گفتنی هایی ناگفته از سیره عملی علامه شهید سید عارف حسین الحسینی
شهید بزرگوار حسینی(رضوان الله تعالی علیه) در رابطه با درس به سه چیز متعهد بود:
1. نوشتن درس:
شهید هر کتابی را که می آموخت، آن را می نوشت ، از این رو در کتابخانه اش دست نوشته های زیادی با دست خطش به یادگار مانده است.
2. مباحثه درس:
شدیدا به مباحثه پایبند بود. بعد از درس های خود به مباحثه می پرداخت و هیچ وقت آن را ترک نمی کرد .
3 . مطالعه:
ایشان حتی در اوقات فراغت نیز به کتابخانه های بزرگ می رفت و موضوعات مختلفی را مورد مطالعه قرار می داد و از آن کتاب ها یادداشت برداری می کرد.
همین امر باعث شده بود که از معلومات عمومی زیادی برخوردار باشد. در زمان مسئولیت رهبری و قیادت ، با وجود تراکم مسائل و مشکلات ، از این امر مهم غافل نبود و حتی در حین سفر هم با خود کتابی بر می داشت و در اتومبیل و اوقات فراغت آن را مطالعه می کرد.ن بود که طلاب هم درس و هم مباحثه اش و همچنین اساتیدش به او فوق العاده احترام می گذاشتند و شاگردانش شدیدا تحت تاثیر اخلاق و کردار او قرار می گرفتند و علاقه پیدا می کردند که به اخلاق استاد خود متخلق شوند.
4. اخلاق و کردار شهید:
خداوند متعال شهید مظلوم ما را مجموعه ای از اخلاق بلند و کردار پسندیده قرار داده بود و همین اخلاق حسنه موجب شده بود که محبوب همگان باشد. هر شخصی برای خود ویژگی هائی دارد که شخصیت او را می سازد. برخورد خوب و اخلاق حسنه و تواضع و فروتنی ، بیش از دیگر جوانب ابعاد شخصیت ایشان نمایان بود. شخصی که برای دیدار به حضورش می رسید ، طوری با وی برخورد می کرد که فکر می کرد مدتی است که شهید او را می شناسد.
در ملاقات ها همواره در سلام گفتن به دیگران سبقت می گرفت و بچه و بزرگ و پیر و جوان برای او در این مورد یکسان بودند. هر کس که برای ملاقات می آمد ، از جای خود بر می خاست. یکی از ویژگی های بسیار برجسته شهید ، سخاوت و بذل و بخشش ایشان بود. او هر چه داشت از خود نمی پنداشت بلکه سعی می کرد دارائی خود را بین دیگران تقسیم کند و اگر غذای مطبوعی در منزلش تهیه می شد ، سعی می کرد حتما کسی را در آن شریک نماید. او از شکم پرستی و شکم پروری اجتناب می کرد و غذا کم می خورد.
شهید از حوادثی که اتفاق می افتاد ، شدیدا متاثر می شد مثلا اگر جنگ و جدال می شد یا کسی مظلوم واقع می شد یا صدمه و مشقتی بر مؤمنین وارد می شد ، سخت متأثر و متألم می گشت و تا حد توان به مصیبت زدگان کمک می کرد و این معنی در وجود ایشان بوضوح جلوه گر بود که در درد و غم جامعه سهیم بود. بویژه وقتی که مسئولیت رهبری را به عهده گرفت، این احساس شدت گرفت و اگر در هر جای پاکستان مؤمنین با مشکلات روبرو می شدند یا حادثه ای برای آنها پیش می آمد، شخصا برای دلداری آنان به منطقه آسیب دیده می رفت ، لذا در اکثر مواقع در حال سفر به سر می برد و در این زمینه ، آسایش و استراحت خود را نیز هرگز مد نظر نداشت.
یکی دیگر از علل محبوبیت فوق العاده ایشان در بین مردم ، همین بود که مردم با جان و دل احساس می کردند که او در غم و مصیبتشان شریک است. خداوند متعال روح استقامت و تحمل و بردباری عجیبی را به ایشان عنایت کرده بود که در هیچ وقتی به علت نامساعد بودن اوضاع و وجود مشکلات و مسائل نهراسید.
در اقدامات خود از برخوردهای عجولانه پرهیز می کرد و بعد از تفکر و تامل بسیار به اقدام شایسته ای دست می زد و وقتی که بعد از تامل زیاد به نتیجه ای می رسید و موضع خود را اتخاذ می کرد دیگر هیچ وقت از آن عقب نشینی نمی کرد.
مشکلاتی که در ششم جولای سال 1985 پیش آمد ، بسیاری از بزرگان را به هراس واداشت و فکر می کردند طوفانی آمده که به کسی رحم نخواهد کرد، ولی شهید بزرگوار با آگاهی از این حادثه و با وجود تالم و تاثر شدید ، بدون هیچ واهمه ای برای حضور در بین مردم آسیب دیده و ستم کشیده ، به سوی «کویته» پرواز کرد که نگذاشتند از فرودگاه کویته به داخل شهر برود و به زور او را روانه کراچی کردند. به هر حال شهید همواره می کوشید که در درد و غم مردم به تمام معنی شریک باشد.
رخدادی که در سال 1988 در «کلکته» پیش آمد سیزده قریه و روستا و قصبه را در کام نابودی فرو برد. شهید به محض آگاهی برای رفتن به کلکته ، روانه روالپندی شد و فورا مبالغی پول نقد را برای کمک به مؤمنین آسیب دیده آن سامان ارسال نمود.
5. استعدادهای رهبری:
شهید بزرگوار از تمامی اوصاف و ویژگی های خوبی که برای پیشوائی و قیادت لازم و ضروری است ، برخوردار بود و از صفات رذیله ای که باعث نفرت و انزجار همگان می شود ، پاک و مبرا بود. اخلاق نیکو ، فهم و هشیاری ، عقل و تدبر ، قاطعیت در تصمیم و اراده بلند و پرمحتوی بودن فکر ، سلامتی نفس ، شجاعت ، عزت نفس ، همدردی با مردم ، درک مسائل جرأت و شهامت ، علی بودن روحیه ، ثبات قدم ، پذیرش انتقادات صحیح ، جرئت قبول مسئولیت و اعتراف به کوتاهی و ضعف ها ، بری بودن از حرص و دنیاپرستی ، قبول مشورت ، اجتناب از تاکید در سخن خویش و رد مشورت ها ، ایستادگی بر موضع صحیح و حق ، ایمان ، امانت ، صداقت ، صراحت لهجه ، قاطعیت ، تقوی ، خلوص ، تعبد و بندگی ، احترام به بزرگ تر از نظر سنی ، محبت به کوچکترها و دیگر اوصاف پسندیده در رگ و پی ایشان تعبیه شده بود.
خداوند سبحان خود می داند که من این اوصاف را ننوشتم که صفحات بیشتری را سیاه کنم و لذا هر چه به ذهنم می آید دارم می نویسم و مبالغه نمی کنم ، نه ، هرگز چنین نیست ، بلکه من به مدت هیجده سال به عنوان برادر ایشان در کنارش بوده ام و لذا تمام این ویژگی ها را دیده و لمس کرده ام و بارها در میدان عمل نیز خوبی ها و نیکی های ایشان را مشاهده کرده ام که اگر بگویم فرشته ای بود بر روی زمین ، سخن به گزاف نگفته ام.
با مد نظر داشتن این ویژگی های خوب و عالی ، انسانی بود که در ماه جولای 1980 ، موقعی که شیعیان در کنوانسیون شیعه در شهر اسلام آباد اجتماع کرده بودند و برای رساندن و قبولاندن خواسته های خود ، کاخ ریاست جمهوری و نخست وزیری و وزارتخانه های دیگر را محاصره کرده بودند ، به دوستان خود گفتم که به جز سید عارف حسین الحسینی هیچ شخصیتی نیست که مستحق مسئولیت بزرگ باشد.
کاری که شهید بزرگوار در مدت کوتاه چهارسال و اندی انجام داده است ، اگر با نگاهی اجمالی مورد مطالعه قرار گیرد ، شاید استعدادهای او برای خیلی ها روشن شود. او در طی دو سال برای بی اثر نمودن شایعات ظالمین و مزدوران استعمار و در اثبات شیعه بودن و حمایت از عزاداری ، ایمان و ولایت اهل بیت (ع) و خلاصه دفاع از تبلیغات سوء گذشته ، چندین بار یادآوری کرد که: «ببینید من که سید و عاشق اهل بیت و عزادار آن انوار و مصابیح هدایت هستم ، باید تمام استعدادها و صلاحیت ها را برای بی اثر نمودن شایعات این دشمنان خدا ، مبنی بر اینکه من مخالف عزاداری هستم. و عقیده ام تشیع نیست و... صرف کنم! تعحب آور است که این شایعات توسط افرادی منتشر می شد که تا دیروز اصلا شیعه هم نبودند.» طی سخنرانی های خود در این مورد تکرار کردند که من بیش از همه ولایتی ها حامی عزاداری سیدالشهدا و عاشق اهل بیت هستم. ولی فرق میان ما و آنها این است که آنها در ادعایشان نه دلیل دارند و نه سندی و ما در کنار اعتقاد به تشیع می توانیم دلائل و براهینی محکم بر این مسائل اقامه کنیم.
فرمایشات معروف ایشان همچون «عزاداری شاهرگ حیات است.» ، «عزاداری ، شفاءالله است» در واقع پاسخی بود به افراد مغرضی که شایعه پراکنی می کردند و می گفتند که عارف حسین مخالف عزاداری است ، یا افرادی که تحت تأثیر چنین شایعات بی اساسی قرار گرفته بودند. شهید عزیز از این شایعات شدیدا تاسف می خورد و همیشه می فرمود که این چه جنایتی است ، ما این فرصت ها را می توانستیم در راه خدمت به ملت شیعه مورد استفاده قرار دهیم و کارهای مفیدی را برای این ملت مظلوم می توانستیم انجام دهیم. اکنون باید در چنین کارهائی صرف کنیم. به هر حال چنین مسائل بی اساس صرف شد، ولی باز هم کاری که شهید در بقیه مدت رهبری خود یعنی تقریبا دو سال و نیم زمان مختصر انجام داد ، ملت را در زمینه های زیر به پیشرفت های چشم گیری نائل نمود.
1. افزودن به وقار و عزت ملی.
2. بیدار نمودن اندیشه سیاسی در اذهان ملت.
3. معرفی مذهب بصورت اصیل.
4. زائل نمودن ایده غلط جدائی دین از سیاست.
5. تدارک جایگاه مرکزی برای ملت.
6. وابسته نمودن تمامی سازمان های موجود در بین شیعیان به جایگاه مرکزی برای ملت یعنی نهضت اجرای فقه جعفری.
7. مطرح نمودن نهضت اجرای فقه جعفری بعنوان معیار تشخص مذهب شیعه در سطح کشور و عرصه بین الملل.
8. خارج ساختن نهضت از محدودیت ها و هدایت نمودن آن به راه هائی برای بدست آوردن اهداف و مقاصد عالی مذهبی.
9. ابلاغ جایگاه اصلی علماء به مردم با کردار و عمل عالی انسان خود.
10. از بین بردن یاس ها و نومیدی ها و حس ضعیف و ناتوان بودن از بین مردم و القاء شخصیت به مردم.
11. از بین بردن شبهات موجود در رابطه با علماء از اذهان طبقه درس خوانده و روشنفکر.
12. ایجاد تماس بین شیعیان پاکستان و نهضت های بین المللی اسلامی.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 50