محمد علی باشهآهنگر را با فیلم دوست داشتنی «ملکه» به خاطر داریم. فیلمسازی که همواره نگاه بهخصوصی به جنگ داشته است و امسال با فیلمی دیگر پیرامون جنگ به نام سرو زیر آب در جشنواره فیلم فجر حضور دارد و در ادامه نقد فیلمهای جشنواره فجر، سراغ این اثر رفتهایم.
جنگ ابعاد مختلفی در زندگی بشر دارد. اثرات یک نزاع طولانی میتواند تا سالها بر مردم یک کشور اثرات مخربی بگذارد. در نگاه انسانی به این مفهوم مهم نیست یک جنگ را چه کشوری شروع کرده و کدام کشور اقتدار بیشتری داشته است، جنگ به ذات خود با غم و حسرت همراه است و همین موضوع نقش رسانهای مانند سینما را پررنگ میکند تا به بازتعریف مفاهیم آن دوره بپردازد. گاهی این بازتعریف به بازآفرینی شرایط و اتفاقات بسنده میکند و گاهی قدم را فراتر میگذارد و در دل شخصیتهایش مابهازایی برای امروز پیدا میکند. این مابهازا عیار این فیلم ایرانی را بیشتر میکند و باعث درگیری بیشتر مخاطب میشود. باشهاهنگر تلاش میکند تا از سطح اول روایت عبور کند و حرفهای جذاب و کاربردی برای مخاطب امروز داشته باشد و در این راستا سعی دارد از شعاری بودن فاصله بگیرد.
ممکن است در ادامه داستان فیلم لو برود.
قصه سرو زیر آب جذاب است و شخصیتها با وسواس زیادی انتخاب شدند
قصه سرو زیر آب جذاب است و شخصیتها با وسواس زیادی انتخاب شدند. قصه به صورت جدی از جایی که جهانگیر کرامت (با بازی بابک حمیدیان) شک میکند که شاید جنازه شهیدی را به اشتباه به خانواده دیگری داده است شروع شده و برای یافتن حقیقت سفری در فیلم آغاز میشود. این سفر بستری است برای تقابل دو قوم با دینهای مختلف (زرتشتی و مسلمان) و باعث شناخت بیشتر مخاطب از نحوه نگاه آن دو خانواده به مفهوم شهید میشود.
سرو زیر آب در بین فیلمهایی که تاکنون در جشنواره دیدهام از یک مزیت نسبی برخوردار است و آن پاسخ مشخص فیلمساز به این سوال است که چرا این فیلم را ساخته است؟ نویسنده میداند که قصه خود را از کجا شروع کند و زنجیره شخصیتها را به چه شکلی طراحی کند که از کنار هم قرار گرفتن شخصیتها و نقطه نظرشان پیرامون مسئله اصلی فیلم یعنی ارتباط حقیقت با آرامش بتواند دیدگاه اخلاقی خود را به مخاطب انتقال دهد. به علاوه توانسته با کارگردانی پخته و میزانسنهای دقیق و قاببندیهای سینمایی در خدمت انتقال مفهوم قدم بردارد.
فیلمنامه فیلم برخلاف انتخاب درستی که در شخصیتهایش داشته است (از شخصیت خواهر شهید یزدی با بازی مینا ساداتی که نقش به خصوصی در درام ندارد و حذفش کمک زیادی به بهتر شدن ریتم فیلم میکند بگذریم) ریتم مناسبی ندارد. درست است که ریتم یک فیلم پس از فیلمنامه از دریچه کارگردانی و تدوین عبور میکند اما نقطه تعیین کننده برای ریتم کلی فیلم به فیلمنامه بازمیگردد. جایی که فیلمنامهنویس تعیین میکند که رخدادها تا چه حد بسط پیدا کنند و چگونه پشت هم قرار بگیرند تا موضوع اصلی فیلم بهتر خودش را نشان دهد. از این منظر سرو زیر آب درجا میزند و همین فیلم را کمی کسلکننده کرده است.
از نظر کارگردانی باشهآهنگر موفقتر از فیلمنامه عمل کرده و توانسته صحنههای جذابی خلق کند. اکثر قابهای فیلم عمق زیادی دارند و فضای گستردهای را به مخاطب نشان میدهند که همین اتفاق اجرای چنین فیلمی را بسیار پیچیده میکند. همچنین فیلمساز توانسته در عین اینکه فیلمش در سه موقعیت جغرافیایی مختلف سیر میکند لحن یکدستی ایجاد کند. بازی اکثر بازیگران فیلم هم دیدنی از آب درآمده است. اما مهتاب نصیرپور و شهرام حقیقتدوست برخلاف نقش کوتاهشان در فیلم درخشیدهاند. بازی حسی مهتاب نصیرپور در نقش مادر شهید در سکانس سر قبر به تنهایی میتواند باعث به یادماندنی شدن این نقش بشود. بدون شک بازیگران سرو زیر آب شانس زیادی برای دریافت سیمرغ از جشنواره دارند.
سرو زیر آب میتوانست فیلم بسیار موفقی شود چرا که ایده جذابی دارد و کارگردان کاربلدی هم پشت دوربین نشسته است اما تدوین به تنهایی توانسته فیلم را زمین بزند. زمان فیلم بسیار زیاد شده و نسبت اتفاقات هماهنگی دقیقی با اهمیتشان ندارد. بخش مهم و درگیر کننده فیلم دیر شروع میشود و رابطه اضافی جهانبخش با دختر ارمنی کاملاً بی ربط به فیلم و باعث کشدار شدن فیلم و از دست رفتن بار حسی پلانهای انتهایی فیلم شدهاند. در مجموع سرو زیر آب جذابیتهای ملکه را ندارد اما در بین فیلمهای جشنواره امسال فیلم متوسط رو به بالایی است که با تدوین بهتر میتواند بهتر هم بشود.