ماهان شبکه ایرانیان

زیباترین درخت ها؛ از دل خاک تا بلندای آسمان

واژۀ گواتمالا که در اصل به معنی درختزار یا مکانی دارای درخت‌های بسیار است، اشاره به طبیعت سرسبز و پر از درخت این سرزمین استوایی و زیبا دارد. درخت ابریشم گرمسیری یا پنبه هندی که نام لاتین آن سیباست در کشور گواتمالا به‌عنوان یکی از نمادهای مهم ملی به‌حساب می‌آید.

هفته نامه همشهری شش و هفت: از یک بذر کوچک راهی به دشواری از میان سنگ‌ها و گل‌های سفت به‌سوی آسمان باز می‌شود‌. اینگونه است که جوانه به نهال و نهال به درختی تنومند تبدیل می‌شود. میوه‌های این درخت در درازای تاریخ همچنان تازه و الهام‌بخش، هر روز با رنگ و بویی تازه جان آدمی را صفا می‌بخشند؛ گاهی نغمه‌ای، گاهی نقشی از یک درخت و گاهی شعری یا داستانی. درخت همچون آینه‌ای است که آدمی مسیر متلاطم زندگی‌اش را از تولد تا مرگ در آن می‌بیند. او بیم‌ها و امیدهایش را در وجود درخت مشاهده می‌کند و میوه‌های رمزآلودش را مز مزه می‌کند.

  میراث کهن
 
 از دل خاک تا بلندای آسمان
 
واژۀ گواتمالا که در اصل به معنی درختزار یا مکانی دارای درخت‌های بسیار است، اشاره به طبیعت سرسبز و پر از درخت این سرزمین استوایی و زیبا دارد. درخت ابریشم گرمسیری یا پنبه هندی که نام لاتین آن سیباست در کشور گواتمالا به‌عنوان یکی از نمادهای مهم ملی به‌حساب می‌آید. سیبا درختی بلند است که ارتفاع آن گاه به بیش از 70متر می‌رسد. در طول تاریخ کهن منطقه آمریکای مرکزی و بخش‌های شمالی آمریکای جنوبی، داستان‌ها و اسطوره‌های گوناگونی در ارتباط با این درخت شکل گرفته‌اند. برخی از قبایل جنگل‌های آمازون بر این باور بودند که خدایان‌شان در این درخت به سر می‌برند. نزد اقوام مایا این درخت دنیای زیرزمین را به جهان آسمانی پیوند می‌داد. این باور اخیر در بسیاری از آثار هنری آنها به شکلی نمادین به‌صورت یک ساقه ستبر نمایش داده می‌شد.
 
در پاره‌ای از آیین‌های سنتی مایاها بخش‌هایی از این درخت همچون سنبله خاردار مخروطی شکل آن بازسازی و در ظرف‌هایی همچون بخوردان قرارداده می‌شد. هنوز در مناطقی که میراث‌داران سنت‌های کهن مایاها هستند برخی از کشاورزان وقتی حین آماده‌سازی زمین‌های کشاورزی به درخت سیبایی برخورد کنند که در مکانی نامناسب قرارگرفته باشد، به‌خاطر احترامی که برای این درخت در فرهنگ‌شان ریشه دوانیده آن‌را در سر جای خود نگاه می‌دارند. در سال 1955درخت سیبا به‌عنوان درخت ملی گواتمالا اعلام و قوانینی در جهت حفظ آن صادر شد. مشهورترین درخت سیبای گواتمالا در شهر پالین با قدمت بیش از 400سال قرار گرفته است.
 
  پدر پارک‌های ملی
 
روشن‌ترین مسیر شناخت جهان از میان جنگل‌های وحشی می‌گذرد. این گفته کسی است که از او با عنوان پدر پارک‌های ملی یاد می‌شود. جان موییر 11 سال داشت که به همراه پدر و مادرش از اسکاتلند به ایالات متحده مهاجرت کرد. او تا پایان عمرش هیچ‌گاه فرهنگ و طبیعت زیبای سرزمین مادری‌اش را از یاد نبرد و حتی با وجود اقامت طولانی در ایالات متحده لهجه غلیظ اسکاتلندی‌اش تغییر نیافت.
 
وقتی که 22سال داشت روزی در حال استراحت با یکی از دوستانش زیر یک درخت اقاقیا به موضوعی برخورد کرد که به گفته خودش تأثیر زیادی در شکل‌گیری آیندۀ او داشت. دوستش گلی از درخت کند و به او نشان داد و یادآور شد که این درخت تنومند از خانواده نخود بوده و در واقع؛ بذری شبیه به نخود تبدیل به چنین درختی شده‌است.
 
 از دل خاک تا بلندای آسمان
 
 
این رخداد به گفته خودش، باعث شد که روح او به دنیای جنگل و انبوه درختان پرواز کند. چند سال بعد حادثه‌ای باعث شد که خطر نابینا شدن از بیخ گوشش رد شود و بعد از چند هفته بستری شدن در تاریکی به این نتیجه رسید که خداوند گاهی با زبان غیب درس‌هایی به آدمی می‌دهد. او به این نتیجه رسید که به‌دست آوردن دوباره نعمت دیدن پیامی است برای او تا به‌دنبال علاقه اصلی‌اش؛ یعنی همان مطالعه طبیعت بپردازد.
 
او در سال 1867مسیر 1600کیلومتری کنتاکی تا فلوریدا را با پای پیاده از میان طبیعت وحشی و جنگل‌های انبوه پیمود. مدتی بعد، حدود دو سال در پارک یوسمتی در کلبه‌ای در کنار جویبار به سر برد و به مطالعه گیاهان و درختان آنجا مبادرت ورزید. در اینجا بود که در جریان بازدید گروهی از پژوهشگران، شخصی به او پیشنهاد کرسی استادی در دانشگاه هاروارد را کرد، ولی موییر در جوابش نوشت که حتی یک برای یک لحظه هم این جلوه‌گاه عظیم الهی را به قصد تدریس در دانشگاه رها نخواهم کرد!
 
او در این مکان به پژوهش‌های زمین‌شناسی مبادرت ورزید؛ ازجمله اینکه به شکل‌گیری بخشی از دره‌های این منطقه بر اثر فرسایش قطعات بزرگ یخ اشاره کرد. این نظریه برخلاف نظریات دانشگاهی آن زمان در مورد مکان مورد نظر بود و به همین دلیل عده‌‌‌ای این نظریه را چندان جدی نگرفتند، ولی پژوهش‌های بعدی درستی نظر موییر را به اثبات رسانید. موییر در ادامه فعالیت‌هایش با همکاری تعدادی از دوستداران محیط‌زیست، تمهیدات لازم را برای حفاظت قانونی و مؤثر از پارک‌های ملی همچون پارک یوسمتی به انجام رسانید.
 
او در راستای مطالعاتش چندین کتاب منتشر کرد و به باورهای فلسفی عمیقی درباره ارتباط انسان با طبیعت دست یافت. او باشگاه سیرا را تأسیس کرد که بعد از او نقش مهمی در حفاظت از محیط‌زیست طبیعی بر عهده داشت. امروزه یاد او به شکل‌های گوناگونی گرامی داشته می‌شود و هر جا که صحبت از پارک‌های ملی و ضرورت حفظ و احیاء آنها باشد، به‌احتمال زیاد نامی از او به میان می‌آید.
 
بیست و یکم آوریل هر سال در ایالت کالیفرنیا روز موییر نامگذاری شده که در آن یاد این دانشمند بزرگ گرامی داشته می‌شود. کوه موییر در کالیفرنیا ازجمله مکان‌هایی است که به یاد او نامگذاری شده است. علاوه بر این، نام او بر چندین مکان دیگر نیز ازجمله یخچال طبیعی، گذرگاه، قلۀ کوه، جنگل، ساحل، دانشکده و اتوبان گذاشته شده است.
 
  الفبای درختی
 
اقوام سلتی ساکن بریتانیا و ایرلند در سده‌های نخست میلادی از خطی استفاده می‌کردند که اوگام نام داشت. الفبای این خط که از 20حرف تشکیل شده بود، از تعدادی خطوط عمودی و افقی چسبیده به هم تشکیل شده‌بود. نکتۀ جالب درخصوص این حروف آن بود که نام هرکدام از آنها با نام یک درخت گره خورده بود. در واقع وجود جنگل‌های انبوه و رمزآلود در این مناطق با گونه‌های متنوع درختان به شکل‌گیری اساطیر و داستان‌های متعددی در ارتباط با درختان دامن زده و در سایر وجوه فرهنگی آنها ریشه دوانیده بود. به‌طور مثال نخستین حرف الفبای اوگام حرف «ب» یا «بی» انگلیسی است که نام آن در این الفبا همان نام درخت توس است. درخت توس نزد سلتی‌ها با باززایی، نوشدن و جوانی در ارتباط است.

  جهان بالا
 
در سرزمین زمستان‌های خیلی سرد در شرق روسیه یک جمهوری ترک‌نشین به نام یاقوتستان که به زبان روسی به آن «ساخت» می‌گویند، با وسعتی بیش از کشور آرژانتین قرار گرفته است. شرایط اقلیمی سخت در این منطقه جمعیت زیادی را پذیرا نیست و بومیان آن به یک میلیون نفر نمی‌رسند، ولی آداب کهن آنها هنوز زنده و پویا به حیات خود ادامه می‌دهد. اسطوره‌های کهن یاکوتی‌ها کیهان را به سه بخش بالایی یا بهشتی، زمینی و زیرزمینی تقسیم می‌کند. مفهوم درخت زندگی نزد این اقوام موضوعی شناخته شده است. درخت زندگی نمادی است که سه بخش کیهان را به هم مرتبط می‌کند. ریشه‌های این درخت نمادین به درون سردی و تاریکی زیر زمین فرورفته و ساقه آن روی زمین و شاخه‌های بلندش به آسمان سربرکشیده است.
 
 از دل خاک تا بلندای آسمان
 
 
درخت زندگی، نمادی از جریان انرژی است که زندگی را روی زمین ممکن ساخته است. شمَن‌ها که بزرگان و عالمان آیینی این قبایل بوده‌اند و با عالم رمز و راز و پیشینیان قوم سرو کار دارند، بر این باورند که روح شمن بزرگی که قبلاً درگذشته در میان ریشه‌های یک درخت توس به‌سر می‌برد. شاخه‌های این درخت در اختیار شمن‌های جوان قرار می‌گیرد تا اسبابی شود برای ارتباط آنها با درخت کیهانی زندگی. از چوب این درخت طبل‌هایی ساخته می‌شوند که در مراسم آیینی شمن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرد.آن‌ها بر این باورند که صدایی که از این طبل‌ها بر می‌خیزد به جهان بالا سیر می‌کند.
 
باغی دیگر
 
باغ‌های کنار خلیج طرح بزرگ و بسیار پیشرفته‌ای در کشور کوچک سنگاپور است که فضای کنونی آن به بیش از یکصد هکتار می‌رسد. در سال 2005میلادی این طرح از سوی نخست‌وزیر وقت اعلام و بر پایه آن قرار شد فضای شهری بیش از پیش با فضای سبز طبیعی پوشانده شود. این طرح در واقع یکی از طرح‌های فضای سبز بزرگ در سطح جهان به‌شمار می‌آید که با همکاری شرکت‌های مختلف بین‌المللی و متخصصان حوزه‌های گوناگون طراحی شهری و فضای سبز صورت گرفته است.
 
در این مجموعه جذاب و دیدنی بخش‌های مختلفی قرارگرفته است ازجمله گنبد گل، جنگل ابرها، جاده هوایی، برج‌های درخت، دریاچه‌های اژدهای پرنده و مرغ ماهیخوار وکلاه‌فرنگی خورشید. در میان این بخش‌ها آثار گوناگون هنری همچون نگاره‌ها و پیکره‌های کوچک و بزرگ خودنمایی می‌کنند. گنبد گل در واقع یک گلخانه شیشه‌ای است که در نوع خود بزرگ‌ترین نمونه در جهان به‌شمار می‌آید.
 
ارتفاع این گلخانه 38متر است و در داخل آن گیاهان گوناگونی از نقاط مختلف جهان همچون مدیترانه و آمریکای جنوبی در معرض دید قرار گرفته‌است. در بخش جنگل ابرها گیاهانی که در ارتفاعات کوهستانی و سرد روییده‌اند، به نمایش درآمده و گذر از طبقات آن تجربه‌ای شبیه به کوهنوردی در هوای خنک کوهستان را به ذهن بینندگان متبادر می‌سازد. برج‌های درخت در واقع هجده سازه بلند با ارتفاع‌هایی بین 25تا 50متر هستند که شبیه به درخت طراحی شده و در واقع نوعی باغ‌های عمودی به‌حساب می‌آیند.
 
