در صدمین سالگرد همهگیری آنفلوانزای اسپانیایی، سویه جدید H3N2 در حال گسترش است و تلفات قابلتوجهی برجا گذاشته است. آیا میتوان از درسهای مرگبارترین همهگیری قرن بیستم برای مهار همهگیری جدید استفاده کرد؟
به گزارش به نقل از خبرآنلاین، امسال صدمین سالگرد همهگیری آنفلوانزای سال 1918 (1296-1297) است. در آن همهگیری، حدود پانصد میلیون نفر به این بیماری مبتلا شدند و چیزی بین 50 تا 100 میلیون نفر جان خود را از دست دادند. این تعداد، برابر با 5 درصد از جمعیت انسانهای زمین در آن زمان بود.
نکتهای که در آن همهگیری جلبتوجه میکرد، این بود که برخلاف همیشه که کودکان و سالمندان بیشتر در معرض خطر ابتلا به بیماری بودند، نوجوانان و جوانان بسیاری به کام مرگ کشیده شدند. به همین دلیل، برخی این شیوع را بزرگترین همهگیری تاریخ دانستهاند.
در طول قرن بیستم، بحثهای زیادی بر سر این همهگیری در جریان بوده و مورخان و دانشمندان فرضیات متعدد و متنوعی را برای منشأ، نحوه گسترش و تبعات آن مطرح کردهاند. در نتیجه این بحثها بود که امروزه سوءتفاهمها و برداشتهای نادرست بسیاری در این مورد بین مردم وجود دارد. ما نیز بر آن شدیم تا 10 مورد از این افسانهها را معرفی کنیم تا شاید در آینده، امکان پیشگیری و کنترل فجایعی ازایندست فراهم شود.
1- همهگیری از اسپانیا آغاز شد
درست است که این بیماری به «آنفلوانزای اسپانیایی» (Spanish flu) مشهور شد، اما هیچکس باور ندارد که بیماری از اسپانیا آغاز شده باشد.
این بیماری احتمالا نام خود را به دلیل وقوع جنگ جهانی اول که در آن زمان با شدت تمام در جریان داشت، به دست آورده بود. کشورهای اصلی درگیر در این جنگ، قصد نداشتند تا در مقابل دشمنان خود ضعیف به نظر برسند؛ درنتیجه کشورهای آلمان، اتریش، فرانسه، ایالاتمتحده و بریتانیا در مورد وقوع این همهگیری، سکوت اختیار کردند؛ ولی اسپانیا برخلاف آنها احساس نمیکرد که باید روی وقوع این همهگیری سرپوش بگذارد. به همین دلیل، در کشورهای مختلف اینطور برداشت شد که اسپانیا اولین محل همهگیری این بیماری بوده است.
در حقیقت، حتی تا به امروز هم در مورد محل آغاز این بیماری، نظر جامعی وجود ندارد و چند منطقه مثل شرق آسیا، اروپا و حتی ایالت کانزاس را برای آغاز شیوع بیماری در نظر گرفتهاند.
2- همهگیری کار یک «ابر ویروس» بود
آنفلوانزای سال 1918 بهسرعت شایع شد و در عرض شش ماه نخست، جان 25 میلیون نفر را گرفت. به همین دلیل، این ترس نیز بین مردم به وجود آمد که بشریت به پایان خود نزدیک است. همینطور شایعهای در جهان پراکنده شد که باور داشت این آنفلوانزای بهخصوص، مرگبار است.
بااینحال، مطالعات اخیر نشان میدهد که سویه ویروس آنفلوانزای اسپانیایی با آنکه مرگبارتر از نمونههای مشابه خود بود، اما تفاوت زیادی با نمونههای همهگیر در سالهای دیگر نداشت.
بیشتر مرگومیرهای این همهگیری در مکانهای پرازدحام مانند کمپهای نظامی و فضاهای شهری اتفاق میافتاد. البته تغذیه و بهداشت ضعیف که در طول جنگ جهانی اول رو به وخامت گذاشته بود هم تأثیر زیادی در این مرگومیرها داشت. امروزه باور کلی بر این است که بیشتر مرگها به دلیل ابتلا به «سینهپهلوی عفونی» در کسانی اتفاق میافتاد که ریههای آسیبدیده از آنفلوانزا داشتند.
3- نخستین موج همهگیری، بیشترین مرگومیر را در پی داشت
واقعیت آن است که نخستین موج همهگیری که در نیمه اول 1918 (زمستان 1296 و بهار 1297) اتفاق افتاد، شدت نسبتا زیادی نداشت.
این موج دوم یعنی از اکتبر تا دسامبر همان سال (پاییز 1297) بود که بیشتری میزان مرگومیرها را در پی داشت. موج سوم در بهار 1919 (1298) هم مرگبارتر از موج اول بود، اما بهاندازه موج دوم، تلفات نداشت.
دانشمندان امروزه باور دارند که افزایش مرگومیر در موج دوم بر اثر شرایطی پیش آمد که باعث شد سویه مرگبارتری از ویروس شیوع پیدا کند. افرادی با بیماری خفیفتر در منزل میماندند، اما موارد حاد در بیمارستانها و کمپها در کنار هم نگهداری میشدند که باعث میشد سویه مرگبارتر این ویروس بهراحتی گسترش پیدا کند.
4- ویروس بیشتر کسانی را که به آن آلوده شدند، کشت
واقعیت این است که اکثریت مردمی که به این بیماری مبتلا شدند، از آن جان به دربردند. بر اساس دادههای آماری رسمی، نرخ مرگومیر در بین این بیماران، معمولا از 20 درصد تجاوز نمیکرد.
البته حتی نرخ 20 درصد هم بسیار بیشتر از نرخ مرگومیر آنفلوانزای معمولی است که کمتر از یک درصد مبتلایان را به کام مرگ میبرد؛ بااینحال، نرخ مرگومیر در گروههای مختلف، متفاوت بود. در ایالاتمتحده، بومیان سرخپوست احتمالا به این دلیل که در گذشته با این ویروس برخوردی نداشتند، بیشترین میزان مرگومیر را نشان دادند. در برخی موارد، جوامعی سرخپوست وجود داشتند که در اثر این بیماری بهطور کامل از بین رفتند.
5- درمانهای آن دوران اثر زیادی در مقابل این بیماری نداشت
سال 1918 (1297)، هیچ نوع درمان ضدویروسی خاصی وجود نداشت. این مسئله امروز هم صادق است؛ بیشتر تلاشهای پزشکی در جهت تقویت بیمار است و نقشی مستقیم در از بین رفتن ویروسها ندارد.
فرضیهای میگوید که بیشتر مرگومیرهای ناشی از آنفلوانزا، درواقع ناشی از مسمومیت با آسپرین بود. پزشکان در آن زمان، دوز زیادی از آسپرین یعنی 30 گرم در روز را برای بیمار تجویز میکردند، درحالیکه امروز میزان حداکثری مصرف این دارو را 4 گرم در روز میدانند. علائم مسمومیت با آسپرین-مانند خونریزی- شبیه به آنفلوانزای اسپانیایی بود.
بااینحال، نرخ مرگومیر در نقاطی از جهان که دسترسی به آسپرین نداشتند هم بالا و تقریبا به همان میزان بود؛ بنابراین، بحثها در این زمینه هنوز ادامه دارد.
6- همهگیری خبر اصلی در همهجا بود
مسئولان بهداشتی و درمانی، افسران نیروهای نظامی انتظامی و همینطور سیاستمداران میخواستند تا شدت فاجعه را به دلایل مختلف، نشان ندهند؛ به همین دلیل، توجه زیادی به این مسئله در مطبوعات نمیشد، زیرا علاوه بر نشان دادن ضعف در برابر دشمن، آنها نمیخواستند که باعث وحشت عمومی و هرجومرج در جامعه شوند.
بااینحال، مقامات رسمی تا حدی به این مسئله عکسالعمل نشان میدادند. در اوج این همهگیری، چندین محل قرنطینه در شهرهای مختلف ساخته شد.
7- همهگیری روند جنگ جهانی اول را تغییر داد
این مسئله بسیار بعید به نظر میرسد، چراکه تمامی نیروها در هر دو طرف جبهه به صورتی تقریبا برابر در معرض خطر این بیماری بودند.
بااینحال، تقریبا هیچ شکی وجود ندارد که جنگ، بهشدت بر روند گسترش بیماری تأثیر گذاشت. جمع شدن میلیونها سرباز در یک منطقه، فضایی ایدهآل برای گسترش هر چه شدیدتر سویههای مرگبارتر این ویروس در سرتاسر جهان فراهم کرده بود.
8- واکسیناسیون گسترده باعث پایان یافتن همهگیری شد
واکسنهایی که امروز علیه آنفلوانزا در اختیارداریم، در سال 1918 (1297) هنوز وجود نداشت و درنتیجه، هیچ نقشی هم در پایان دادن به همهگیری نداشت.
قرارگیری در معرض سویههای قدیمیتر آنفلوانزا احتمالا نوعی ایمنی برای مردم ایجاد کرده بود. برای مثال، سربازانی که سالها در ارتش خدمت کرده بودند، نسبت به سربازان تازهکار، کمتر آسیب میدیدند.
علاوه بر این، سویه ویروس آنفلوانزای اسپانیایی که بهسرعت در حال جهش پیدا کردن بود، احتمالا به نسخهای کمخطرتر برای انسان تغییر پیداکرده بود. این با مدلهای انتخاب طبیعی، همخوانی داشت. ازآنجاکه ویروسهای بهشدت مرگبار میزبان خود را بهسرعت از پا درمیآوردند، نمیتوانستند بهخوبی نمونههای کمخطرتر خود در بین انسانها شیوع پیدا کنند.
9- توالیهای ژنهای این ویروس، هرگز شناسایی نشد
سال 2005 (1384) محققان اعلام کردند که توالی ژنوم ویروس آنفلوانزای 1918 را با دقت استخراج کردهاند. این ویروس در بدن یکی از قربانیان که در سرمای آلاسکا سالم مانده بود، کشف شد. البته نمونههای دیگری از این ویروس هم در برخی سربازان آمریکایی در آن دوران یافت و نگهداری شده بود.
دو سال بعد، میمونهایی که با این ویروسها آلوده شدند، علائمی شبیه به علائم ثبتشده در طول همهگیری را از خود بروز دادند. مطالعات مختلف در این زمینه نشان داد که میمونها هنگام عکسالعمل نشان دادن سیستم ایمنی به این ویروس، میمردند که به «طوفان سیتوکین» (cytokine storm) شهرت داشت. دانشمندان امروزه باور دارند که عکسالعملی شبیه به همین وضعیت، در سال 1918 باعث مرگومیر نوجوانان و جوانان بسیاری شده بود.
10- همهگیری 1918 هیچ درسی برای 2018 ندارد
اپیدمیهای شدید آنفلوانزا معمولا هرچند دهسال یکبار اتفاق میافتند. متخصصان باور دارند که سؤال مهم در این مورد آن است که همهگیری بعدی، چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟
باوجودآنکه انسانهای زیادی وجود ندارند که همهگیری 1918 (1297) را به یاد داشته باشند، ما هنوز هم میتوانیم درسهای زیادی برای آموختن از این حادثه بگیریم. این درسها میتواند طیف گستردهای از چیزهای ساده مثل شستن مرتب دستها گرفته تا واکسیناسیون و استفاده از داروهای ضدویروس مختلف را شامل شوند.
ما امروزه راه قرنطینه کردن بیماران در حال مرگ را میدانیم. همینطور داروهای آنتیبیوتیک متعددی وجود دارند که در سال 1918 وجود نداشتند. شاید بهترین امید ما در بهبود تغذیه، بهداشت و استاندارد زندگی باشد تا بیماران بتوانند بهتر با ویروسهای مهاجم به بدن خود مبارزه کنند.
همهگیریهای آنفلوانزا برای آیندهای طولانی، چرخهای تکرارشونده در زندگی بشریت خواهند داشت، ولی ما بهعنوان جامعه بشری میتوانیم امیدوار باشیم که درسهای خود را از فجایع بینالمللی مانند فاجعه سال 1918 بگیریم و برای آینده آماده شویم.
منبع: سیانان