به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری ورزشی نوشت: «انگشتهای کشیده و چسبیده به هم و دستیباز به نشانه پرسش و اعتراض؛ این شمایل علی کریمی است. نگاه مستقیم و رادیکال، انگار که در جستجوی چانهای که دست را بدهد زیرش و بپرسد. همه اینها بر خلاف انعطافی که در زمین فوتبال از او به یاد داریم؛ بدنی که به راست میرفت و لحظهای بعد، با توپ از چپ مدافع روبهرو گذشته بود. حالا و در آغازین سالهای مربیگری، به اصرار خودش باید تصویر ذهنیمان از او را عوض کنیم. آقای هشت، بیرون زمین آدم دیگری است. شوریده بر همه و تند نیش میزند و میبرد. در لحظه قضاوت بر درستی و نادرستی این طغیان اما، چیزی غایب است: آرامش. در لحظه تصمیم، همه ما علی کریمی هستیم وقتی که میکروفن نود را لخت میکند. با شمشیری آخته، علیه هر آن چه «فکر میکنیم» علیه ماست و نه لهمان.
امانی نیست برای فکر کردن به این که این طغیان دقیقا علیه چیست و اگر به نتیجه برسد، درد که را دوا میکند.
در مورد نسبت کریمی و مخاطبان فوتبال ایرانی چگونه میشود قضاوت کرد؟ آیا باید حق را به او داد و پشتش ایستاد تا طرف مقابل دعوا از انبوه ما بترسد؟ اگر دعوا سر این است که چرا به خاطر پرتاب بطری آب، جریمه 40میلیونی برای تیمش بریدهاند که خب میایستیم تا صلح برقرار شود و منطق قاضی را بشنویم اما پیشتر که میآییم، ماجرا ابعاد تازهتری پیدا میکند. کانال تلگرامی علی کریمی و پیج اینستاگرامش آکنده از حمله به افراد مختلف است. یکهبزن محله ما دارد کوچک و بزرگ، تر و خشک را به یک چوب میراند. او در جایگاه حق مطلق نشسته و از تاج و کفاشیان گرفته تا پیمانکار چمن مصنوعی ورزشگاه سردار جنگل را دارد از دم تیغ زبانش میگذراند. بعد کنار اینها، پستی است که از مخاطبانش میخواهد مواظب باشند به هنگام شنا مثل یک دستوپا چلفتی به مسیر دهن کوسه نیفتند! راستش طنز ماجرا را گرفتهایم اما فکر میکنیم که این از آن دعواهاست که اگر بفهمیم سر چیست، اصلا دعوایی اتفاق نمیافتد.
واقعیت این است که شور جاری در طغیان - هر طغیانی - راه را بر تصمیم درست میبندد. طغیان، فرصت تصمیم را به لحظه تقلیل میدهد تا مخاطب بیدرنگ تصمیم بگیرد و چنین تصمیم فیالبداههای، معمولا در موافقت با یاغی است. آکنده از احساس و سرشار از قضاوتهایی که بر پایه فرضهای موهوم اما حقیقتنما شکل گرفتهاند: ببین چه بلایی سرش آوردهاند که به اینجا رسیده! چنین فرضهایی لزوما درست نیستند چون در راستای همراهی و همدلی مخاطب با یاغی شکل گرفتهاند؛ به ویژه وقتی که شخص شهرت و محبوبیت را یک جا داشته باشد؛ به ویژه وقتی که علیکریمی باشد.
پس اگر بنا بر اصلاح امور باشد و هدف، برداشتن گامی در راستای غبارروبی از چهره فوتبال ایرانی، علی کریمی همان جوکری است که به او نیاز داریم؛ مردی که ابایی از خرجکردن محبوبیتش به پای آن چه حق میداند، ندارد. آن قدر بری از عافیتطلبی که این وسط ممکن است سرهای را هم با ناسرهها بنوازد و خب، این خاصیت هر طغیانی است اما یکی، جایی بر خلاف موج ایجاد شده باید بایستد و بپرسد که آیا میتوان بخشی از چیزهایی را که علی کریمی میگوید درست دانست و در عین حال با برخی از آنها مخالف بود؟ حرف از اعتدال نیست، هر چند که اگر میبود هم باکی نبود. نکته اما این است که این دعوا در فضای سیاه و سفید، پر از طیفهای خاکستری است. میشود بخشی از حق را به علی کریمی داد؛ از جمله آنجا که فکر میکنی وقتی صدای او بلند میشود، احتمال چربیدن منافع عمومی به شخصی مثلا بیشتر از زمانی است که یک سر دعوا علی سرشناس دیگر فوتبال، علی دایی باشد. با یادآوری لحظههایی که بیملاحظگی کریمی معمولا فرسنگها با عافیت فاصله داشته و از دفاع از شجاعی و حاجصفی تا حمایت از معترضان انتخاباتی را شامل میشود.
در کنار اینها، بررسی نمونهای مثل مجتبی جباری هم خالی از لطف نیست. او را در حالی به یاد میآوریم که در لقب هشت شاکی - چه اشتراک عجیبی! - با کریمی رقابت دارد اما سطح مطالبه را، حداقل در آن چه از خود منتشر میکند، از دعوا به گفتوگو و پرسش میبرد. آدمها البته که با هم فرق میکنند اما شفافیت، به عنوان راهی که قرار است به صلاح و رستگاری منجر شود، در آرامش بیشتر یافت میشود. پس چه بهتر که اگر دستی به پرسش بلند میشود، در جستوجوی چانهای برای بالا دادن نباشد. دست پرسشگر را، آن قدر باید بالا نگه داشت که طرف پاسخگو به قانع کردنمان فکر کند نه به شکستن دستمان. ما، با سپاس و احترام به اعتباری که خرج مطالبات عمومی میکنند، با علی کریمی و مجتبی جباری همراهیم. همدست و همدسته حتی؛ به شرطی که دعوا آن قدر هم شلوغ نشود که نفهمیم بر سر چیست!»