تا به اینجا در سیر نگاه به فیلمسازی کوئنتین تارنتینو بررسی سگهای انباری و قصۀ عامپسند را پشت سر گذاشتیم. به منظور بررسی یکبهیک آثار این کارگردان، ناگزیر تصمیم بر این شد که بیشتر روی فیلمهای مشهورش متمرکز شویم و از پروژههای شخصیاش همانند و و سهم کوچکش در کارگردانی بگذریم و همین دلیلی شد تا به دوگانۀ بیل را بکش در این قسمت بپردازیم. در بررسی این دو اثر با ما همراه باشید.
بیل را بکش!
در رابطه با بخش اول و دوم بیل را بکش باید گفت که تقسیم این دو فیلم بههیچوجه از منظر ساختاری روی نداده است. درواقع بیل را بکش یک فیلم بلند چهار ساعت و هفت دقیقهای است که به سبب قوانین اکران عمومی در کشور آمریکا، مبنی بر حداکثر زمان اکران، به دو بخش تقسیم شده است.
هنگامی که دست به معرفی تارانتینو زده میشود، تأثیر مستقیم او از جریان سینمای و فیلمسازان آسیای شرقی نخستین نشانه از رویه نگاهش به سینماست. ترکیب این دو نگاه، سبب ساختهشدن بیل را بکش است: فیلمی در راستای ادای دین به فیلمها، سریالها، کاراکترها و حتی انیمیشن(انیمه)های آسیای شرقی که با ارجاعات مستقیمی از فیلمهای تمام فیلمسازان مشهور وسترن ایتالیا (سرجیو لئونه، سرجیو کوربوچی) را در خود جای داده است.
شاید بتوان گفت بیل را بکش از داستان سرراست انتقام زنی از معشوق سابقش برخوردار است. اما همانند تمام فیلمهای تارانتینو در چیدمان زمانی و کنش بارها بیننده را فریب میدهد و در گذشته، حال و آینده جریان این انتقام حرکت میکند.
در نخستین صحنۀ فیلم، زنی خونآلوده در لباس عروس را میبینیم که مشغول التماس مبنی بر نجات بچۀ درون شکمش است. با شلیک گلولهای به سر عروس، فیلم با ترانۀ مشهوروارد تیتراژ آغازین میشود. سپس با پایان تیتراژ، بلافاصله به جریان اصلی فیلم بازمیگردد. در طول فیلم مدام به صحنۀ عروسی فیلم بازگشت میکند تا در نهایت تمام روایت این جنایت در بخش دوم بیل را بکش روایت میشود. به طور مستقیم، عنوان شاهکار این اثر، گویای داستان سرراست کمابیش وسترن فیلم است. بیل در کشتن معشوقۀ باردارش (عروس) ناموفق عمل میکند و سپس عروس به دنبال کشتن بیل راهش را از بین تمام همدستان او در این جنایت باز میکند تا جریان خون را با خون بشوید.
اساسیترین علتی که از بیل را بکش یک شاهکار میسازد، ورود علائم عمیق و عارفانۀ حاکم بر سینمای رزمی و اکشن شرقی به سینمای وسترن (غربی) است. برگزیدن یک پروتاگونیست زن، درست همزمان با اوجگرفتن جریان فیلمسازی مردانۀ سالهای نخست قرن بیستویکم، نشانهای از اعمال اندیشۀ اجتماعی به طور ناخودآگاه در فیلم است که در تمام فیلمهای این فیلمساز به طور مشخصی دیده میشود. آن هم قهرمان زنی که لباس در بازی مرگ را بر تن میکند و بر تمامی دشمانش (از جمله خود مرگ) فائق میآید.
با ساختن بیل را بکش، تارانتینو دومین گام بلندش در امر ماندگاری در عرصۀ کارگردانی را برداشت. فیلم با وجود اینکه در جریان مستقل سینمایی تولید شد توانست شهرت قصۀ عامپسند را تکرار کند و درست پس از بیل را بکش، تارانتینو جریان فیلمسازیاش را اثبات کرد.
در بخش بعدی به سراغ فیلم حرامزادگان بیآبرو، ششمین اثر بلند تارانتینو خواهیم رفت. در سیر بررسی کارنامۀ سینمایی تارانتینو با ما همراه باشید.