100
کارگردان : Henri-Georges Clouzot
نویسنده : Henri-Georges Clouzot
بازیگران : Yves Montand, Charles Vanel, Peter van Eyck
خلاصه داستان : داستان شهری در امریکای لاتین که مردم در آن بر دو دسته اند: کارگر یا بیکار، و از این دو گونه بیرون نیست: کارگرانی در پرتو سازمان نفت و بیشینه ای بیکار؛ و در هر دو گونه، مردمانی یکنواخت، با زندگی خسته کننده. تا اینکه یکی از چاه های «نفت» آتش می گیرد و برای خاموش ساختنش نیاز به نیتروگلیسیرین است.
|
|
هنگامی که برای نخستین بار فیلم بزرگ و هیجانانگیز فرانسوی به نام "مزد ترس" در آمریکا اکران شد، تعداد زیادی از صحنههای ابتدایی فیلم حذف شده بود. توجیه توزیعکنندگان آمریکایی فیلم این بود که این صحنهها اضافی بودند و مدت زمان فیلم را طولانی میکردند؛ در حالی که منتقدان پاریسی، ضدآمریکایی بودن آن صحنهها را دلیل این امر دانستند. اکنون که نسخهی اصلی «آنری-ژرژ کلوزو»، کارگردان فیلم، در دسترس است در مییابیم که هر دو طرف تا حدودی حق داشتهاند.
لازم به ذکر است که به نظر من این صحنههای دلهرهآور اضافی جزو بزرگترین قطعات سینما هستند. چهار مرد مستاصل و از همه چیز ناامید در شهری از آمریکای لاتین، در ماموریتی مرگبار قرار است دو کامیون با محمولهی نیتروگلیسیرین را تا 300 مایل در جادهای خطرناک هدایت کنند. هر لحظه احتمال دارد محموله منفجر شده و آنها تکهتکه شوند و در یکی از مشهورترین صحنهها سیر داستانی فیلم آنها را مجبور به عبور از گردنهای خطرناک و مشکلآفرین بر فراز یک کوه میکند. همچنین در خلال سفرشان، بالاجبار با نیتروگلیسرین یک تخته سنگ بزرگ را که بر سر راه قرار دارد منفجر میکنند و در پایان پس از ترکیدگی لولهی نفت، کامیون را در میان تودهای از نفت عبور میدهند که همین سیاهشدن لباس و سختی ماموریت، نشان از رنج و مشقت روحی و جسمی آنها دارد. مردانی که خود را در این ماموریتِ سخت به دو هزار دلار فروختهاند آن هم اگر محمولهی نیترو را با موفقیت به چاه نفتِ آتش گرفته برسانند، مبلغ را دریافت خواهند کرد.
شرکتی که عنوان نفت استاندارد را یدک میکشد، شرکتی آمریکاییست که کارگران را در منطقهای بینام که داستان فیلم در آنجا رخ میدهد، به استثمار خود درآورده. فیلمنامه به طور بخصوصی به انگیزههای رئیس آمریکایی که رانندگان را استخدام میکند میپردازد: «آنها عضو اتحادیهای نیستند و خویشاوندانی ندارند؛ بنابراین در صورت رخدادن حادثهای، هیچ کس نمیتواند ادعایی داشته باشد.» از این دست صحنهها که سرمایهداران آمریکایی به عنوان ضدقهرمان فیلم معرفی میشوند کم نیستند و بنا بر گزارشات دلیل حذف آنها قبل از اکران فیلم در آمریکا همین بود. جالب اینجاست که بیشتر این حذفیاتی که اکنون در نسخه اصلی اضافه شدهاند به مرور زمان ارتباط خود را از دست داده و دلیلی بر این ادعاست که ارزش فیلم "مزد ترس" به عنوان یک اثر هیجانانگیز بیشتر از وجه سیاسی آن است. سکانس آغازین که در دهکدهای بیروح و ملالانگیز، مردان بر سر به دست آوردن شغل با هم میجنگند بیشباهت به افتتاحیهی فیلم «گنجهای سیرامادره» اثر جان هیوستون در سال 1948 نیست. هیوستون با این افتتاحیه سعی در شناساندن بیشتر کاراکترها به مخاطب و خلق شوخطبعی کنایهآمیزی دارد و با نیّت کلوزو که نمایش پوچی و سرگردانی بیهدف میباشد متفاوت است.
با وجود اینکه کلوزو در ایجاد زمینهی ضدآمریکایی فیلمش تلاش داشته، واکنش خود را نسبت به سیاستهای جنسی نیز در قالب شخصیت غیرقابل توضیح «لیندا (وِرا کلوزو)» که دست به اعمال حقیرانهای میزند، بروز داده. لیندا عاشق یکی از آن افراد محلی بیکار (ایو مونتان در اولین نقش نمایشی خود) شده که دائما او را کتک زده و به او میگوید از جلوی چشمانش دور شود. هدف آشکاری از حضور لیندا سوای سهمی که در ادای بعضی از دیالوگهای فیلم دارد، به چشم نمیخورد. اگر فرض کنیم صحنههای ابتدایی فیلم که بعدها جایگزین شدهاند کشش چندانی برای مخاطب نداشته باشند، در عوض هنگامی که دو کامیون سفر زجرآور 300 مایلی خود را برای رساندن محمولهی سوخت مشتعل آغاز میکنند احتمالا قلب بیننده از شدت هیجان خواهد ایستاد! به لطف هنر فیلمبردار «آرماند تیرارد» هر گروه از مردان که داخل فضای تنگ کامیون خود در حال رانندگی هستند، به دلیل محمولهی مرگبارشان هر لحظه با هر تکانی و با هر لرزشی در طول جاده، برای رویارویی با مرگ آماده هستند که اگر اتفاق بیفتد کاملا ناگهانی بوده و فرصت هیچ واکنشی را به آنان نخواهد داد.
کلوزو به نحو احسن وظیفهی خود را در بهترین سکانس فیلم به انجام رسانده؛ جایی که کامیون اول و سپس دیگری مجبورند از یک سکوی چوبی سُست و ناپایدار عبور کنند تا از پیچ تند جاده به سلامت خلاص شوند. کامیون اول برای استقرار موقعیت به کار برده میشود، بنابراین ما میدانیم که «مونتان» هنگامی که به مهلکه میرسد با چه چیزی دست و پنجه نرم میکند: چوب پوسیده شده فرو میریزد، کامیون در حال واژگونی به وسیلهی یک کابل فلزی در کنارهی خود معلق مانده... و ما در حال تماشای یک اجرای بینقص فنی میباشیم که برخواسته از تخیل قدرتمند نویسنده است.
هنگامی که «ویلیام فریدکین» در سال 1977 فیلم "مزد ترس" را با عنوان «جادوگر» بازسازی کرد، این صحنه را با صحنهی بعدتر که در جنگل اتفاق میافتد ترکیب کرد تا سکانسی دلهرهآور را خلق کند که در آن رانندههای کامیون بر روی یک پل ناپایدار و وسیع در حال عبور هستند. تجهیزات فنی فریدکین بهتر بود و البته سکانسی که او آفریده تاثیرگذارتر به نظر میرسید، ولی تدوین هر لحظهی این سکانس در اثر کلوزو خیلی دقیق و هنرمندانه است به طوری که نمیتوان منکر تاثیر او بر فریدکین و دیگر کارگردانان شد.
نکتهای که "مزد ترس" را از آثار همردیف امروزی خود به عنوان یک اثر از اوایل دهه 1950 متمایز میکند، نداشتن پایان خوش است. تریلرهای مدرن هالیوود نمیتوانند برای قهرمانان خود تراژدی رقم بزنند، چون استودیوهای فیلمسازی اجازه نمیدهند. "مزد ترس" کاملا آزادانه سرنوشت شخصیتهایش را رقم زده و اگر هر چهار شخصیت هنگام انفجار نیترو نمیمیرند، ممکن است به این دلیل باشد که اثر کلوزو حتی بیشتر از چیزی که ما تصور میکنیم کنایهآمیز است. صحنهی آخر، هنگامی که شاهد اینترکاتی (درون برش) از تصویر یک کامیون به جشنی که در آن صدای رادیو به گوش میرسد هستیم، دلیلی محکم بر این ادعاست که هالیوود تا چه حد با اصرار بچگانهی خود بر وجود پایان خوش در فیلمهایش از قافله عقب مانده.
مترجم: بابک مؤیدزاده