ماهان شبکه ایرانیان

گونه‌های مکاشفه خداوند در الاهیات مسیحی(۳)

کسی خدای را هرگز ندیده است؛ پسر یگانه که در آغوش پدر است، همو او را شناساند (یوحنا ۱: ۱۸). باور مسیحیان بر این است که خدا از زمان آدم، در طی مراحل و مدارجی خود را برای انسان مکشوف ساخت

گونه‌های مکاشفه خداوند در الاهیات مسیحی(3)
کسی خدای را هرگز ندیده است؛ پسر یگانه که در آغوش پدر است، همو او را شناساند (یوحنا 1: 18).
باور مسیحیان بر این است که خدا از زمان آدم، در طی مراحل و مدارجی خود را برای انسان مکشوف ساخت. این آشکارسازی گاه به قول و گفتار بود و زمانی به معجزات و گاه نیز به امور دیگر، اما همة این مکاشفه‌ها ناقص بودند و قادر نبودند که خدا را به طور کامل نشان بدهند؛ اما این مکاشفه‌های ناقصْ زمینه را برای آشکارشدن کامل و نهایی فراهم ساختند و «چون زمان به کمال رسید، خدا پسر خویش را گسیل داشت...» (غلاطیان 4: 4-5).
مکاشفة خدا در عیسی به معنای آشکارکردنِ برنامة الاهی برای آشتی با انسان‌ها بود: «از پیش معین کرد که به میانجی عیسی مسیح، پسرخواندگان او گردیم ... و او ما را از راز ارادة خویش آگه ساخت، همان تدبیر خیرخواهانه که از پیش اندیشیده بود» (افسسیان، 1: 5-9). خداوند در فرایند این مکاشفه کاملاً فعال است؛ اوست که از ازل تصمیم گرفته است که در پسر خویش، عشق خویش به انسان‌ها را نشان دهد. تجسد پسر او در رحم یک زن (غلاطیان 4: 4)، مرگ شفاعت‌آمیز پسرش بر روی صلیب، و زنده شدن او پس از مرگ، تحقق برنامة پنهان خدا هستند. در این برنامه، خودِ مسیح آن چیزی است که آشکار شده است (Deninger, 1987: 360). مسیح خود خداست (میشل، 1381: ‌28) و از این روست که کامل‌ترین مکاشفه و آشکارشدن خداست؛ زیرا «مسیح هم وجود خدا، هم ذات خدا، و هم ارادة خدا را برای انسان‌ها آشکار کرد» (تیسن، بی‌تا: 16).
الاهیدانان مسیحی در بیان علت آشکارشدن خدا در عیسی دلایل چندی ارائه کرده‌اند؛ مانند اینکه مکاشفة عمومی خدا نتوانست دنیای غیر یهود را به درک وجود، ماهیت و ارادة الاهی رهبری نماید (رومیان 1: 20ـ23) و حتی فلسفه نیز نتوانست نظر صحیحی دربارة خدا به انسان ارائه دهد (اول قرنتیان1: 21). از این رو به مکاشفة کامل‌تری نیاز بود؛ اما علت اصلی‌ای که الاهیات مسیحی برای این مکاشفه ارائه می‌کند فساد ذاتیِ انسان و ناتوانی او از شناخت خداست.
الاهیات مسیحی بر اساس اندیشه‌های پولس شکل گرفته است. از نظر پولس تمامی انسان‌ها ذاتاَ گناه‌کارند؛ زیرا از زمان آدم و به واسطة گناهِ او همگان گناه‌کار شدند (رومیان 5: 19). این گناهْ ارادة انسان را فاسد کرده بود و دیگر انسان‌ها قادر نبودند که به‌شخصه خدا را بشناسند و راهی برای نجات و سعادت خویش بیابند. انسان به عمل نجات‌بخشی نیاز داشت تا وی را از اسارت گناهی که آدم مرتکب شده بود رهایی بخشد. در واقع عیسی علاوه بر آنکه وحیِ کامل خداست «منجی» نیز است. مسیح با رنجی که بر صلیب برد، گناه نخستین را فدیه کرد: «همچنان که با نافرمانی یک انسان بسیاری گنهکار گشتند، بدین‌سان با فرمانبری یک تن بسیاری دادگر خواهند گشت» (رومیان 5: 19).
تا پیش از آمدن مسیح، انسان‌ها ــ که همگی گناه‌کارند ــ بنده و غلام خداوند بودند و به مجازات گناه نخستین، زیر یوغ شریعت قرار داشتند. از این رو، مکاشفة خدا در این دوره (دورة شریعت) به شکل نبوت بود؛ زیرا در عصر شریعت انسان به پیامبر محتاج است تا دستورات و اوامر را برای او بیاورد؛ اما با فدا شدن عیسی دیگر انسان غلام و بندة خدا نبود بلکه «پسرِ» خدا بود:
خدا پسر خویش را گسیل داشت... تا تابعانِ شریعت را بازخَرَد و پسرخواندگی بر ما عطا کند و دلیل آنکه شما پسرانید، این است که خدا روح پسر خویش را بر دل‌های ما گسیل داشته است که بانگ می‌زند: اَبّا، پدر! (غلاطیان 4: 4-7).