در این باغ‌های عمودی انواع گل‌ها و گیاهان به زیباترین شکل ممکن کاشته شده و در بالای این سازه‌ها باتری‌های خورشیدی نور لازم را برای نورپردازی در شب فراهم می‌کنند.از فراز پل ارتباطی بین برج‌ها، چشم‌انداز زیبایی از باغ و شهر برای بازدیدکنندگان فراهم شده است. در بخش‌های مختلف این باغ قهوه‌خانه‌ها و رستوران‌های متعددی پذیرای بازدیدکنندگان هستند.
 
  در جست‌وجوی بی‌مرگی
 
 از دل خاک تا بلندای آسمان
 
« واق واق» درختی افسانه‌ای نزد فرهنگ‌های کهن به‌شمار می‌آید. در تمدن یونان باستان این درخت در کنار معبد زئوس می‌رویید و قدرت پیشگویی داشت. نزد یونانیان درخت مزبور در زمان حیاتش نه‌تنها قادر به سخن گفتن با آدمیان بود؛ بلکه پس از قطع و تبدیل شدن به چوب و ساخته شدن کشتی و قایق از آن، همچنان قادر به سخنگویی بود و سرنشینان کشتی را از خطرهای موجود در سر راه آگاه می‌ساخت. نزد پیروان آیین میترا این درخت در هنگام روز دارای برگ و شب هنگام دارای سرهای سخنگویی از انسان و حیوانات بود.
 
در هنرهای سنتی شرقی ازجمله ایران و هند نمونه‌های گوناگونی از آثار را با الهام از این افسانه در نقاشی‌، فرش، فلزکاری و غیره می‌توان مشاهده کرد. یکی از نمونه‌های مشهور در این زمینه برگی از یک نسخه شاهنامه تولید‌شده در دربار ایلخانان مغول است که در آن تصویری از اسکندر مقدونی سوار بر اسب ایستاده در مقابل درخت واق واق کشیده شده است. طبق افسانه‌ها، وقتی اسکندر در جریان فتوحاتش و در جست‌وجوی آب حیات و بی‌مرگی به پایان دنیا رسید به درختی برخورد که دارای دو ساقه اصلی بود. روی یکی از این ساقه‌ها سرهای مردانی بود که هنگام روز با صدایی مهیب سخن می‌گفتند و روی ساقه دیگر آن، سرهای زنانی قرار داشت که شب با صدایی لطیف سخن می‌گفتند. سرهای مرد به اسکندر می‌گفتند که او به آنچه از جهانگشایی می‌خواسته رسیده است و هنگام چهاردهمین سال سلطنت باید منتظر باشد که با تاج و تخت خداحافظی کند:
 
که چندی سکندر چه پوید به دَهر؟ که برداشت از نیکوی هاش بهر
ز شاهی‌اش چون سال شد بر دو هفت ز تخت بزرگی ببایدش رفت
 
هنگام شب هم سرهای زنان به او می‌گفتند که تسلیم طمع نشود تا به سرگشتگی در دنیا مبتلا نشود. در نهایت سرها به او گفتند که به‌زودی تسلیم مرگ در سرزمینی غریب خواهد شد. در تصویری که از این داستان در شاهنامه مزبور آمده علاوه بر سرهای آدمی، سرهایی از برخی از جانوران ازجمله خروس، خرگوش و روباه نیز کشیده شده است.

  انجیر معابد
 
 از دل خاک تا بلندای آسمان
 
انجیر معابد درختی مقدس نزد بودایی‌ها و هندوها به‌شمار می‌آید. ارتفاع این درخت گاهی به 30متر هم رسیده و ساقه آن قطور است. برگ‌های پهن با ترکه‌های بلند درخت در هوای آرام و بدون نسیم همواره در حرکت هستند. همین امر باعث شده تا برخی از بودایی‌ها و هندوها بر این باور باشند که برخی از خدایان‌شان در میان این شاخ و برگ‌ها زندگی می‌کنند. در منطقه گایا در ایالت بیهار هندوستان درخت انجیری وجود دارد که برای پیروان آیین بودا بسیار مقدس بوده و زائران زیادی در طول سال به آنجا مسافرت می‌کنند. بوداییان بر این باورند که بودا زیر این درخت به روشنایی و معرفت رسید. هر چند درخت اصلی نابود شده ولی درختی دیگر در این مکان هست که مورد عبادت بودائیان قرار دارد. برخی بر این باورند که شاخه‌ای از این درخت در مکانی در کشور سریلانکا برده و در آنجا کاشته شده است. مکان مزبور در سریلانکا نیز امروزه مورد توجه بوداییان قرار دارد.

  نغمه‌های سبز
 
هنر موسیقی نیز همچون سایر شاخه‌های هنری در طول تاریخ از زیبایی‌ها، عظمت و رمز و راز درختان سر بر آسمان کشیده الهام گرفته است. در نگاهی گذرا به تاریخ موسیقی فاخر جهانی، شاید مشهورترین اثر موسیقایی مرتبط با درخت را بتوان اثری با عنوان «کاج‌های رُم» ساختۀ آهنگساز چیره‌دست ایتالیایی؛ اُتورینو رِسپیگی دانست. رسپیگی این اثر را در سال 1924با الهام از درختان کاج موجود در چهار منطقۀ شهر رم در اوقات مختلف روز ساخت. این اثر در واقع یکی از سه‌گانه‌هایی است که آهنگساز برای بزرگداشت شهر کهن رم ساخته است.
 
دو اثر دیگر این مجموعه عبارت هستند از آب‌نماها و جشنواره‌های رم. از چهار بخش شهر رم که درختان کاج‌شان با هنرمندی این آهنگساز به زبان موسیقایی روایت شده‌اند، یکی منطقه زیبای ویلا بورگِزه است. رسپیگی با نوای سازهای ارکستر سمفونیک بازی کودکان را در میان این درختان کاج به زبان موسیقی باز گو کرده است. در بخش دیگری از این اثر که به درختان کاج نزدیک یک مقبرۀ زیرزمینی در بخش کهن شهر رم مربوط است، حال و هوای موسیقی کاملاً دگرگون و حسی از ترس القاء می‌شود. در دو بخش دیگر نیز درختان کاج و پرندگانی که از میان شاخ و برگ آنها نوا سر داده الهام‌بخش هنرمند برای ساخت این اثر بوده‌اند.

  تنهاترین
 
سال‌های مدیدی در میان صحرایی بزرگ به تنهایی سربر آسمان داشت و همچون برجی مقدس برای رهگذران و بومیانی که در آن نزدیکی‌ها زندگی می‌کردند، نمادی از مقاومت و تلاش در برابر سختی‌ها و شور و عطش زندگی به‌شمار می‌آمد. در این سال‌های طولانی هیچ رهگذری حتی برای روشن کردن آتشی کوچک به آن آسیبی نرسانید و تنها از سایه آن زیر آفتاب سخت بهره بردند. گویی شترهایی نیز که زیر سایه آن لمیده بودند ارزش آن‌را دانسته و به شاخ و برگش صدمه‌ای نرساندند، اما متأسفانه در سال 1973رانندۀ بی‌ملاحظه یک کامیون با آن تصادف کرد و به عمرش پایان داد.
 
پس از آن دیگر صحرای تِنِره آخرین بازماندۀ سبزش را از دست داد و نماد تلاش برای حیات در آنجا به خاطرات پیوست. درخت اقاقیایی که سال‌ها در صحرای تنره در شمال‌شرقی نیجر به‌سر برده بود، پس از شکسته شدن به موزه رفت و جای آن نمادی فلزی قرار گرفت. درخت اقاقیای صحرای تنره به‌عنوان نمادی از تنهایی و تلاش برای زندگی، هنوز در ذهن بشر باقی مانده و شاید روزی باز الهام‌بخش هنرمند، شاعر یا نویسنده‌ای باشد تا مفاهیم عمیق انسانی را با واقعیات جهان طبیعت درهم آمیزد.

  درختکار
 
مرد جوان از جنوب فرانسه به‌سوی بلندی‌های کوه‌های آلپ سفری را آغاز می‌کند. او در طول مسیر خود به دره‌ای خشک می‌رسد که در آنجا اثری از تمدن بشری به جز خرابه‌های ساختمان‌های قدیمی چیزی یافت نمی‌شود. او در اینجا با مشکل بی‌آبی روبه‌رو می‌شود. تنها گیاهی که در این مکان یافت می‌شود بوته‌های اسطوخودوس است. در این میان چاه آبی را می‌یابد، ولی از بخت بد این چاه نیز خشک شده است. بالاخره یک چوپان از راه می‌رسد و او را به چشمه آبی راهنمایی می‌کند و جانش را نجات می‌‌دهد.
 
مرد جوان نسبت به شیوه زندگی تنها و گوشه‌گیر این چوپان کنجکاو و علاقه‌مند می‌شود و مدتی را با او سپری می‌کند. مرد جوان در می‌یابد که چوپان میانسال پس از درگذشت همسرش به اینجا آمده و تصمیم گرفته تا به تنهایی زندگی‌اش را وقف احیاء طبیعت و کاشت درختان بکند. چوپان هر روز سوراخ‌هایی را در زمین ایجاد می‌کند و در آنها دانه‌های بلوطی را که از جاهای دور با خود آورده می‌کارد. پس از مدتی مرد جوان از چوپان خداحافظی می‌کند و به خانه خود می‌رود. در این زمان، جنگ جهانی اول اروپا را درمی‌نوردد. هفت سال از این واقعه می‌گذرد و او دوباره به این دره بازمی‌گردد. در این دیدار دوباره، او نهال‌های متعددی همراه با جویبارهای پر از آب را می‌بیند.
 
او همچنین در می‌یابد که بوفیه یا همان مرد چوپان سدی را در بالا دست کوه ایجاد کرده و به‌خاطر آن‌که گوسفندانش به نهال‌ها آسیب نرسانند کار چوپانی را رها ساخته و به پرورش عسل می‌پردازد. از این پس، مرد جوان هر سال به اینجا سر می‌زند و بوفیه را در امر آبادانی دره یاری می‌رساند. مدتی بعد دولت تصور می‌کند که این دره به‌خودی خود آباد شده‌است. از این پس افراد زیادی برای سیر و سیاحت و لذت بردن از جنگل سبز به این منطقه می‌آیند، اما هنوز کسی نمی‌داند که بوفیه این کار را بدون هیچ‌گونه چشم‌داشتی انجام داده‌ تا اینکه مرد جوان فرانسوی مسئولان را از این موضوع مطلع می‌سازد. داستان کوتاه «مردی که درخت‌ها را کاشت» در سال 1953توسط نویسنده فرانسوی، ژان گیونو نوشته شد و سپس چندین روایت دیگر از آن، ازجمله یک انیمیشن و نمایش ساخته و اجرا شد.
 
  کاخ نارگیل
 
 
درخت نارگیل در مناطق استوایی برای مردم این نواحی اهمیت بالایی داشته و بخش‌های مختلف خوراکی و چوبی آن به مصارف گوناگونی می‌رسد. شیر نارگیل یکی از مواد مهم در پخت‌وپز بسیاری از غذاهای بومی در این مناطق است. جدا از این مصارف مادی، حضور این درخت و میوۀ آن ‌را در باورها، داستان‌ها و افسانه‌های این مناطق نیز می‌توان جست‌وجو کرد.
 
در معابد هندوان در سراسر جهان از شیر نارگیل برای پیشکش به درگاه شخصیت‌های آیینی استفاده می‌شود. هنرمندان فعال در حوزه صنایع‌دستی در این مناطق از چوب درخت نارگیل و پوسته روی آن، اشیاء کاربردی و زینتی ازجمله قاشق، انواع ظرف‌، گلدان و مجسمه می‌سازند. در این میان یکی از نمونه‌های برجسته و خلاقانه را می‌توان در شهر مانیل، پایتخت کشور فیلیپین مشاهده کرد.
 
 از دل خاک تا بلندای آسمان
 
کاخ نارگیل در سال 1978به‌عنوان یک ساختمان دولتی در شهر مانیل با استفاده از چوب‌های درخت نارگیل و الهام از شکل این درخت ساخته شد. طرح اصلی این کاخ به شکل یک هشت ضلعی است. در این منطقه رسم بر آن است که نارگیل را برای خوردن و پذیرایی به‌صورت یک هشت ضلعی برش می‌دهند. ستون‌های دورتادور این کاخ از ساقه‌های بلند درخت نارگیل برپا شده است. چلچراغ ساخته شده از چوب نارگیل در این کاخ یکی از نمونه آثار بدیع و جذاب آن به‌حساب می‌آید. چندین برنامۀ تلویزیونی تا‌کنون در مکان کاخ نارگیل فیلمبرداری شده است. مکان مزبور امروزه به‌عنوان یکی از مراکز دیدنی و جذاب برای جهانگردانی که به این شهر می‌آیند تبدیل شده است.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان