یک معتاد متجاهر کارتن خواب می‌گوید: «فوق دیپلم عمران هستم. 19سال است که زباله جمع می‌کنم و در خیابان می‌خوابم.»
به گزارش به نقل از ایلنا، براساس آمارهای رسمی بیش از 15 هزار کارتن خواب داریم که برخی از این افراد بی‌خانمان، معتاد متجاهر، بیماران مزمن روانی، بیماران مبتلا به ایدز و هپاتیت و ... هستند. معتادان متجاهر هر از چند گاهی توسط پلیس دستگیر و به کمپ‌ها و مراکز نگهداری فرستاده می‌شوند، اما از آنجایی که دستگاههای مسئول در زمینه نگهداری، بهبود و توانمندسازی معتادان عملکرد مناسبی ندارند، این افراد بعد از مدتی دوباره به کف خیابان باز می‌گردند و این چرخه همچنان ادامه دارد.
حسن یک معتاد کارتن خواب و اهل کیانشهر است، اما سال‌هاست که روزها و شب‌هایش را در میدان شوش و حوالی آن می‌گذراند. گفت‌وگوی خبرنگار ایلنا با این معتاد کارتن‌خواب را در زیر می‌خوانید:
حسن آقا اهل کجاهستی؟
بچه کیانشهر هستم، زباله جمع می‌کنم.
اینجا چه می‌کنی؟
19 سال است که زباله جمع می‌کنم.
پیش خانواده‌ات هم می‌روی؟
بله، گاهی به مادرم سرمی‌زنم.
چی مصرف می‌کنی؟
بیسکوییت ساقه طلایی
منظورم مواد است چه نوع موادی مصرف می‌کنی؟
همه چی، هر چه که بتوانم تهیه کنم.
از کجا پول موادت را تهیه می‌کنی؟
زحمت می‌کشم. زباله جمع می‌کنم.
چند سالته؟
متولد سال 55 و 41 ساله هستم.
تحصیلاتت چقدر است؟
فوق دیپلم عمران هستم.
چند بار گرفتنت؟
کمپ زیاد رفتم. لامصب مواد داغونم کرده است. (به مزاح می‌گوید) آخه من مواد غذایی مصرف می‌کنم.
چرا برنمی‌گردی پیش خانواده‌ات؟
راهی نیست که بتوانم پیش خانواده‌ام برگردم، بالاخره قسمت ما این بود که در خیابان زندگی کنیم. خدا برای هیچ‌کس نخواهد که در خیابان زندگی کند و کسی مانند ما نشود. اول برای یکی دو شب آمدم اما الان شده 19 الی 20 سال که در کنار خیابان هستم. روزهای خیلی سختی را گذراندم.
مبتلا به ایدز هستم
مجتبی معتاد کارتن‌خواب دیگری است که مبتلا به ایدز است. او سوالات خبرنگار ایلنا را این چنین پاسخ داد:
چند سال داری؟
26 سال
چند سال است در خیابان زندگی می‌کنی؟
از 15 سالگی به خیابان آمدم.
چرا با خانواده‌ات زندگی نمی‌کنی؟
پدر و مادرم از هم جدا شدند پدرم ناپدید شد و مادرم ازدواج کرد. من هم از 15 سالگی معتاد شدم و بعد هم به دلیل رابطه نامشروع به ایدز مبتلا شدم. در حال حاضر هم در خیابان زندگی می‌کنم.
به خانواده‌ات سر می‌زنی؟
بله هر از چند گاهی به دیدن مادرم می‌روم.
دوست نداری برگردی پیش خانواده؟
نه، آن‌ها من را نمی‌پذیرند. جایی ندارم بروم مجبورم در خیابان بمانم. چند بار به کمپ رفتم اما دوباره به خیابان بازگشتم. من ایدز دارم و در آنجا ما را نگهداری نمی‌کنند.
در حال حاضر چه نوع موادی مصرف می‌کنی؟
هر چی که بتوانم تهیه کنم.
شغلت چیست؟
زباله جمع می‌کنم.
