گفتگو با حجت الاسلام حیدر علی جلالی خمینی
شما خاطره ای از فعالیت های انقلابی شهید محراب درقبل از انقلاب به یاد دارید؟
از کارهای انقلابی یکی این که آقای اشرفی اصفهانی درکرمانشاه سخنرانی می کردند، وساواک هم چند بارایشان را دستگیر و زندانی کرد. شهید،چهره ای کاملاً شناخته شده بود و دستگاه هم می دانست که ایشان است که آن استان را تحت کفایت دارد وکارهای انقلابی توسط ایشان انجام می شود.
شما به غیر از فامیل ازحضور گاه وبی گاه در منزل شهید محراب،دیگر از چه طریقی با ایشان ارتباط داشتید؟
زمانی که درحوزه طلبه بودم،ایشان به حجره ما می آمدند ومی نشستند. ماهم همیشه دوست داشتیم ایشان را ببینیم وخیلی به شان علاقه داشتیم، آدم ساده ای بود، می آمد، سلام می کرد وخیلی با اخلاق، خلیق، متواضع ، با شخصیت ومجتهد بود. خب، آقای اشرفی اصفهانی ، در سن چهل سالگی مجتهد بودومدرک اجتهادش را از آیت الله العظمی خوانساری بزرگ گرفته بود وکم پیش می آمد که یک چنین شخصیتی بیاید با طلبه ها بنشیند وبا آن ها خودمانی باشد.
این طور نبود که بگویند من مجتهدم یا از طرف آقای بروجردی ممتحنم واصلاً دراین فکرها نبودند.خیلی در زندگی ساده بودند.من کم تر اهل علمی را دیده ام که زندگی اش شبیه به حضرت امام، از نظر سادگی، باشد سادگی لباس شان، سادگی خوراک شان، این که در حجره مثل یک طلبه، غذای های ساده می خوردند؛غذاهای ساده طلبگی؛ خیلی با قناعت.یار وفادار امام- حضرت آقای اشرفی- نیز دقیقاً سادگی را داشتند.
شمابا آقازاده های شهید، هم ارتباط داشتید؟
با حاج آقا حسین آقا ودکتر محمد اشرفی اصفهانی آشنا و رفیقیم و رفت وآمد هم داریم.
آن زمان هم با آن ها رفیق بودید؟
آن موقع هم بله وخیلی هم رفیق بودیم،ولی بعد ازشهادت ایشان،حاج حسین آقا درنارمک به جلسه روحانیت منطقه می آمد. ایشان ساکن نارمک بود والان هم هست وامامت یکی ازمساجد نارمک را برعهده دارد.
ازفعالیت های شهید دردوران باشکوه انقلاب ودفاع مقدس چه چیزهایی را به خاطر دارید؟
انقلاب که شد ایشان از طرف امام به امامت جمعه کرمانشاه منصوب شدند ووکالت تام امام را هم داشتند .جنگ هم که شروع شد، ایشان مرتب در جبهه وپشت جبهه حضور داشتند وبا امام نیز ملاقات می کردند.
شما بعد از انقلاب هم با ایشان ارتباطی داشتید؟
بعدازانقلاب هم، باز از طریق همین فامیل شان ارتباط داشتیم، یعنی این جا جایی بود که می رفتیم، چند ساعتی ملاقات شان می کردیم وبا هم شام می خوردیم وبه ایشان خیلی علاقه داشتیم وآن مرحوم هم خیلی به ما لطف داشتند؛ از این نظر که من حتماً به دیدن شان بروم ودرشام شرکت کنم.به خصوص فامیل شان را می فرستادند که دوست دارم آقای جلالی را ببینم ومی نشستیم راجع به انقلاب وامام ومسائل روز صحبت می کردیم.
داشتید به جنگ ونقش ایشان دردوران دفاع مقدس اشاره کردید.
دردوران جنگ،انصافاً یکی ازکسانی که بسیار سهم بسزایی دارد که واقعاً جنگ را پیش برد،ایشان بود،ازچند جهت ایشان دراین سمت برازندگی داشت.یکی مساله سخنرانی های ایشان درکرمانشاه بود ودعوت مردم به جبهه و جنگ که خیلی اثر داشت ومن کم تردیده ام مجتهدی این طور توجه مردم را جلب کرده باشد؛کسی که نماینده آیت الله بروجردی بوده است وحالا بیاید این طورمردم را دعوت به جبهه کند.رساندن کمک های مردم دور و نزدیک از استان کرمانشاه، فرستادن جوان ها ومردم به جبهه،واقعاً خیلی کارهای مؤثری بود. این منافقین ومعاندین،خیلی قشنگ انگشت گذاری می کردند، یعنی می دانستند چه کسانی مؤثرند.مثلاً این شهدای محراب، خیلی موقعیت های خاصی درکمک به جبهه وکمک به امام و کمک به انقلاب داشتند،لذا این ها را هدف قرارمی دادند.
جالب این که همواره مرور شخصیت ها وحتی نگاه کردن به عکس آن بزرگواران که همگی آن ها پیرمرد وهم سن وسال با حضرت امام (ره) بودند، انسان را به یاد سلمان وابوذرومقداد یعنی یاران نزدیک ترین پیامبر(ص) می اندازند.
بله،همان طورکه شما نظرتان هست،این ها سلمان وابوذر ومقداد حضرت امام بودند. البته از یک طرف غم انگیزاست که چه قدر زود همه شان شهید شدند،ولی از طرف دیگر این ها،جدای از شباهت هایی که با صحابه حضرت رسول(ص) داشتند وکارهایی که این ها انجام دادند ،مهم کمک هایی بود که این ها به نهضت امام کردند وازانقلاب حمایت کردند ویک دفعه یک استان،علمای استان ومردم منطقه را با هم هماهنگ می کردند وبه ویژه جمع آوری کمک ها برای جبهه،خیلی مساله بودواین که خودشان بیش تراوقات درجبهه حضورپیدا می کردند.
از خصلت های خوب شهید اشرفی اصفهانی پرداختن به جبهه وجنگ بود،لباس رزم می پوشید،عمامه برسر می گذاشت ودر جبهه حضور پیدا می کرد،آن جا هم که می رفت،خیلی مورد توجه رزمنده ها قرارمی گرفت وبا آن ها به گرمی برخورد می کرد وبه شان روحیه می داد. خیلی متواضع بود ورزمندگان،همه تعجب می کردند ازاین که پیرمردی که مجتهد است،دربین آن ها آمده است وبا آن ها غذا می خورد.
هم نشینی با آیت الله اشرفی برای رزمنده ها ایجاد روحیه می کرد. درموقعی که می خواست حمله شروع شود،ایشان شب حمله درآن جا بود.چه قدرهم این مرد با خدا،اهل دعا،اهل نماز شب بود، زیارت عاشورا ودعای توسل برای بچه ها می خواند ویک دلگرمی کاملی برای بچه ها در جبهه به حساب می آمد.می رفت ومی گشت،مثلاً بعضی اوقات با پادگان ها وفرماندهان آن ها تماس گرفت، برای این که به این ها دلگرمی بدهد.یک بارهم می خواستند ترورش کنند که خنثی شد وآن موقع خیلی ناراحت بود ومی گفت من توفیق نداشتم که شهید شوم.وقتی مرحوم شهید صدوقی"اعلی الله مقامه الشریف" شهید شد،ایشان می فرمود دیگرنوبت من است.عاشق شهادت بود وبه ایشان الهام شده بود که شهید می شوند.ودرانتظارشهید شدن بودند.
مگردشمن چه وحشتی از این عزیزان داشت که این عالمان پیرمرد ومتقی را در عرض چند سال،یک به یک ،به شهادت رساند؟
وحشت دشمن ازامروز بود.یعنی استکبار جهانی دریافته بود که اگراین انقلاب تثبیت شود، خیلی مشکلات برایش به بار می آورد. لذا جنگ را که تحمیل کرد،این ها نظرشان این بود که انقلاب را براندازند، چون امام ضربه ی عجیبی به آن ها زده بود.سفارت آمریکا که توسط دانشجویان پیرو خط امام تسخیر شد، این ها برای دشمن خیلی مشکل بود؛شوخی که نبود، امام هدف شان بت شکنی بود، مثل حضرت ابراهیم(ع) بت های سنگی والبته انسانی را توامان شکست.امام نظرش این بود که بت بشکند.
اولین کاری که کرد این بود که توانست بت ایران را بشکند.مثلاً رضا خان که آن جور می گفت:" من امر می کنم، من دستور می دهم." سرانجام به آن صورت،وحشت زده پا به فرار گذاشت بعد، فهمیدند که او
پسرش کوچک وحقیرند وباید بت بزرگ، آمریکا، شکسته شود.پس از پیروزی انقلاب که دانشجویان،سفارت آمریکا را به تصاحب درآورند ودپنجاه و چند نفر را به اسارت گرفتند، این مساله خیلی برای استکبارآمریکا واروپا مسأله بود.آن موقع کارترگفت جمهوری اسلامی،آمریکا را تحقیر کرده است؛ درصورتی که کدام کشورجرأت می کرد کوچک ترین اهانتی به آمریکا بکند.امام درآن زمان این کار را کرد.این ها می دانستند که اگرانقلاب اسلامی تثبیت شود، برای شان درآینده مشکل سازاست،کما این که الان می بینید .پیش بینی آن ها محقق شده است.
این ها، آن روز می خواستند تا آن جا که می توانند انقلاب را نابود کنند،تا حدی که کوشیدند حضرت امام را از بین ببرند ونتوانستند؛خواست خدا بود که سید محفوظ بماند. بعد ازآن،جنگ را تحمیل کردندوصدام را یاری دادند.تمام کشورهای دنیا وقاره های آمریکا، اروپا به همراه ممالک عربی به صدام اسلحه وپول می دادند ونظام جمهوری اسلامی درتحریم اقتصادی بود واز آن طرف با کمبود اسلحه هم روبه رو بود.
آدم وقتی فکر می کند، می بیند که آن اتفاقات چیزی به غیرازمعجزه نبوده، والا با حساب عادی سرانگشتی ،هیچ وقت به نظر نمی رسد که کشوری که در تحریم اقتصادی به سر می برد،اسلحه به او نمی دهند، جنگ به او تحمیل شده ودشمنی داشته باشدکه مورد حمایت تمام کشورها از نظر اسلحه وتجارت باشد،آن وقت چنین کشوری بتواند پیروزشود وتمامیت اراضی اش لطمه ای نبیند.
صدام، آن قدر به کارش مسلط ومغرور بود که وقتی اوایل جنگ درخوزستان می خواستند با اومصاحبه کنند، گفته بود صبر کنید وچهل وهشت ساعت دیگر درتهران با من مصاحبه کنید. از داخل هم منافقین دست به کارشدند، این ها مقصودشان از ترورها این بود که این نظام پاگیر نشود.
این ترورها، درواقع، یک جور دهن کجی به نظام ومردم با نشاط و شادابی بود که می خواستند تحت لوای اسلام زندگی نوینی را شروع کنند...
بله وعمال استکبار بدین طریق،می خواستند بازوهای نظام را قطع کنند.هر کدام از این شهدا بازوی نظام وامام بودند وبزرگ ترین نقش را درمیدان ایفا می کردند.منافقین نظرشان این بود که حتی اگر بتوانندخود امام را ترورکنند.واقعاً دشمن آن چه تصمیم داشت ودرنظرش بود، به کار بست ائمه جمعه را شهید کردند، بعد از آن هفتاد ودو تن را وبعد هم رئیس جمهور و نخست وزیر را به شهادت رساندند، به خاطر این که نظام را ازهم بپاشانند درحقیقت می شود گفت که ضربه های زیادی را به جمعوری اسلامی زدند وخدا عنایت کرد که اتفاقی برای نظام نیفتاد.
خدا رحمت کند سید را که روی پای خودش ایستاد وهیچ گونه اثری در وجودش نگذاشت. این ضربه ها رابه هر حکومتی می زدند،کارش تمام بود .آن سال که ما نماینده حضرت امام درحج بودیم،وقتی که هفتاد وتن شهید شدند ودوماه بعد هم رئیس جمهور ونخست وزیر به شهادت رسیدند، در مکه شخصیت های کشورهای اسلامی با ما ملاقات می کردند .یکی از آن ها که استاد دانشگاه بود وشخصیت بالایی داشت، به من گفت:" نکته ای که باعث تعجب ما شده این است که این نظام امام خمینی چه نظام عجیبی است. هر حکومتی دردنیا نخست وزیرش صدمه ببیند وترور شود، بلافاصله حکومت نظامی اعلام می کند. این ، چگونه نظامی است که دریک زمان هفتاد ودونفر از بهترین چهره هایش یا وکلا و وزرا ومسؤولین قضایی آن از بین رفتند، ولی اعلام حکومت نظامی نکرد.
دشمنان نظرشان این بود که با از بین بردن یاران امام، به مقصد خودشان برسند ویک روز نگذارند که این نظام وانقلاب به جایی برسد، هم چنان که می بینیم الان تمام این مسائلی که برای استکبار پیش آمده است، ریشه اش دراین نظام اسلامی است.
الان جریان کشتن بچه های غزه چیست؟ چون رابطه حماس، با دولت ایران خوب است وما داریم ازآن ها حمایت می کنیم .واقعاً ببینید، این نظام در مقابل کفر ایستاده است یا بچه های رزمنده لبنان را ببیند چه مسائلی برای این ها پیش آوردند .آیا کسی باور می کرد که روزی اسرائیل بشکند؟ اسرائیل، مثل هیولایی در نظر جهانیان بود که عرب ها شش روز هم نتوانستند درمقابلش مقاومت کنندوتمام آن ها را از بین برد و شهرهای شان را گرفت.
حزب الله لبنان یک جمعی است که جزو حکومت نیست وبودجه ای از جایی برایش تأیین نشده است. خدا خواست که آن ها ، این غول را بشکنند ودر دنیا خردش کنند والان هم مسأله حماس است وبچه ها ورزمندگان حماس، که این چنین مردانه درزیر بمب وگلوله، زن وفرزند خود را از دست می دهند این گونه استقامت می کنند.
الله اکبر،انسان تعجب می کند از این همه مردانگی!من عقیده ام براین است که ریشه همه این ها جمهوری اسلامی است . دنیای استکبارهم دردنیا با کسی کاری ندارد، تنها کارش با نظام ماست این که آمدند وعراق را تصرف کردند. آن ها با عراق که کاری نداشتند، خودشان صدام را برسرکارگماشته بودند واو از خودشان بود. این ها که مرتب از صدام حمایت می کردند وبه او اسلحه می دادند، پس چه طور شد که یک دفعه نظرشان عوض شد واین کلک ها را درست کردند، هیاهو راه انداختند، یازده سپتامبررا علم کردند ریختند افغانستان و عراق را گرفتند.
تمام هدف شان این بود که کنار ایران لشگر بیاورند، پادگان تأسیس کنند وبعد هم به این جا حمله کنند،ولی خواست خدا این طور نبود وبرعکس شد.همان عراقی که قراربود با آمریکایی ها همکاری کند، یار ویاور ایران شده وایران هم یار ویاور عراق است. آمریکایی ها باور نمی کردند که اوضاع این طوری شود ومردم، حکومتی رادر عراق انتخاب کنند وبه آن رای بدهند.بعد هم کاربه جایی بکشد که عراق حامی ایران وبا ما متحد شود.بالاخره این مسائل خیلی برای شان سنگین است وبه عقیده، من آن ها دست بردار نیستند، چون از این نظام ضربه خورده اند ومساله اصلی اسرائیل وصهیونیزم است.تنها حکومتی هم که امروز در دنیا روی اسرائیل انگشت گذاشته ودارد آن را از بین می برد، حرف اساسی هم درمورد اسرائیل داشته، نظام جمهوری اسلامی است. امام فرمود:" اسرائیل نطفه نامشروع است وامریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند." مقام معظم رهبری هم می گویند:"آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند."
سی سال از عمر این نظام می گذرد وبحمدالله داریم می بینیم که بالنده است وشعارهایش را هم حفظ کرده است.کدام انقلاب دردنیا هست که پنج سال از عمر آن بگذرد وشعارهایش را عوض نکرده باشد؟ ولی این انقلاب سی سال است که برسر شعاراستقلال - آزادی- جمهوری اسلامی باقی است. درهر صورت، این ها منظورشان از به شهادت رساندن مرحوم اشرفی اصفهانی این بود که نگذارند این انقلاب به این نقطه برسد، غافل از این که این شهادت ها گرچه در ظاهرخیلی تلخ است، ولی درباطن خیلی شیرین است.شهادت شهدای محراب این انقلاب را تثبیت کرد وریشه منافقین را کند.اگرخون مقدس شهدای محراب نبود،مگر می شد که ما ریشه منافقین را دراین مملکت بخشکانیم؟
از ابتدای پیروزی انقلاب،خطرهای زیادی برای نظام وجود داشت وممکن بود از درون مشکلی برای آن به وجود آید. مگر به این سادگی ها بود؟ منافقین اسلحه به دست گرفته بودند ودر خیابان ها مردم را می کشتند.ناجنس هایی هم دراین مملکت وجود داشتند که از این حمایت می کردند. راهی که باعث شود ریشه این ها از این مملکت کنده شود، این شهادت ها وخون ها بود .
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 44
ادامه دارد...