ماهان شبکه ایرانیان

نقد و بررسی فیلم «سلام بمبئی»

خلاصه داستان : «سلام بمبئی» ملودرامی عاشقانه بوده و داستان آشنایی یک دختر هندی و یک پسر ایرانی را روایت میکند که هر دو دانشجوی پزشکی هستند و درگیر اتفاقات پیچیده ای می شوند.

10

کارگردان : قربان محمدپور

نویسنده : قربان محمدپور

بازیگران : محمدرضا گلزار، بنیامین بهادری، دیا میرزا، گلشن گروور، بهروز چاهل، شایلی محمودی

خلاصه داستان : «سلام بمبئی» ملودرامی عاشقانه بوده و داستان آشنایی یک دختر هندی و یک پسر ایرانی را روایت میکند که هر دو دانشجوی پزشکی هستند و درگیر اتفاقات پیچیده ای می شوند.

Salam Mumbai (2016)

Salam Mumbai (2016)

هشدار: این متن ممکن است داستان فیلم را لو دهد.

سلام بمبئی در سینمای ایران یک نمونهٔ ویژه است. همکاری با سینمای هند و تولید مشترک، همچنین استفاده از بازیگرانی چون محمدرضا گلزار و بنیامین بهادری کافی بود تا این فیلم را در مرکز توجه قرار دهد. با این اطلاعاتی که در پیش‌زمینهٔ ساخت فیلم وجود داشت و البته کارنامهٔ فیلم‌سازی محمد قربان پور، مشخص بود که فیلم با هدف فروش ساخته شده و البته این بار تمهیداتی اندیشیده شده تا مخاطبین بیشتری توجهشان به اثر جلب شود. واقعیت این است که در همه جای دنیا آثاری وجود دارند که با این هدف ساخته می‌شوند و گاهی در زمینهٔ مورد نظر خود موفق عمل می‌کنند، گاهی شکست می‌خورند. در هر صورت در مواجهه با فیلمی مانند سلام بمبئی که حتی قبل از نمایش به شکل‌های گوناگون هدف و انتظارات خود را نمایان کرده است ضروری نیست حرف‌هایی زده شود که خود سازندگان به خوبی آن‌ها را می‌دانند. حتی مخاطبان چنین فیلمی با انتظارات مشخصی به سینما می‌روند و نوعی توافق ناگفته در این رابطه شکل گرفته است. بنابراین سلام بمبئی قرار است در تمام ابعادش یک فیلم تجاری باشد که البته سینمای تجاری فرمول‌های خاص خود را دارد. این که فیلم چه فرمول‌هایی را به کار گرفته و چقدر در عملی کردنشان موفق بوده در ادامه ذکر خواهد شد.

