بررسی دلایل قرآنی اهل سنت و پاسخ شیعه
اهل سنّت برای اثبات پاکی و حجیت قول صحابه به برخی از آیات قرآن از قبیل: (سوره توبه، سوره آیه 100، سوره فتح، آیه 18 و 29، سوره انفال، آیه 74 ـ 75) اشاره کردهاند که ما برای اختصار فقط به مهمترین دلیل قرآنی اهل سنّت ـ که آیه 100، سوره توبه است ـ میپردازیم. «وَ السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ وَ الَّذِینَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضىِ َ الله عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى تحَْتَهَا الْأَنْهَرُ خَلِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَالِک الْفَوْزُ الْعَظِیم». استدلال کلامیای که اهل سنّت از آیه فوق میکنند، بدین نحو است که در مقدمه اول السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَار را بسیار گسترده و تقریبا همه صحابه میدانند و در مقدمه دوم میگویند خداوند از همه این صحابه راضی است و جایشان بهشت است. سرانجام با استفاده از این دو مقدمه نتیجه میگیرند که قول همه صحابه حجّت است. برای روشنتر شدن دیدگاه عامه در خصوص پاکی و تزکیه همه صحابه بر اساس آیه 100 سوره توبه به دیدگاههای آنان و سپس به پاسخهای مطرح شده به استدلالهای اهل سنّت ذیل این آیه میپردازیم.
السابقون الاولون من المهاجرین : اهل سنّت در خصوص مصداق این بخش از آیه نظراتی را مطرح کردهاند:
الف. همه صحابه. (1)
ب. کسانی هستند که در بیعت رضوان (صلح حدیبه) شرکت داشتهاند. (2)
ج. شهدای بدر. (3)
د. کسانی که رو به دو قبله نماز خواندند. (4)
هـ . کسانی که قبل از هجرت ایمان آوردند. (5)
استفاده از لفظ «مِن» که بیان کننده همه صحابه است: اکثر اهل سنّت قایلاند که «مِن» در این آیه مِن بیانیه برای جنس است و در نتیجه، خداوند از همه سابقون الاولون ـ که دیدگاههای مختلف اهل سنّت در باره مصداق آن مطرح شد ـ راضی است. (6)
السابقون الاولون از انصار : در ادامه آیه، اهل سنّت قایلاند که خداوند از سابقون اول از انصار نیز راضی است و میگویند مقصود از السابقون الاولون افرادی هستند که در بیعت عقبه اول و دومی شرکت کردهاند و همچنین کسانی هستند که هنگامی که ابوزراره و مصعب ابن عمیر نزد آنها فرستاده شد، بدانها ایمان آوردند (7) و بدینگونه، دامنه صحابه از مهاجرین و انصار را گسترده میکنند.
رَّضىِ َ الله عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ وَ أَعَدَّ لهَُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِى تحَْتَهَا الْأَنْهَرُ.
پس با توجه به این که عامه معتقدند که «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ»، همه صحابه یا تعدادی کثیری از صحابه هستند، در مقدمه دوم میگویند خداوند از آنها راضی است و وارد بهشت میشوند. مفسّران اهل سنّت در ذیل این بخش از آیه به روایتی استناد میکنند که: حمید ابن زیاد میگوید:
نزد محمد ابن کعب قرظی رفتم و به او گفتم: در باره اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله چه میگویی؟ گفت: جمیع اصحاب رسول خدا «فی الجنه ی محسنهم مسیئهم»گفتم: این سخن را از کجا میگویی؟ گفت: آیه را بخوان«السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ» تا آنجا که میفرماید «رضی الله عنهم و رضوا عنه». سپس گفت: امّا در باره تابعان شرطی قایل شده و آن این است که آنها باید در کارهای نیک از صحابه پیروی کنند و فقط در این صورت اهل نجاتاند و امّا صحابه چنین قید و شرطی را ندارند. (8)
بنا بر این، اهل سنّت با ذکر این دو مقدمه از آیه به این نتیجه میرسند که قول صحابه حجت است.
نقد استدلاهای اهل سنّت درمورد آیه 100 سوره توبه
الف. روایاتی که اهل سنّت در آنها مصادیق «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنصَارِ»را نقل نمودهاند متفاوت و مختلف است و برخی قابل جمع نیز نیستند و دلیل لفظی بر هیچ یک از آنها درست نیست. چیزی که ممکن است تا اندازهای از لفظ خود آیه برداشت نمود و در حقیقت، آیه شریفه آن را تا حدّی تأیید میکند، این است که منظور از «السابقون الاولون» کسانیاند که قبل از هجرت ایمان آورده و پیش از واقعه بدر مهاجرت کردند و یا به پیامبر ایمان آورده و به او منزل دادند؛ زیرا موضوع با دو وصف سابقون و اوّلون بیان شده و اسمی از اشخاص و عناوین آنها برده نشده و این خود اشعار بر این دارد که به خاطر هجرت و نصرت بوده که سبقت و اولویت اعتبار شده است. (9)
ب. روایاتی از خود اهل سنّت نقل شده است که مراد از «السابقون الاولون» حضرت علی، حمزه، عمار، و أبوذر، سلمان و مقداد است. (10) طبری میگوید:
منظور کسی است که در ایمان به خدا و رسولش از همه سبقت جسته است. (11)
همچنین در این باب روایاتی از شیعه نیز وارد شده است. (12) بنا بر این، در تعیین مصداق السابقون الاوّلون جای تأمل بیشتری است و به راحتی نمیشود همانند سیوطی گفت که مقصود همه صحابه یا تعداد کثیری از صحابه است.
ج. مقصود از «مِن»در آیه «مِن» تبعیضیه است، نه بیانیه. (13) از سیاق آیات استفاده میشود که همه آنها این گونه نبودند، بلکه یک عده از آنان بیماردل و ضعیف بودند که تحت تأثیر القائات منافقان قرار میگرفتند؛ عدهای دیگر فاسق بودند؛ عدهای از ایشان کسانی بودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله از عمل آنان بیزاری میجست و معنا ندارد خدا از کسانی راضی باشد که خودش آنها را به این عناوین یاد کرده است. (14) بحث آیه به گواهی لفظ «السَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ» در باره سابقون بر اسلام است، نه همه مهاجر و انصار و نه همه صحابه. (15) بنا بر این، «من» نمیتواند در این آیه افاده عموم کند، بلکه تبعیضیه است.
د. حکم به فضیلت آن دو طایفه و خشنودی خدا از ایشان در خود آیه به ایمان و عمل صالح مقید شده است؛ چون آیه شریفه مؤمنان را در سیاقی مدح کرده که در همان سیاق منافقیت را به کفر و عمل زشتشان مذمت کرده است. خدای سبحان از مهاجرین و انصار و تابعان کسانی را مدح کرده که ایمان به خدا و عمل صالح داشتند و خبر میدهد که از افراد مهاجر و انصار و تابعان راضی است و برای آنها بهشت آماده کرده و اگر در طول تاریخ مؤمنانی باشند که دارای چنین متصف به چنین اوصافی باشند، خداوند نیز از انها راضی است: (16) «إِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ الله أَتْقَاکمْ». امّا اگر بعد نزول این آیه راهی خلاف قرآن و سنّت در پیش گیرند، یقیناً رضایت خداوند از آنها سلب خواهد شد، و گرنه صرف صحابه و دیدن پیامبر برتری نیست. بنا بر این، میتوان گفت که رضایت خداوند از صحابه نسبی است و رضایت پیشین گواه بر رضایت بعدی نیست. (17) این ادعا نیز با حکم متون تاریخی اسلام به هیچ وجه سازگار نیست؛ زیرا بسیار کسانی بودند که روزی در ردیف مهاجرین و انصار بودند سپس از راه خدا منحرف شدند؛ همانند آیه 6 سوره حجرات که در مورد ولید ابن عقبه از صحابه پیامبر است. (18) البته نقد وبررسی هر یک از نظریات اهل سنت در این خصوص، مجال مفصل دیگر میطلبد.
بررسی حجیت قول صحابه
با توجه به مباحث مطرح شده در خصوص عدالت تا حد زیادی حجیت قول صحابه از دیدگاه اهل سنت مشخص میگردد. سخنانی که از صحابه رسیده است، بر دو نوع است:
الف. مطالبی که به واسطه آنها از رسول خدا متصلاً نقل شده است که در علم حدیث به آن روایت مرفوع گفته میشود. (19)
ب. مطالبی که از خود صحابی نقل شده و به پیامبر استناد داده نمیشود که به آن حدیث موقوف گفته میشود. (20) بحثی که در اینجا در باره حجیت قول صحابه مطرح است در خصوص احادیث موقوف است؛ زیرا در بخش اول، جمهور اهل سنت روایاتی را که به طریق صحیح به واسطه صحابه از رسول خدا نقل شده باشد، معتبر میدانند، ولی باید مشخص گردد از دیدگاه اهل سنّت، حدیثی که توسط صحابی، بدون انتساب به پیامبر نقل میشود، آیا از احادیث صحیح است یا جزء احادیث ضعیف شمرده میشود؟ حاکم نیشابوری میگوید:
اگر سلسله سند به صحابی جلیل القدری ختم گردد، برای اسناد حدیث به پیامبر کافی است؛ هر چند خود آن صحابی حدیث را به شخص پیامبر اسناد نداده باشد. (21)
ذهبی نیز میگوید:
اگر حدیث از سوی صحابه باشد، چون به کتاب خدا داناتر بودند و گمان میرود حدیث از رسول خدا باشد یا رأی خودشان باشد، قولشان صحیح است. (22)
بر همین اساس است که اهل سنّت سخن صحابی را یکی از منابع اصلی تفسیر به شمار آوردند. (23)
اهل سنّت با توجه به عادل بودن صحابه، قول آنان را حجت میدانند و بی آن که اسباب عدالت را در آنان جستجو کند، عملی را که با عدالت آنان منافات دارد، ثابت شده نمیدانند و همچنین به آنچه مورخان گفتهاند، وقعی نمینهند؛ زیرا گفته آنان را درست نمیدانند و اگر درست بدانند، توجیهی برای آنها میآورند. (24)
اما از منظر تشیع، حدیثی را که از صحابی پیامبر نقل شود، بدون آن که به پیامبر نسبت داده شود (موقوف) جزء احادیث ضعیف به شمار میآورند و آن را حجت نمیدانند. (25) شهید ثانی پس از آن که عنوان«موقوف»را از اوصاف ویژه حدیث ضعیف شمرده است، تفسیر صحابی را موقوف دانسته و به دو گونه به آن استدلال کرده است: یکی باب عمل به اصل دین (یعنی اصل این است که وقتی صحابی تفسیر را بیان میکند و به رسول خدا نسبت نمیدهد و از خود او باشد) و دیگر به خاطر جایز بودن تفسیر برای کسی که به روش تفسیر از پیش خود آگاه باشد. (26) مامقانی در مقباس الهدایه سه قول را مطرح میکند: قول نخست، همان گفته شهید ثانی؛ قول دوم، این که میگوید تفسیر صحابی از قبیل روایت مرفوع است که در آن ضعف آشکار است؛ قول سوم، تفصیل بین تفسیر متعلق به سبب نزول و غیر آن است؛ به این صورت که تفسیر به سبب نزول از روایات مرفوع است و غیر آن از تفسیرهایی که بر نسبت دادن چیزی به پیامبر صلی الله علیه و آله مشتمل نباشد، از روایات موقوف است. (27)
آیه ی الله خویی در حین بررسی صحت روایات کتب اربعه شیعه، یکی از دلایل ضعیف شمردن برخی از احادیث برخی از احادیث کتب مزبور را وجود، احادیثی میداند که از مصاحب معصوم نقل گردیده، ولی به معصوم نسبت داده نشده است. (28)
علامه طباطبایی در تفسیر آیه 44، سوره نحل، بعد از اشاره به دلالت آیه بر حجیت سخن پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بیان میکند که دلیلی بر حجیت گفتار دیگران وجود ندارد؛ زیرا آیه شامل آنان نمیشود و نص قابل اعتماد دیگری که حجیت گفتار همه اهل امت را اثبات کند در دسترس نیست. ایشان در ادامه میگویند البته آنچه گفته شد در آن بخش از گفتار ایشان است که از خود آنان دریافت شده باشد؛ امّا احادیثی که حاکی از بیان پیامبر است، اگر متواتر باشد یا قرینهای قطعی و مانند آن همراه آن باشد حجّت است، ولی اگر متواتر نباشد یا در کنار آن قرینهای وجود نداشته باشد، حجّت نیست؛ زیرا مشخص نمیشود سخن پیامبر باشد. (29)
صاحبنظران مذهب برآناند که تفسیر منقول از صحابی موقوف است و استناد آن به پیامبر، تا زمانی که خود صحابی اسناد نداده، روا نیست؛ چه جای رأی و اجتهاد در آن باشد و چه نباشد، تا هنگامی که خود صریحاً گفتاری را به پیامبر اسناد نداده، آن گفتار به خودی وی منتسب است؛ هر چند که بر تعالیم پیامبر استوار باشد. پس بعید نیست که گفتار وی برداشت شخصی خودش باشد که آن را بر اساس مبانی و اصولی که از محضر پیامبر آموخته است، استنباط کرده باشد. از این رو، به دریافت آن از جانب پیامبر تصریحی ندارد و تنها اجتهادی از سوی خودش است و صحت و سقم آن به میزان فهم و هوش و گستره اطلاعات علمی وی بستگی دارد .هر چند که این صحابه عادل باشد؛ از نظر مذهب شیعه صرف عدالت حجیت نمیآورد، بلکه آن چیزی که سبب حجیت میشود، فقط عصمت است.
نتیجه
در تعریف صحابه بین شیعه و اهل سنّت اختلافهایی وجود دارد . اهل سنَت مفهوم صحابی را آن قدر وسعت داده که هر کس پیامبر را دیده است، صحابه پیامبر میداند؛ امّا شیعیان قیدهای تبعیت، تلازم و مصاحبت نسبتاً طولانی را در صحابه بودن شرط میدانند. در بسیاری از کتابها به اهل سنّت نسبت دادهاند که آنها معتقدند همه صحابه، بدون استثنا، عادلاند؛ در حالی که در بین آنها افرادی پیدا میشوند که به عدالت برخی از صحابه معتقد باشند، ولی اکثرشان بر عدالت همه صحابی اتفاق دارند که استدلالشان بر اساس برخی از آیات قرآن و برخی از روایات است. به نظر شیعه هرگز صحابی بودن آفریننده مصونیت از گناه نیست. شیعه معتقد است گروه صحابه، به سان دیگر گروها، از طبقات مختلف تشکیل یافته و در میان آنان فاسق، عادل، پرهیزکار، آلوده وجود داشته است و باید حال یکایک آنان را به طور مجزا مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد. عامه بر اساس عدالت صحابه قول آنان را حجت میدانند و روایات موقوف را جزء روایات صحیحه به حساب میآورند امّا شیعیان صرف عادل بودن صحابه را سبب حجیت قول آنان نمیدانند، بلکه حجیت قول را، صرفاً از معصوم میپذیرند.
کتابنامه
ـ. اسد الغابه ی فی معرفه ی الصحابه ی ، عز الدین ابن اثیر، بیروت: دار الکتب العلمیه، بیتا.
ـ آراء علما والمسلمین فی التقیه ی والصحابه ی والصیانه ی القرآن الکریم، سیدمرتضی رضوی، بیروت: الارشاد، 1409ق.
ـ الاتقان فی علوم القرآن، جلال الدین سیوطی، بیروت: مؤسسه ی الکتب الثقافیه، 1416ق.
ـ الاحکام فی اصول الاحکام، سیف الدین ابی الحسن علی ابن ابی علی بن محمد آمدی، بیروت: دارالکتب العلمیه ی ، بی تا.
ـ الاستیعاب فی معرفه الاصحابه ی ، عبد البر محمد قرطبی، بیروت: دارکتب العلمیه، بیتا.
ـ الاصابه ی فی تمییز الصحابه ی ، احمد ابن علی بن حجر عسقلانی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415ق.
