ماهان شبکه ایرانیان

ابن عاشور و تفسیر التّحریر و التّنویر(۲)

ابن عاشور در روشن نمودن مفاهیم آیه‏هاى قرآن از روایات و دیگر آیات قرآنى کمک مى‏گیرد. نگاهى به تفسیرش هر خواننده دقیقى را برآن مى‏دارد تا تفسیر وى را در ردیف تفاسیر مأثور قرار دهد

ابن عاشور و تفسیر التّحریر و التّنویر(2)
ابن عاشور در روشن نمودن مفاهیم آیه‏هاى قرآن از روایات و دیگر آیات قرآنى کمک مى‏گیرد. نگاهى به تفسیرش هر خواننده دقیقى را برآن مى‏دارد تا تفسیر وى را در ردیف تفاسیر مأثور قرار دهد. در این روش چنان پیش رفته است که از روایت و آیات در روشن نمودن مفاهیم آیات، بیان مجملات و مبهمات آیات، ذکر شاهد قرآنى براى وجوه محتمل در آیات، بیان معانى واژه‏هاى قرآنى و... بهره جسته است. براى مثال، در توضیح مفهوم آیه «و خلقناکم ازواجاً...» (نبأ /8) به آیه «وجعل منها زوجها لیسکن الیها» (اعراف /189) استناد نموده، مى‏گوید: «خداى بزرگ در این آیه بر مردم به جهت خلقشان و قرار دادن همسرى براى آنها که اسباب انس و تعاونشان به شمار مى‏رود، منت مى‏نهد».
علاوه بر این مفهوم، وى آیه را دلیلى بر خلق اول و دوم مى‏داند و مطابق این مفهوم، آیه را هم معنا با آیه «و یقول الانسان أاذا ما متّ لسوف اخرج حیاً...» (مریم /67-66) برمى‏شمرد.26 یا عبارت «.. قتل اولادهم...» (انعام /137) را در بیان علت قتل مجمل مى‏شمارد و بیان آن را در آیه «ولاتقتلوا اولادکم خشیة إملاق» (اسراء /31) مى‏جوید یا آیه «و قیل ادعوا شرکاءکم فدعوهم فلم یستجیبوا لهم و رأوا العذاب...» (قصص /64) را مشتمل بر دو احتمال مى‏داند و براى یکى از آنها شاهد قرآنى مى‏آورد و به آیه «و سکنتم فى مساکن الذین ظلموا انفسهم و...» (ابراهیم /45) استناد مى‏کند.27 و در تفسیر آیه «یوم ینفخ فى الصور فتأتون افواجاً» (نبأ /18) پس از بیان معناى «افواج» و «فوج» در تأیید معناى موردنظر از آیه «... کلّما ألقى فیها فوج سألهم خزنتها ألم یأتکم نذیر» (ملک /8) کمک مى‏گیرد.28
همانطور که در گذشته یاد شد، ابن عاشور از روایت هم در توضیح آیات بهره برده است. براى نمونه، وى آیه «یا ایّها الذین آمنوا اطیعوا اللَّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم...» (نساء /59) را چنین تفسیر مى‏کند: «آیه گواه بر این امر است که اطاعت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم تماماً خیر است».29 وى در تأیید مفهوم مطرح شده حدیثى از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم را شاهد مى‏آورد.30 و در برداشتن ابهام از عبارات «صلاة وسطى»31، «کوثر»32، «شجرة ممنوعه»33 و... به روایت‏هاى رسیده استناد مى‏کند. یا در بیان معناى «تبشیر» در تفسیر آیه «یا زکریا انّا نبشّرک بغلامٍ...»(مریم /7) از دو روایت رسیده کمک گرفته و بر این باور است که این واژه به معناى «وعده به عطا» است.34 گاهى هم براى وجوه احتمالى آیه شاهد روایى مى‏آورد. براى نمونه، در تفسیر آیه «و لاتلقوا بأیدیکم الى التهلکة» (بقره /195) ضمن آوردن احتمال‏هاى گوناگون، براى برخى از آنها شاهد روایى آورده است.35
علاوه بر این، ابن عاشور در تفسیر آیات احکام و آیات اعتقادى به مباحث کلامى و فقهى بها بخشیده و حجم زیادى از تفسیرش را به این گونه مباحث اختصاص داده است. به دیگر سخن، ابن عاشور هر جا که لازم بداند، به طرح مباحث کلامى مى‏پردازد. وى در بحث‏هاى کلامى تلاش نموده است تا با آزاداندیشى و تعقل گرایى راهى جداى از فضاى اشعرى حاکم بر جامعه بپیماید. با وجود این، گاهى بر دیدگاه اشاعره صحه مى‏گذارد و اگر منصفانه داورى کنیم در تفسیرش به تأیید معتزله نیز پرداخته است. وى در مباحث اختلافى کوشیده است تا در آغاز به دیدگاه مشترک و مورد اتفاق همه مذاهب اشاره کرده، سپس موارد اختلاف را بیاورد. در این راستا، گاهى دیدگاه خود را مى‏آورد و گاهى سکوت مى‏کند. براى مثال، وى در شرح و توضیح عصمت انبیا، به اتفاق علما بر عصمت آنها از شرک، قبل از نبوت اشاره مى‏کند، سپس اختلافات موجود و دلیل هر یک را مى‏آورد.36
گاهى ابن عاشور به نقد دیدگاه مذاهب کلامى مى‏پردازد. درباره «ایمان و اسلام» بحث بسیار کاملى مطرح مى‏کند، نظریه‏هاى مختلف را آورده، به نقد آنها مى‏پردازد. وى در نقد دیدگاه خوارج و معتزله درباره «ایمان» سرسختانه گام برداشته، توضیح آنها از ایمان را نمى‏پذیرد.37 و بر این باور است که عمل مرتبه‏اى غیر از ایمان و همان تصدیق است و ارتکاب عملى خلاف شرع، با ایمان فرد منافاتى نداشته، سبب بیرون شدن وى از اسلام نمى‏گردد.38
همچنین، ابن عاشور دیدگاه خوارج را مبنى بر کافر بودن ترک کننده اعمال (فعل واجب و ترک محرّمات) نمى‏پذیرد و اعتقاد به خلود و جهنمى بودن این دسته از افراد را سبب نقض اصل دین مى‏شمارد. وى گفتار خوارج را مخالف عقل دانسته، مى‏پرسد: آیا کسى مى‏پذیرد، امت اسلامى که مسلماً بیشتر آنها گناهکار هستند، همگى کافر باشند.39
ابن عاشور آیاتى را که مخالف با نظر خویش مى‏یابد، تأویل مى‏کند. براى مثال، در تفسیر آیه «ختم اللَّه على قلوبهم...»(بقره /7) براى از بین بردن توهم جبر، اسناد «ختم» به «اللَّه» را مجاز دانسته، مراد از آیه را نفوذناپذیرى حق در عقول کافران برمى‏شمارد.40
همانطور که گفته شد، ابن عاشور کوشیده است، خود را از تأثیرهاى اشعرى‏گرى رها ساخته، جداى از اندیشه‏هاى اشعرى حاکم بر جامعه خود به کمک عقل، خویش را در مباحث کلامى صاحب‏نظر گرداند. با مطالعه تفسیرش مى‏توان به خوبى دریافت که وى در این مسیر گام نهاده و گاهى نظریه‏هایش متفاوت از اشاعره است. براى مثال، وى نظراشاعره مبنى بر «بى غرض بودن افعال خدا» را سفسطه معرفى مى‏کند و بر این باور است که افعال الهى مشتمل بر حکمت و مصلحتى است که ثمره آن افعال است.41 ابن‏عاشور در موضوع‏هایى، چون: «میزان»42 و «رؤیت خدا»43 نیز نظرى متفاوت از اشاعره دارد.
مباحث فقهى این تفسیر نیز کم‏نظیر است. ابن عاشور به کمک روایات و با آوردن آراى بزرگان فقه اهل سنت به توضیح آیات احکام پرداخته است. در بین آراى آمده در این تفسیر مى‏توان دیدگاه‏هایى فقهى امامیه را نیز یافت. براى مثال در تفسیر آیه «.. فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق و امسحوا برؤوسکم و ارجلکم الى الکعبین» (مائده /6) در کنار آراى دیگر عالمان فقه، دیدگاه امامیه44 و طبرى45 هم به چشم مى‏خورد.46
گاهى ابن عاشور آراى فقهى عالمان فقه را رد مى‏کند، براى مثال، مى‏توان به آیه «واذا ضربتم فى الارض فلیس علیکم جناحٌ ان تقصروا من الصلاة...» (نساء /101) اشاره نمود. ابن عاشور ضمن اشاره به دیدگاه افرادى، مانند: اسماعیل بن عُلیه، آن دیدگاه‏ها را نقد مى‏کند. آنها بر این باورند که نماز خوف فقط با امامت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم امکان‏پذیر و قابل اجرا است. ابن عاشور این دیدگاه را سست دانسته، ادله خود را چنین برمى‏شمرد:
الف - مخالفت عمل صحابه با دیدگاه آنها
ب - این گروه به مفهوم مخالفه آیه توجه نکرده‏اند؛ آیه بر اختصاص امامت بر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم دلالت نمى‏کند.
ج - جمهور عالمان فقه اتفاق دارند که نماز خوف براى تمام مسلمانان تا ابد قانون‏گذارى شده است.47

علوم قرآن در التحریر و التنویر
 

دانش هاو فنونى که در فهم و درک هر چه بیشتر قرآن نقش سازنده‏اى دارند را «علوم قرآن» مى‏نامند.
با بررسى و مطالعه تفسیر «التحریر و التنویر» مى‏توان پاره‏اى از این دانش‏ها را شمارش کرد. مانند: محکم و متشابه، نسخ، اعجاز، قراءات، متشابه لفظى، عام و خاص، تحریف ناپذیرى قرآن و... .
اینک براى آشنایى با دیدگاه ابن عاشور، به چند موضوع از موضوع‏هاى بالا به شکل بسیار کوتاه مى‏پردازیم.

الف - اعجاز
 

اعجاز قرآن کریم به تواتر ثابت شده است، همانگونه که ابن عاشور خاطرنشان مى‏کند تواتر آن براى عرب حسى و بدیهى و براى دیگران نقلى است. یکى از دلایل مهمِ اعجاز قرآن، ناتوانى عرب از معارضه با قرآن کریم است. در توضیح علت ناتوانى عرب از آوردن مانند قرآن، دو دیدگاه آورده شده است:
الف - فصاحت و بلاغت قرآن چنان بالاست که عرب فصیح قادر به آوردن مانند آن نیست.
ب - عرب‏ها بر آوردن مانند قرآن توانایى دارند ،ولى خدا آنها را از این کار بازداشته است. این نظریه به «صرفه» شهرت یافته است.48
ابن عاشور دیدگاه نخست را مى‏پذیرد و دیدگاه دوم را به علت تواتر تاریخى پیرامون این سه مسأله رد مى‏کند:
الف - دشمنى جمیع عرب با پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم.
ب - مسأله تحدى قرآن.
ج - فصاحت و بلاغت بى‏مانند عرب
نکته شایان ذکر دیگر آن است که این مفسّر از طرفداران اعجاز علمى قرآن است و طرح نکات علمى مناسب با آیات را در تفسیرش بدون اشکال مى‏داند.49 ابن عاشور بر این باور است که قرآن همه آنچه که به هدایت و سعادت بشرى مربوط باشد را در بردارد. با چنین دیدگاهى، مى‏توان وى را از طرفداران «جامعیت قرآن» دانست، البته باید گفت که وى بین جامعیت و شمول قرآن تفاوت نهاده است. وى قرآن را جامع برنامه‏هاى هدایتى مى‏داند و از سوى دیگر، دیدگاهى که قرآن را دربردارنده همه چیز مى‏داند را نمى‏پذیرد.50 با چنین باورى طرح مباحث علمى و مدد گرفتن از آن مباحث در تفسیر آیاتى که از مراحل جنینى، بارش باران و... سخن مى‏گویند را امرى ضرورى مى‏شمارد. به دیگر سخن، وى اشاره‏هاى علمى آورده شده در قرآن را کلام الهى مى‏داند که هدف از آنها هدایت و ارشاد است.51

ب - نسخ
 

نسخ در لغت به معناى «ازاله شى‏ء با شى‏ء دیگر» است.52 ابن عاشور ضمن پذیرش این معنا، در تعریف اصطلاحى آن مى‏آورد: نسخ، برداشتن حکم شرعى‏اى است که دوام آن معلوم است، بدین ترتیب، از تعریف نسخ «حکمى که داراى غایت و انتهاست» خارج مى‏شود.53
طاهر بن عاشور «نسخ تلاوت و حکم با هم» و «نسخ حکم و بقاى تلاوت» را مى‏پذیرد، ولى «نسخ تلاوت و بقاى حکم» را بى‏فایده مى‏شمارد.54 ابن عاشور به مانند دیگر عالمان علوم قرآنى، نسخ در آیاتى از قرآن را مى‏پذیرد، براى مثال: «الزانیة والزانى فاجلدوا کلّ واحد منهما» (نور /2) را ناسخ «واللاتى یأتین الفاحشه من نسائکم...» (نساء /15) مى‏داند. وى حکم آمده در آیه دوم سوره نور را شدیدتر از حکم آیه پانزده سوره نساء دانسته، چون اوایل سوره نساء قبل از سوره نور نازل شده است. در توضیح مطلب مى‏گوید: بدون شک، عقوبت آمده در سوره نساء آغاز تشریع عقوبت زناست.55
در مقابل این‏گونه آیات، ابن عاشور نسخ پاره‏اى دیگر را نمى‏پذیرد. براى مثال: نسخ مطرح شده در آیات «وأشهدوا ذوى عدل منکم...» (طلاق /2) و «ممن ترضون من الشهداء...» (بقره /282) و «أو آخران من غیرکم...» (مائده /106) را رد مى‏کند.56 وى پذیرش شهادت غیرمسلمان را ویژه وصیّت در سفر مى‏داند، آن هم در صورتى که مسلمانى نباشد.57
نکته شایان ذکر دیگر آن است که ابن عاشور دیدگاه متقدّمان درباره نسخ پاره‏اى از آیات را، از قبیل «بیان و تخصیص» مى‏داند و بر این باور است که مراد آنها نسخ اصطلاحى متأخّران نیست.58

ج - متشابه لفظى «آیات شبیه یکدیگر»
 

متشابهات (مشتبهات القرآن) شاخه‏اى از علوم قرآن به شمار مى‏رود. سیوطى مى‏گوید: مراد از این نوع، آوردن قصّه یا مطلبى مشابه در قرآن است، به گونه‏اى که بخشى از آن در آیه‏اى، متفاوت از آیه دیگر آمده باشد.59
ابن عاشور هم در تفسیرش از این نوع آیات غافل نمانده است. وى در توضیح اختلاف اینگونه آیات، گاهى دیدگاه دیگران بویژه صاحب «درّةالتنزیل»60 و گاهى فقط دیدگاه خود را مى‏آورد. براى نمونه، وى در توجیه تشابه موجود در آیات «کونوا قوّامین بالقسط شهداء للَّه» (نساء /135) و «کونوا قوامین للَّه شهداء بالقسط» (مائده /8) مى‏گوید، آیه نخست بعد از آیات مربوط به احکام قضا و حقوق قرار گرفته است. در آن آیات به احکام معامله بین زنان و مردان اشاره مى‏شود. بنابراین عدل از درجه اهمیّت بیشترى نسبت به شهادت برخوردار است. به همین جهت در این آیه، نخست «قسط» آمده و «قوامین» به «باء» متعدى شده است، اما آیه دوم بعد از ذکر «میثاق اللَّه» آمده است و این در حالى است که آیه در مقام تشویق به قیام «للَّه» و وفاى به عهد است. به دیگر سخن، وفاى به عهد همان شهادت است. بنابراین به علت تناسب با وفاى به عهد، شهادت مقدم و قبل از «قسط» ذکر شده است و «قوامین» هم با «لام» متعدى شده است61 یا درتوضیح تشابه آیه «الر تلک آیات الکتاب المبین» (یوسف /1) و آیه «الر تلک آیات الکتاب الحکیم» (یونس /1) مى‏گوید: «سوره یوسف در بردارنده قصّه‏اى است که عربها حتى به طور اجمالى از آن آگاه نبودند برخلاف داستان انبیاى دیگر، مانند: هود، صالح و... بدین ترتیب واژه «مبین» به این نکته اشاره دارد که قرآن این گونه قصه‏ها را براى عرب بیان کرده است.»62

برجستگى‏هاى ویژه التحریر و التنویر
 

در این مجال به برخى از برجستگى‏هاى این تفسیر اشاره مى‏شود:
1 - با مطالعه چند جلد از تفسیر «التحریر و التنویر» به خوبى بر خواننده آشکار مى‏شود که مفسّر بر دانش‏هایى چون: نحو، حدیث، فقه، اصول و... تسلط کافى داشته و در سایه چنین آگاهى و تسلّطى توانسته است به نیکى از معانى قرآن پرده بردارد.
2 - با نگاهى به آیات مربوط به انبیاى گذشته آشکار مى‏گردد که مفسّر در روشن نمودن ابعاد مختلف آیه از دو کتاب تورات و انجیل بسیار بهره برده است. این امر نشان از احاطه وى بر این دو کتاب دارد. براى مثال در تفسیر آیه 135 اعراف مى‏گوید: «فلما کشفنا...» خبر مى‏دهد که موسى‏علیه السلام براى رفع طاعون دعا نمود و به دعاى وى طاعون برداشته شد، این داستان در تورات صریحاً ذکر شده و در این آیه به سبب ایجاز در کلام حذف گردیده است.63 همچنین ابن عاشور براى روشن نمودن داستان «صلب عیسى» با استناد به آیه قرآنى و انجیل برنابا اعلام مى‏کند که عیسى‏علیه السلام کشته نشده است، البته در تفسیرش به اختلاف فرق مسیحى در این مورد اشاره مى‏کند.64
3 - ابن عاشور در تفسیرش، هر جا که لازم بداند، مواضع سجود آیات قرآنى را مشخص مى‏کند. وى در تعیین مواضع سجود به سه معیار متمسّک مى‏شود، بدین‏گونه:
الف - تصریح خود آیه ب - عمل پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم ج - اتفاق و اجماع امت بر آن
براى مثال، ابن عاشور آیه 58 سوره مریم را با استناد به عمل پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم65، آیه 25 نمل را با استناد به تصریح خود آیه66 و آیه 60 فرقان را با استناد به اتفاق امت67 از مواضع سجود برمى‏شمرد.
4 - از ویژگى‏هاى آشکار تفسیر ابن عاشور، عدم توجه مفسّر به فضایل سوره‏ها است. گاهى مفسّر، بدون ذکر متن روایت اشاره مى‏کند که روایاتى در فضیلت سوره یا آیه از پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم رسیده است.68
5- بیان تقسیمات سوره‏هاى قرآنى از برجستگى‏هاى «التحریر و التنویر» است. براى مثال، ابن عاشور با تعریف «سور مفصل» سوره حجرات را اولین سوره از این سوره‏ها برمى‏شمرد69 و سوره عبس را اولین سوره از سوره‏هاى «اوسط المفصل» و سوره لیل را آخرین سوره از این سوره‏ها مى‏داند.70
6 - تفصیل بیش از حد مباحث نحوى و بلاغى در این تفسیر، گاهى خواننده را ملول ساخته، از زیبایى این تفسیر مى‏کاهد. براى مثال، شرح بیش از حد کلماتى، چون «ماذا»71، «ویل»72 و... این تفسیر را به یک کتاب نحو تبدیل کرده است؛ مى‏توان با گردآورى این‏گونه مباحث، یک کتاب نحوى مستقل از تفسیر ابن عاشور را به چاپ رساند.
7 - تفسیر التحریر و التنویر خالى از مباحث اخلاقى نیست. ابن عاشور متناسب با آیه، با بهره‏گیرى از کتاب‏هاى اخلاقى به بیان مطالبى پیرامون موضوع اخلاقى مطرح شده در آیه مى‏پردازد. براى مثال، در تفسیر عبارت «غیر المغضوب» به بیان دیدگاه حکماى اخلاق درباره «غضب» مى‏پردازد.73
8 - یکى از برجستگى‏هاى تفسیر التحریر و التنویر، توجه به اوضاع جارى در جامعه مسلمان است. ابن عاشور، گاهى به حاکمان و مسئولان مسلمان هشدارها و تذکّراتى مى‏دهد که نشان از نگرانى وى دارد. وى عملکرد حاکمان امت‏هاى اسلامى را بر سرنوشت ملتها مؤثر دانسته، آنان را در پیشگاه امت‏هاى‏شان مسئوول برمى‏شمارد و از خیانت در امانت محوّل شده بر ایشان برحذر مى‏دارد74 و آنها را موظف به تأمین امنیت، حفظ مرزهاى اسلامى و حفظ اموال امت‏هاى‏شان و... مى‏داند. در این راستا، نقش عالمان دینى را در سعادت امت‏ها مؤثر دانسته و بر این باور است که هدایت مردم و حاکمان آنها به راه حق و درست بر عهده عالمان دینى است.75 در جایى دیگر از تفسیرش، مفسّر اصلاح‏گر ما، اصلاحات عقیدتى را مادر تمام اصلاحات اجتماعى معرفى مى‏کند و با تصریح به این اصل، امت‏هاى اسلامى را به آن تشویق مى‏کند و گسترش آزادى و رهایى از بند دیگران را از اصول مهم دین اسلام برمى‏شمرد و بارى دیگر از گرایش‏هاى اصلاحى خویش پرده برمى‏دارد و جامعه اسلامى را به رهایى از بند استعمار فرامى‏خواند. با چنین رویکردى، مفسّر ما، تفسیرش را در ردیف تفاسیر عصرى قرار مى‏دهد.76

پی نوشت ها :
 

26 - همان، 16/30.
27 - همان، 92/20.
28 - همان، 28/30.
29 - همان، 13/16.
30 - همان.
31 - همان، 446/2.
32 - همان، 503/30.
33 - همان، 418/1.
34 - همان، 13/16.
35 - همان، 210/2.
36 - همان، 353/30.
37 - آنها بر این باورند که ایمان همان اعتقاد، قول و عمل است.
38 - التحریر و التنویر، 268-262/1.
39 - همان.
40 - همان، 253/1.
41 - همان، 374/1.
42 - همان، 62-61 62/17.
43 - همان، 329/29 252 - 251/6.
44 - امامیه به «مسح رجلین» نظر دارد، براى آگاهى بیشتر، ر.ک: العروة الوثقى، محمد کاظم طباطبایى یزدى، چاپ سوم، مؤسسه الاعلمى، بیروت، 1409 ه ، 210/1.
45 - طبرى حکم به تخییر «مسح» و «غسل» مى‏دهد. جامع البیان، محمد بن جریر طبرى، دارالفکر، بیروت، 1415 ه ، 177/6.
46 - التحریر و التنویر، 52/5.
47 - همان، 240/4.
48 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: الاتقان، جلال‏الدین سیوطى، تحقیق مصطفى دیب البغا، چاپ پنجم بیروت، 1422 ه ، 1005/2.
49 - براى آشنایى با این دیدگاه ابن عاشور، ر.ک: التحریر و التنویر، 20/18 31/8 و...
50 - همان، 203/13.
51 - براى آگاهى بیشتر در این موضوع، ر.ک: التمهید، محمد هادى معرفت، چاپ مهر، قم، 1397 ه. ، 13/6؛ اعجاز القرآن و البلاغة النبویة، مصطفى صادق رافعى، چاپ چهارم، مطبعة الاستقامة، 1359 ه /، 216.
52 - مفردات فى غریب القرآن، راغب اصفهانى، تحقیق محمد سعید گیلانى، المکتبة المرتضویة، بى‏تا، /490.
53 - التحریر و التنویر، 639/1
54 - همان.
55 - همان، 56/4؛ براى آگاهى بیشتر، ر.ک: 42-41/28 450/2 500/2.
56 - گروهى از قرآن پژوهان، دو آیه نخست را ناسخ آیه سوم مى‏دانند.
57 - التحریر و التنویر، 256/5؛ براى آگاهى بیشتر از دیدگاه ابن عاشور، ر.ک: 200/2 597/2 173/3.
58 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: همان، 597/2 173/3.
59 - اتقان 995/2.
60 - براى نمونه، ر.ک: التحریر و التنویر، 94/12.
61 - التحریر و التنویر، 55/5؛ براى آگاهى بیشتر ر.ک: 42/8 39-38/2 35-34/9 281/19.
62 - همان، 7/12 8/11.
63 - همان، 257/8؛ براى آگاهى بیشتر، ر.ک: 466/2 492/1.
64 - همان، 307/4.
65 - همان، 59-58/16.
66 - همان، 251/19.
67 - همان، 84/19.
68 - همان، 8/6.
69 - همان، 179/26.
70 - همان، 89/30.
71 - همان، 102/11.
72 - همان، 79/1.
73 - همان، 195/1؛ براى آگاهى بیشتر ر.ک: 277/1.
74 - همان، 212/24.
75 - همان، 48/22.
76 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: قرآن و تفسیر عصرى، محمد على ایازى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، چاپ اول، تهران، 1372 ش، /54.
منبع:www.maarefquran.org

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان