چکیده:
ابن عاشور کیست؟ و تفسیر التحریر و التنویر چه ویژگى هایى دارد؟ در این نوشتار نویسنده با بیان شرح حال این عاشور، به معرفى ویژگى هاى تفسیرش مى پردازد، نخست از ساختار تفسیر سخن مى گوید سپس از روش هاى به کار رفته در تفسیر یاد مى کند. آنگاه دیدگاه ابن عاشور را نسبت به مقوله هاى علوم قرآن مانند اعجاز، نسخ، متشابه بررسى مى کند، در پایان برجستگى هاى تفسیر التحریر و التنویر را توضیح مى دهد.
کلید واژهها: ابن عاشور ، التحریر و التنویر ، نسخ ، اعجاز، متشابه.
روششناسى تفاسیر یکى از شاخههاى پژوهش در علوم قرآن به شمار مىرود. شناخت روش مفسّر در تفسیر ضرورى به نظر مىرسد، زیرا راه را براى آشنایى با تفاسیر و دیدگاه مفسّران آنها هموار مىسازد و به خواننده کمک مىکند تا با دیده بازمتر به تفسیر رجوع کند و آراء و دیدگاههاى تفسیرى مفسّر را بهتر درک و فهم نماید.
نگارنده با چنین پیش فرضى، روش تفسیرى «التحریر و التنویر» را بررسى نموده و به شناسایى مفسّر آن و دیدگاههایش پرداخته است.
شرح حال طاهربن عاشور
محمّد طاهر بن محمد بن محمد طاهر بن عاشور، مشهور به «طاهر بن عاشور» در سال 1296 هجرى در «مرسى» منطقهاى از مناطق پایتخت تونس دیده به جهان گشود، وى یکى از عالمان خاندان «آل عاشور» است. نسب این خاندان به ادریسیان حسینى بازمىگردد که از سرزمین اصلى خود، مراکش، به اسپانیا رفته بودند، اما به سبب آزارهاى مذهبى (تفتیش عقاید) نیاى بزرگ آنها، عاشور در سال 1030 ه. ق از اسپانیا به مغرب کوچ نمود و در شهر «سلا» ساکن شد. بعدها این خاندان به دو گروه تقسیم شد: گروهى از آنها در مغرب اقصى ماندند و گروه دیگر به تونس رفتند، که گروه دوم، عالمان بزرگى در تصوف و فقه به جهان اسلام عرضه کرد.1 از بزرگان این خاندان مىتوان به این افراد اشاره کرد:
- محمد بن عاشور (م 1110 ق).
- عبدالقادر بن محمّد بن محمد بن عاشور.2
- محمد بن محمد شاذلى بن عبدالقادر (م 1265 ق).
- محمد طاهر بن محمد، جدّ ابن عاشور (م 1284 ق).
بدین ترتیب، محمد طاهر بن عاشور، صاحب تفسیر «التحریر و التنویر»، در محیطى کاملاً علمى متولد شد و در آن رشد یافت. در این هنگام تونس دورهاى را پشت سر مىگذاشت که اندیشههاى اصلاحى، جهان اسلام را از عقبماندگى و استعمارزدگى به آزادى و استقلال فرامىخواند. اندیشههاى سید جمالالدین و محمد عبده، عالمان نواندیش و اصلاحگر، دانشگاه زیتونیه را سخت به خود مشغول کرده بود.
در چنین احوالى، محمد طاهر بن عاشور به فراگیرى قرآن، زبان فرانسوى و متون علمى مشغول گشت. وى در سال 1310 ق به دانشگاه زیتونیه راه یافت، در این زمان چهارده سال بیشتر نداشت. محمد طاهر با بهرهگیرى از محیط علمى - مذهبى دانشگاه و با کمک هوش و استعداد خود در تحصیل علم، پیروزىهاى چشمگیرى به دست آورد. وى به سال 1317 ق تحصیل در زیتونیه را به پایان برد و به جمع مدرسان دانشگاه زیتونیه پیوست.
ابن عاشور با سرافرازى تمام در طبقه نخست استادان زیتونیه جاى گرفت و همزمان با دانشگاه زیتونیه در مدرسه صادقیه نیز به تدریس مشغول شد. حضور وى در این دو مرکز علمى تونس زندگىاش را دگرگون ساخت. زیرا، که دانشگاه زیتونیه روشى تقلیدى و سنتى در برنامههاى آموزشى خود دنبال مىکرد، در حالى که مدرسه صادقیه پرچمدار روشى نو و عصرى بود، ابن عاشور کوشید تا فاصله این دو مرکز را از بین ببرد. براى رسیدن به این هدف دست به اصلاحات گستردهاى زد و تمام تلاش خود را بدان معطوف داشت. اندیشههاى اصلاحى استادانش آبشخور اندیشههاى اصلاحى وى بود. علاوه بر این، ابن عاشور با مطالعه در اندیشههاى سید جمالالدین و محمد عبده سخت شیفته آنها شده بود.
ابن عاشور در 25 سالگى با محمد عبده ملاقات کرد. محمد عبده در سال 1321 ق براى دومین بار به تونس سفر کرد و در محافل علمى اندیشمندان تونس حضور یافت، ابن عاشور هم از این فرصت استفاده کرد، با وى از نزدیک آشنا شد. اندیشههاى مشترک ابن عاشور و محمد عبده سبب شد پیوند محکم و صمیمانهاى بین آنها برقرار شود. اندیشههاى اصلاحى ابن عاشور بویژه در زمینه اجتماع را مىتوان در دو کتابش به نامهاى «ألیس الصبح بقریب» و «اصول النظام الاجتماعى» دید.
ابن عاشور به سال 1325 ق به عنوان معاون آموزشى دانشگاه زیتونیه برگزیده شد. وى در این فرصت فراهم شده به اندیشههاى اصلاحىاش در حوزه علم و تربیت بیشتر توجه کرد. از کارهاى برجستهاى که در این دوره کرده است، مىتوان از این موارد نام برد:
1 - ارائه لایحه اصلاحى در حوزه تعلیم و تربیت به دولت.
2 - احیاى پارهاى از دانشهاى عربى.
این اندیشمند برجسته تونسى در سال 1351 ق به عنوان رئیس دانشگاه زیتونیه برگزیده شد. همزمان، منصب شیخ الاسلامى مالکیان را برعهده گرفت. وى نخستین کسى بود که در یک زمان هر دو منصب را عهدهدار شده بود؛ اما به سبب مخالفتهایى که در برابر فعالیتهاى اصلاحى وى صورت گرفت، از مقام خود در دانشگاه زیتونیه کنارهگیرى کرد.
پس از چندى ابن عاشور براى دومین بار در سال 1364 ق دوره نظام آموزشى زیتونیه را دگرگون کرد و به اصلاحات مورد علاقهاش جامه عمل پوشاند. پارهاى از فعالیتهاى اصلاحى وى در این دوره عبارتند از:
1. افزایش شمار دانشجویان زیتونیه (تقریباً 20 هزار دانشجو).
2. افزایش مؤسسههاى آموزشى زیتونیه.
3. اصلاح کتابهاى درسى، اصلاح روشهاى آموزش و تدریس و اصلاح مؤسسههاى آموزشى.
4. توجه بیشتر به دانشهاى طبیعى و ریاضیات.
5. به کارگیرى ابزارهاى آموزشى متنوع براى آفرینش مهارت و تخصص.
6. سامان دادن اوضاع معیشتى و اجتماعى دانشجویان.
وى همزمان با استقلال تونس در سال 1374 ق ریاست دانشگاه زیتونیه را برعهده گرفت. طولى نکشید که این منصب را رها و به پژوهش و تألیف روى آورد. مخالفت ابن عاشور با فتواى بورقیبه3 سبب شد تا او را از ریاست دانشگاه زیتونیه محروم کنند.
ابن عاشور با سیاستمداران معاصر خود میانه خوبى نداشت و به گروههاى سیاسى تمایلى نشان نمىداد و در برابر خواستههاى آنها ایستادگى مىکرد. او سرسختانه با استعمارگران فرانسوى در جنگ بود و اجازه نمىداد که استعمارگران از وى به عنوان یک دستنشانده باجخواهى کنند.
فعالیتهاى علمى - اصلاحى ابن عاشور در میان تمام فعالیتهایش درخششى دوچندان دارد. در کنار کتابهایى که از وى به چاپ رسیده است، مقالههاى فراوانى از او برجاى مانده است. این مقالهها در مجلههایى، مانند: الزیتونیه، هدى الاسلام، المنار، الهدایة الاسلامیة، نورالاسلام و در مجلههاى مجمع علمى دمشق و قاهره به چاپ رسیدهاند.
یکى از بزرگترین افتخارات ابن عاشور عضویت در مجمع علمى قاهره و دمشق است.4 همکارى وى با شیخ محمد خضر حسین در تأسیس مجله «السعادة العظمى» برگ زرین دیگرى بر افتخارات وى است. سرانجام وى پس از یک عمر فعالیتهاى علمى - اصلاحى در سال 1393 هجرى قمرى درگذشت. او در مقبره «زلاج» شهر تونس به خاک سپرده شد.5
ساختار التحریر و التنویر
تفسیر «التحریر و التنویر»، مشهور به تفسیر ابن عاشور، در ردیف تفاسیر جامع قرار مىگیرد.6 این تفسیر در چند مرحله به چاپ رسیده است. نخستین بار جلد اول و دوم آن در سال 1384 ق به چاپ رسید. متولى چاپ آن «سید عیسى البابى الحلبى - قاهره» بود. براى بار دوم، ده جزء آن چاپ شد7 و براى بار سوم «دارالتونسیه للنشر» آن را به چاپ رساند. البته یک بار مستقلاً و مرتبه بعد با همکارى «دارالجماهیر للنشر و التوزیع والإعلان». این تفسیر را در 25 جلد چاپ کرد.8 در سال 1420 ق نیز «مؤسسة التاریخ» بیروت، این تفسیر را در 30 جلد به چاپ رسانیده است.
مؤلف انگیزه نگارش تفسیرش را در مقدمهاى کوتاه چنین توضیح مىدهد: آرزوى دیرینه من نگارش تفسیرى بر قرآن بود که در بردارنده کلیات علم و دین بوده، به تفصیل مکارم اخلاق بپردازد.»9
وى در مقدمه تفسیرش، تصویرى کلى از تفسیر و روش خود در تنظیم آن به نمایش مىگذارد، و اهتمام خویش را متوجه بیان وجوه اعجاز قرآن، بیان نکات بلاغى آیات، تناسب آیات و بیان معانى مفردات قرآن مىداند.10
ابن عاشور در آغاز تفسیرش در ده موضوع به بیان اصول و مبناهایى مىپردازد که در تفسیر آیات قرآن به آنها پایبند بوده است. با مطالعه این مبانى به نیکى درمىیابیم که ابن عاشور صاحب مبنا و اصول تفسیرى است و در سایه چنین اصولى کوشیده است، دیدگاههاى تفسیرى مختلف را مطرح سازد و خود نیز صاحب نظر و رأى باشد.
موضوع این ده مورد عبارت است از:
- تفسیر و تأویل
- علوم مورد نیاز مفسّر
- تفسیر به رأى و تفسیر مأثور
- اغراض مفسّر
- اسباب نزول
- قراءات
- قصههاى قرآن
- نام سورهها و آیهها
- معانى جملههاى قرآنى.
- اعجاز قرآن
ابن عاشور، تفسیر سورهها را از سوره حمد آغاز و به سوره ناس پایان مىدهد، از این رو تفسیر وى ترتیبى است. در آغاز هر سوره شناسنامه کاملى از آن سوره در اختیار خواننده مىگذارد. در این بخش به مباحثى چون: نام سورهها، وجه تسمیه نام سورهها، مکى و مدنى بودن سورهها و تعداد آیات سورهها مىپردازد و در پایان به هدفها و پیامهاى کلى هر سوره اشاره مىکند. در این بخش ترتیب نزول هر سوره رانیز مورد بررسى قرار مىدهد. براى مثال سوره بقره را هشتاد و هفتمین سوره قرآن مىداند که بعد از سوره مطففین و قبل از آل عمران نازل شده است.11
در بخش پیام سورهها، تصویرى کلى از محتواى سوره ارائه مىدهد، البته گاهى این بخش عنوان مستقل مىیابد و گاهى همراه با ذکر شناسنامه سوره به پیام سوره مورد نظر نیز اشاره مىکند.12
نکته شایان توجه دیگر در تفسیر ابن عاشور این است که وى در آغاز تفسیر و توضیح هر آیه به بیان تناسب آیه با آیه یا آیات قبل مىپردازد و بر این باور است که بین هر آیه با آیه قبل پیوندى محکم برقرار است.
علاوه بر این، مطالب گوناگونى در تفسیر ابن عاشور مىتوان یافت که با توجه به آن مطالب، تفسیر وى از ویژگى جدیدى برخوردار مىگردد. براى مثال، مباحثى چون محکم و متشابه، نسخ، جدل، مکى و مدنى بودن سورهها و... این ویژگى را به تفسیر ابن عاشور مىبخشد که با گردآورى آراى موردنظر مفسّر، مىتوان وى را در ردیف دانشمندان علوم قرآن قرار داد یا با توجه به آراى فقهى مطرح شده در این تفسیر، مىتوان مفسّر را از فقیهان بزرگ برشمرد و با توجه به نکات بلاغى و... مىتوان ابن عاشور را لغوى و ادیب زبردستى دانست. اگر از میان آثار ابن عاشور فقط التحریر و التنویر در اختیار ما مىبود، خود همین اثر کافى بود تا گواه بر قدرت علمى وى باشد.
روشهاى تفسیرى در تفسیر «التحریر و التنویر»
روش تفسیرى، روش فراگیرى است که مفسّر در سرتاسر تفسیرش براى فهم و شرح آیات، از آن بهره برده است، اما گرایش تفسیرى آن است که مفسّر در تفسیر پارهاى از آیات، مانند: آیات احکام بدان تمسّک جسته، سخن را در توضیح این گونه آیات به درازا کشانده است.
«التحریر و التنویر» تفسیرى است که به مانند بسیارى از تفاسیر دیگر، روشها و گرایشهاى تفسیرى گوناگونى را بکار برده است تا هر چه بهتر و آشکارتر ازمعانى والاى قرآن پرده بردارد. برجستهترین روشى که طاهربن عاشور در شرح آیات، از آن کمک گرفته است، روش لغوى و ادبى است. کمتر آیهاى مىتوان یافت که ابن عاشور به این روش در فهم آن متمسک نشده باشد. به جرأت مىتوان گفت که توانایى ابن عاشور در ادب و لغت عرب تفسیرش را به یک کتاب ادبى مبدل ساخته است.
وى در تفسیر بیشتر آیات به مباحث نحوى، ادبى، لغوى و بلاغى مىپردازد، گاه چنان سخن را به درازا مىکشاند که خواننده به کلى فراموش مىکند که یک کتاب تفسیرى در پیش رو دارد. با این حال، مباحث لغوى این تفسیر بسیار برجسته است و نظر هر خوانندهاى را به خود جلب مىکند. به دیگر سخن، وى در بیان معانى واژههاى قرآن، دقت زیادى دارد و از آیات قرآنى، حدیث، اشعار و امثال عرب13 در بیان معناى واژههاى مورد نظر بهره مىگیرد. وى واژههاى مشکل را ریشهیابى مىکند و خواننده را با مباحثى روبرو مىکند که در کتابهاى لغت باید آنها را جست. براى مثال، در بیان معناى «شیطان» به بیان ریشه «فعلى» این واژه مىپردازد و اختلاف کوفیان و بصریان را مىآورد.14
نکته شایان توجه دیگر، این است که وى به تاریخچه برخى از واژههاى قرآنى هم اشاره مىکند و کاربرد آن واژهها را در ادیان و ملتهاى دیگر مورد بررسى قرار مىدهد.15 از شیوه عملکرد ابن عاشور برمىآید که وى بر این باور است که قرآن یک دستگاه معناشناختى است. هر واژه آن با تأثیرپذیرى از این دستگاه، معنایى ویژه دارد؛ به طورى که ممکن است واژهاى در قرآن معنایى و قبل از نزول قرآن در دستگاه معناشناختى جاهلیت، معناى دیگرى داشته باشد. این مسأله یکى از موضوعهاى مهم مورد بحث زبان شناسایى، همچون: ایزوتسو است. ایزوتسو بر این باور است که قرآن یک دستگاه معناشناختى جدیدى است که واژههایى، چون: اللَّه، کافر، مؤمن، صبر و... در این دستگاه، معنایى جدا از معناى عصر جاهلى خویش دارند.16
ابن عاشور هم تحت عنوان «اصطلاح القرآن» از این گونه واژهها سخن مىگوید و به پیشینه تاریخى و معناى آنها اشاره مىکند تا سیر تغییر و تحول معنایى این گونه واژهها برخواننده روشن گردد. واژههایى، مانند: «صلات»،17 «خلق»18، «ظن»19، «رسل»20 و... نمونههاى برجستهاى است که ابن عاشور بدانها پرداخته است.
ابن عاشور کاربردهاى لغوى واژههاى قرآن کریم را در قبول یا رد آراى مفسّران و دیدگاههاى کلامى محور قرار مىدهد. براى مثال، در آیه «وانت حلّ بهذا البلد» (بلد /2) «حال»21 بودن عبارت از ضمیر «اقسم» را فقط به جهت عدم کاربرد عالمان لغت مورد تردید قرار مىدهد،22 یا در تفسیر آیه «من اهتدى فانّما یهتدى لنفسه...» (اسراء /15) تأویل معتزله را دور از کاربرد لغوى دانسته، از این رو آن را نمىپذیرد. معتزله بر این باورند که «رسول» موردنظر در آیه «عقل» است.23
علاوه بر مباحث لغوى، نکتههاى مربوط به بلاغت، صرف و نحو در این تفسیر از بهره علمى مفسّر خبر مىدهد، به طورى که مىتوان وى را از بلیغان و نحویان زبردست دانست. هدف ابن عاشور از این گونه مباحث پردهبردارى از اعجاز ادبى قرآن است.گویا وى مىخواهد به این نکته اشاره کند که فصاحت و بلاغت قرآن از ادله مهم ناتوانى بشر در آوردن مانند قرآن است. به دیگر سخن، واژههاى قرآن در قالبى بیان گردیده است که بشر با وجود در دست داشتن آنها قادر به آوردن مانند آن نیست. وى شیوههاى بلاغى قرآن را ویژه این کتاب معرفى مىکند و در طول تفسیرش با عنوان «مبتکرات القرآن» به شیوههاى بلاغى قرآن در طرح مباحث موردنظرش اشاره مىکند و بر این باور است که در میان عرب فصیح سابقه نداشته است. براى مثال، وى نکته بلاغى موجود در عبارت «کل فى فلک» (انبیاء /23) را «مقلوب مستوى»24 مىنامد و تصریح مىکند که در کلام عرب سابقه نداشته و از ابتکارات قرآن است.25
پی نوشت ها :
1 - دایرةالمعارف بزرگ اسلامى، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى، چاپ اول، تهران، 171/4.
2 - از جزئیات زندگى وى آگاهى چندانى به دست نیامد.
3 - بورقیبه شکستن روزه در ماه رمضان را مباح مىدانست. ابن عاشور با استناد به آیه صیام به این فتوا اعتراض کرد و با عبارت «صدق اللَّه و کذب بورقیبه» وى را تخطئه کرد.
4 - اعلام، خیرالدین زرکلى، دارالعلم للملایین، بیروت، 174/6.
5 - ابن عاشور از معاصرانى است که زندگى نامهاى از خود برجاى نگذاشته است. در زیستنامهها هم به جز پارهاى از آنها، به زندگى وى اشارهاى نشده است. آنچه گذشت، از سایت (Isalmschool)به دست آمده است. براى آگاهى بیشتر، رک:
WWW.Islamschool.com/green-waha/realmen/htm
6 - تفسیر جامع، تفسیرى است که مباحث فقهى، کلامى، روایى، لغوى و... در آن به چشم مىخورد.
7 - اعلام 174/6.
8 - نبیل احمد، مسقر، منهج الامام الطاهر بن عاشور فى تفسیر التحریر و التنویر، چاپ اول، دارالمصریه، /12.
9 - التحریر و التنویر، محمد طاهر بن عاشور، چاپ اول، مؤسسه التاریخ، بیروت 5/1.
10 - همان 8/1.
11 - همان، 200/1.
12 - براى مقایسه این دو روش متفاوت، ر.ک: همان 6/20 8/5، ابن عاشور این بخش را با عنوانهایى مانند «اغراض السوره»، «محتویات هذه السوره» از مطالب دیگر جدا مىکند.
13 - التحریر و التنویر، 63/3 345/11 16/17 16/7 33/3.
14 - همان، 285/1.
15 - همان.
16 - براى آگاهى بیشتر، ر.ک: ایزوتسو، توشیهیکو، خدا، انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، چاپ پنجم، شرکت سهامى انتشار، 1381 ش.
17 - التحریر و التنویر، 230-291/1.
18 - همان، 322/1.
19 - همان، 21/7.
20 - همان، 57/7.
21 - در اصطلاح نحویان «حال» چنین تعریف مىشود: وصفى نکره و مشتق است که حالت و چگونگى فاعل یا مفعول را نشان مىدهد؛ مبادى العربیه، رشید شرتونى، تصحیح حمید محمّدى، مؤسسه دارالذکر للتحقیق و النشر، 1423 ه ، 36/4.
22 - التحریر و التنویر، 308/30.
23 - همان، 43/14.
24 - عبارت «کل فى فلک» را از پایان عبارت هم که بخوانید، دوباره همان عبارت به دست مىآید و تغییرى در معنا و لفظ آن به وجود نمىآید. در علم بلاغت به چنین حالتى «مقلوب مستوى» گویند.
25 - التحریر و التنویر، 45/17.
منبع:www.maarefquran.org