متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی به همراه پاسخ سوالات مسابقه
تاریخ پخش: 09/10/89
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بینندهها بعد از عاشورا بحث را تماشا میکنند. بحث امشب ما عقوبتهای معنوی در قرآن است.
یکی از عقوبتهای معنوی این است که خداوند میفرماید: «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِمْ إِلى یَوْمِ یَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ» (توبه/77) اگر کسی وعده بدهد، وعدهاش را خلف کند این منافق میشود. نامه به امام حسین بنویسد بیا کمک میکنیم. به وعدهشان وفا نکردند. این وفای به وعده خیلی مهم است. خداوند کمالات ابراهیم را وقتی میخواهد بگوید چند تا چند تا میگوید. میگوید: ابراهیم چنین و چنین و چنین و چنین بود... به وفا که میرسد کلمهی وفا را در یک آیه مستقل میگذارد. میگوید: «وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّى» (نجم/37) وفادار بود. چیز دیگری کنار «وَفَّی» نمیگذارد. ولی آیات دیگری که میخواهد تعریف ابراهیم را بکند، میگوید: «حَنیفاً مُسْلِماً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشْرِکینَ» (آلعمران/67) «قانِتاً لِلَّه» (نحل/120) یعنی همهی کمالات یک فاکتور دارد، وفا هم یک فاکتور دارد. «وَ إِبْراهیمَ الَّذی وَفَّى»
1- نفاق، کیفر پیمان شکنی با خداوند
قرآن خیلی گله میکند جابه جای قرآن خدا گله میکند که اینها بعضیهایشان نامرد هستند. وقتی میخواهند بچهدار شوند میگویند: «لَئِنْ آتَیْتَنا صالِحاً» (اعراف/189) اگر خدا یک اولاد صالحی به ما بدهد، «لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ»، «فَلَمَّا آتاهُما صالِحاً» بچه به آنها میدهیم، «جَعَلا لَهُ شُرَکاء» (اعراف/190) خود این پدر و مادر بچه را چپه میکنند.
یک عده از فقرا نامرد هستند. گفت: «لَئِنْ آتانا مِنْ فَضْلِه» (توبه/75) اگر خدا وضع مرا خوب کند، «لَنَصَّدَّقَن» صدقه میدهیم. ولی همینکه وضعش خوب شد، «بَخِلُوا» (توبه/76) همین که میبیند غرق میشود، «فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْک» (عنکبوت/65) وقتی میبیند دارد کشتیاش تاب میخورد، «دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصین» (عنکبوت/65) یا الله! «فَلَمَّا نَجَّاهُم» (عنکبوت/65) جفتک میزند. جا به جای قرآن میگوید: اینهایی که حرف میزنند حرفشان با عملشان فرق میکند. طوری وارد میشوند که خروجیشان با ورودیشان فرق میکند. خوشا به حال کسی که «رَبِّ أَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ» (اسراء/80) ورود و خروجش یک جور باشد.
یکی از عقوبتهای معنوی این است که آدم منافق میشود. چطور آدم منافق میشود؟ «بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوه» (توبه/77) وعدههایی که داده خلف وعده میکند، «فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فی قُلُوبِهِم» (توبه/77) نفاق هم در قلبش میگذارد. دیگر بیرون نمیآید. دعا میکنم آمین بگویید. خدایا ما را نسبت به دین، نسبت به قرآن، پیغمبر، اهل بیتش، خون شهدا، امام، مردم، نیاکان، ما را وفادار قرار بده. خیلی مهم است. وفای به عهد شرطش اسلام هم نیست. لازم نیست کسی مسلمان باشد. به یهودی و مسیحی، به کافر هم شما قول دادی باید به قولت عمل کنی.
سه چیز است از حقوق اسلامی نیست، از حقوق انسانی است. رد امانت، شمر هم خنجرش را نزد شما گذاشت، گفت: نزد شما باشد یک ساعت دیگر میآیم میگیرم، آمد به او بده. شمر است، خنجر است. رد امانت کن، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا» (بقره/83) نگفته «وَ بِالْوالِدَیْنِ المؤمنین»، «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانا»، احترام پدر و مادر، رد امانت، وفا، شرطش اسلام نیست. این یک مورد.
2- کینه و دشمنی، کیفر فراموش کردن آیات الهی
2- قرآن میفرماید: «فَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُوا بِهِ فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَة» (مائده/14) کینه یکی از عقوبتهاست.
1- نفاق؛ در اثر خلف وعد.
2- کینه، کینه دائمی
بالاخره آدم کینه پیدا میکند، ناراحت میشود. ولی اسلام گفته: تا سه روز بیشتر با هم قهر نکنید. کسی اگر بیش از سه روز با رفیقش قهر کند، پیغمبر فرمود: هیچ کدام از اینها در مدار ما نیستند. از مدار خارج میشوند. یعنی مؤمن واقعی نیستند. محدوده کینه تا سه روز، ناراحتی. اما میگوید که: «فَأَغْرَیْنا بَیْنَهُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاءَ إِلى یَوْمِ الْقِیامَة» یکی از دلایلی که قمار حرام است همین است. دو نفر رفیق هستند مینشینند با هم قمار میکنند. یکی برنده میشود. وقتی بلند میشوند بازنده کینهی برنده را دارد، چون میبیند پولش به جیب او رفت. و قرآن میگوید: قمار « إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِر» (مائده/90) تو میگویی: «یُریدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَداوَةَ وَ الْبَغْضاء» (مائده/91) با هم دوست هستیم مینشینیم، من صد هزار تومان برنده میشوم. شما دیگر من را دوست نداری. «یُریدُ الشَّیْطانُ» فلسفهی تحریم قمار، یکی این است.
هرکس شما را فحش داده حلال کنید. غیبت، فحش، تهمت، هرکس به شما ظلم کرده حلال کنید. مردم آنقدر قیامت گیر هستند، دیگر گیر تو یکی نباشند. و در ثانی آن کسی که غیبت کرده میخواسته تو را خراب کند. عزت و ذلت شما دست او نیست. «الهی بِیَدِکَ لَا بِیَدِ غَیْرِکَ زِیَادَتِی وَ نَقْصِی» در مناجات شعبانیه داریم. 43 رادیو به امام جسارت میکرد و از صدام تعریف میکرد. حالا عزت امام بیشتر است، یا عزت صدام؟ اینطور نیست که اگر تو را فحش دادند، بد شود. گاهی وقتها فحشها خوب میشود. به پیغمبر چقدر دری وری گفتند. شاعر! کاهن! ساحر! مجنون! «یُعَلِّمُهُ بَشَر» (نحل/103) یک آدم به تو یاد داده است. «أَعانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُون» (فرقان/4) یک باندی پشت پرده به تو کمک میکند. همه چیزی گفتند. ولی در مقابل همهی اینها قرآن میفرماید: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» (فتح/29) (صلوات حضار)
یک خاطره برای شما بگویم. خیلی قشنگ است زیادی گوش بدهید.
3- پاک کردن نام خود، زمینه ثبت در دفتر الهی
پیغمبر در چهل سالگی که به پیغمبری رسید، سیزده سالی در مکه بود. 53 ساله شد. سه سال مخفی، 10 سال علنی، مدینه آمد. بعد خواست یک سال عمره بیاید. چون مکه دست مشرکین بود آمدند بیرون، صف بندی کردند گفتند: نمیگذاریم بیایی. نزدیک بود درگیری شود، صلح شد، صلح حدیبیه! در صلحنامه نوشتند: این قرارداد بین محمد رسول الله و مردم مکه است. گفتند: ما قبول نداریم اینکه محمد رسول الله است و نمیگذاریم بیایید. چک و چانه کردند، بالاخره پیغمبر فرمود: من خودم پاک میکنم. خود پیغمبر دستش را گذاشتند روی محمد رسول الله، خود پیغمبر رسول الله را پاک کرد. تا پیغمبر خودش را پاک کرد، آیه نازل شد. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه» (فتح/29) (صلوات حضار) گرفتید چه شد؟ اگر خودت را پاک کنی خدا مینویسد. هرجا خودت را بنویسی خدا پاک میکند. من بحثهایی که در تلویزیون کردم، شک دارم. چون ولو از تلویزیون پول نگرفتم، ولی شهرت که گرفتم. پولش نبوده ولی پز بوده است. ولی اگر یادداشت مرا شما از سیدی بردارید و در یک شهر دیگر بگویید. آن برای قیامت من میماند. چون آنجا دیگر نه قرائتی مطرح است، نه پلو نه پول و نه پز! هرکاری به دست دیگران شد، خدمات شما اگر به اسم دیگران تمام شد این ذخیرهی قیامت شما است. اما اگر به اسم خود شما است، شاید ذخیرهی قیامت باشد، شاید هم نباشد. وقتی خود آدم مطرح است، خیلی باید ولی خدا باشد که از درون شهرت بتواند خالص هم باشد. مثل من و امثال من نمیتوانند هم شهرت داشته باشند و هم مخلص باشند. خودتان را پاک کنید خدا ثبت میکند.
یکی از آقایان میگفت، من رفتم بیمارستان عیادت، چند تا جعبهی گز هم زیر عبای من بود. بالاخره دور مریض خیلی شلوغ بود. جعبه را گذاشتم در یک کمد کنار بیمار و احوالپرسی کردم و بیرون آمدم بعد گفتم: من چند تا گز در میز گذاشتم هیچکس نفهمید. هیچکس نفهمید. همان که نفهمید، همان را خدا مینویسد، هرچه بنویسید، خدا پاک میکند.
4- خودفراموشی، کیفر فراموش کردن خداوند
3- «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» (حشر/19) این هم یکی از عقوبتهای معنوی است. خودفراموشی! اینها خدا را فراموش کردند، خدا هم یک کاری میکند که اینها خودشان را فراموش کنند.
پای فوتبال مینشیند که فلان کشور به فلان کشور گل میزند. خوب خودت بلند شو ورزش کن. مثل اینکه آدم بنشیند پولهای بانک را بشمرند. خوب به تو چه! تماشای پول بانک که برای تو پول نیست. او ورزش میکند تو چه گیرت میآید؟ خودت ورزش کن. این خودش را فراموش میکند. مینشیند توپ بلژیک کجا رفت تا نفهمد نفت خودش کجا میرود. تا نفهمد جوانی خودش کجا می رود. این خود فراموشی بزرگترین خسارت است. اینکه میگویند: چوب خدا صدا ندارد، همین است. انسان یکوقت میبیند اِ... خودش را به چه کسی فروخت. خودش را به چه کسی فروخت. چند فروخت؟ چرا چنین شد؟
بعد از ماجرای کربلا یک نفر همینطور بر سرش میزد و میگفت: باختم! باختم! باختم! گفتند: چه شده؟ گفت: به من گفتند: برو کربلا امام حسین را بکش بیا جایزه بگیر. ده درهم دادم خرج خودم و اسب و شمشیرم. رفتم امام حسین را کشتم و برگشتم شش درهم به من دادند. این را میگویند: «خَسِرَ الدُّنْیا...» (حج/11) اینطور نیست که اینهایی که برای دنیا میروند به دنیا برسند. بگذار من یک فرمول ریاضی بگویم.
اگر کسی برای خدا کار بکند، صد در صد قیامت را دارد. دنیایش هم یکوقت میبینی خوب شد، یک وقت میبینی خوب نشد. دنیایش شرط نیست. آدمهای مؤمن و مخلص حتماً زندگیشان مرفه نیست. ممکن است مؤمن و مخلص باشد، به هزار و یک مشکل هم گرفتار باشد. ممکن هم هست، زندگیاش خوب باشد. پس دنیایش را میگوییم: پنجاه درصد! بالاخره آدم مخلص چقدر دارد؟ یک صد در صد قیامت در دارد، یک پنجاه درصد هم در دنیا. اما غیر مخلص چه؟ غیر مخلص آخرتش که صفر است. دنیایش هم معلوم نیست برسد، خیلیها دزدی میروند گیر پلیس میافتند. اینطور نیست که حالا اگر آخرت را دیدند، حتماً به دنیا یکبار میبینی عمر سعد شدیم، امام حسین را کشتیم حکومت ری را هم به ما ندادند. اینکه میگویم: بگویید... دو تا فایده دارد. یکی اینکه من نفسم حال میآید. یکی هم اینکه فکر میکنم شما حضور داری حرف میزنی. ببینید این فایده!
5- عاقبت مؤمن و کافر در دنیا و آخرت
این سیمای مجرم است. این سیمای مخلص. برنده مخلص است. چون قیامت صد در صد دارد، دنیا هم شاید رسید. «وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْیَها» (اسراء/19) اگر کسی هدفش آخرت باشد، «نُوَف» قیامت را حتماً دارد. اما او «ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیبٍ» (شوری/20) قیامتش صفر است. تازه به دنیا هم میگوید: «ما نُرید» (هود/79) «ما نَشاء» (اسراء/18) «ما نَشاءُ لِمَنْ نُرید» (اسراء/18) اینطور نیست که حتماً به دنیا برسد. ممکن است مجرم که قیامتش را از دست داد و سراغ دنیا رفت، اما به دنیا هم نرسید، چون میگوید: هرچه ما بخواهیم «ما نَشاءُ» تازه «لِمَنْ نُرید» او پنجاه درصد است.
خودفراموشی این است که آدم یادش میرود محاسبات. یک وقت میبینی که مفت، مفت مفت... شما اگر درس میخوانید برای خدا قطعاً قیامت دارید. دنیا هم یکوقت میبینید خوب شد. اگر برای مدرک درس بخوانید، برای پول، پز، مقام، آخرت صفر و شاید دنیا هم بد بخت شدی. ممکن است مدرک بگیرید، گیر یک زنی بیافتید، گیر یک شریکی بیفتید، در یک حادثهای در یک تصادفی اصلاً ناکام میشود. یک دعا میکنم آمین بگویید. خدایا هرچه باختیم گذشتهی ما را ببخش، از الآن تا ابد ما را از باختهها قرار نده.
عقوبتهای معنوی؛ اینکه میگویند: «نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُم» (توبه/67) این تک و پاتک خدا زیاد در قرآن است.
6- عمل و عکس العمل در سنت خداوند
قرآن خیلی آیه دارد که خدا میگوید: من عین تو عمل میکنم. ببینید...«نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُم» نصفش را من میگویم، نصفش را شما بگویید. «فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُم» (بقره/152) «شَکَرْتُمْ لَأَزیدَنَّکُمْ» (ابراهیم/7) «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّه» (آل عمران/54) «یَکِیدُونَ کَیْدًا، وَ أَکِیدُ کَیْدًا» (طارق/15 و16) «یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَه» (مائده/54) «رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْه» (مائده/119) «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُم» (محمد/7) «وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ» (نور/22) تو ببخش، خدا هم تو را میبخشد. «زاغُوا أَزاغ» (صف/5) «انْصَرَفُوا صَرَفَ اللَّه» (توبه/127) «تَعُودُوا نَعُد» (انفال/19) «وَ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَهُوَ یُخْلِفُه» (سباء/39) بده، «یَخلِفُه» یعنی خلیفه، جایش را پر میکند. «اِرحَم تُرحَم» (بحارالانوار/ج71/ص100)، «وَ مَنْ عَابَ عِیب» (بحارالانوار/ج75/ص79) «عَابَ عِیب» کسی که عیب مردم را گفت، مردم هم عیب او را خواهند گفت.«عَابَ عِیب»، «عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُم» (بحارالانوار/ج68/ص270) به ناموس مردم نگاه بد نکن، به ناموست نگاه بد نمیکنند. «بَرُّوا آبَاءَکُم» به پدرانت احترام بگذار. «یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُم» (کافی/ج5/ص554) بچهات به تو احترام میگذارد. «فَإِنَّمَا قَلْبُ غَیْرِکَ لَکَ کَقَلْبِکَ لَه» (بحارالانوار/ج71/ص182) میخواهی ببینی دیگران دوستت دارند تو این مردم را دوست داری یا نه؟
یک کسی یک آبکش برداشت جلوی صورتش گذاشت. آبکش سوراخ سوراخ است. برادرش گفت: من را چطور میبینی؟ گفت: همینطور که تو مرا میبینی. یعنی سوراخ سوراخ میبینم. هرکس دنبال این باشد که یک نقطه ضعفی را از کسی دربیاورد، یک کسی هم دنبال این است که نقطه ضعفش را... خیلی تک و پاتک است. «مَنْ غَشَّ غُش» (کافی/ج5/ص160) کلک بزنی، به تو کلک میزنند.
قرآن عجیب است. هر کلمهی قرآن یک دریا است. اینکه میگویم مبالغه نیست. یعنی مسألهای نیست مگر اینکه قرآن از آن موج میزند. منتها خوب حالا ما به این نرسیدهایم که دقت بکنیم. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
7- مهر خوردن بر دل افراد فاسق
«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِم» (بقره/7) این هم از عقوبتهای معنوی است. «طَبَعَ» داریم. «خَتَمَ» داریم. یک مثلی برای شما بزنم. چطور خدا به دل من مهر زده است. من کور باطن شدم. «خَتَمَ اللَّهُ» خدا به دلی مهر میزند که خودش مجرم باشد. ببینید شما وارد خانهات میشوی میبینی، یک دزدی وارد خانه شده است. نگاه میکنی میبینی دزد در سرداب رفت. تا میبینی دزد در سرداب رفت در را روی او قفل میکنی. زنگ به پلیس میزنی، اَلو سریع بیایید! وقتی آمدند دزد میتواند بگوید: آقا این در را روی من قفل کرده است. بله! من در را روی تو قفل کردم. ولی چون دزد بودی با خیانت به قصد بد در خانهی من آمدی، من در را قفل کردم. خدا در را قفل میکند. «خَتَمَ اللَّهُ»، «طَبَعَ اللَّهُ» خدا مهر میزند، ولی خدا الکی به یک کسی که در خیابان راه میرود، بر قلبش مهر نمیزند. کسی که «فی قُلُوبِهِمْ مَرَض» (بقره/10) او یک چیزی میشد، تا یک چیزی شد. ماست را به آب بزنی که ماست نمیشود. این معلوم میشود خودش شیر بوده. اگر شیر بوده، تا ماست به آن میزنی، ماست میشود. این روایاتی که میگوید: اگر کسی یک قطره اشک برای امام حسین بریزد بهشت میرود، «من بکى أو أبکى» (اللهوف/ص10) به شرط اینکه آدم خوش ذاتی باشد. یعنی مثل اینکه میگویند: یک سوییچ بده ماشین را راه میبرم. خوب به شرطی که اگر ماشین سالم باشد با یک سوییچ راه میرود. وگرنه شما بهترین سوییچها را در بشکه بریز. خوب راه نمیرود. ماشین به شرطی راه میرود که... به شرطی سوییچ ماشین را راه میاندازد که... شما فلش کامپیوتر را بزنی حرفهایی از آن کامپیوتر در این کامپیوتر میآید. اما پاشنهکش را بزنی که داخل این نمیرود. این باید یک سنخیتی، یک آمادگی داشته باشد. وگرنه هرچه شما پاشنهکش جای فلش فرو کنی، چیزی ضبط نمیکند. باید هم جنس باشد. «فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى أَبْصارَهُمْ» (محمد/23) قرآن میگوید: بعضیها را خدا کر میکند. بعضیها را خدا کور میکند. «لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُون» (اعراف/179) اینها عذابهای معنوی است. دل دارد نمیفهمد. واقعاً دست خداست.
بنده خودم گاهی وقتها هرچه فکر میکنم، چیزی نمیفهمم. گاهی از خواب میپرم یک چیزی به ذهنم میآید تند تند مینویسم. دیشب یک مسألهای را خواستم بنویسم، حدود 50 نکته راجع به یک مسأله گیرم آمد. اگر هم ننویسم صبح دیگر یادم میرود. قلم و کاغذ باید در رختخواب هم باشد. در آشپزخانه هم باشد. چون استکان میشویی، یک چیزی یادت میآید. یعنی هر دانشجو و طلبه باید یک دفتر در آشپزخانه داشته باشد. یک دفتر در رختخواب داشته باشد. یک دفتر در ماشینش باشد. یک دفتر پشت موتورش باشد. یک دفتر در جیبش باشد.
حدیث داریم امام صادق قلم پشت گوشش بود. مثل نجارها که قدیم قلم را اینجا میگذاشتند. حدیث داریم پیغمبر ما مسواکش پشت گوشش بود. آنی جدا نشوید، چون رزق است، میاید و نگیری میپرد. «اغتنم الفرص» دست خداست. هیچ ربطی هم به بودجه نمیدانم تأمین اعتبار و... خدا یک آیه دارد میگوید: ببین، حرف تأمین اعتبار را نزن. میگوید: «لَوْ أَنْفَقْت»، «أَنْفَقْت» را به پیغمبر میگوید. میگوید: اگر خرج کنی. چه چیزی؟ «ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» (انفال/63) اگر همهی بودجه زمین را، نیروی انسانیاش چه کسی است؟ «أَنْفَقْت» خود پیغمبر. نیروی انسانیاش از تو پیغمبر. بودجه «ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً» یعنی هم نیروی انسانی تأمین است. هم بودجه تأمین است. اما تو نمیتوانی آشتی بدهی. «ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِم» (انفال/63) اگر نیروی انسانی شخص پیغمبر باشد، یعنی اشرف مخلوقات، تأمین اعتبار بودجهی کرهی زمین، شخص پیغمبر نیروی انسانی، بودجهی کرهی زمین هم تأمین اعتبار، اما دل دست خداست. «ما أَلَّفْتَ بَیْنَ قُلُوبِهِم» ما فکر میکنیم که اگر انگشتر ما قشنگ بود مردم جذب میشوند.
به یک کسی گفتم: خیلی انگشترت گران است. انگشترش یک میلیون و چهارصد هزار تومان بود. گف: شما نمیدانی وقتی من با این انگشتر در دانشگاه میروم. دانشجوها جذب میشوند. گفتم: پس خدا کج رفته و تو درست میروی. چون خدا میگوید: «ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَة وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَن» (نحل/125) میگوید: راه دعوت حکمت، موعظه، احسن. ولی شما میگویی: ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ به انگشتر گران قیمت!
ما فکر میکنیم که اگر مثلاً کتابخانه خیلی مدرن بود باسواد میشویم. حاج احمد آقا میگفت: امام کتابهایش هیچوقت از 200 تا بیشتر نشد. با دویست تا کتاب هم رهبر شد، هم مرجع. من الآن هفت هزار جلد کتاب دارم. یکی را نشان نمیدهم... مُهر که آدم را نمازخوان نمیکند. بعضی از آدمها هستند، سجادهشان به اندازهی یک بقچهی حمام وزن دارد. ناخنگیر، شانه، مسواک، یک پارچه از مکه، یک پارچه از مدینه، چطور دوختن، مُهر یک وجب در یک وجب! نمیدانم... نماز هم خواندی یا سجادهات...
یک شاهزادهای قدیم یک لنگ قیمتی بست در حمام رفت. یک پیرمردی در حمام بود. میخواست پزی بدهد. نزد پیرمرد رفت گفت: پیرمرد من چند میارزم؟ پیرمرد هم این لنگش را گرفت یک نگاهی کرد و گفت: هفتصد تومان، حالا هفتصد تومانی که میشد با آن زمان قدیم چند تا خانه خرید. گفت: هفتصد تومان! گفت: احمق! هفتصد تومان پول لنگ من است. گفت: ببخشید من لنگ شما را قیمت کردم، خود شما ارزشی ندارید!
اینکه مهم است جوهر است. فرق بین ما و دیگران این است که دیگران میگویند: کد خدا را ببین ده را بچاپ. ما باید اینطور بگوییم. بگوییم: خدا را ببین و دل را بچاپ. کدخدا را ببین دل را بچاپ. خدا را ببین ده را بچاپ. گاهی وقتها عروس زیبا، داماد زیبا، همه تحصیل کرده، امکانات مادی، مدرکی، شکلی، همه چیز آنها... همدیگر را دوست ندارند. گاهی هم یک زن و شوهر نه شکلی دارند، نه زندگی دارند، قربون هم میروند. «وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّة» (روم/21) «جَعَلَ» یعنی خدا قرار داد. «فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاس تَهْوی إِلَیْهِمْ » (ابراهیم/37) خدایا تو دلها را به سمت مکه هُل بده. «مَحَبَّةً مِنِّی» (طه/39) محبوبیت از خداست. «کَرِهَ اللَّهُ انْبِعاثَهُمْ فَثَبَّطَهُمْ» (توبه/46)
این هم یکی از عقوبتهای معنوی است. «وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ» (بقره/45) قرآن میگوید: نماز سنگین است. ولایت حضرت علی سنگین بود. به امیرالمؤمنین گفتند: یاعلی! فلانی را پول ندهی سمت معاویه میرود. فرمود: «وَ إِنَّها لَکَبیرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعینَ»، «اِنَّها» به نماز برمیگردد ولی حضرت امیر اینجا برای خودش گفت. یکی از هنرهای امامان ما این بود که مصداق را توسعه میدادند. وقتی قرآن میگوید: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ» (عبس/24) انسان به غذایش نگاه کند. امام میفرماید: «الی علمه عمّن یاخذ» طعام فقط این نیست که در معده برود. مطلبی هم که وارد ذهن میشود هم طعام است. «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ» (مدثر/5) هجرت را برای پلیدی به کار برده... هجرت فقط هجرت مادی نیست. از این شهر به آن شهر... هجرت معنوی، «وَ الرُّجْزَ فَاهْجُرْ»، «فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ» (ذاریات/50) این فرار مادی نیست، فرار معنوی است. هرچه مادی هست، تقریباً معنویاش هم هست.
«کَرِهَ اللَّهُ» (توبه/46) ما خودمان هم متأسفانه اینطور هستیم. مثلاً نماز که خواندیم، میگوییم: نماز خواندیم راحت شدیم. یعنی چه؟ یعنی گیر افتادیم. یا به رفیقش میگوید: ببین! بلند شو نمازت را بخوان راحت شوی. گاهی هم میگوییم: نمازِ را خواندیم، نمازِ... ببین اصلاً از نماز بدمان میآید. مثل اینکه شما بگویی: کجا بودی؟ رفته بودم جلسهی قرائتیه! آخر وقتی میگویی: قرائتیه، یعنی چه؟ یعنی من برای تو آدم پستی هستم. وقتی نمیگویی: قرائتی، میگویی: قرائتیه! نمازِ... اصلاً تعقیب نماز ما خوب نیست. باید 33 مرتبه بگویی: «سبحان الله، سبحان الله، سبحان الله» میگوییم: سب... سب... سب... یک طوری سبحان الله میگویی، مثل اینکه میگوییم: پلیس، پلیس، پلیس! میگوید: کوفت! (خنده حضار)
«کَرِهَ اللَّهُ» بعضیها جبهه برایشان سنگین است. «فَثَبَّطَهُمْ»
آیهی عقوبتهای معنوی، «وَ یَمُدُّهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ» (بقره/15) طغیان هست، سرکشی میکند. ببین گناه، گناه میآورد. گناه، گناه میآورد. یعنی اگر سیگار کشیدی، تریاک هم میکشی. تریاک کشیدی تا آخرش میروی. مرغ بکشی، بز میکشی. بز بکشی، میتوانی آدم هم بکشی. شتر هم میتوانی بکشی. هرچه هم بزرگتر شد، میکشی. اولین گناه خطرناک است. «اللهم اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَم» قاضی میگفت: تروریست را گرفتیم، هجده نفر را ترور کرده است. به او گفتم: تو هجده نفر را ترور کردی، دلت آمد. گفت: اولی را که زدم، ترسیدم. اما دوم و سوم آسان بود. سیگار اول را آدم سرفه میکند. سیگار بعد را اصلاً ممکن است کیف هم بکند. غلط کردیم و سیگار کیفی هم ندارد.
کیفرهای معنوی، خدا مسخرهشان میکند. «فَیَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُم» (توبه/79) خیلی مهم است. اینها خدا را مسخره میکنند، خدا هم اینها را مسخره میکند.
8- قساوت قلب، کیفر تکرار گناه
«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ» (بقره/74) قساوت قلب از کیفرهای معنوی است. سنگدل شده است. ما باید وقتی دیدیم پاکستان سیل میآید همانجا دست در کیسهمان، حالا اگر زیاد داریم، زیاد. کم داریم، کم. « لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ وُسْعَها » (بقره/286) یک آیه دیگر هم داریم «لا یُکَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها» (طلاق/7) «وسعها» یعنی چقدر جان داری. «ما آتاها» یعنی چقدر پول داری. «عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ» (بقره/236) هرچه پول داری. سیل پاکستان را دیدی، فوری. حزب الله لبنان فوری. هرچه هست. مهم نیست کم باشد یا زیاد. مهم این است که شما تصمیم بگیرید. اگر تصمیم گرفتی آنوقت خدا راههایی را برای شما باز میکند. شما دو تا حدیث بلدی به دیگران یاد بده، یک شعر خوب داری به دیگران بده، ببین خدا چطور جایش را پر میکند. «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ» از کیفرها قساوت قلب است.
امام زین العابدین در ابوحمزه، در دعای ابوحمزه در سحرهای ماه رمضان میگوید: چرا سحرها خواب هستم؟ خوابم میگیرد؟ میگوید: یازده دلیل دارد. بروید وارسی کنید. «أَوْ لَعَلَّک»، «أَوْ لَعَلَّک» یازده تا «لَعَلَّ» دارد. این را تحلیل روانی میگویند. چرا مثلاً من از این خوشم میآید، از این بدم میآید؟ اگر از خوب خوشمان آمد، معلوم میشود مورد لطف خدا هستم. «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانوَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُم» (حجرات/7) همینکه ایمان را دوست دارید. «وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوق» (حجرات/7) آدم ممکن است به عکس باشد. داشتیم آدمهایی را که از کشتن سید لذت میبردند. الآن داریم آدمهایی را که از مسخره کردن مؤمنین لذت میبرند. لذت میبرد. مؤمن را مسخره میکنند لذت میبرند.
رفتم بهزیستی دیدم دستهای یک نفر را به تخت بستند. گفتم: این آزار به خودش یا دیگران میدهد؟ گفت: نه! این آشغال خور است. تا دستش را باز کنیم هرچه آشغال است میخورد. بیسکویت به او میدهیم نمیخورد. ولی آشغال میخورد. همینکه ما خوب را دوست داریم خیلی نعمت است. امام حسین را دوست داریم. جلسهی عزاداری را دوست داریم. و باید هم دوست داشته باشیم.
من زیمباوه آفریقا رفتم. یک زن و شوهر شیعه پیدا کردم. مسلمان زیاد بودند، اهل سنت بودند. شیعه یک زن و شوهر بود، از این شیعههای هندوستان، رفتیم بازار پیدایش کردیم. مغازهاش بسته بود. آدرس گرفتیم خانهاش رفتیم. بالاخره دیدم بله یک پیرمرد تقریباً هشتاد ساله است. گفتیم: خوب چه میکنی؟ گفت: هیچ! ما شیعه هستیم، از هندوستان آمدیم. اسم بچههایت چیست؟ صادق، باقر، کاظم، گفتیم: خوب یک زن و شوهر چه کار میکنید؟ گفت: خبر داریم شب عاشورا چه وقت است. شام که خوردیم یا قبل از شام، یا بعد از شام، تاریخ عاشورا را میخوانم و زن و بچهام گریه میکنند. بعد او مینشیند میخواند من گریه میکنم. یک روضهی دو نفری داریم. یک سال پولهایمان را جمع کردیم با هواپیما فلان کشور رفتیم، روضهی امام حسین گوش دادیم. یک کسی را هم میبینی سر امام حسین را میبرد برای حکومت ری.
خدایا تو را به مقام محمد و آل محمد، همهی ما را از عقوبتهای مادی و معنوی حفظ بفرما.
«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»
«سؤالات مسابقه»
1- بر اساس قرآن، کیفر پیمان شکنی با خداوند چیست؟
1) نفاق
2) سنگدلی
3) نسیان
2- بر اساس آیه 91 سورهی مائده، دلیل تحریم قمار چیست؟
1) گسترش فقر در جامعه
2) بروز کینه و دشمنی میان افراد
3) تخریب اقتصادی جامعه
3- میزان موفقیت کسی که برای خدا کار کند، چه مقدار است؟
1) 100% در قیامت و 50% در دنیا
2) 50% در قیامت و 100% در دنیا
3) 100% در دنیا و 100% در قیامت
4- آیه 39 سوره طه بر چه امری تأکید دارد؟
1) نماز بر منافقان سنگین است.
2) محبوبیت از سوی خداست.
3) به سوی خداوند هجرت کنید.
5- در مورد تکلیف، کدام گزاره صحیح است؟
1) همه انسانها در تکلیف مساویاند
2) هر کس به مقدار توانش تکلیف دارد
3) هر کس به مقدار آگاهیش تکلیف دارد
لینک شرکت در مسابقه : www.gharaati.ir/quiz/index.php
منبع:پایگاه اطلاعات قرآنی و مذهبی
/ع