در رابطة پسر و پدر، هدف آن است که انسان‌ها خداگونه شوند و این می‌طلبد که انسان‌ها خدا را ببینند تا از او الگوگیری کنند. پس خدا پسرش را که همذات با خود بود به زمین فرستاد. به همین دلیل است که مسیحْ کامل‌ترین مکاشفة خداست. در عیسای ناصری، واسطة وحی و محتوای وحی (یعنی شخص، تعالیم، و عمل نجات‌بخش عیسی) یکی بودند و یک موضوع یگانه را برای مکاشفه تشکیل می‌دادند (Deninger, 1987: 360).
برای آنکه اعمال و سخنان عیسی برای نسل‌های بعدی ثبت گردد لازم بود تا کسانی آن را ثبت کنند به همین دلیل رسولان عیسی، مأمور ثبت این مکاشفه شدند. اناجیل مستقیماً به توصیف این مکاشفه می‌پردازند و در واقع می‌توان گفت: «عهدجدید تاریخ‌نگاری خدایی است که ذات خود را به‌عنوان منجی، مکشوف کرده است» (میشل، 1381: 53). مسیحیان معتقدند آنچه پولس و سایر رسولان نیز در رساله‌های خود نگاشته‌اند تکمیل همین مکاشفه است.
تمام نویسندگان عهد جدید معتقد بودند که خدا در اعمال و مرگ عیسی، به نیابت از قوم خود، عمل کرده است و نیز معتقد بودند که پاسخ‌دادن به عیسی، پاسخ‌دادن به خدایی است که او را فرستاده است (Bowden, 2005: 1034). البته باید پشتوانة تفسیر الاهیاتی مسیحیان از کارهای عیسی را بیشتر در نوشته‌های پولس و یوحنا جست‌وجو کرد (Deninger, 1987: 360). تفسیر پولسی از مکاشفة مسیح بعدها به صورت عقیدة تثلیث و تجسد شکل الاهیاتی یافت.
عیسی مسیح، همچنان‌که کامل‌ترین مکاشفة خداست، آخرین مکاشفة عمومی و همگانی خداوند نیز است: «تدبیر نجات مسیحی، بدین لحاظ که همان عهدجدید و نهایی است، هرگز از بین نخواهد رفت؛ و پیش از تجلی شکوهمند خداوند ما عیسی مسیح، توقع مکاشفة همگانی جدیدی نمی‌رود» (Catechism, 2004: 22)؛ زیرا خدا همه چیز را در این کلمة خویش گفته است. قدیس یوحنای صلیبی در تفسیر آیات آغازین رساله به عبرانیان این مطلب را چنین بیان کرده است:
او با اعطا کردن پسرش ــ که تنها کلمه‌اش است (زیرا کلمه دیگری ندارد) ــ به ما، به یکباره همه چیز را در این یگانه کلمه‌اش گفته است و چیز دیگری برای گفتن ندارد ... زیرا آنچه را به طور پراکنده به پیامبران گفته است، اکنون با اعطای این کل، که پسرش است، به یک مرتبه همه چیز را به ما گفته است (Ibid).
این تفسیر از عیسی مسیح نتایج مهمی برای دین مسیحی در پی داشت. این نگاه عیسی را به مکاشفة مبنایی این فرقة جدید تبدیل کرد و باعث شد مسیحیت از دین مبدأ (یهودیت) جدا شده، به آیینی جدید تبدیل شود. در حدود بیست سال پس از مرگ عیسی، در انطاکیه و نیز غلاطیه مناقشه‌ای درگرفت که می‌توان آن را رقابت بین ادعاهای موجود در باب مکاشفة خدا دانست. پولس در مخالفت با پطرس تأکید می‌کرد که ایمان به مسیحْ یگانه عنصر سازندة هویت مسیحیان است (غلاطیان 2: 14-16) و بنابراین غیریهودیانی که به مسیحیت می‌گروند ملزم به رعایت قوانین شریعت موسی نیستند. تأثیر این نزاع بر تلقی الاهیات مسیحی از مفهوم وحی ــ و به طور کلی، نحوة شناخت انسان از خدا ــ را می‌توان چنین بیان کرد که پیروزی پولس در این نزاع به این معنا بود که مهم‌ترین و محوری‌ترین گونة مکاشفة خداوند تجلی او در عیسی است نه پیامی که توسط پیامبران و رسولان برای مردم فرستاده است. همین تلقی باعث تفاوت بسیار دیدگاه الاهیات مسیحی در باب وحی با دو دین هم‌خانواده‌اش، یعنی اسلام و یهودیت، شده است؛ زیرا اسلام و نیز یهودیت، مهم‌ترین راه شناختن خدا را در پیام‌های او جست‌وجو می‌کنند و از این روست که قرآن در اسلام، و تورات در یهودیت جایگاهی بسیار رفیع یافته‌اند. می‌توان گفت به همین دلیل است که مسیحیت در مقایسه با دو دینِ کتاب‌محورِ یهودیت و اسلام، کمتر به کتاب تکیه دارد.
اما این آخرین مکاشفه دو مرحله دارد و هنوز کامل نشده است؛ تنها در زمان بازگشت مسیح (Parousia) است که این مکاشفه کامل خواهد گردید. در آن زمان است که وعدة جلال و شکوهی که به رستگاران داده شده است محقق خواهد شد و رستگاران زنده شده، فرزندان و وارثان خدا خواهند گردید (اول قرنتیان 1: 7؛ دوم تسالونیکیان 1: 7؛ رومیان 8: 18-23).

کتاب مقدس
 

انسان به کمک عقل خویش و با دقت در مکاشفة عمومی خدا در طبیعت و تاریخ، به وجود خدا، و صفات و اعمال او پی‌ می‌برد؛ اما این میزان از شناخت برای حل مشکلاتِ انسان و رسانیدن او به سعادت و پاکی کافی نیست. از سویی دیگر، مکاشفة عمومی تأثیری ضعیف و حجیتی ناقص بر افراد بشر دارد؛ زیرا انسان‌ها در آن، امر صریحی نمی‌یابند و نمی‌توان با قطعیت، یافته‌های عقلانی انسان از مکاشفة عمومی را سخن و ارادة خداوند دانست. کتاب مقدس نیز خود از این ضعف بشر آگاه بوده و به آن اشاره کرده است:
جهان از حکمت خود به معرفت خدا نرسید (اول قرنتیان 1: 21).
کاش که خدا سخن بگوید و لب‌های خود را بر تو بگشاید‌ و اسرار حکمت را برای تو بیان کند. .... آیا عمق‌های خدا را می‌توانی دریافت نمود؟ یا به کُنه قادر مطلق توانی رسید؟ مثل بلندی‌های آسمان است چه خواهی کرد؟ گودتر از هاویه است چه توانی دانست؟ پیمایش آن از جهان طویل‌تر و از دریا پهن‌تر است. (ایوب، 11: 5-9).
مکاشفة خدا در مسیح نیز منحصر به دوره‌ای خاص از تاریخ و منطقه‌ای کوچک از جغرافیا بود. آگوستین در کتاب شهر خدا در بیان ضرورت الهام دلایلی آورده است؛ مانند اینکه 1.انسان نیازمند اعلانی از سوی خداوند است که برای برآورده کردن نیازهای او در حالت سقوط کافی باشد. 2. وجدان انسان‌ها طالب کمک روحانی و هدایت به سوی حق است. 3. استقبال انسان‌ها از الهامات و اعلاناتِ الاهیْ نشان‌دهندة این است که انسان‌ها منتظر این الهام هستند و به آن احتیاج دارند (به نقل از: الامیرکانی، 1890: 16).
از این رو خداوند منبع روشن‌تر و کامل‌تری را در اختیار انسان قرار داده است: مکاشفة خاص او در کتاب مقدس. به نظر مسیحیان، کتاب مقدس هدف خدا از تعلیم و هدایت انسان، خواست‌های او از بشر، واسطة رهایی از خطا، و راه دست‌یابی به رستگاری را به انسان‌ها اعلان می‌کند؛ به همین دلیل کتاب‌مقدس عالی‌ترین مرجع و اساس دیانت مسیحی است.
در باب کتاب مقدس، باید علاوه بر مکاشفه (revelation) از الهام (inspiration) نیز سخن گفت. الهامْ مفهومی نزدیک به وحی در کلام اسلامی دارد. الهام به معنای پیامی بی‌واسطه از خدا است (Jones, 1999: 65). الهام مستلزم اشراق خاصِ‌ ذهن است و به موجب آن، آدمی اندیشه‌هایی را که خدا مایل است او آنها را بنگارد دریافت می‌کند (بخشنده، 1387: 125). اصلی‌ترین راه انتقالِ الهامْ کلام خداوند بود؛ این کلام ممکن بود به صورت یک گفته باشد یا یک نشانة نوشته‌شده یا یک ندای درونی که خدا به وسیلة آن پیام خویش را به فرد گیرنده منتقل می‌کرد (Dulles, 2003: 195).
الهام با مکاشفه تفاوت دارد؛ مکاشفه مربوط است به انتقال حقایقی که از طریق دیگری قابل انتقال نیست و الهام مربوط است به ثبت حقیقت مکشوف‌شده؛ مثلاً یوحنا صدای هفت رعد را شنید و وقتی می‌خواست آن را بنویسد اجازه نیافت (مکاشفه10: 3-4). همچنین ممکن است الهام بدون مکاشفة مستقیم وجود داشته باشد، مانند زمانی که انجیل‌نویسان آنچه را دیده و یا بر اثر تحقیق دریافته بودند ثبت کردند (لوقا1: 1-4). لوقا به‌عنوان یک مورخ برای نوشتن انجیل خود به بررسی منابع مکتوب پرداخت و روایات شفاهی را مورد دقت قرار داد و در مورد بسیاری از مطالب اعمال رسولان شاهد عینی بود. ولی یوحنا غالب مطالب کتاب مکاشفه را به وسیلة مکاشفة مستقیم از خدا دریافت کرد. هر دو نفر در نوشتن مطالب خود دارای الهام بودند؛ ولی آنها را به طرق مختلف دریافت نمودند[4] (تیسن، بی‌تا: 61).
محتوای کتاب مقدس را می‌توان متشکل از دو مضمون اصلی دانست: اول ثبت مکاشفات عمومی و خاص خداوند و دوم مطالبی که انسان برای رستگاری به آنها نیاز دارد. بیانیه شورای اول واتیکان محتوای کتاب مقدس را چنین توصیف کرده است: «خودِ‌ خداوند و احکامِ‌ ازلیِ ارادة او» و واتیکان دو چنین تعلیم می‌دهد: «خدا خواست که خود را مکشوف کند و اهداف پنهانِ ارادة خویش را به ما بشناساند» (Dulles, 2003: 197). از این رو، کتاب مقدس جدای از سایر انواع مکاشفات نیست و در واقع شامل آنها نیز هست؛ مثلاً موضوع اصلی عهد قدیم کارهای قدرت‌آمیز الاهی است (مثلاً تثنیه باب‌های7 و 26). هم عهدجدید و هم عهد قدیم، شاهدی هستند بر اعمال خدا و همچنین شاهدی هستند بر اینکه چگونه قدرت و ارادة الاهی در حوادث و تجربیات ظهور یافته‌ است؛ مانند حضور خدا در بوتة مشتعل (خروج 3: 4)، و ستون آتش (خروج 13: 21).
کلام خدا و این اعمال ارتباط وثیقی با یکدیگر دارند؛ تنها در سایة اتحاد دوطرفة اعمال با کلام الاهی است که مکاشفه به صورت کامل شکل می‌گیرد. بیانیة شورای واتیکان دو اعلام می‌دارد: «اعمالی که خدا در تاریخِ رستگاری انجام داده است، تعالیم و واقعیاتی را که کلمات بر آنها دلالت دارند آشکار می‌سازند و آنها را تأیید می‌کنند؛ در حالی که کلمات نیز اعمال را اعلام می‌کنند و رازی را که این اعمال دربردارند روشن می‌سازند» (Dulles, 2003: 196).
در کنار این مکاشفه‌ها و اعمال، کتاب مقدس برنامة نجات الاهی را نیز بیان می‌کند. مکاشفه و وحی یهودی‌ـ‌مسیحی به‌تدریج و در طول سده‌ها اتفاق افتاده است. توماس آکویناس این وحی و مکاشفه را به سه دورة عمده تقسیم می‌کند: قبل از شریعت موسی، دورة شریعت، و دورة فیض. معیار این تقسیم‌بندی سه مکاشفة عمدة خداوند است: مکاشفه بر ابراهیم، بر موسی، و بر رسولان (Ibid: 196). هرسه دورة وحی در کتاب مقدس مکتوب است. پیام خدا به ابراهیم و موسی در عهد قدیم مکتوب شده است. نوشته‌های عهدجدید نیز حقیقت نهایی و معنای مکاشفة خدا در مسیح را در اختیار مسیحیان می‌گذارند؛ «موضوع اصلی این نوشته‌ها اعمال، تعالیم، مصائب و جلال عیسی مسیح، پسر متجسد خدا، و شکل‌گیری کلیسای او تحت هدایت روح‌القدس است» (Catechism, 2004: 33).
از نظر الاهیات مسیحی مکاشفة کتاب مقدس با ارادة خداوند پایان پذیرفته است؛ پایان این مکاشفه شکل‌گیری مجموعة رسمی‌(Canon) کتاب مقدس بود (Jones, 1999: 65-6). بنابراین امروزه کسی نمی‌تواند مدعی دریافت الهام الاهی به آن شکلی که نویسندگان کتاب مقدس دریافت می‌کردند بشود.

مکاشفه شخصی
 

تمام مواردی را که در بالا گفته شد می‌توان از این حیث که در دسترس همگان قرار دارند، مکاشفه‌های همگانی نامید (public Revelation)؛ اما انسان به مکاشفة دیگری نیز دسترس دارد که می‌توان آن را مکاشفة شخصی (private revelation) نامید. مکاشفة شخصی ممکن است به علت خوبیِ شخصیِ یک فرد به او عطا شود. این مکاشفه مسیحیان را برای وفاداری و پای‌بندی بیشتر به انجیل برمی‌انگیزد. آکویناس معقتد است که مکاشفة پیامبرانه، تا آن حدی که مربوط به عقاید است در دورة رسولان متوقف شد؛ اما این مکاشفه، در جایی که راهنمای اعمال انسان است، همواره ادامه خواهد یافت. البته به علت وجود فریب، دروغ، و اغراق در ادعاهای افراد، با گزارش‌های موجود دربارة این نوع مکاشفه با احتیاط برخورد می‌شود (Dulles, 2003: 198). چنان‌که پیش از این نیز اشاره شد، آنچه در ادبیات اسلامی به مکاشفه معروف است، معنایی شبیه به این گونه از مکاشفه در الاهیات مسیحی دارد.

جمع‌بندی
 

از نظر الاهیات مسیحی، خدا پنهان است و دست‌نایافتنی و انسان نیز ناتوان از شناخت او؛ اما خدا برای آنکه راه نجات را به انسان بنمایاند، از نهان‌گاه خویش بیرون آمده، خود و اهداف و خواسته‌هایش را بر انسان آشکار ساخته است. مسیحیان هر آنچه را که خدا و یا خواسته‌ها و ارادة او را آشکار سازد «مکاشفه» می‌نامند.
مکاشفه‌های الاهی به دو دستة کلی تقسیم می‌شوند: مکاشفه‌های عمومی و مکاشفه‌های خاص. مصادیق مکاشفة عمومی، حضور خداوند در نظم و نظامِ طبیعت، حوادث تاریخی، و وجدان انسان‌هاست. منظور از عمومی بودن این مکاشفه‌ها این است که با دقت در آنها، وجود خدا بر هر انسانی آشکار خواهد شد. اما مکاشفه‌های خاص، مواردی هستند که تنها بر افرادی مشخص و در زمان‌هایی خاص رخ داده‌اند. این مکاشفه‌ها را می‌توان در معجزات، نبوت‌های پیامبران، تجسد خدا در مسیح، کتاب مقدس، و تجربة شخصی افراد دید.
از نظر مسیحیان، مکاشفه‌های خاصِ همگانی (یعنی همة موارد مکاشفه‌های خاص به‌جز تجربة شخصی که همگانی نیست) با تجسد خدا در مسیح پایان پذیرفته است و تنها راه مسیحیان برای شناخت خدا، مکاشفه‌های عمومی و کتاب مقدس است؛ زیرا آدمی با تفکر و تأمل در مکاشفه‌های عام می‌تواند به وجود و حضور خداوند پی ببرد و کتاب مقدس نیز ــ که دربردارندة تمام گونه‌های مکاشفة خداوند است ــ او را از خواسته‌ها و اهداف الاهی آگاه می‌سازد. این مکاشفه‌ها، و به‌ویژه کتاب مقدس، مبنای دیانت مسیحی هستند و از این رو، برای مسیحیان اهمیتی بنیادی و کارکردی انحصاری و ویژه دارند. الاهیدانان مسیحی همواره در پی فهم این مکاشفه‌ها و به دست دادن معنایی عمیق‌تر از آنها بوده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:
 

[4]. تأکید مسیحیان بر الهامی‌بودن مطالب کتاب مقدس ــ چه مطالبی که مستقیماً از خدا یا روح‌القدس دریافت شده‌اند و چه آنها که با تحقیق و بررسیِ منابع نگاشته شده‌اند ــ برای حجیت‌بخشی به این مطالب است؛ زیرا زمانی که منبع مطالب یک نویسنده (مانند لوقا) مشاهدات و تحقیقات او است، این سؤال مطرح می‌شود که از کجا می‌توان به «صحیح و بی‌خطابودن» سخنان آنان اعتماد داشت؛ در اینجاست که مسیحیان مدعی می‌شوند در این موارد نیز نویسندگان کتاب مقدس، تحت الهام روح‌القدس به نگارش پرداخته‌اند و روح‌القدس آنان را در مسیر تحقیق و نگارش هدایت کرده و از خطا و اشتباه حفظ کرده است.
 

کتاب‌نامه
الامیرکانی، جیمس انس (90-1888م/ 9-1268ق)، نظام التعلیم فی علم اللاهوت القویم، بیروت: مطبعه الامیرکان.
بخشنده، حمید (1387)، «بررسی نقادانه وحی و کتاب مقدس در الاهیات کاتولیک»، فصلنامه هفت‌آسمان، شماره 37.
برنتل، جرج (1381)، آیین کاتولیک، ترجمه حسن قنبری، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
تیسن، هنری (بی‌تا)، الاهیات مسیحی، ترجمه ط. میکائیلیان، انتشارات حیات ابدی.
عهدجدید بر اساس نسخة اورشلیم (1387)، ترجمة پیروز سیار، تهران: نشر نی.
محمدیان، بهرام (مترجم و ویراستار) (1381)، دایره‌المعارف کتاب مقدس، تهران: سرخدار.
مک‌گراث، الیستر (1384)، درسنامة الاهیات مسیحی، ترجمه بهروز حدادی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
میشل، توماس (1381)، کلام مسیحی، ترجمة حسین توفیقی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
هوردرن، ویلیام (1368)، راهنمای الاهیات پروتستان، ترجمه طاطه‌وس میکائلیان، تهران: شرکت انتشارات علمی فرهنگی.
هیک، جان (ویراستار) (1386)، اسطورة تجسد خدا، ترجمه محمدحسن محمدی مظفر و عبدالرحیم سلیمانی، قم: مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب.
Catechism of the Catholic Church (2004), London: Burns & Oates.
Bowden,John (2005), Christianity: the Complete Guide, London: Continuum.
Deninger, Johannes (1987), "Revelation", in: The Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade (ed.), vol. 12, New York: Macmillan.
Dulles, A. (2003), "Theology of Revelation", in: New Catholic Encyclopedia, 2nd ed., vol. 12, Detroit: Catholic University of America: Thomson/Gale; Washington, D.C.
Jensen, J. (2003), "Concept of Revelation (In The Bible)", in: New Catholic Encyclopedia, 2nd ed.,vol.12, Detroit: Catholic University of America: Thomson/Gale;Washington, D.C.
Jones, Gareth (1999), Christian Theology: A Brief Introduction, Malden, MA: Polity Press.
Wilson, Robert R. (1987), "Biblical Prophecy", in: The Encyclopedia of Religion, Mircea Eliade (ed.), vol. 12, New York: Macmillan.

منبع:www.urd.ac.ir
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان