclopedia.
_. Catholic, Encyclopedia, New York, the encychbpedia press inc, 1907.
_. Alister McGroth, Christian Theology, cambridge, mass: Blackwell, 2002.
_. The Canons and Decress of the Sacred and Ecunmenical Council of Trent, Sess.
_. Great Christian Thinkers, Hans Kung, New York, continuun.
پی نوشت ها :
[80]. Nomos
[81]. Halakha
[82]. Kung, Hans, ibid, p.18
[83]. تفسیر تطبیقى عهد جدید، ص523.
[84]. Catholic, P.2053
[85]. باسیم، بولس، همان، ص447.
86. The International Standard Bible, v.3, P. 81
[87]. Kung, Hauns, ibid, P.24.
[88]. Kung, Hans, ibid, P.24.
[89]. Kung, Hans, ibid, P.24.
[90]. Kung Hans, ibid, P.24.
[91]. یاسپرس، عیسى، ترجمه احمد سمیعى، ص155.
منبع:پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب