ماهان شبکه ایرانیان

جلوه‌ها و ناگفته‌هایی از بزرگ‌ ترین استقبال قرن

بی تردید بر آنچه در دوازدهمین روز از بهمن ماه ۱۳۵۷ در خیابان های تهران روی داد، نامی جز «بزرگ ترین استقبال قرن» نمی توان نهاد؛ چیزی که جراید وقت نیز بدان اشاره کردند

جلوه‌ها و ناگفته‌هایی از بزرگ‌ ترین استقبال قرن

بی تردید بر آنچه در دوازدهمین روز از بهمن ماه 1357 در خیابان های تهران روی داد، نامی جز «بزرگ ترین استقبال قرن» نمی توان نهاد؛ چیزی که جراید وقت نیز بدان اشاره کردند. جمعی عظیم از مردم تهران و شهرستان ها، از ساعت ها قبل در خیابان ها، به امید یک لحظه دیدارِ رهبری - که سال ها قبل به جرم دادخواهی از ایران تبعید شده بود- صف کشیده بودند و رسیدن اتومبیل حامل او را در انتظار بودند.

همان گونه که اشارت رفت، در آن روز بسیاری از علما، نخبگان و مردم شهرستان ها نیز برای استقبال از امام خمینی رهسپار تهران شدند که آیت الله حاج سیدعلی اصغر دستغیب نیز در زمره آنهاست. مقالی که پیش رو دارید، درصدد بازخوانی خاطرات وی از رویداد ورود رهبر کبیر انقلاب به ایران و نیز سلسله رویدادهای بعدی و منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی است. امید آنکه علاقه مندان را مقبول افتد.

 شیراز در آستانه ورود رهبر کبیر انقلاب به ایران

از آغازین روزهای بهمن 1357، تصمیم امام خمینی برای بازگشت به ایران علنی شد. اعلام این خبر در تمامی شهرهای کشور شوری زایدالوصف برپا کرد و آنها را به اندیشه چگونگی استقبال از امام انداخت. آیت الله سیدعلی اصغر دستغیب درباره بازتاب خبر بازگشت امام به ایران در شیراز می گوید: «انتشار خبر تصمیم امام خمینی (قدس سره) مبنی بر بازگشت به میهن اسلامی هر ایرانی را ذوق زده کرد و شور و شوق جدیدی سراسر کشور را فراگرفت.

در هر کوی و برزن، پیر و جوان و مرد و زن سخن از مراجعت امام امت داشتند. در سطح شهر جلسات و نشست هایی در این رابطه و برای آمادگی جهت ورود رهبر کبیر انقلاب اسلامی برگزار شد. نمونه ای از آن جلسه ای بود که در دانشگاه و با حضور استادان متعهد و انقلابی برگزار شد و من هم دعوت شدم. از جمله حاضرین که زیاد هم فعال بود آقای دکتر علی اکبر حسینی را به خاطر دارم. همه شادمان بودند و روحیه امیدواری بیش از هر زمان از چهره ها نمودار می گشت. در آن جلسه تصمیمات خوبی جهت آمادگی و اقدامات در سطح دانشگاه اتخاذ گردید».

جلسه مهم علمای مبارز تهران در مدرسه رفاه

راوی خاطرات پس از برنامه ریزی های استقبال از امام در شیراز، برای شرکت در مراسم به تهران می آید و در جلسه روحانیون مبارز تهران در مدرسه رفاه شرکت می کند. او دستور این جلسه را بررسی موضوع سفر بختیار به نوفل لوشاتو برای دیدار با امام می بیند و در روایت مذاکرات آن می گوید: «به تدریج مردم آماده حرکت به سمت تهران برای استقبال از امام(ره) می شدند. من هم در معیت جمعی از برادران و خواهران دینی عازم تهران شدم و در یکی از منازل نزدیک مسجد لرزاده مستقر شدیم. سراسر تهران واقعاً بسیج عمومی و قیام برای خدا بود.

عیناً صحنه صدر اسلام مشاهده می شد و خاطره ایثار و فداکاری مسلمانان از جمله مهمان نوازی مسلمانان مدینه (انصار) از مسلمانان مکه (مهاجرین) تجدید و تاریخ تکرار شده بود. از آنجا که نسبت به حوادث جدید و تاریخ دقیق بازگشت حضرت امام (اعلی الله مقامه) بی خبر بودیم، بعد از نماز مغرب و عشا تنها به سمت مدرسه رفاه حرکت کردم، چون مرکز تجمع یاران امام و محل تصمیم گیری نسبت به مسائل جاری پس از دریافت خط مشی کلی و رهنمودهای حضرت امام بود. وقتی به آنجا رسیدم، مشاهده کردم که شهید مظلوم آیت الله دکتر بهشتی و حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) می خواهند وارد شوند.

نزدیک رفتم پس از سلام و احوالپرسی آیت الله خامنه ای اشاره فرمودند و به همراه معظم له داخل شدم. در یکی از اتاق ها مجمع بسیار باشکوهی متشکل از حدود 30 نفر از علمای اعلام و ارکان انقلاب از جمله آیت الله مطهری برقرار بود و درباره درخواست بختیار برای ملاقات با امام(ره) در نوفل لوشاتو بحث می کردند که ظاهراً امام از مجموعه یاران خاص و مشاورین خود در ایران نظرخواهی فرموده بودند که از اظهارنظرها و بحث های طولانی، نتیجه ای که در نهایت به محضر امام(ره) اعلام شد و تأیید فرمودند این بود که قبل از استعفا به هیچ وجه بختیار را به حضور نپذیرند.

متعاقب آن فرودگاه بسته شد و پرواز امام (سلام الله علیه) به تأخیر افتاد. روزی که بنا بود امام وارد شوند و مانع شدند، سیل خروشان مردم به سمت بهشت زهرا سرازیر شد. صبر مردم لبریز شده و خشمگینانه علیه بختیار و پس مانده های رژیم طاغوت قیام کردند و تظاهرات گسترده تر و شعارها کوبنده تر شد. در بهشت زهرا جمعیت هایی از راه می رسیدند که بعضی از آنها دستشان را که با خون پاک شهیدان رنگین شده بود نشان می دادند و بدین ترتیب فریاد خشم ملت رساتر و آتشین تر می شد. در بهشت زهرا آیت الله بهشتی سخنرانی کرد که در طول مدت سخنرانی ایشان هلیکوپتر بر فراز بهشت زهرا و بالای سر مردم در پرواز بود و در مقاطعی از سخنرانی به اشاره شهید بهشتی مشت ها به سمت هلیکوپتر گره می شد. پس از سخنرانی ایشان، قطعنامه توسط آیت الله خامنه ای (مدظله) قرائت شد».

چند و چون تحصن روحانیون در مسجد دانشگاه تهران

روحانیون مبارز تهران و شهرستان ها در اعتراض به تعویق سفر امام خمینی به ایران، در مسجد دانشگاه تهران تحصن کردند. این حرکت آنان، بازتاب گسترده ای در سپهر سیاسی ایران داشت و نمادی از وحدت روحانی و دانشگاهی قلمداد گشت. آیت الله دستغیب درباره حاشیه و متن این رویداد می گوید: «بالاخره یک پیام سری به عموم روحانیون اعلام شد که هر چه سریع تر خود را به دانشگاه رسانده و به عنوان اعتراض نسبت به ممانعت از بازگشت امام در مسجد دانشگاه متحصن شوند. البته طبق قرار با فاصله از یکدیگر و پراکنده وارد شدیم که مبادا عناصر رژیم حساس شده و مانع ورود شوند. بدین ترتیب داخل مسجد دانشگاه شدیم و تحصن آغاز شد. مسجد دانشگاه به تدریج مملو از علما و روحانیون تهران و شهرستان ها می شد.

حدود سه شبانه روز متحصن بودیم. شب ها بعد از نماز مغرب و عشا که به امامت یکی از اعاظم برپا می شد یک برنامه سخنرانی هم بود و پس از صرف شام مختصر، استراحت می کردیم. عده زیادی از مردم مؤمن و انقلابی در محوطه مسجد می ماندند و هر چند از طرف روحانیت و متحصنین، از ایشان تقاضا می شد که با توجه به سرمای شدید و کمبود امکانات به منازل خود رفته و روز مراجعت کنند آن مردم خونگرم و برخوردار از عواطف دینی به هیچ وجه حاضر به رفتن نبودند و می گفتند ما می ترسیم اگر دانشگاه را تخلیه کنیم رژیم خون آشام با یک حمله همه شما را از بین ببرد. اصل برنامه صبح ها بود. ابتدا صبح زود پس از اقامه نماز و تعقیبات راهپیمایی روحانیون و مردم حاضر در دانشگاه با شکوه خاص و همراه با شعارهای انقلابی در محوطه انجام می گرفت سپس مجلس در مسجد برگزار می شد.

دستجات مردم به صورت تظاهرات به مسجد دانشگاه و اطراف آن رو می آوردند و از سخنرانی و رهنمودهای روحانیون بزرگواری همچون آیت الله خامنه ای و استاد شهید مطهری و شهید مظلوم بهشتی و آیت الله طالقانی و دیگران بهره مند می شدند. این برنامه که تا ظهر ادامه می یافت در جهت ارتقای سطح معلومات دینی و بینش انقلابی و حل شبهات القاشده از سوی دشمنان اسلام و انقلاب اسلامی از خارج و داخل کشور بسیار مفید و سازنده بود. ضمن اینکه مردم به وسیله تماس مستقیم با روحانیت مبارز هم از اخبار و حوادث جدید مطلع می شدند و هم تکلیف و وظیفه اسلامی، انقلابی خود را دریافت می کردند. علاوه بر این مشاهده اتحاد و انسجام و حضور متشکل علما و روحانیون از سراسر کشور موجب دلگرمی و امیدواری و وحدت بین اقشار ملت می شد و مبارزه لحظه به لحظه اوج بیشتری می گرفت.

صدای رگبار مسلسل از خیابان های اطراف دانشگاه به گوش می رسید و مردم شاهد به شهادت رسیدن فرزندان عزیز اسلام و انقلاب بودند. در یکی از شعارهای جمعی در مقابل مسجد دانشگاه اظهار می داشتند: رهبران رهبران، ما را مسلح کنید. به خاطر دارم عصرها هم برنامه سخنرانی و سرودهای انقلابی در مسجد دانشگاه برگزار می شد. بعضی از علما و روحانیون تهران و شهرستان ها که امکان حضور دائم در مسجد دانشگاه برای آنها نبود معمولاً چند ساعتی آنجا حضور می یافتند. از جمله یکی از شب ها آیت الله شهید حاج عبدالحسین دستغیب چند ساعتی به جمع متحصنین پیوستند. بعضی از روزنامه ها و مطبوعات که از برکت انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام و ایثار و فداکاری ملت مسلمان ایران تا حدودی از یوق اسارت رژیم طاغوت خارج شده بودند اخبار تحصن مسجد دانشگاه تهران را منعکس و حضور روحانیت شهرستان ها از جمله شیراز را در جمع متحصنین مسجد دانشگاه درج نمودند».

حرکت به سمت فرودگاه و ورود رهبر انقلاب

روحانیون متحصن در مسجد دانشگاه تهران، پس از اعلام قطعی ورود امام خمینی در 12 بهمن 1357، به صف بی انتهای مستقبلین پیوستند. روایت آیت الله سیدعلی اصغر دستغیب از این رویداد بی نیاز از هرگونه توضیح است: «پس از گذشت چند روز، شب دوازدهم بهمن اعلام شد که فردا به طور قطع حضرت امام (قدس سره الشریف) تشریف می آورند، شب بسیار پرشوری بود برای دیدار امام لحظه شماری می کردیم. صبحگاه بعد از اقامه نماز آماده حرکت شدیم، کارت مخصوص ورود به سالن فرودگاه توزیع شد و در کنار خیابان بیرون دانشگاه منتظر رسیدن وسیله نقلیه بودیم، انتظار قدری طولانی شد و به خاطر دارم آیت الله دستغیب با ضعف مزاجی که داشتند خسته شدند و فرمودند خوب است از یکی از آقایان سؤال کنید توقف ما در اینجا چه مقدار خواهد بود؟ به سمت یکی از آقایان که آن روز دست اندرکار امور بود رفتم، با برخوردی سرد و غیرمنتظره مواجه شدم. چند قدم این طرف تر تا جایی که به خاطر دارم پایم به کنار جدول گرفت و عینک از چشمم افتاد و شکست.

در آن شرایط به شدت نگران و متأثر شدم چون فکر می کردم هنگام ورود امام نتوانم از فاصله ای دور معظم له را به خوبی ببینم. در همین فکر بودم که در پیاده رو خیابان یک مرتبه با حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی) مواجه شدم. معظم له با چهره ای گشوده و متبسم فرمودند آقا کجا؟ و بلافاصله پرسیدند عینک را چه کردید؟ از دیدار ایشان و برخورد دوستانه و با سعه صدرشان بسیار مسرور شدم و جریان را بیان داشتم. معظم له فوراً عینکی را از جیب خود درآورده با کمال لطف و مرحمت فرمودند: این را امتحان کنید. عینک را به چشم زدم، احساس کردم تطبیق دارد و مشکلی نیست. تمام نگرانی من برطرف شد.

از ایشان تشکر کردم و دقایقی بعد وسیله نقلیه رسید و به سمت فرودگاه حرکت کردیم. آنچه در راه دیدیم از عشق مردم به امام عزیز خود وصف ناکردنی است. به هر حال وارد سالن فرودگاه شدیم و به فاصله کوتاهی چشم مان به جمال خورشید مغرب، آن انسان کامل و رهبر الهی روشن شد. حال و هوای سالن و سکوت حاکم بر آن عجیب بود. گویی تنها صدای قلب ها که از شوق می تپید، شنیده می شد و سپس سرود مخصوص که توسط جوانان پاک طینت و پاکدل خوانده شد و در نهایت سخنان دلنشین و روح افزای امام آن منجی بزرگ و شکننده ظلمت شب و هدایتگر بشریت در عصر ما، انسان را از خود بی خود می ساخت. همان طور که همه می دانیم دریای خروشانی از انسان های تحول یافته و الهی شده روح خدا را همچون جان شیرین در آغوش گرفته و به سمت بهشت زهرا و خاک پاک گلگون کفنان انقلاب اسلامی، سرازیر شدند. جلسه دیدار روحانیون با حضرت امام بعد از نماز مغرب و عشا در محل اقامت معظم له برگزار شد، روز بعد از ملاقات با آن بزرگوار به سمت شیراز حرکت کردیم».

22 بهمن 1357 و پیروزی انقلاب اسلامی

راوی خاطرات پس از حضور در مراسم عظیم استقبال از امام خمینی و دیدار با ایشان، به شیراز بازگشت که شاهد روزهای اوج و پیروزی انقلاب اسلامی در این شهر باشد. او این روزها و ساعت های سرنوشت ساز را این گونه توصیف می کند: «در شیراز برنامه تظاهرات ادامه یافت تا صبح روز 22 بهمن که طبق قرار قبلی در صحن مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) حضور یافتیم. جمعیت رو به آنجا سرازیر بود.

مقداری که گذشت آقای مهندس رجبعلی طاهری اعلام کردند به قصد خلع سلاح کلانتری ها حرکت می کنیم. بدین ترتیب کلانتری های 3 و 4 به وسیله مردم خلع سلاح شد اما مقابل شهربانی با لجاجت و کینه توزی مزدوران رژیم و تیراندازی از بالای برج های ارگ کریمخانی تعدادی از همشهریان انقلابی و فداکار به شهادت رسیدند و در نهایت به دنبال ایستادگی و مقاومت و پایداری مردم باوفا، عناصر ناپاک و مأموران پلید شهربانی، مرکز ثقل بقایا و تفاله های رژیم سفاک سقوط کرد و به دست مردم قهرمان و ایثارگر شیراز افتاد و متعاقب آن ابتدا از سیمای مرکز فارس و با فاصله زمانی کوتاه از سیمای تهران پیروزی ملتی سلحشور و شهیدپرور اعلام شد و جهانیان از واقعه ای عظیم و تحّولی شگرف در ایران اسلامی مطلع شدند».

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان