«46» وَأَطِیعُواْ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُواْ فَتَفْشَلُواْ وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَ اصْبِرُواْ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ
و از خداوند و فرستادهاش اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید، که سست مىشوید ومهابت و قوّتتان از بین مىرود، و صبر کنید، همانا خداوند با صابران است.
نکتهها:
در آیهى قبل، به دو عامل از عوامل پیروزى مؤمنان یعنى «پایدارى» و «یاد خدا» اشاره شد، و در این آیه، عامل اطاعت و وحدت مطرح است، چنانکه در آیهى قبل به ثبات قدم از جهت جسم وظاهر اشاره شد و در این آیه، از صبر در جنبهى روانى و باطنى یاد شده است.
«ریح» باد، کنایه از قدرت و شوکت است، همچون بادى که پرچمها را به اهتزاز در مىآورد و نشانهى برپایى، کامروایى و عظمت است. اگر در سایهى اختلاف و نزاع، این عظمت بر باد رود، خوار و حقیر مىشوید. همان گونه که اگر باد لاستیک ماشین و یا توپ ورزشى خارج شود، بسیارى از حرکتها، سفرها و ورزشها تعطیل مىشود.
اتّحاد و یکپارچگى و دورى از اختلاف و تفرقه، از دستورات اکید الهى است که در آیات متعدّد به آن فرمان داده است و این فرمان باید در تمام زمینهها رعایت شود، مخصوصاً در حال جنگ و درگیرى با دشمن که ضرورت بیشترى دارد، چنانکه خداوند در سوره صف از اتحاد، نظم و هماهنگى مجاهدان تعریف کرده است. «انّ اللّه یحبّ الّذین یقاتلون فى سبیله صفّاً کانّهم بنیان مَرصوص»(163)
پیامها:
1- جهاد، باید با فرماندهى رهبر مسلمانان و به فرمان خدا و رسول (و جانشینان بر حقّ) او باشد. «اذا لقیتم فئة فاثبتوا... و اطیعوا اللّه و رسوله»
2- قانون و رهبر الهى، محور وحدت و اتحاد است. «اطیعوا اللّه و رسوله» («اطیعوا» به قوانین الهى و «رسوله» به رهبر آسمانى اشاره دارد)
3- نزاع، شما را از درون پوک ساخته و از بیرون، بىآبرو مىکند. «فتفشلوا و تذهب ریحکم» (در طول تاریخ، چه ضعفها و شکستهایى که به خاطر عمل نکردن به این آیه، نصیب مسلمانان شده است!)
4- در اطاعت و وحدت، پایدار باشیم و اگر چیزى بر خلاف میل ما بود، یا بر خلاف میل ما عمل شد، صابر باشیم و یکدیگر را تحمّل کنیم. «واصبروا»
5 - ایمان به اینکه خداوند با صابران است، انسان را به صبر و پایدارى سوق مىدهد. «واصبروا انّ اللّه مع الصابرین»
6- نصرت و امداد الهى، با صابران است. «ان اللّه مع الصابرین»
وحدت و دورى از تفرقه
قرآن مىفرماید: خداوند هرگز تسلّط کفار بر مؤمنان را اجازه نداده(164) و زمانى مؤمنان تحت سلطه قرار نمىگیرند که با هم متّحد باشند.
قرآن مىفرماید: مشرک نباشید. سپس فرمود: مشرک تنها خورشیدپرست و ماهپرست نیست، بلکه آنانى که در مکتب تفرقه ایجاد مىکنند نیز مشرک هستند. «لا تکونوا من المشرکین من الذین فرّقوا دینهم»(165)
امام على علیه السلام فرمود: اگر کسى مردم را به تفرقه دعوت کند، باید نابود شود. گرچه زیر عمامه من باشد.(166)
قرآن مىفرماید: گاهى عذاب از بالاى سر و گاهى از پائین پاى انسان فرامىرسد و گاهى با تفرقه. «عذاباً من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعاً»(167)
قرآن مىفرماید: حتى با یهودیان و مسیحیان در مشترک از قبیل ایمان به خدا و معاد باید کنار بیائیم. «تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم»(168)
در اسلام به هر کارى که دلها را به هم نزدیک و مهربان مىکند، از قبیل عیادت بیماران، دید و بازدید مؤمنان، هدیه و انفاق وگذشت، شرکت در نمازجمعه، کمکرسانى و... سفارش شده و از هر کارى که باعث تفرقه شده و اتحاد را کم مىکند، مانند سوء ظن، تجسس، غیبت، حیله، قمار، حسد، تکبر، تمسخر، القاب زشت، ظلم، پیروى از هوسها، خیالها، آرزوها، توقعات نابجا و پیروى از خبرهاى فاسقان، منع شده است.
برنامههاى اسلام در عمل ما را به وحدت سوق مىدهد مثلاً سفارش کرده است: همه در یک مکان جمع شویم. (مسجد) پست سر یک امام و همه به یک سو و یک نواخت تکبیر بگوئیم و در کمال سکوت با هم خم شده و رکوع و سجده کنیم. بدنها در کنار هم در صفوفى منظم. این دستورات تمرین عملى وحدت است.
در مراسم حج نیز مسلمانان از هر جاى دنیا همه با لباسى یک شکل و شعارى واحد به گرد محورى واحد (کعبه) طواف مىکنند و اعمال عبادى حج را انجام مىدهند.
قرآن مىفرماید: سیاست فرعون براى تسلط بر مردم این بود که با تفرقه میان مردم آنها را در گروههایى جدا از هم قرار مىداد. «جعل اهلها شیعاً»(169)
«47» وَلَا تَکُونُواْ کَالَّذِینَ خَرَجُواْ مِن دِیَارِهِمْ بَطَراً وَ رِئَآءَ النَّاسِ وَ یَصُدُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ وَاللَّهُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ
و مثل کسانى نباشید که از روى سرمستى و خودنمایى و غرور و ریا در برابر مردم، از خانههاى خود (به سوى جبهه) خارج شدند و مردم را از راه خدا بازمىداشتند وحال آنکه خداوند، به آنچه انجام مىدهند احاطه دارد.
نکتهها:
چون کاروان تجارتى ابوسفیان - از دست مسلمانان - سالم به مکّه رسید، ابوسفیان به ابوجهل پیغام داد که ما به سلامت به مکّه رسیدیم، شما که براى یارى ما رفتهاید، برگردید. ابوجهل مغرورانه گفت: تا مسلمانان را سرکوب نکنیم و به افتخار پیروزى شراب ننوشیم و قدرت خود را نشان ندهیم، برنمىگردیم. امّا سرانجام شکست خوردند و ابوجهل در آن جنگ، جام مرگ را نوشید.
در این آیه و دو آیهى قبل، عوامل موفقیّت چنین بیان شده است: ثبات قدم، یاد خدا، اطاعت از رهبرى، پرهیز از اختلاف، صبر، پرهیز از غرور، ریا و دنیاطلبى.
پیامها:
1- غرور و ریا، از آفات قدرت در جبههى جنگ است. «خرجوا من دیارهم بطراً ورئاء الناس»
2- تفاوت اصولى جنگهاى اسلامى و غیراسلامى در هدف است؛ هدف مسلمانان از جنگ، رفع فتنه است (آیهى 39)، امّا هدف دیگران، سلطهجویى و قدرتنمایى است. «بطراً و رئاء النّاس»
3- هنگام عزیمت به جبهه، نیّت خود را خالص سازید و به فکر خودنمایى نباشید. «رئاء النّاس» (گرچه سیاق آیات، به جنگ بدر مربوط مىشود، امّا شامل منافقان که ریاکارانه و براى خودنمایى و یاشایعهپراکنى و تضعیف روحیه به جبهه مىروند نیز مىشود.)
4- جبههى باطل براى بستن راه حقّ و جلوگیرى از حرکت معنوى و الهى جامعه، تلاش مىکند. «و یصدّون عن سبیل اللّه»
5 - دشمنان بدانند با همه تلاشى که در برابر خدا مىکنند، هرگز از تحت قدرت الهى خارج نمىشوند. «واللّه بما یعملون محیط»
«48» وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّى جَارٌ لَّکُمْ فَلَمَّا تَرَآءَتِ الْفِئَتَانِ نَکَصَ عَلَى عَقِبَیْهِ وَ قَالِ إِنِّى بَرِىءٌ مِّنکُمْ إِنِّى أَرَى مَا لَا تَرَوْنَ إِنِّى أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ
و (به یادآور) زمانى که شیطان، کارهاى آنان (مشرکان) را در نظرشان زیبا جلوه داد و گفت: امروز هیچ کس از مردم، بر شما غالب نخواهد شد و من یاور شمایم. امّا همین که دو لشکر با هم درآویختند (و فرشتگان به یارى سپاه اسلام آمدند،) شیطان به عقب برگشت و گفت: هر آینه من از شما بیزارم، من چیزى را مىبینم که شما نمىبینید، همانا من از خدا بیم دارم و خداوند سخت عقوبت است.
نکتهها:
کلمهى «جار» به معناى یاور، شریک، همسایه و همسوگند آمده که در اینجا معناى اوّل مناسبتر است. «نَکَص» به معناى خوددارى و برگشت است و «عَقِب» به معناى پاشنه پا و «نَکَص على عقبیه» یعنى بر پاشنههاى پا چرخید (زیرکانه به عقب برگشت) و پشت کرد.
گفتگوى شیطان با طرفدارانش که در این آیه مطرح شده، ممکن است همان وسوسههاى شیطانى باشد، یا آنکه شیطان در قالب انسان، اهداف خود را دنبال کند و در قیافهى انسان، به اغوا و وسوسه بپردازد که روایات هم در این باره وارد شده است.(170) چنانکه شیطان در جنگ بدر، به صورت سراقةبن مالک (از سرشناسان قبیلهى بنىکنانه) درآمد و مشرکان را تشویق و ترغیب مىکرد و به آنان وعدهى همراهى و پیروزى مىداد، امّا با حضور فرشتگان در آستانهى پیروزى سپاه اسلام، پا به فرار گذارد. پس از شکست کفّار، در مکّه به او مىگفتند: تو سبب شکست ما شدى! و او قسم مىخورد که حتّى از مکّه بیرون نیامده است. پس معلوم شد که شیطان در قیافهى سراقه، به آنان وعدهى پیروزى داده، سپس فرار کرده است.
شیطان براى جبههى باطل کار تبلیغاتى مىکند و در آغاز مبارزه به آنان روحیّه مىدهد، ولى به هنگام دیدن امدادهاى الهى، آنان را رها کرده و عقبنشینى مىکند.
پیامها:
1- یکى از راههاى فریب شیطان، زیبا جلوهدادن بدىهاست. «زَیّن لهم الشطان» آرى، نیکو پنداشتن کارهاى بد وناهنجارىها، نشانهى نفوذ شیطان در افکار انسان است.
2- شیطان و شیطانصفتان، دیگران را براى فساد، توجیه وتحریک مىکنند. «زیّن، لا غالب، جار لکم»
3- ایمان، حمایت فرشتگان را به دنبال دارد و کفر، حمایت شیطان را. «جار لکم»
4- شیطان، منافق، فریبکار، دروغگو و بىوفاست. «جار لکم... برىء منکم»
5 - شیاطین، آتش فتنه را روشن مىکنند، ولى خود را در معرکه قرار نمىدهند. «انّى برىء منکم»
6- توکّل بر غیر خدا، سبب رها شدن انسان در مشکلات مىشود. «انّى جار لکم... انّى برىء منکم»
7- روابط غیرالهى، ناپایدار وغیر قابل اطمینان است. «قال انّى برىء منکم»
8 - شیطان، از قدرت فرشتگان آگاه است. «انّى أرى ما لاترون» و مشاهدهى قدرت فرشتگان، سبب عقبگرد او شد. «قال انّى برىء منکم»
9- شیطان، قادر بر مشاهدهى برخى امور پنهانى است. «انّى أرى ما لاترون»
10- شیطان، به خداوند معتقد و به شدّت عقوبت او آگاه است. «انّى اخاف اللّه و اللّه شدید العقاب» به گفته ابن عباس: «شیطان به دروغ ادّعاى ترس از خدا را داشت، وگرنه کار او به اینجا نمىکشید».(171)
«49» إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ غَرَّ هَؤُلَآءِ دِینُهُمْ وَ مَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ
(به یادآور) زمانى که منافقان و بیماردلان مىگفتند: آنان (مسلمانان را) دینشان مغرورشان کرده است، (که بىترس حمله مىکنند. غافل از آنکه مسلمین بر خدا توکّل نمودهاند.) وکسى که بر خدا توکّل کند، پس (بداند) قطعاً خداوند شکستناپذیر حکیم است.
نکتهها:
منافقان و افراد سست ایمان و بىاعتقاد به نصرت الهى، تصوّر نمىکردند مسلمانان با جمعیّت و سلاح اندک پیروز شوند و آنان را فریبخورده مىپنداشتند.
پیامها:
1- کسانى که روحیه ناسالم دارند، با منافقان همصدا مىشوند. «اذ یقول المنافقون والّذین فى قلوبهم مرض»
2- منافقان، مسلمانان را فریبخورده و مغرور مىپندارند. (و مىگویند: مگر مىتوان با «اللّه اکبر» و با دست خالى به جنگ سلاح رفت؟! مگر مىشود...) «غرّ هؤلاء دینهم»
3- باید بر کسى توکّل و اعتماد کرد که شکست ناپذیر و تمام کارهایش حکیمانه است. «عزیز حکیم» (قدرت خداوند، همراه با عزّت وحکمت است)
«50» وَلَوْ تَرَى إِذْ یَتَوَفَّى الَّذِینَ کَفَرُواْ الْمَلآئِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ أَدْبَارَهُمْ وَذُوقُواْ عَذَابَ الْحَرِیقِ «51» ذَ لِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاّمٍ لِّلْعَبِیدِ
و (اى پیامبر!) اگر ببینى آن هنگام که فرشتگان جان کافران را مىگیرند، بر چهرهها وپشتهاى آنان ضربه مىزنند (و مىگویند:) بچشید عذاب سوزان را. این (کیفر،) دستاورد کارهاى پیشین شماست و (گرنه) شکّى نیست که خداوند بر بندگانش ستمگر نیست.
پیامها:
1- خداوند با قهر و عذاب کفّار، پیامبر و مؤمنان را دلدارى مىدهد. «و لوترى...»
2- فرشتگان الهى، مؤمنان و کافران و عقاید افراد را مىشناسند. «اذ یتوفّى الّذین کفروا»
3- قهر اخروى خداوند به کافران، از لحظهى جان دادن آغاز مىشود. «اذ یتوفّى... یضربون وجوههم...»
4- در برزخ نیز عذاب هست. «ذوقوا عذاب الحریق»
5 - مجازاتهاى الهى، کیفر کارهاى خود انسان است، نه انتقام خداوند. «ذلک بما قدّمت ایدیکم...»
6- کوچکترین ظلمى از جانب خداوند، ستمى بسیار بزرگ است و او منزّه از آن است. «لیس بظلاّم للعبید»
7- کیفرهاى الهى، براساس عدل است. «لیس بظلاّم للعبید»
پی نوشت ها :
163) صفّ، 4.
164) نساء، 141.
165) روم، 31 و 32.
166) نهجالبلاغه، خطبه 127.
167) انعام، 65.
168) آلعمران، 64.
169) قصص، 4.
170) تفاسیر مجمعالبیان ونورالثقلین.
171) تفسیر اثنىعشرى.
منبع: مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن
/ع