ـ اعیان الشیعه ی ، سید محسن امین عاملی، بیروت: دارالتعارف المطبوعات، بیتا.
ـ الباعث الحثیث شرح اختصار علوم الحدیث، محمدشاکر، ریاض:مکتبه ی المعارف، 1417ق.
ـ بحار الأنوار، محمدباقر مجلسی، بیروت: مؤسسه ی الوفاء، 1404ق.
ـ البحر المحیط فی التفسیر، محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، بیروت: دارالفکر، 1420ق.
ـ بحرالعلوم، نصر بن محمد بن احمد سمرقندی، بیجا، بیتا.
ـ البرهان فی علوم القرآن، بدر الدین محمد بن عبد الله زرکشی، بیروت: دارالمعرفه ی ، 1410ق.
ـ تحریر الوسیله ی ، روح الله خمینی، قم: دفتر انتشارات اسلامی،1380ه .
ـ التحریر والتنویر، محمد ابن طاهر ابن عاشور، بینا، بیجا، بیتا.
ـ تدریب الراوی فی شرح تقریب النووی، جلال الدین سیوطی، بیجا: دار الکتب الحدیث، بیتا.
ـ تفسیر البغوی معالم التنزیل، محمد الحسین بغوی، بیجا: دار الطیبه ی ، 1417ق.
ـ تفسیر القرآن العظیم، ابی الفواد اسماعیل ابن کثیر القرشی، بیجا: دارالفکر، 1400 ق.
ـ تفسیر القمى، على بن ابراهیم بن هاشم قمی، قم: مؤسسه ی دارالکتاب، 1404ق.
ـ تفسیر الوسیط(زحیلى)، وهبه ی بن مصطفى زحیلی ، دمشق: دارالفکر، 1422ق .
ـ تفسیر جلالین، جلال الدین سیوطی و جلال الدین محلی، بیروت: نور المطبوعات، 1416ق.
ـ تفسیر غرائب القرآن و رغائب الفرقان ، نظام الدین حسن بن محمد نیشابوری، تحقیق: شیخ زکریا عمیرات ، بیروت: دار الکتب العلمیه ، 1416 ق.
ـ تفسیر نور الثقلین، عبد علی بن جمعه، عروسى حویزى، قم: انتشارات اسماعیلیان ، 1415ق.
ـ التفسیر والمفسرون، محمد حسین ذهبی، قاهره: دار الکتب الحدیثیه، 1381ق.
ـ التنزیل وألسرار التاویل، عمر بن محمد بیضاوی، بیروت: دارالفکر، 1416ق.
ـ تنقیح المقال فی علم الرجال، ملا عبد الله مامقانی، تهران: انتشارات جهان، بیتا. ـ توضیح المسائل( المحشى)، سید روح الله خمینی، قم: دفتر انتشارات اسلامى، 1424ق.
ـ الجامع الحکام القرآن، محمد بن احمد قرطبی، قاهره: بینا، 1939م.
ـ جامع المسائل ، محمد تقى بهجت، قم: بینا، بی تا.
ـ جمهره اللغه ی ، ابن درید، ابی بکر محمد ابن حسن، بیروت: دار العلم الملایین، 1987م.
ـ حیاه صحابه، محمد یوسف کاندهلوی، بیروت: دار احیا التراث العربی، 1406ق.
ـ الخلاف، محمد بن حسن طوسی، قم: دفتر انتشارات السلامی، 1407ق.
ـ در المنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت: دار احیاء التراث الاسلامی، 1403ق. ـ الدرایه ی فی علم مصطلح الحدیث، زین الدین عاملی، (شهید ثانی)، بیجا: بینا، بیتا.
ـ الرعایه ی فی علم الدرایه ی ، زین الدین عاملی، (شهید ثانی)،قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1413ق.
ـ الرعایه ی لحال البدایه ی فی علم الدرایه ی والبدایه ی فی الدرایه ی ، زین الدین عاملی، (شهید ثانی)،قم: بوستان کتاب، 1423ق.
ـ روات الثقات، ذهبی، بیروت: دار البشائر الاسلامیه، 1421ق. ـ الرواشح السماویه ی ، محمدباقر حسینی استرآبادی، (میرداماد)، تحقیق: غلامحسین قیصریها، و نعمت الله جلیلی، قم: دار الحدیث، 1422ق.
ـ روح المعانی فی تفسیر القران العظیم، شهاب الدین سید محمود آلوسی البغدادی، بیروت:دارلکتب العلمیه، 1415ق.
ـ زبده البیان فی احکام القرآن، احمد ابن محمد،مقدس اردبیلی، تهران: کتابفروشی مرتضوی، بیتا.
ـ سؤال و جواب یزدى، سید محمد کاظم بن عبد العظیم طباطبایی، تهران:مرکز نشر العلوم الإسلامی، 1415ق.
ـ شرح نهج البلاغه ی ، ابن ابی الحدید، بیروت: دار احیاء التراث العربی،1965م.
ـ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل ، عبید الله بن احمد حسکانى، ، تحقیق: محمدباقر محمودى، تهران:سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، 1411ق.
ـ الصحابه ی ، حسینی میلانی سید علی، قم: مرکز الابحاث العقائدیه ی ، 1421ق.
ـ صحابه در قرآن، سید ضیاء الدین علیا نسب، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1383 ش.
ـ الصحابه فی القرآن و السنه و التاریخ، سید سعید الکاظم عذاری، قم: مرکز الرساله ی ، 1426ق.
ـ صحیح البخاری، ابی محمد بخاری، بیروت: دارالکتب العلمیه ی ، 1412ق.
ـ صراط النجاه ی (المحشى للشیخ الأنصاری)، مرتضى بن محمد امین انصارى، قم: کنگره جهانى بزرگداشت شیخ اعظم انصارى، 1415ق.
ـ عبقات الأنوار، میر حامد حسین هندی، تلخیص: سید علی میلانی، تهران: مؤسسه بنا، 1374ش .
ـ عدالت صحابه از دیدگاه تشیع و تسنن ، علیباقر، شیخانی، قم: پژوهشهای اسلامی صدا وسیما، 1383ش .
ـ عدالت صحابه در میزان کتاب و سنت، غلامرضا کاردان، قم: نشر الهادی، 1377ش .
ـ عدالت صحابه، سیدمرتضی عسگری، ترجمه: محمدجواد کرمی، بیجا: مجمع علمی اسلامی، 1376ش .
ـ العلوم الحدیث و مصطلحه، صبحی صالح، قم:منشورات شریف رضی، 1363ق.
ـ العین، خلیل ابن احمد فراهیدی، قم: دار الهجره ی ، 1419ق.
ـ فتح المغیث فی شرح الفیه الحدیث، شمس الدین سخاوی، بیروت:دار الکتب العلمیه، 1414ق.
ـ فضائل الصحابه ی ، محمدعمر الحاجی، دمشق: دار المکتبی، 1420ق.
ـ الفیه ی الحدیث، زین الدین عبد الرحیم بن الحسن عراقی، بیروت: عالم الکتب، 1408ق.
ـ الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل ، محمد ابن عمر زمخشری، قم: مکتب اعلام الاسلامی، 1414ق.
ـ کشف السرار و عده ی الابرار، عبد الله انصاری، (رشید الدین میبدی)، تهران: ابن سینا، 1339 ش.
ـ الکفایه ی فی علم الروایه ی ، احمد بن علی خطیب بغدادی، بیروت:دار الکتب العلیمه، 1409ق.
ـ لسان العرب، ابن منظور، بیروت: دارصادر، 1414ق. ـ محرر الوجیز فی تفسیرالکتاب العزیز، عبد الحق بن غالب ابن عطیهاندلسی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1413ق.
ـ المستدرک علی الصحیحین، حافظ ابی عبدالله حاکم نیشابوری، بیروت: دارالمعرفه ی ، بیتا.
ـ المستصفی فی علم الاصول، ابی حامد محمد ابن محمد غزالی، بیروت: دارالفکر، 1420ق.
ـ معجم المقاییس اللغه ی ، ابی الحسین احمد ابن فارس ابن زکریا، قم: دار الکتاب العلیمه ی ،بیتا.
ـ معرفه علوم الحدیث، حافظ ابی عبدالله حاکم نیشابوری، مدینه، مکتبه العلمیه، 1379ش.
ـ مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، فخر الدین رازی، بیروت: دار احیا التراث العربی،1420ق.
ـ المفردات فی غریب القرآن، محمد راغب اصفهانی، بیجا: نشر کتاب، 1324ق.
ـ مقباس الهدایه فی علم الدرایه، ملا عبد الله مامقانی، قم: مؤسسه ی آل البیت علیهم السلام، 1411ق.
ـ المنار، رشید رضا محمد، بیجا: دار المعرفه ی ، 1383ق.
ـ منشور جاوید قرآن، جعفر سبحانی تبریزی، قم: التوحید، 1373ش.
ـ میزان الاعتدل فی نقد الرجال، محمد حسین ذهبی، بیروت:دار الکتب العلمیه، 1416ق.
ـ المیزان فی تفسیر القرآن، محمدحسین طباطبایی، قم:انتشارات الاسلامی، 1417ق.
ـ نخبه ی الفکر فی مصطلح أهل الأثر، ابن حجر عسقلانی، بیروت: دار ابن حزم، 1427ق.
ـ نظریه عدالت صحابه و رهبری سیاسی در اسلام، احمد حسین یعقوب الاردنی، ترجمه: مسلم صاحبی، سازمان تهران: تبلیغات اسلامی، 1373 ش.
ـ نهج البلاغه، ترجمه: محمّد دشتی، قم: انتشارات لاهیجی، 1380هـ .
پی نوشت ها :
*. کارشناس ارشد علوم قرآن
1. تفسیر جلالین، ج1، ص206؛ تاج التراجم، ج2، ص898.
2. تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص444؛ الکشاف، ج2، ص30.
3. روح المعانی، ج6، ص9؛ معالم التنزیل، ج4، ص87؛ تفسیر جلالین، ج1، ص206.
4. بحرالعلوم، ج2، ص83؛ البحر المحیط، ج5، ص494.
5. انوار التنزیل، ج3، ص168؛ مفاتیح الغیب، ج16، ص129.
6. محرر الوجیز، ج3، ص75؛ روح المعانی، ج6، ص9؛ تفسیر غرائب القرآن و رقائق الفرقان، ج3، ص524.
7. انوارالتنزیل، ج3، ص168.
8. تفسیر الوسیط(زحیلی)، ج1، ص910؛ کشف الاسرار و عده الابرار، ج4، ص205؛ المنار، ج11، ص14-16؛ مفاتیح الغیب، ج6، ص129.
9. المیزان، ج9، ص156.
10. شواهد التنزیل، ج1، ص335.
11. جامع البیان، ج11، ص6.
12. بحارالانوار، ج22، ص327؛ تفسیر قمی، ج1، ص303؛ تفسیر نورالثقلین، ج2، ص256.
13. التحریر و التنویر، ج1، ص192.
14. المیزان، ج9، ص156.
15. منشور جاوید، ج3، ص290، همان.
16. المیزان، ج9، ص374.
17. منشور جاوید، ج3، ص393.
18. الکشاف، ج4، ص359-360؛ الجامع الحکام القرآن، ج16، ص311-312.
19. تدریب الراوی، ج1، ص183-184؛ الباعث الحثیث، ج1، ص147.
20. تخبه الفکر، ص170؛ العلوم الحدیث و مصطلحه، ص217.
21. المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص258 و 263.
22. التفسیر و المفسرون ذهبی، ج1، ص 96.
23. البرهان، ج2، ص156-157؛ ج3-4، ص472-473.
24. تدریب الراوی، ج1، ص191.
25. الرعایه لحال البدایه، ص91-93؛ الرواشح السماویه، ص264؛ علم الحدیث و درایه الحدیث، ص46.
26. الدرایه فی علم مصطلح الحدیث، ص45-46.
27. مقباس الهدایه، ج1، ص329.
28. معجم رجال الحدیث، ج1، ص82-83.
29. لمیزان، ج12، ص261-262.
منبع: نشریه علوم حدیث شماره 56