تاریخ اسلامى
بخش مهمى از شعر و نثر نراقى درباره تاریخ اسلام است. او به مناسبتهاى گوناگون به گزارش رویدادهاى صدراسلام، زندگى پیامبر و امامان پرداخته که افزون بر پیامهاى تاریخى، نقاط تاریک و پرابهامى را روشن مىسازد. او از دوره کودکى پیامبر، جریان عامالفیل و حمله ابرهه به مکه (18) ، امى بودن پیامبر (19) و تحلیل جمع آن با حدیث: «ایتونى بدواة ...» ، مطالبى را بیان مىکند و از آن نکتههاى جالبى را به دست مىدهد تاریخ پیامبر، ویژگىهاى اخلاقى، سادهزیستى، رفتار اجتماعى و فردى پیامبر، بخشهاى دیگرى از گزارش اوست. (20)
جنگهاى پیامبر عنوان دیگر مندرج در سخنان نراقى است او 26 غزوه براى پیامبر برمىشمرد و امکانات و تعداد نیروى پیامبر در هر یک از این غزوهها را ذکر مىکند. (21) در بخشى دیگر به شرح زندگى فرزندان پیامبر، امامان و فرزندان آنها به طور خلاصه پرداخته است و در سرتاسر معراج السعاده نکتههاى جالبى از زندگى و سیرت اخلاقى امامان روایت کردهاست که جمع آنها مجموعهاى بزرگ از تاریخ امامان را تشکیل مىدهد. نکتههاى ویژه از زندگى امامان، موضوع جالب دیگر در آثار نراقى است. از جمله درباره مهربانى على علیه السلام با اسراى ایرانى و آشنا بودن آن حضرت با زبان فارسى مىنویسد:
وقتى که شهر بانو را اسیر کردند و به نزد عمر آوردند و عمر او را در مجلس مرد طلبید پس شهربانو جد خود پرویز را دشنام داد که: دیم پرویز سیه کاغذش پاره که من بندگى گفتن. عمر نفهمید، چنان تصور کرد که او را دشنام داد.
حضرت امیر علیه السلام فرمودند که بلکه نفرین به پرویز کرد و یک روز حضرت امیر با شخص اصفهانى اوصاف اهل اصفهان را بیان کرد. پس از سکوت حضرت، آن شخص عرض کرد دیگر بگو: حضرت فرمودند: امروز این و سن. یعنى امروز این تو را بس است. (22)
او در جاى دیگر از جنگهاى على علیه السلام (23) گزارش مىکند و در جاىجاى کتاب معراج السعاده، از شیوه زندگى و روش حکومت و برنامههاى سیاسى على علیه السلام حکایتها نقل مىکند.
ایشان در شرح زندگى امام حسن مجتبى گفته است: آن حضرت در دوره عمر همراه سعدبن ابى وقاص به ایران سفر کرد و از شهر رى، اردستان و اصفهان بازدید نمود. (24) نراقى در گزارش زندگى امام حسن علیه السلام برخى از داستانهاى غیر مستند تاریخى مانند تعدد ازدواج امام را نیز بدون بررسى نقل کردهاست که سزاوار بود از کنار آن بدون نقد و بررسى نگذرد و این را اضافه کند که این گزارشها بیشتر ساخته دستگاه امویان براى بى اعتبار کردن امام است; وگرنه اندک بودن اولاد امام حسن دلیل آن است که ایشان از عرف ازدواجهاى سایر امامان فراتر نرفته است. و در شرح زندگى امام حسین علیه السلام افزون بر شرح فرزندان و نکتههایى از زندگى در باب همسر امام حسین علیه السلام (25) در مثنوى طاقدیس به طور مشروح و مفصل به بیان تاریخ کربلا، زمینههاى قیام امام حسین علیه السلام و رویدادهاى روز عاشورا و شهادت یاران امام حسین پرداخته و از آن درسهاى بزرگى را به خوانندگان داده است. از جمله در ورود امام به کربلا این چنین مىسراید:
شاه پرسید این زمین را نام چیست؟
آن که این جا را شناسد، نام کیست؟
آن یکى گفت این زمین نینواست
نام آن هم ماریه هم کربلاست
گفت نى نى نینوا نى قتلگاست
کربلا نى منزل کرب و بلاست
کربلا نى هم مناى ماست این
این سرکوى وفاى ماست این
کشتى ما را در این جالنگر است
منزل ما تا صباح محشر است (26)
تاریخ خلفا و شاهان مسلمان
نراقى در خزائن به طور سامان یافته، سیرى تاریخى در سرگذشتشاهان و حکام بنىامیه و بنىعباس انجام داده است و اطلاعات شفاف و مفیدى را در اختیار خوانندگان نهاده است. او حکومت معاویه و سپس حاکمان بنىمروان تا حکومت مروان چهارم را گزارش کرده، آنگاه از ظهور بنىعباس و زمینههاى پیروزى آنان سخن گفته است. در ضمن بحث از عباسیان به حکومت آلبویه و دولت فاطمیان مصر پرداخته و بحث را با حمله مغول و سقوط بنىعباس در سال 651ق پایان داده است. (27)
او در جاهاى دیگر به بخشهایى از زندگى منصور (28) و هارون و مامون عباسى، و برامکه (29) و هجوم قرامطه (30) به مکه اشاره کرده است. همچنین به مناسبتهایى از تاریخ سامانیان و غزنویان و سلاجقه و شاهان مغول حکایتهایى را نقل کرده است. (31)
تاریخ علما
بخشى از نوشتههاى تاریخ نراقى درباره تاریخ علما و نکتههاى آموزنده از زندگى علمى آنان است. وى در این زمینه نکات پنهان و پرابهامى را از تاریخ دانشمندان روشن مىسازد که براى طالبان علم آموزنده است. از جمله:
1- نکتهاى از زندگى ابن خالویه از ادباى دوران آل بویه. (32)
2- معرفى ابن جریر و این که محمدبن جریر طبرى کیست و در شرح آن گفته است که یکى ابنجریر طبرى، شافعى مذهب است و دیگرى محمدبن جریر بن رستم طبرى که از بزرگان شیعه است و اضافه کرده است که بر مؤلف معجم البلدان این مطالب پنهان مانده است. (33)
3- معرفى جفنعى، کراجکى، حمصى و ابن شهرآشوب از علماى سده پنجم و ششم قمرى. (34)
4- نکتهاى از ابوالعلاى معرى از دانشمندان سده پنجم قمرى. (35)
5- شرحى در علم و دانش و اخلاق بیضاوى از علماى شافعى مذهب و مفسر قرن هفتم قمرى. (36)
6- معرفى نویسندگان صحاح سته اهل سنت و محدثین مشهور آنان. (37)
7- گزارش زندگى تحصیلى کسایى از ادباى مشهور سده سوم قمرى. (38)
8- نراقى در خزائن، نکات زیبایى از زندگى و پژوهش علمى پارهاى از علماى دوران صفویه را نگاشته است از جمله:
نکات آموزندهاى از زندگى و دانش شیخ بهایى (39) ، داستانهایى از زندگى فندرسکى و سیاحت او به هند و محاورهاى را از فندرسکى با یکى از علماى عامه گزارش کرده است. (40) و در مثنوى طاقدیس محاوره او با اربابان مذاهب هند و پیروزى میرفندرسکى بر هندوان را به شعر گزارش کرده است. (41)
نکتهاى از درس آقا جمال خوانسارى (42) ، نکتهاى از محاوره آقا حسین خوانسارى و خلیل قزوینى (43) ، خاطرهاى از سیدداماد، (44) مشایخ اجازه میرزا محمد اردبیلى از علماى دوره صفویه کاشان، (45) نقدى بر یکى از نوشتههاى مقدس اردبیلى و نیز نقدى بر یکى از مطالب صاحب مدارک (46) از جمله مطالب اوست. او همچنین خاطراتى را از علماى معاصر و اساتید خود از جمله شیخ محمدجعفر کاشف الغطا (47) و قاضى احمد قمى (48) ، یاد کرده است.
این بخش را با گزارش ترجمه وصیتشهیدقدس سره که نراقى آن را گزارش کرده استبه پایان مىبریم:
برتو باد به تقوا و نگاهداشتحرمتخداوند در آشکار و پنهان و خیرخواهى براى همه بندگان، گر چه به تو بد کنند. و تحمل کردن آزار بندگان خدا، گر چه تو را دشنام دهند و اهانت کنند. دشنام دهنده را پاسخ مگو، در وقتخشم از سخن گفتن بپرهیز و لکن از جایتبه مکان دیگر برو و به چیزى که خشمت را از میان ببرد، بپرداز و براى دنیا و آخرتتبیندیش و در همه کارهایتبر خداوند توکل کن و در همه حال به خداوند تکیه کن. در برابر آن کس که به تو نعمتى مىدهد، سپاسگزار باش. از خنده بپرهیز که دلت را مىمیراند. از تاخیر انداختن نماز از اول وقتخود دورى جو، هر چند شغل تو مهم باشد. و نماز قضاى خود را به تاخیر نینداز.
پس از نماز واجب نافله بخوان. در همه حال دانش بیندوز و از کشمکش با استادت بپرهیز و بر او مطلبى را برنگردان و آنچه به تو مىگوید، بپذیر. در آنچه مىآموزى، مطالعه کن و براى خود وظیفهاى براى خواندن قرآن معین کن و اگر مىتوانى آن را حفظ کن. و کوشش کن که هر روزت ولو به اندک بهتر از دیروزت باشد.
به سخن سخنچین گوش مسپار، به جز دانش در پیرامون با دیگران گفت وگو نداشتهباش. از پرحرفى دورى کن و سخنان دیگران را نقل مکن. هر روز 25 بار بگو: اللهم اغفر للمؤمنین و المؤمنات و المسلمین و المسلمات. که در آن ثواب بسیار است. پس از نماز عصر 77 بار استغفار کن و سوره انا انزلنا سوره قل هو الله احد را بسیار تلاوت کن. (49)
تاریخ معاصر ایران
در نوشتههاى نراقى درباره تاریخ و رویدادهاى تاریخ معاصر او نکتههاى فراوانى گنجانده شده که اطلاعات ذى قیمتى را از اوضاع سیاسى و اجتماعى به دست مىدهد.
او در ضمن سخن از اوضاع کشاورزى و نابهسامانى کشاورزان، ورشکستگى پیشهوران، (50) ظلم و استبداد برخى از کارگزاران، نابهسامانى قوانین و بهویژه حکومت قانون ایلى به جاى قانون اسلامى حکایتها دارد. (51)
نیز در شیوع فرقهسازى و آرمانها و عقاید و روشها و منشهاى اربابان مذاهب و فرقهها، و شیوع فساد و تباهى در درون فرقههاى صوفیه و... نکتههاى ارزندهاى را بهدست مىدهد. (52)
ناامنى راهها و تجارت از ناحیه مهاجمان بهویژه ترکمنها مسئلهاى است که در جاهاى گوناگون سخن نراقى تکرار شدهاست که نشانگر هجوم شدید ترکمنها و سایه وحشت آنان بر راهها و شهرهاى مرزى خراسان و گرگان بودهاست. (53)
داستانهایى از رویدادهاى معاصر کاشان، کارگزاران ستمکار و سرانجام آنان و... از قطعههاى تاریخى دیگرى است که در خزائن گزارش شدهاست. (54)
اوضاع و شیوه تحصیل و درس و بحث و روش تربیت را در ضمن سخنهاى نراقى به درستى مىتوان استفاده کرد. نراقى به مناسبت از زندگى علمى و تحصیلى خود نیز نکتههایى را تعریف کردهاست. همچنین نکتههایى از زندگى علمى پدرش ملامحمدمهدى، زیارت به عتبات در سال 1210ق (55) ، دیدار با استادش شیخ جعفر کاشف الغطا و بیان ماجرایى از او، (56) داستانهایى از معجزات امامان، بهویژه موسىبنجعفر، (57) دیدار با اربابان مذاهب اسلامى در مکه، جلسه گفت و شنود و بحث و پژوهش با علماى یهود، (58) و نیز نکتههاى فراوانى از زندگى علمى علماى معاصر خود را نقل مىکند.
سرانجام شرح شرکت نراقى در جبهه براى دفاع از سرزمین ایران و رفتن به جبهههاى قفقاز و شرح دلاورى و جانبازى رزمندگان در جبهه بردع، شوشى، گنجه، ایروان، رودکر ورود ارس، از نکتههاى مهم و جالبى است که در گزارشهاى او آمده است. (59)
ایران و یونان باستان
نراقى در معراج السعاده و مثنوى طاقدیس صدها حکایت از ایران و روم باستان بازگو مىکند و از ماجراهاى تلخ و شیرین آنها درسهایى را به ما مىآموزد. او در این گفتارها، راه انصاف رفته و روش تجربههاى مثبت و درسهاى زندگى را از حکیمان ایران و یونان، به امانت گزارش کرده و مسلمانان را به درس آموزى توصیه مىکند.
آثار پیشینیان رسیده که هیچ پادشاهى در بنىاسرائیل نبود مگر این که حکیمى دانشمند با او بود و صحیفههایى در دست داشت که برآن نوشته بود: بر زیر دستان رحم کن. از مرگ بترس و روز جزا را فراموش مکن. و هر وقت که پادشاه غضبناک شد، آن حکیم صحیفه را به دست او مىداد تا مىخواند و غضب او ساکن مىشد. (60)
یکى از بزرگان یونان زمین بر غلامى فخر کرد. آن غلام به او گفت: اگر فخر تو به پدران توست، پس برترى براى ایشان است نه براى تو و اگر به جهت لباس است که پوشیدهاى، پس شرافت از براى لباس توست نه تو. و اگر به مرکبى است که سوار شدهاى، پس فضیلت از براى مرکب توست و از براى تو چیزى نیست که به آن عجب و افتخار کنى. (61)
نراقى در معراج السعاده و مثنوى طاقدیس، جابهجا از زندگىشاهان عجم، روابط اجتماعى و سیاسى و سیرت آنان، براى عبرت گیرى سخن به میان آوردهاست که نشانگر اطلاعات وسیع و پردامنه او از تاریخ ایران باستان است و نشاندهنده این است که او با کتابهایى چون شاهنامه حکیم توس و کتابهاى نظامى گنجوى سر و کار داشته است. از جمله، اسکندر و بهمن، (62) اسفندیار روئیندژ، فریدون عجم، کىقباد، رستم و زال و سیمرغ و سام و جمشید. (63) افراسیاب و شاپور و بهرام گور و قباد و اشکانیان و ساسانیان، (64) انوشیروان، فرهاد و شیرین و بیستون خسرو و شبدیز و افراسیاب و سیاوش. (65)
او همچنین از قصص ملتهاى چین، هند، یونان و عرب جاهلى نیز حکایتهایى نقل مىکند، مانند برصیصاى عابد، سمتون، (66) نگارستان چین، ابرهه، داستان آتش زدن زنان هندى خود را پس از مرگ شوهران، (67) داستان لیلى و مجنون (68) و سلمى و لیلى.
داستانهاى رمزى
نراقى به داستانها و حکایات رمزى ملتها نیز بىتوجه نیست. او، با نقل داستانهاى ملل به سبک کلیله و دمنه از زبان بیعتبىجان و حیوانات بىزبان، اهداف و آرمانهاى خود را از زبان آنان القا مىکند و مضامین عالمانه و خردمندانهاى را در ستایش عدل و داد، و دیگر ارزشهاى انسانى از زبان آنان شرح مىدهد. از کوه قاف و سیمرغ و بیستون و شبدیز و آب حیوان که در قصههاى باستانى آمده است و هر یک نمادى از آرزوها و ویژگىهاى ملتهاست. از داستانهاى نراقى براى پیش برد پیامهاى انسانى و ارزشهاى معنوى استفاده شدهاست.
پی نوشت ها :
18) همان، ص 138.
19) همو، خزائن، ص 240.
20) همان، ص 364.
21) همان، ص 1.
22) همان، ص 125.
23) همان، ص 456.
24) همان، ص 126.
25) همان، ص 569.
26) همو، مثنوى طاقدیس، ص 412.
27) همو، خزائن، ص 444.
28) همان، ص 215.
29) همان، ص 531.
30) همان، ص 450.
31) همو، معراج السعاده، ص 336.
32) همو، خزائن، ص 150.
33) همان، ص 167.
34) همان، ص 164.
35) همان، ص 390.
36) همان.
37) همان، ص 570.
38) همان، ص 540.
39) همان، ص 93 و 178.
40) همان، ص 178.
41) همو، مثنوى طاقدیس، ص 174.
42) همو، خزائن، ص 189.
43) همان، ص 235.
44) همان، ص 300.
45) همان، ص 407.
46) همان، ص 415.
47) همان، ص 474.
48) همان، ص 518.
49) همان، ص 539.
50) همو، مثنوى طاقدیس، ص 35.
51) همان، ص 126.
52) همان، ص 99، 108.
53) همان.
54) همو، خزائن، ص 514، 515.
55) همان، ص 359.
56) همان، ص 474.
57) همان، ص 351.
58) همان، ص .
59) همو، مثنوى طاقدیس، ص 405.
60) همو، معراج السعاده، ص 239.
61) همان، ص 275.
62) همان، ص 521.
63) همان، ص 483.
64) همان، ص 336.
65) همو، مثنوى طاقدیس، ص 219.
66) همان، ص 86.
67) همان، ص 184.
68) همان، ص 298.
منبع:www.naraqi.com