Salam Mumbai (2016)ویژگی‌ای که مسئول بیشتر سر و صداهای فیلم بوده و در نام فیلم هم دیده می‌شود حضور در کشور هند است. خروج از ایران قبل از این فیلم هم بارها در سینمای ما دیده شده که به دلایل و انگیزه‌های مختلف به کار گرفته می‌شود. گاهی برای ساختن فیلم‌های فاخر که به بهانه‌هایی چون داستان‌های بین‌المللی یا نگاه اخلاقی جهان‌شمول دوربین به خارج از کشور برده می‌شود اما در اصل فقط راهی برای خرج کردن بودجه‌های کلانی است که در اختیارشان قرار گرفته و نمی‌دانند باید با آن چه کنند، گاهی هم برای مصارف تجاری که نمونهٔ متأخر آن به نام من سالوادور نیستم ابتدای سال به نمایش در آمد. در این حالت خروج از کشور امکانات بیشتری برای ایجاد جذابیت در اختیار فیلم‌ساز می‌گذارد از جمله دور زدن حجاب که پررنگ‌ترین و معمولاً مورد توجه ترین وجههٔ ماجراست. اما در صورت استفادهٔ مناسب از این امکان ویژگی‌های بصری کشورِ دوم و میزان حضور شخصیت‌ها و فرهنگ و حال و هوای آن در فیلم می‌تواند سودمند باشد و جذابیت‌های جدی تری را ایجاد کند. در این زمینه باید سلام بمبئی را موفق بدانیم چراکه حضور در هندوستان ضرورت داستانی فیلم است و بیشتر شخصیت‌های فیلم از مردم آن کشور انتخاب شده‌اند که زبان و فرهنگ متفاوت خود را دارند. نمی‌توان به قطع گفت فیلم نمی‌توانست در کشور دیگری ساخته شود. اما حس و حال عاشقانهٔ جاری در آن و رقص و آوازها رابطه‌ای با مکان برقرار کرده‌اند که در چنین سطحی از سینما کاملن راضی کننده است. چندین ترانه در لحظات عاطفی شاد و غمگین فیلم شنیده می‌شود که تعدادی هندی و تعدادی توسط بنیامین بهادری اجرا شده‌اند، هم‌نشینی ترانه‌ها با لحظات احساسی فیلم از همان فرمول‌هایی است که در سطح تجاری بامعنا عمل می‌کند و کیفیت سرگرم کنندگی را افزایش می دهد. البته این فرمول در اثری با اهداف متفاوت قطعن جور دیگری تعریف می‌شد ولی در چارچوب سلام بمبئی پذیرفتنی است به خصوص که پیوند با سینمای هندوستان هم در آن دیده می‌شود. فیلم از ویژگی‌های بصری هندوستان چندان بهره نمی‌برد، غیر از چند نما کنار ساحل که می‌توانست هر جای دیگری هم باشد و نماهایی از ساختمان دانشکده پزشکی، باقی سکانس‌ها یا داخلی است یا در مکان‌هایی فیلم‌برداری شده‌اند که خصوصیات بصری منحصربه‌فردی در خود ندارند. اما سیستم حمل‌ونقل هندوستان به خوبی در فیلم مطرح می‌شود و شوخی با تاکسی موتوری‌هایی که ریکشا نامیده می‌شوند در فیلم درآمده است.

Salam Mumbai (2016)برای فیلمی با اهداف تجاری یکی از مهم‌ترین مؤلفه‌ها داستان‌گویی است که در این چارچوب با اولویت قرار دادن جذابیت و سرگرمی تعریف می‌شود. چنین تعریفی به معنای پذیرش احمقانه بودن داستان نیست بلکه یعنی واکاوی انگیزه‌های شخصیتی و تأمل کردن روی حوادث از چنین فیلمی انتظار نمی‌رود. اما نقطه گذاری‌های درست و منطق رویدادها به‌عنوان عناصر تعیین‌کننده ارزش داستان باقی می‌مانند. باید گفت داستان‌گویی سلام بمبئی با تکیه بر حداقل‌ها انجام شده است. هیچ تلاشی برای ایجاد پی‌رنگی تازه و خلاقانه دیده نمی‌شود. برای مثال آشنایی کریشما و علی در دانشگاه و با ردوبدل کردن جزوه‌های درسی آغاز می‌شود و بلافاصله در همان روز ماشین کریشما پنچر می‌شود و حضور یاری‌رسان علی و نگاه‌های عاشقانه‌اش داستان را پیش می‌برند. یا شوخی‌های بین علی و دوستش در رابطه با ارتباط او و دختر همسایه، که یک شوخی کلیشه‌ای برای فیلم‌های روایت شده در داخل کشور است و انتظار می‌رود فیلمی چون سلام بمبئی حداقل کلیشه‌های داخلی را تکرار نکند. برای مثال شوخی با زبان اگرچه کلیشه است ولی حداقل از امکانات حضور در کشور خارجی استفاده می‌کند و سطح بهتری از کمدی را برای فیلم می‌سازد. اکثر لحظات خنده‌دار فیلم هم پیرامون شوخی‌های زبانی شکل می‌گیرد. به طور کل نمی‌توان ارزش چندانی برای عناصر کمدی فیلم قائل شد.

Salam Mumbai (2016)درک نسبی‌ای از داستان‌گویی جذاب در فیلم دیده می‌شود و پایه‌های روایی آن جذابیت‌های اثبات شده‌ای را دارا هستند هرچند به شکل کلیشه‌ای. برای مثال آشنایی علی و کریشما خیلی زود با مانع روبه‌رو می‌شود که این مانع به شکل خودکشی کریشما در فیلم کار شده است. حضور تهدیدگر سورجان که با هر معیاری کلیشه‌ای ترین شخصیت فیلم است و به یک کمدی ناخواسته تبدیل شده، در شکل کلی‌اش حضور اشتباهی نیست و پیشرفت رابطهٔ کریشما و علی را با نوعی نگرانی همراه می‌کند. در نقاط تعیین کنندهٔ فیلم هم حضور او مسیر داستان را عوض می‌کند و تلاش شده با این شگرد از یکنواختی داستان عاشقانه جلوگیری شود. قرینه سازی جدا افتادن‌های دو شخصیت عاشق قصه از دیگر فرمول‌های موفق فیلم است هرچند منطق اجرایی ضعیفی دارند. یکی از مشکلاتی که در روایت خودنمایی می‌کند نگاه فیلم‌ساز به عناصر تعلیق ساز است. در فیلم‌های داخلی بارها شاهد این بوده‌ایم که شخصیت‌ها در مواجهه با خبر حامله بودن غافلگیر می‌شوند. گویی هیچ‌کس انتظار باردار شدن ندارد و به شکل کاملاً تصادفی ذرات معلق در هوا باعث شکل‌گیری نطفه شده‌اند! با این حال وقتی از فیلم‌های اجتماعی رئالیستی خودمان صحبت می‌کنیم می‌توان این بی خبری را در راستای ناآگاهی جنسی طبقهٔ پایین جامعه تحلیل کرد. اما در مواجهه با فیلمی که روایت‌گر عشق دو دانشجوی رشتهٔ پزشکی در خارج از کشور است استفاده از چنین شگردی جای تعجب دارد. گذشته از این، شکل رابطهٔ علی و کریشما و میزان پیشرفت آن به شکل واضح مشخص نیست برای مثال علی در ابتدای فیلم جوانی معتقد به اصول اخلاقی معرفی می‌شود و تا آخرین لحظهٔ دیدارش با کریشما، آن‌ها هنوز در خانه‌های جدا زندگی می‌کنند. نقطه گذاری رسمی‌ای هم در شکل رابطه‌شان وجود نداشته. در نتیجه معرفی کردن دختر او و کریشما در پایان فیلم بیشتر از آنکه برای علی غافلگیر کننده باشد برای مخاطب غافلگیر کننده است آن هم به دلایلی متفاوت.

پایان‌بندی فیلم متأسفانه جز نکات منفی آن تعریف می‌شود. کشتن شخصیت‌های داستانی برای خلق بار دراماتیک مضاعف همیشه یکی از دم دست‌ترین راه‌های ممکن است. خلق درام از اتفاقات ناگهانی و گل‌درشت نسبت به جزییات زندگی کار بسیار راحت‌تری است و در درصد بالایی از آثار، این اتفاق ناگهانی جایگاهی بسیار بی‌ربط به درام کلی فیلم دارد. نکته قابل توجه هم‌زمانی اکران این فیلم با دو اثر مدعی سینمای ماست به نام‌های "نیمه‌شب اتفاق افتاد" و "نفس" که اتفاقاً هر دو در پایان به چنین شگردی روی می‌آورند. مرگ شخصیت اصلی در نفس بهترین انتخاب نبوده بااین‌حال تناسب حداقلی‌ای را می‌توان در آن یافت. ولی در مورد فیلم دیگر هم این انتخاب بسیار بی‌ربط و دم‌دستی انجام شده است. به طور کل وقتی این آثار مدعی بیان رئالیستی و اجتماعی دست به دامن چنین شگردی می‌شوند به فیلمی که هدفی جز سرگرم کردن مخاطب در سر ندارد نمی‌توان خرده گرفت. سلام بمبئی در میان آثار تجاری ما، اتفاق ناگواری نیست و با کمی اغماض می‌توان ارزیابی مثبتی از آن داشت اما سینمای ایران هنوز راه زیادی تا رسیدن به فرمول‌های صحیح سرگرمی در پیش دارد و سلام بمبئی در سالی که شاهد رونق دوبارهٔ سینما بودیم می‌تواند یک نقطه شروع باشد.

منتقد: دانیال حسینی

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان