ماهان شبکه ایرانیان

۹ رفتاری که افراد عادی را از کارآفرینان متمایز می کند

هر کسی نمی تواند یک کارآفرین موفق شود. ترس، ناامیدی، اضطراب، ورشکستگی و

کار آفرینی - 9 رفتاری که افراد عادی را از کارآفرینان متمایز می کند
9 رفتاری که افراد عادی را از کارآفرینان متمایز می کند

هر کسی نمی تواند یک کارآفرین موفق شود. ترس، ناامیدی، اضطراب، ورشکستگی و ... چیزهایی است که هر کارآفرینی با آن مواجه خواهد شد. با این حال خیلی از افراد می خواهند در دنیای بزرگ کارآفرینی قدم بگذارند و ریسک کنند. کارآفرینان ویژگی‌هایی دارند که مردم عادی قادر به درک آن‌ها نیستند. در ادامه با یوکن همراه باشید تا 9 چیزی که انسان‌های عادی راجع به کارآفرین‌ها درک نمی کنند را متذکر شویم.

صدای درون مغز کارآفرینان بلندتر از صدای آدم‌های عادی است

شما به عنوان یک فرد عادی ممکن است خیلی زود دچار شک و تردید شوید، انتقاد کنید، قضاوت کنید، هویت و اعتبار کسی را زیر سؤال ببرید و ناامید شوید؛ اما کارآفرینان این گونه نیستند. آن‌ها همه چیز را همان طور که هست می بینند. کارآفرینان تنها به داده‌های خام اهمیت می‌دهند تا این اطلاعات اولیه را غربال کنند، قطعات مورد استفاده که درونش پیدا می‌شود را به کار ببندند و به مابقی آن توجهی ندارند.

کارآفرینان ممکن است به نظرات و عقاید دیگران احترام بگذارند، اما توانایی‌ها، ایده‌ها و استقامت خود را باور دارند؛ به همین خاطر نمی خواهند دنباله رو راه کسی باشند و راه خودشان را هموار می کنند.

کارآفرینان می دانند روش بازی کردن مهم‌تر از برد و باخت است

اگر یک کارآفرین باشید، حتماً ترجیح می دهید به روش خودتان شکست بخورید تا این که به روش فردی دیگر برنده شوید. خود به سوی آینده‌ی پیش رویتان گام بردارید تا این که منتظر بمانید کسی هلتان بدهد.

وقتی می خواهید برنده شوید، قطعاً پیروزی شما را به سمت خود می کشد. از طرفی می خواهید قوانین بازی را تغییر دهید، خودتان زمین بازی را خط بکشید و بازی را همان طور که دوست دارید ببرید. به نظر کارآفرینان بردن بازی وقتی مجبور هستید به روش دیگران بازی کنید، خودش یک مدل باخت است.

کارآفرینان گزینه‌ای را انتخاب نمی کنند؛ بلکه خود گزینه‌ای می سازند

خیلی از مردم عادی از بین گزینه‌هایی که وجود دارد، یکی را انتخاب می کنند؛ اما کارآفرینان گزینه اول یا دوم را انتخاب نمی کنند، بلکه خودشان گزینه‌ی سومی را خلق می کنند.

جان برگستون در این باره می گوید: "هرگاه بخواهیم تصمیم مهمی بگیریم، دو گزینه پیش رو داریم. یا باید از بین گزینه‌هایی که وجود دارد، بهترین گزینه را انتخاب کنیم و سعی کنیم کارمان را با آن راه بیاندازیم یا کاری که کارآفرینان انجام می دهند را پیشه کنیم: ببینیم بهترین گزینه چیست و همان را خلق کنیم."

برای کارآفرینان "غیرممکن" معنا ندارد و همیشه می توانند کارهای غیرممکن را انجام دهند.

کارآفرینان دوست دارند با کمک دیگران به موفقیت برسند

برای موفقیت تنها به استعداد فردی نیاز ندارید، بلکه باید روحیه کار تیمی داشته باشید. توانایی فعالیت در قالب تیم، غرور نداشتن و فداکاری کردن در مواقع لزوم، تنها راهی است که می تواند تیمی را به موفقیت برساند. البته این روحیه را باید مدیر تیم به وجود آورد. به همین خاطر کارآفرینان تمام اعضای تیم را با اسمشان صدا می زنند و توجهی به مقام آن‌ها ندارند. کارآفرینان به تیم اهمیت می دهند و شادی و موفقیت خود را به شادی و موفقیت دیگران گره می زنند.

کارآفرینان برای انجام کارهایی که آن‌ها را به هدفشان نزدیک می کند، بی‌قرارند

کارآفرینان نیازی به نظم و دیسیپلین ندارند، بلکه می خواهند برای رسیدن به اهداف خود راهی پیدا کنند. آن‌ها نمی توانند برای رسیدن به چیزهایی که می خواهند خیلی منتظر بمانند. آن‌ها اهداف و رؤیاهای زیادی دارند و راه‌های زیادی بلدند تا بتوانند به اهداف و رؤیاهایشان برسند.

کارآفرینان خسته کننده ترین کارها را با خنده و شوخی انجام می دهند. وقتی فاصله‌ی میان کاری که می کنید تا چیزی که می خواهید را بدانید، کار کردن برایتان جالب شده و دیگر ناامید و خسته نخواهید بود. وقتی کار کردن برایتان معنادار و راضی کننده باشد، قطعاً در زندگی موفق هستید.

کارآفرینان به دنبال یک زندگی معمولی نیستند و تنها نمی خواهند مهارتی به دست آورند

خیلی از افراد به دنبال مهارت یا جایگاهی هستند که بتوانند با خیال راحت به توانایی و دانش خود تکیه کرده و زندگی بگذرانند. آن‌ها سختی‌های زیادی پشت سر گذاشته‌اند و حالا از خودشان رضایت دارند، شاید این تعریفی از موفقیت باشد؛ اما کارآفرینان از این احساس رضایت که تنها برای کسب مهارتی به دست آمده، تنفر دارند. کارآفرین‌ها از وقفه‌ای که بعد از دست یابی به موفقیت ایجاد می شود، بدشان می آید. آن‌ها کسب مهارت اولیه را پایه‌ای می دانند برای به دست آوردن مهارت‌های بیشتر. آن‌ها از موفقیت خود به عنوان پلی برای رسیدن به موفقیت‌های بالاتر استفاده می کنند.

او تمام سهمش از زندگی را می خواهد. به آینه نگاه می کند و به خود می گوید: "ببینمت... این چند روز برایم چه کار کرده‌ای؟"

پس از آن حرکت می کند و دستاوردهای بیشتری به دست می آورد.

کارآفرینان از دیگر کارآفرین‌ها طرفداری می کنند

کارمندی شغلی است که باید برای موفقیت فردی دیگر تلاش کنی. وقتی کارمند ترفیع بگیرد، یعنی فرد دیگری نمی تواند آن ترفیع را بگیرد و اگر فرصتی به دست آورد، آن فرصت از دست دیگری رفته است. پس در شغل کارمندی حسودی نکردن به موفقیت همکاران، کار بسیار سختی است. روح بزرگ می خواهد تا برای موفقیت همکارانت خوشحال باشی و در همان حال برای در جا زدن خود ناراحت بمانی!

اما شغل کارآفرینی به گونه‌ی دیگری است. کارآفرینان دوست دارند همکاران خود را موفق ببینند، زیرا می دانند موفقیت نصیب آن‌ها هم خواهد شد.

کارآفرینان می خواهند به تنهایی جنبش به پا کنند

هر فردی می خواهد به جایی احساس تعلق پیدا کند، به همین خاطر است که بعضی از ایده‌ها خیلی زود دنبال رو پیدا می کند و ایده‌های بزرگ سبب برپا شدن جنبش در بین مردم می شود.

حتماً می دانید هر جنبشی از یک نفر شروع شده که جرئت داشته تنها بایستد، بدون این که دیگران را به خطر بیندازد، چیزهایی بگوید که دیگران نمی توانند بگویند، کارهایی بکند که دیگران نمی کنند. او می خواهد جنبش به پا کند و عواقب آن را هم می پردازد. این همان کاری است که کارآفرینان دنبال می کنند.

کارآفرینان به خود می گویند: "چرا من نه؟"

هر کسی تحمل شکست را ندارد. بیشتر افراد وقتی شکست می خورند، به دنبال آن هستند تا مشکلات را به گردن دیگران بیندازند. شاید در گوشه‌ای بنشینیم و به خود بگوییم چرا من از فرصت‌هایی که نصیب دیگران می شود بی‌بهره‌ام؟ چرا هیچ وقت استراحت کافی ندارم؟

پس هیچ کاری ندارد دائم با خود بگوییم: "چرا من؟"

کارآفرینان طرز تفکر دیگری دارند. آن‌ها در جایی رستوران می زنند که بقیه در آن شکست خورده‌اند. در این زمان با خود می گویند: "درست است دیگری موفق نشده، اما چرا من نتوانم موفق شوم؟"

کارآفرینانی که شرکت نرم افزاری راه می‌اندازند، پیش خود می گویند: "درست است شرکت‌های بزرگ نسبت به من سهم بیشتری از بازار را در اختیار دارند، اما چرا من نتوانم؟"

کارآفرینان فکر نمی کنند افراد موفق، استعداد و قدرت بی‌نظیری دارند. آن‌ها انسان‌های موفق را می بینند و با خود می گویند: "آفرین، اگر او توانسته، چرا من نتوانم؟"

این پرسش بسیار کارآمد است: "چرا شما نتوانید؟"

اگر به این سؤال فکر کنید، می بینید هیچ جواب درستی برایش وجود ندارد. وقتی رؤیایی دارید که با تمام انرژی و قوا برای به دست آوردن آن تلاش می کنید، پس هیچ دلیلی وجود ندارد موفق نشوید.

 

منبع: inc

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان