(تحلیل محتوای گزارههای حدیثی)
چکیده
ارتباط میان دین و نظریات جامعهشناختی یکی از مهمترین دغدغههای اندیشمندان حوزه علوم اجتماعی است. دیدگاههای مختلفی در این باره بیان شده است؛ به گونهای که اگر بخواهیم آن را در یک طیف ترسیم کنیم، در یک سو، دیدگاههای اندیشمندانی قرار میگیرد که قایلاند نمیتوان ارتباطی میان این دو حوزه برقرار کرد و نظریات جامعهشناختی ربطی به دین پیدا نمیکند و تنها کاری که امکان دارد، بررسی جامعهشناختی دین است که دین نیز مانند دیگر عرصهها میتواند مواد خام نظریات جامعهشناختی باشد. در سوی دیگر، اندیشمندانی معتقدند که دین میتواند در این عرصه حضور داشته باشد، چون دین مجموعه کاملی است که هم برای هدایت معنوی بشر و هم برای زندگی اجتماعی بشر راهکارهایی دارد و ما تنها باید به کشف این راهکارها بپردازیم و نظریات جدید از جمله نظریات جامعهشناختی ما را در کشف این قوانین راهنمایی میکند. پژوهش حاضر در میانه این دو قرار دارد. ما در این پژوهش هیچ کدام از این دو ادعا را دنبال نمیکنیم، بلکه راه میانهای را انتخاب کردهایم و آن این است که از یک مسأله خرد جامعهشناختی در نظریات کجروی (نظریه برچسبزنی) شروع کردهایم. و محورهای این نظریه را استخراج کرده و سعی داریم تا این محورها را به منابع حدیثی ارائه کنیم و پاسخهای آن را پی بگیریم. کلیدواژهها: دین، جامعهشناسی، کجروی، برچسبزنی
درآمد
دیرزمانی است که متفکّران و صاحبنظران حوزههای مختلف علم و اندیشه، این نکته را واقعیتی انکارناپذیر در حیات فردی و اجتماعی انسان میدانند که برچسبزدن میتواند تأثیری جدّی و تعیینکننده بر شخصیت و رفتار فرد داشته باشد. آنان، از چشماندازهای مختلف و با سخنان و تعبیرهای گوناگون، از این واقعیت سخن گفتهاند؛ امّا به نظر میرسد که نخستین بار اچ. اس. بکر، (1) دیدگاه خود در این زمینه را در قالب نظریه علمی مستقلی ارائه کرد و بر اساس روشهای مقبول در حوزه علوم تجربی، از این موضوع سخن گفت. این نظریه ـ که با نام «برچسبزنی» (2) شهرت یافته (3) ـ به پیامدهای بین کجرفتاری و جامعه همنوا، بویژه عوامل رسمی کنترل اجتماعی میپردازد. برچسبزنی، نظریهای فرآیندی است و تحلیلهای آن، بر واکنشهای دیگران (کسانی که قدرت تعریف رفتار کسی و برچسب زدن به او را دارند) نسبت به افراد یا کنشها و ارزیابی منفی از آن، متمرکز است. بر طبق این نظریه، برچسب زدن به شخص، ممکن است وی را به سوی رفتارهایی در جهت نقش مرتبط با برچسب، هدایت کند؛ حتی اگر آن صفت، کوچکترین شباهتی با وی نداشته باشد. مردم، معمولاً رفتار فرد برچسب زده شده را به نحوی گزارش میکنند که گویی رفتاری نابهنجار را توصیف میکنند و معمولاً از برچسبهای شناخته شده برای عموم، استفاده میکنند که ممکن است در مورد فرد، صادق باشد یا نباشد. این فرآیند، باعث میشود تا رفتار مردم و تعاملات آنها را با فرد برچسب خورده، دچار تغییر سازد. (4)
ریشههای قرن بیستمی این نظریه، مدیون مطالعات علمی فرانک تاتِن بام است. او در کتابش، جرم و جامعه، معتقد است که فرآیند ارتکاب جرم، در نتیجه فرآیند برچسبزنی تعریف، و تفکیک میشود. توصیف و توضیح این امر واضح است. آدمی از نسبت دادن صفات ناپسند از سوی دیگران به خود، ناراحت میشود و به دنبال راه فراری میگردد تا خود را از خیالپردازی دیگران برهاند. (5)
حال ما در این پژوهش، در پی یافتن پاسخهای حدیثی به محورهای نظریه برچسبزنی هستیم. در این مسیر ابتدا، با توان محدود خویش به جستجوی در نظریه برچسبزنی پرداختیم، نتیجه این جستجو را در قالب محورهایی، دستهبندی کردیم. این محورها را، بر منابع حدیثی، عرضه کرده و محصول در قالب توصیف و تنسیق گزارهها و تحلیلهای حدیثی ناظر به این مقولهها، ارائه میشود. ابتدا نباید تصور شود این کار به منزله سخن نهایی احادیث در باره نظریه برچسبزنی و یا حتی پرسشهایی است که ما با آن به سراغ احادیث رفتهایم؛ چون ما در زمان کوتاه و محدودیتهایی که داشتیم (و با توجه به ضعف فراوان نگارنده) به جستجو پرداختیم. یقیناً نکاتی وجود دارد که ما از آن غفلت کردهایم. امّا ادعای ما این است که از مجموعه احادیثی که ما با کلیدواژههای مشخصی به آن دست یافتهایم، این نکات استخراج شده است. بدیهی است که این کار تنها یک قدم مقدماتی و ناچیز در مسیر آن هدف سترگ است، ولی لازم است در مسیر این هدف والا تکنگاریهای فراوانی انجام گیرد تا پس از آن بتوان به جمعبندی در این زمینه پرداخت.
مفاهیم
نظریه برچسبزنی
این نظریه ـ که با نام «برچسبزنی» (6) شهرت یافته (7) ـ به پیامدهای بین کجرفتار و جامعه همنوا، بویژه عوامل رسمی کنترل اجتماعی، میپردازد. برچسبزنی نظریهای فرایندی است و تحلیلهای آن بر واکنشهای دیگرانِ مهم (کسانی که قدرت تعریف رفتار کسی و برچسبزدن به او را دارند) نسبت به افراد یا کنشها و ارزیابی منفی از آن متمرکز است. برطبق این نظریه، برچسبزدن به شخص ممکن است وی را به سوی رفتار در جهت نقش مرتبط با برچسب، هدایت کند، حتی اگر آن صفت کوچکترین شباهتی با وی نداشته باشد. مردم معمولاً از برچسبهای شناخته شده برای عموم، استفاده میکنند که ممکن است در مورد فرد صادق باشد یا نباشد. این فرایند باعث میشود رفتار مردم و تعاملات آنها را با فرد برچسب خورده دچار تغییر سازد. (8)
حدیث
روشن است که نقطه محوری بحث ما در احادیث، احادیث اجتماعی (احادیث مربوط به رابطه انسان با انسانهای دیگر)، آن هم از نوع گزارههای توصیفی است. البته ممکن است از گزارههای دستوری و هنجاری نیز نکاتی در توصیف و تفسیر پدیدههای اجتماعی به دست بیاید؛ ولی به هر حال، مقصود اصلی ما، احادیث اجتماعی توصیفی است. (9)
در این پژوهش مفاهیمی که ما با آن مفاهیم به جستجوی حدیثی پرداختیم، عبارت بودند از: غیبت (به معنای سخن گفتن در نبود کسی)، تهمت (نسبت دادن لقبی که در فرد نباشد)، تجسس (دقت بدون دلیل در زندگی افراد)، تطیر (فال بد زدن به فرد)، نبز (لقبهای زشت)، هلاکت، تَشِیعَ الْفاحِشَه ی ُ (اشاعه فحشا)، روایت کردن علیه کسی (داستانسرایی)، کراهت، استهزا (مسخره کردن فردی)، سرزنش، حیا، تسمیه (نامگذاری)، اهان (اهانت کردن)، آبرو.
روششناسی (تحلیل محتوا)
چارچوب روشی پژوهش
ما در این تحقیق، بر اساس روش تحلیل محتوای کیفی، با رعایت اصول و شرایط کلی حاکم بر آن، یعنی مقولهبندی و طبقهبندی آن این پژوهش را انجام خواهیم داد. به عقیده برلسون، تحلیل محتوا، نوعی فنآوری پژوهشی است برای توصیف عینی منظم است و تشریح کمی، محتوای آشکار پیام. (10) در تعریف برلسون، واژه پیام، اشارهای به کلید دادههای موجود است؛ مانند مطالب مکتوب برنامههای رسانهها، مصنوعات و هر چیزی که بتوان آن را مجموعهای واحد به شمار آورد. (11) ویژگیهای منظم بودن، عینی بودن و مقداری بودن، در تعریفی که هر فهرستی از فن تحلیل محتوا میدهد، قابل رؤیت است:
تحلیل محتوی به هر نوع فنی که در راه استنتاج منظم و عینی ویژگیهایی خاص یک فن به کار آید، اطلاق میشود.(12) موریس دو ورژه، با تعبیر دیگری درباره این روش مینویسد که تحلیل محتوا، مقولهبندی همه اجزای یک متن در جعبههای مختلف است. بدین ترتیب مقدار اجزای عناصری که در هر جعبه مرتب شدهاند، متن را مشخص میکنند. (13)
در تعریف کلی ـ که مورد نظر ماست ـ ، تحلیل محتوا، به این معناست که محورهای اصلی یا خطوط کلی مجموعهای از کتابها یا متون، آثار نوشته شده یا شفاهی یک محقق و یا منابعی از این دست را ـ که درباره موضوعی خاص مطرح شده ـ بیابیم و برجسته نماییم. تعریفهایی نیز که اندیشمندان این حوزه از مفهوم و ابعاد این روش داشتهاند، برداشت ما را تأیید میکند. در مرحله نخستِ کار، ناگزیر به توصیف دیدگاههای معصومان علیهم السلام بسنده شد. نتیجه، آن بود که تحقیق، به نوعی «تحلیل محتوای توصیفی» تبدیل شده، هدف جزئی پژوهش، «تحلیل محتوای منابع روایی» خواهد بود و «موضوع» را نیز میتوانیم با این عبارت، بیان کنیم: «توصیفِ نگاه تبیینی و کنترلی احادیث اهل بیت علیهم السلام به برچسبزنی و آثار آن».
اکنون در این پژوهش، در پی یافتن پاسخ به پرسشهایی هستیم که با مطالعه نظریه برچسبزنی به آن دست یافتهایم. پژوهش حاضر، در حد مقدور این مقاله به بررسی نظریه برچسبزنی و پیگیری این سؤالات در روایات پرداخته است. پس ما در این پژوهش، به دنبال تحلیل محتوای گزارههای حدیثی بر اساس محورهای نظریه برچسبزنی هستیم. (14)
تعریف کجروی و تعیین کجرو
1. نقش صاحبان قدرت در تعریف کجروی و تعیین کجرو
یکی از بحثهای مهم در دیدگاههای برچسبزنی سخن درباره تعریف کجروی و تعیین کجرو است. این دیدگاهها به نسبی بودن تعریف کجروی معتقدند؛ به این بیان که رفتار کجروانه، این است که صاحبان قدرت یا کسانی که حق تعریف رفتار فرد را در جامعه دارند (مانند دیگران مهم)، هویت رفتار کجروانه را مشخص کرده، تعیین میکنند که چه کسانی در جامعه، کجرو هستند. در حقیقت کجرفتاری، مفهومی ساخت جامعه است. (15) یکی از مفاهیم حدیثی مرتبط با بحث صاحبان قدرت، مفهوم طیره است. علامه مجلسی رحمه الله در توضیح «الطَّیرَه ی » میگوید:
قوم پیامبران به آنها فال بد میزدند. شاهد بر این برداشت، سخن خداوند درباره قوم صالح (16) است که میفرماید: «قوم صالح به او گفتند: به تو و همراه تو، فال بد زدهیم»، صالح گفت: «فال بد شما، در نزد خداوند است؛ بلکه شما گروهی هستید که فریفته میشوید». با این شاهد و بیان خداوند که میفرماید: «ما به شما فال بد زدیم، و اگر دست از رسالتتان برندارید، شما را سنگسار خواهیم کرد» (17) . (18)
در ابتدای بحث، لازم است ارتباط مفهوم «طیره» را با «برچسب» توضیح دهیم. در معنای تطیر، عناصر زیر قابل توجه هستند و به بحث، مربوط میشوند:
1. این که آماج تطیر، شوم و مایه بدبدختی و دلیل بر شکست و ناکامی معرفی میشوند و مردم را به پرهیز از آنها وامیدارند؛
2. این که بدون تردید، اثر روانی خود را بر افراد جامعه و آنان که این تهمت به آنها نسبت داده میشود، دارند. آثار اجتماعی این تهمتها هم از همین تعبیرها دانسته میشود که از جمله آنها، منزول کردن آماجها و مقصر جلوه دادن آنهاست؛
3. این که این کار، ابزار دست صاحبان قدرت و در جهت منافع آنهاست؛ چنان که در آیات 130 و 131 سوره اعراف، این امر به نزدیکان و خاصان فرعون، منتسب میشود؛ آن هم با این استدلال مفسران که: «نبض سایر مردم به دست آنهاست، آنان، میتوانند دیگران را گمراه سازند و یا به راه آورند»؛
4. این که غالباً! جنبه خرافی و نامعقول داشته و دارد یعنی امری فرهنگی و مبتنی بر باورها و ارزشهای جاری است که نیازی به تکیه کردن بر واقعیتها ندارند برای نمونه این تعبیر علامه مجلسی درباره تطیر که «للعرب فی ذلک مذهب معروف»، فرهنگی بودن آن را نشان میدهد. (19)
5. این که تطیر در شرایط خاص اجتماعی اتفاق میافتاده و این شرایط، محملی برای سوء استفاده صاحبان قدرت برای سرکوب کردن مخالفان بوده است؛ از جمله آن که همان زمان که مردم از قحطی رنج میبردند و این وضع، حساسیت آنان را برمیانگیخت، مخالفان، علت آن معرفی میشدند. (20)
در روایات ما نیز به این مضمون، اشاره شده است. در حدیثی به نقل از حمزه ی بن حمران، امام صادق علیه السلام میفرماید: سه چیز است که هیچ پیامبر یا کمتر پیامبری، از آن نجات پیدا نمیکند: اندیشیدن درباره وسوسه و بد اندیشیدن درباره مردم، فال بد زدن، و حسادت، مگر مؤمن که حسادت خویش را به کار نمیگیرد. (21)
نکته دیگر این که امام صادق علیه السلام، در کلام گهربار خود به این اصل و واقعیت اجتماعی اشاره دارند، که برخی افراد جامعه از جمله پیامبران، آماج طیره قرار گرفته بودند. ما از این سخن، تنها میتوانیم کلیت بحث را اثبات کنیم که پیامبران نیز همچون دیگران، در تیررس فال بد قرار دارند. پس برای اثبات نقش صاحبان قدرت در تعریف کجروی و تعیین کجرو، نیاز به شواهد دیگری داریم. اکنون برای اثبات این مهم، به شواهدی از آیات قرآن میپردازیم.
در بحث تعیین کجرو، نظریهپردازان برچسبزنی معتقدند که صاحبان قدرت، شاخصهایی را تعریف میکنند که آن شاخصها، تعیین میکنند چه کسی کجرو و چه کسی بهنجار است؛ یعنی آنان، ارزشها را برای آحاد جامعه، رصد میکنند. همچنین در نظریه برچسبزنی، صراحتاً بیان میشود که یکی از راهحلهای مبارزه صاحبان قدرت با گروههای مخالف جامعه، فال بد زدن به آنهاست. بنا بر این، آنها را شوم، مایه بدبختی مردم و دلیل شکستها و ناکامیها معرفی میکنند همانگونه که اشاره شد، امام صادق علیه السلام در این حدیث به وجود این واقعیت اجتماعی (فال بد زدن) اشاره فرمودهاند؛ امّا نحوه آن در این حدیث، بیان نشده است. در این زمینه نیز آیات متعددی، یادآور میشوند که صاحبان قدرت و ثروت، پیامبران را دروغگو، افترازن،گمراهکننده، جادوگر، شاعر، مجنون، دیوانه، نادان و حتی دارای مقاصد سیاسی منفی و پنهان میخواندند تا شخصیت اجتماعی آنان را به عنوان راهبران نهضت فکری، اجتماعی و سیاسی مخالف خود، و در پی آن، درونمایه پیامشان را مخدوش سازند. (22)
خداوند متعال، در سوره اعراف، فرموده است: «پس هنگامی که نیکی [و نعمت] به آنان روی میآورد، میگفتند: «این، برای [شایستگی] ماست» و چون گزندی به آنان میرسید، به موسی و همراهانش فال بد میزدند. آگاه باشید که [سرچشمه] بدشگونی آنان، تنها نزد خداست [که آنان را به سبب بدی اعمالشان، کیفر میدهد]؛ لیکن بیشترشان، نمیدانستند. (23)
خداوند متعال این واقعیت اجتماعی را به صاحبان قدرت، نسبت میدهد. در این زمینه چنان که گفته شد، آیات متعددی یادآور میشوند که صاحبان قدرت و ثروت، پیامبران را دروغگو، گمراه کننده، جادوگر، شاعر، مجنون، دیوانه، نادان و حتی دارای مقاصد سیاسی منفی و پنهان میخواندند تا شخصیت آنان را به عنوان رهبران نهضت فکری، اجتماعی و سیاسی مخالف خود و در پی آن،درونمایه پیام آنان را مخدوش سازند. در تفسیر این آیه، بیان شده که اگر گزندی به خاندان فرعون میرسید، اطرافیان فرعون (صاحبان قدرت)، آن را به موسی علیه السلام و یاران او نسبت میدادند و آنان را مایه فلاکت و بدبختی معرفی میکردند. (24)
بر این اساس، موسی علیه السلام و یارانش باعث ناکامی جامعه معرفی میشدند و به همین دلیل، کجرو به حساب میآمدند. (25) پس روشن میشود که اطرافیان فرعون، صاحبان قدرت و مکنت در میان قوم خود بودند و آنان که تعیین میکردند چه کسی کجرو است. پس این که صاحبان قدرت، نقش تعیینکنندهای در تعیین کجرو دارند، به روشنی در این آیه، بیان شده است. تحلیلهای قرآن کریم، بیان فریبکاریهای صاحبان غیرالهی قدرت در هدایت تودههاست که به دوگونه صورت میپذیرد:
1. عرضه ارزشها و هنجارهای مطلوب خود در قالب نظام ارزشی و هنجاری مسلط؛
2. توسل به این نظام خودساخته برای آن که آموزهها و حرکتهای مخالف را غیرهمسو با جامعه معرفی کنند. (26)
خداوند، در آیه 27 سوره زخرف، خطاب به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: «و بدینگونه، در هیچ شهری پیش از تو، هشداردهندهای را نفرستادیم مگر آن که خوشگذرانان آنان گفتند: «ما پدران خود را بر آیینی یافتهایم و ما از پی ایشان راه سپاریم».» در همین زمینه، خداوند در آیه 6 سوره ص، میفرماید: «اشرافشان به راه افتادند که: بروید و در حمایت خدایان، پایداری کنید. این، چیزی است که خواسته شده.» خداوند در این آیه، از اولین برخوردهای بزرگان قریش با رسالت پیامبر خبر میدهد که مردم را به پایداری در حمایت از خدایانشان برمیانگیختند و دلیل میآوردند که این، رفتارِ مطلوب اجتماعی و همانی است که از افراد جامعه، خواسته شده است. خداوند در آیه بعدی همین سوره، این سخن بزرگان قریش را نیز آورده است که گفتند: «ما چنین چیزی را از آخرین ملّت نشنیدهایم. این فقط دینی ساختگی است.» آنان همسو بودن آموزههای اسلام با دیگر ادیان معاصر خود را نفی میکردند و اسلام را دینی ساختگی میشمردند. (27) همچنین خداوند در سوره مؤمنون فرموده است:
«و اشراف قومش که کافر بودند، گفتند: ... از پدران پیشین خود، چنین [چیزی] نشنیدهایم. (28)
و همچنین در سوره قصص میفرماید:
«پس چون موسی، آیات روشن ما را برای آنان آورد، گفتند: ... از پدران پیشین خود، چنین [چیزی] نشنیدهایم.»
قرآن کریم، بدین وسیله از ترفندهای مشابه اشراف قوم نوح و موسی علیه السلام خبر دادهاند (29) و این که آنان، هنگام برخورد با آیین این دو پیامبر، میگفتند: «ما از پدران خود، چنین چیزی نشنیدهایم». در سوره ابراهیم، آمده است: «و چون آیات تابناک ما بر آنان خوانده میشود، میگویند: این، جز مردی نیست که میواهد شما را از آنچه پدرانتان میپرستیدند، باز دارد. (30)
و در سوره سبأ نیز، درباره مواجه کافران با پیامبران الهی آمده است: «... گفتند شما جز بشری مانند ما نیستید. میخواهید ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند، باز دارید.(31)
این آیات، توجه میدهد که مخالفان آموزهها و حرکتهای اصلاحی پیامبران، آنان را مخالف با نظام ارزشی و هنجاری موجود و در صدد براندازی آن، معرفی میکردند. در آیه دیگری، در نقل سخنان اطرافیان فرعون به موسی علیه السلام ـ که به همراه برادر بزرگوارش هارون، به سوی آنان آمده بود ـ آمده است: «گفتند: آیا به سوی ما آمدهای تا ما را از شیوهای که پدرانمان را بر آن یافتهایم، بازگردانی، و بزرگی در این سرزمین، برای شما دو تن باشد؟... (32) . (33)
پی نوشت:
*کارشناس ارشد جامعه شناسی.
1.h.s.beker
2.«social-labeling theory».
3. از این نظریه با نام های«برچسب زنی اجتماعی»، «برچسب»، «انگ زنی» و «واکنش اجتماعی» هم یاد می شود(ز.ک: جرم و جرم شناسی، ص79).
4. جامعه شناسی کجروی، ص206 و 207.
5. encyclopedia of criminology and deviant behavior,p 1970.
6. social-labeling theory.
7. از این نظریه با نام های«برچسب زنی اجتماعی»، «برچسب»، «انگ زنی» و «واکنش های اجتماعی» هم یاد می شود.
8. dictionary of education.
9. مناسبات جامعه شناسی و حدیث، ص10.
10. berelson 1954:489.
11. نحوه انجام تحقیقات اجتماعی، ص316.
12. holisit t.r: content analysis. p:601.
13. روش های تحقیق در علوم اجتماعی، ص118-119.
14. این روش را متکی بر رویکرد سمانتیکی در فهم متون دینی می شمرند (اصول و فنون پژوهش در گسترده دین پژوهی، ص203-206)
15. آسیب شناسی اجتماعی، ص57.
16. سوره ی نمل، آیه ی 47.
17. سوره ی یس، آیه ی 18.
18. بحارالانوار، ج11، ص75. برای مضمون های مشابه، ر.ک: بحارالانوار، ج55، ص322 و ج27، ص277.
19. بحارالانوار، ج27، ص27، در شرح حدیث 27.
20. به نقل از: تحقیق منتشر نشده: گزاره های دینی و نظریه برچسب زنی.
21. الکافی، ج8، ص101.
22. گزاره های دینی و طبیعت اجتماعی کجروی، ص141.
23. سوره ی اعراف، آیه ی 131.
24. تفسیر نمونه، ص313-316.
25. گزاره های دین و طبیعت اجتماعی کجروی، ص143.
26. همان، ص140.
27. همان، ص141.
28. سوره ی مؤمنون، آیه ی 24.
29. همان.
30. سوره ی ابراهیم، آیه ی 10.
31. سوره ی سبا، آیه ی 43.
32. سوره ی یونس، آیه ی 78.
33. گزاره های دین و طبیعت اجتماعی کجروی، ص141-143.
منبع: نشریه علوم حدیث شماره 56