ساخته آخر احمدرضا معتمدی، کسی که سالهاست از بانیان بحث زیباییشناسی و تداخل هنر و فلسفه هم در سینمای ایران و هم در مطبوعات است، یکی دیگر از فیلمهای متوسطالحال این دوره جشنواره است که سعی میکند خودش را بهتر ازآنچه هست نشان دهد. فیلم ادعاهای بزرگی دارد و قائل به فرمالیسمی اغراقشده است تا بهواسطه آن مفهومی را که همیشه برای فیلمسازان کنجکاوی برانگیز بوده، به تصویر بکشد؛ یعنی نمایش مرز نامعلوم میان واقعیت و خیال (که سینما در فیلم آن را نمایندگی میکند) و اینکه چطور و در کجا باهم تداخل پیدا میکنند یا تشخیصشان از یکدیگر سخت میشود.
باید گفت که «سوءتفاهم» بیش از باقی فیلمهای جشنواره تا به امروز به خود سینما، جهان فانتزیها، داستانهای فرا اجتماعی میپردازد و دغدغهای جهانشمولتر دارد. خب حضور فیلمی اینچنینی در جشنواره مهندسیشده امسال که کیفیت و محتوای اکثر آثار مشابه به هم یا در یک سطح از جهانبینی قرار میگیرند بهخودیخود اتفاق ویژهایست و شبیه به یک راه خروجی در اتوبانی بدون مسیر خروج میماند.
فرصتیست که تماشاگر از دیدن فیلمهایی ارزشی و با مانیفستهای مشخص و در چشم زننده شان کمی فارغ شود و به سینما و داستان بپردازد، در فضای فیلم غرق شود و از جهان بیرون، با همه چالشهای سیاسی و اجتماعی پررنگ این روزهایش کنده شود و نفسی بکشد.اما «سوءتفاهم» باوجودیکه برای جشنواره مهم است و حکم یک استثنا را دارد اما فیلم چندان خوبی نیست. همانطور که گفته شد و تجربههای پیشین کارگردان نظیر «آلزایمر» و «دیوانه از قفس پرید» هم نشان میدهد، احمدرضا معتمدی دغدغه معنا، مفهوم و زیباییشناسی دارد و فیلمش قرار است بیانیهای باشد درباره سیطره رسانه و نقش مهمش در زندگی امروز و اینکه چطور فضای خالی میان خیال و واقعیت را پر کرده و در به هم پیچیدگی این دو، نقش به سزا و مهمی دارد؛ اما تماشاگر در طول تماشای «سوءتفاهم» کمتر از هر چیزی به این مسئله توجه میکند و بیشتر در پی این است که بداند کجا در فیلم است و کجا در فیلم درون فیلم! همه آنچه او و ذهنش را به خود مشغول میکند این بازی رفتی و برگشتی واقعیت/فیلم است و اینکه چطور در میان آنها گیج میخورد. مشکل اساسی «سوءتفاهم» مشکل شمار زیادی از فیلمها هممسلک خودش در سینمای ایران است: پیچیده سازی بیجهت و درشتنمایی در مفاهیم. فیلمی مانند «سوءتفاهم» که خود مضمونی از پایه پیچیده دارد و فرم فیلم هم طوری طراحی شده که این مضمون پیچیده را به شکل پیچیدهای به تصویر بکشد، دیگر نیازی به پیچهای بیشتر ندارد و باید دید اصلاً تماشاگر با همین فرم غیر سرراست کنونیاش میتواند کنار بیاید یا نه. حرص و طمع کارگردان در پیچیده ساختن و دیریاب کردن جهان فیلم کار دستش داده و باعث شده تماشاگر نتواند آنطور که باید در فیلم دقیق شود و به کنکاش مضمون و فرمش بپردازد، آنقدر که باید در هرلحظه به دنبال سر کلاف در میان این کلافهای درهمپیچیده باشد. بدون اغراق فیلم هم بهاندازه این پاراگراف از “پیچیدگی” استفاده کرده و آن را لوث و بیخاصیت در فیلم جلوه داده است.
مشکل دیگر آنجاست که جز این بازی واقعیت و خیالی که فیلم راه میاندازد و از واقعیت ناگهان سر از تصاویر فیلمبرداری شده داخل دوربین سر درمیاورد یا بالعکس، چیز بیشتری برای ارائه ندارد. این حرکت میان واقعیت فیلم و بازنماییاش در دوربین بهتنهایی نمیتواند ملاط کافی برای یک فیلم سینمایی را تأمین کند و ناگزیر فیلم اسیر تکرار میشود. شبیه به صحنهای که بازیگران مشغول قهوه خوردن هستند و بارها و بارها تکرارش را میبینیم انگار خود فیلم هم مدام الگوی فرمی اولیهاش را با میزانسنها و دیالوگهایی مختلف تکرار میکند.
نکته مهم دیگر در دست نیافتن فیلم به هدف غایی خود ترکیب بازیگران آن است: هرچند که ابتدا قرار بود فیلم با ترکیب بسیار متفاوتی از بازیگران ساخته شود و بعد جای خود را به تیم کنونی داد، اما باز هم بازیگران اصلاً نه برای نقشهای خود مناسب هستند و نه توانستهاند آنها را باورپذیر ارائه دهند. تصور کنید که مریلا زارعی بخواهد یک فم فتال، یا سرکرده یک باند جنایتکار یا فیلمسازی عاشقپیشه باشد که در اثبات جدیت و ثابتقدمیاش جام زهر سر بکشد، خب همه اینها دور از ذهناند و زارعی هم نتوانسته خود را به آنها نزدیک کند، نتیجه این انتخاب اشتباه نهتنها باعث شده تماشاگر با فیلم همراه نشود که حتی بعد اروتیک مهمی را که هم در فیلمنامه و هم در اجرا سعی زیادی برای پرداختن به آن شده است را، «سوءتفاهم» ازدستداده است. گریم متفاوت کامبیز دیرباز هم نتوانسته کمکی به نقشآفرینی متفاوت او کند و در این میان تنها حضور هانیه توسلی و بازی پیچیده و چندوجهیاش است که فیلم را سرپا نگه میدارد و تماشاگر را با خود همراه میکند.
کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریهها، وبلاگها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.
Post Views:
27