سهم آب کشاورزی را نصف یا حتی یک سوم کنیم و مصرف آب شهری و صنعت را نصف کنیم. چون آب نیست ولی اگر آب بخش کشاورزی را نصف کردیم کشاورز نباید ضرر کند. دولت باید بذر خوب و اصلاح شده و کود خوب به کشاورز بدهد که اگر آب بخش کشاورزی کم شد حتی میزان تولید محصولات کشاورزی چند برابر شود.
به گزارش به نقل از عصر ایران؛ چند سالی است که بروز پدیده مخرب گرد و غبار بیش از نیمی از استان های کشورمان را دچار مشکل کرده است و هر بار که این پدیده تشدید شود آسیب هایی به انسان ها وارد می کند از جمله آسیب های تنفسی.
تشکیل کانون های گرد و غبار یا ریزگرد، علت های مختلف و متنوعی دارد. انتقال آب بین حوضه ای است و در آن، آب از حوزه آبریز یک رود به حوضه آبریز رود دیگر انتقال داده می شود.
با توجه به اظهارات متنوع و گاه متناقضی که در زمینه میزان اثرگذاری انتقال آب بین حوضه ای وجود دارد عصر ایران در این زمینه با دکتر پرویز کردوانی گفت و گو کرد. کردوانی، لیسانس و دکترای کشاورزی خود را در رشته کشاورزی و در ایران و آلمان گرفته است و مطالعات زیادی در ارتباط با کویر و بیابان دارد.
برخی ایده ها و دیدگاه های او را دیگران نپذیرفتند که به طور مشخص می توان به بی فایده بودن احیای دریاچه ارومیه اشاره کرد. کتاب های «مناطق خشک»، «مسائل و منابع آب در ایران» و «حفاظت خاک» ،«جغرافیای خاک ها»«خشکسالی و راه های مقابله با آن» از جمله تالیفات دکتر کردوانی هستند.
***
*آقای دکتر کردوانی شما در آلمان و در سال 1345 دکترای مربوط به عمران کویر گرفته اید؟
- رشته من کشاورزی بود. حدود یک تن خاک از کویرهای ایران به خارج از کشور بردیم و 4 سال کشت در آن خاک ها انجام دادم. در ابتدا گندم کاشتم و بعد کلم چینی کاشتم. عین کشاورزها و در ظرف های مخصوص. در آن زمان 4 نوع کود به آن خاک ها دادم و می خواستم ببینم بهترین کود برای زمین های کویری و نمکزارهایی که آباد می شود کدام است.
از سال 1341 تا 1345 دکترا گرفتم. آن موقع آلمان شرقی و آلمان غربی داشتیم. در آن زمان شهر بن پایتخت آلمان غربی بود. من در دانشکده کشاورزی دانشگاه فردریک ویلهلم تحصیلاتم را ادامه دادم در شهر بن.
*پس رشته شما کشاورزی بوده است؟
-بله. کشاورزی بوده است. چون پدرم 300 هکتار کویر و نمکزار را آباد کرده بود من در رشته کویر ادامه تحصیل دادم. در زمان تحصیل درآلمان، نامه ای برای ایران نوشتم که یک تن خاک برای من به آلمان بفرستید. در آن زمان نمی گذاشتند خاک از ایران صادر شود. چون خاک از ناموس بالاتر است.
آقای دکتر علیقلی اردلان که سفیر ایران در آلمان بود نامه نوشت یک دانشجوی ایرانی هست که پدرش کویر را آباد کرده است می خواهد در مورد کویر تحقیق کند.
اجازه دادند 750 کیلو گرم خاک را در چند گونی برای من بفرستند و از ایران تا آلمان هزار و 125 تومان کرایه آن شده. از ایران تا ترکیه با اتوبوس شرکت تی بی تی فرستادند و از ترکیه به آلمان هم با قطار ارسال شد.
در خاک کویر، گیاهان زراعتی عمل نمی آید و شوری آن زیاد است. اگر بخواهیم گیاه عمل بیاید خاک باید آباد و احیا شود. یعنی شستشو بدهیم. پدرم زمین کویر را کرت بندی می کرد و هر سال 40 هکتار یا 50 هکتار کرت بندی می کرد و آب رودخانه را به آن می بست و مثل دریاچه می شد که آب در خاک نفوذ کند و نمک را با خودش به پایین برود و کویر قابل استفاده شود.
عنوان تز من اثر انواع کودهای مختلف شیمیایی و حیوانی روی محصولات کشاورزی در خاک های شور بود.
*چرا از عنوان عمران کویر برای رشته خود استفاده می کنید؟
-این همان است یعنی کویر را آباد کرده ایم. کلمه عمران کویر را به کار می برند. کویر هم یعنی نمکزار. جایی که ماسه است و این ماسه حرکت می کند، کویر نیست. کویر و بیابان با هم فرق دارند.
کویر، نمکزار است. در زبان عربی نامش سبخ است. در زبان انگلیسی هم به آن سالت لند(Salt Land) می گویند. بیابان نیز یک منطقه وسیع است که از لحاظ پوشش گیاهی و آب، فقیر یا فاقد آن است. عرب ها به آن صحرا می گویند. انگلیسی ها نیز به آن دزرت(Desert) می گویند. بنابراین تخصص من در کویر است و کویر را آباد کرده ام.
*الان که ما می گوییم کویر لوت غلط است و باید بگوییم بیابان لوت. درست است؟
-بله. این که می گویند یزد یک استان کویری است، غلط است. یزد، بیابانی است و چند قطعه کویری دارد. در بیابان ممکن است نمکزار یا کویر وجود داشته باشد.
کویر، خاک شور و نمک دارد ولی بیابان ممکن است ماسه یا خاک رس داشته باشد و نمک کمتری دارد. در کویر، تمرکز نمک به حدی است که قابل رویش برای گیاه زراعتی نیست.
*یکی از عللی که گفته می شود بیابان زایی ایجاد می کند بحث انتقال آب بین حوضه ای است. به اعتقاد شما انتقال آب بین حوضه ای چقدر در بیابان زایی در مبداء انتقال آب تاثیر دارد؟
-بیابان منطقه وسیعی است که گیاه نداشته باشد. محدوده 4 هکتاری یا 5 هکتاری که پوشش گیاهی نداشته باشد به آن بیابان نمی گویند. این بیابان زایی است.
*بیابان زایی می تواند تاثیر داشته باشد در این که کانون گرد و غبار شکل بگیرد.
-یکی از کانون های گرد و غبار، بیابان زایی است. برای مثال تالاب و باتلاق داشته ایم و پوشش گیاهی داشته است. آن منطقه بیابانی نبوده است ولی وقتی خشک شود، ماشین در آنجا رفت و آمد کند، بقایای پوشش گیاهی له و نرم شود و خاک آن نرم شود، ریزگرد راه می افتد.
دریاچه های طشت و بختگان در استان فارس قرار داشتند. این دریاچه ها خشک شدند. قبلا برای این که سنگ معدن را از نی ریز به شیراز ببرند، قبلا کامیون های حمل کننده سنگ دریاچه بختگان را دور می زدند ولی از وقتی که دریاچه خشک شد کامیون ها از وسط دریاچه خشک شده عبور کردند این باعث می شود ریزگرد از آنجا بلند شود.
استهبان در دامنه جنوبی دریاچه بختگان، قرار دارد. در استهبان انجیر دیم می کاشتند. مهمترین آفت برای انجیر، ریزگرد است. اگر ریزگرد باشد درخت انجیر خشک می شود. پس دریاچه ها، خشک شدند و کامیون ها در آن رفت و آمد کردند.
همچنین چاه های آب عمیق و نیمه عمیق تاسیس کردند. چاه های آب را حتی تا 600 متر حفر می کنند. در جهرم یک زمانی چاه در عمق 35 متری به آب می رسید و الان در عمق 600 متری به آب می رسد. این نوع دشت ها پوشش گیاهی داشتند. گیاهان هم از آب زیرزمینی استفاده می کردند. وقتی چاه 100 متری یا 400 متری تاسیس می کنند ریشه گیاهان به آب نمی رسد و خشک می شوند. پس بیابان ایجاد می شود.
در چنین مناطقی اگر ماسه وجود داشته باشد ماسه های روان راه می افتد و اگر نداشت ریزگرد راه می افتد.
*علل دیگر شامل چه مواردی می شود؟
-وقتی هوا گرم شده و کره زمین گرم شده و بارندگی کم شده است دشت ها پوشش گیاهی خودشان را از دست می دهند. در نتیجه پوشش گیاهی دشت ها بر اثر گرما از بین می رود. در این مناطق هم ریزگرد بلند می شود.
از سال 1340 تا به حال بیابان زدایی انجام می دادیم. به اصطلاح مقابله با بیابان زایی انجام می شد. جنگل کاری می کردیم مثل جنگل های تاغ. هزاران هکتار گیاه جنگل کاشتیم. برای مثال از تهران تا مشهد. یعنی گرمسار و سمنان و دامغان و شاهرود. این جنگل ها، همه خشک شد. برای مقابله با بیابان زایی این جنگل ها را کاشتیم.
هزاران هکتار در جنوب گرمسار و سرخه و سمنان، تاغ کاری انجام شد. همه این جنگل ها خشک شده. برای این که در شهرهای سمنان، گرمسار، دامغان، چاه های آب زیادی تاسیس شد و در دشت های پایین دست هم چاه برای کشاورزی تاسیس کردند، در نتیجه این جنگل ها دچار مشکل شدند.
در زمانی که این جنگل ها را می کاشتند در دشت ها سطح آب بالا بود. بعد از کاشتن گلدان های تاغ، به مدت 2 سال با تانکر به آن گیاهان آب می دادند تا ریشه آنها به آب زیرزمینی برسد و دیگر نیاز به آبیاری نبود. اما جنگل های دست کاشت ما خشک شده است.
یک مورد دیگر که ریزگرد دارد زمین های کشاورزی رها شده است. وقتی که به زمین، آب نمی دهند و کشت نمی کنند مشکل به وجود می آید. در چند سال اول ریشه های گیاهان خاصیت چسبندگی دارد ولی اگر 15 سال گذشت آن چسبندگی از بین می رود.
در خوزستان اگر قبلا ریزگرد می آمد منشاء آن از عراق و شرق اردن و عربستان بود و صحرای آفریقا یعنی از مصر می آمد. الان در خوزستان منشاء داخلی هم به وجود آمده است. در استان اصفهان هم اگر 20 سال به زمین کشاورزی آب ندهند ریزگرد درست می شود. در گرمسار و سمنان هم همین طور.
وقتی در زمین زراعی، کشت نکنیم مشکل به وجود می آید. این ریزگردهایی هم که بلند می شود اغلب سرطان زا هستند. چون به زمین های زراعی، کودهای ازت و فسفات داده اند. در ابتدا که می خواهند در زمین کشت کنند کود فسفات می دهند و در طول کشت کود ازت به زمین می دهند. حدود 70 درصد کود فسفات در زمین می ماند و 30 درصد آن توسط گیاه جذب می شود. زمین های ما از کود فسفات اشباع هستند. وقتی زمین خشک می شود و ریزگرد بلند می شود این فسفات ها هستند که راه می افتند. فسفات ها نیز سرطان زا هستند.
*در استان هایی مثل خوزستان که تشدید ریزگردها داریم عوامل خاص دیگری هم در بروز این پدیده نقش دارند؟
-یک عامل در آنجا به چاه های نفتی است که در خوزستان حفر می کنند. یک بخش از ریزگردها مربوط به گازهایی که در در لوله ها و فلرهای گاز آتش می زنند. آن بالا مثل دوده بخاری است. آن هم به ریزگرد تبدیل می شود. مثل ریزگردی که از ماشین ها و در ترافیک ایجاد می شود.
صنایعی در اهواز و بندر امام و ماهشهر تاسیس کرده اند و فاضلاب آنها به دشت می ریزد. بعضی از فاضلاب ها در منطقه بندر امام و نزدیکی خلیج فارس که به دریا می ریزد و به همین دلیل بعضی ماهی های آنجا را مصرف نمی کنند و نمی خورند.
عامل دیگر ایجاد کننده ریزگرد به طرحی برمی گردد که می خواهند 500 هزار هکتار از زمین های خوزستان را برای کشاورزی تسطیح کنند. این 500 هزار هکتار را با لودر تسطیح می کنند و خاک را از جای بلندتر به جای پست تر می ریزند. تسطیح زمین ریزگرد ایجاد می کند.
* برخی نظرشان این است که آب زیادی از خوزستان به دریا می ریزد و نتیجه می گیرند که اگر از سرچشمه این آب ها مثل رود کارون به استان های دیگر انتقال داده شود اشکالی ندارد.
-از بستر رود کارون، ریزگرد بلند نمی شود. چرا که بستر آن ریگ است. وقتی رودخانه خشک شود بیابان درست نمی کند. پایین دست سدهایی هم که ساخته اند ریگ و شن و ماسه است. با این کار بیابان ایجاد نمی شود.
در خوزستان ریزگرد داریم ولی همراه است با شرجی و خاموش شدن برق و نداشتن آب. اولا خوزستان سه منطقه متفاوت دارد. در قسمت شمالی ان، هیچ اتفاقی نمی افتد. این اتفاقاتی که رخ داده است مربوط به جنوب و مرکز استان خوزستان است. اهواز در قسمت مرکزی خوزستان است و آبادان و خرمشهر در جنوب آن استان قرار دارند.
استان خوزستان وضع خاصی دارد. بیابان ربع الخالی در عربستان و جنوب خلیج فارس قرار دارد و شمال عربستان تا دوبی امارات امتداد دارد و حتی توریست ها را می برند و شن و ماسه های بیابان را به آنها نشان می دهند.
وقتی که آفتاب به شن و ماسه های آن بیابان می خورد گرم می شود و باد داغ آن از جنوب خلیج فارس به خوزستان می آید. رطوبت خلیج فارس را هم می گیرد و به شرجی تبدیل می شود و رطوبت نسبی هوا به 80 درصد و بیش تر می رسد و داغ و گرم است.
*آبی که از سرچشمه های کارون گرفته می شود و به زاینده رود انتقال داده می شود این انتقال آب از حوضه آبریز رودها حقیقتا چقدر در ایجاد کانون های گرد و غبار خوزستان تاثیر دارد؟
-اثرات خاصی دارد. وقتی آب را از کارون بگیرند و کشاورزان کشت نکنند ریزگرد بلند می شود. الان هم می خواهند زمین های زیادی را برای کشت تسطیح کنند. تسطیح این زمین ها، ریزگرد ایجاد می کند ولی وقتی آب داشته باشد و آبیاری کنند ریزگرد ندارد.
*آب کارون در نهایت به تالاب شادگان می ریزد. اگر از سرچشمه های کارون آب کمتری وارد کارون شود چه تاثیری دارد؟
-از آب آنجا برای مزارع نیشکر استفاده می کنند. پساب نیشکر، بن آب است و این بن آب به کارون می ریخت. گفته شد که آب مزارع نیشکر به تالاب شادگان بریزد. هر چه آب رودخانه ها کمتر شود در پایین دست، میزان کشت کمتر می شود و پوشش گیاهی کم می شود.
در استان خوزستان، چاه های آب زیادی تاسیس کرده اند. در دشت ها نیز چاه های زیادی ایجاد کرده اند. به همین دلیل سطح آب پایین رفته است و دشت ها خشک شده اند. قبلا در استان خورستان، چاه وجود نداشت. یک سوم آب ایران به خوزستان می ریخت. آب رودخانه های کارون، کرخه، دز، جراحی و زهره به خورستان می ریخت.
در سال 1372 اینقدر آب کارون زیاد بود که خیابان های اهواز زیر آب رفته بود. در سال های اخیر چاه ایجاد کرده اند. وقتی چاه می زنند باعث می شود دشت ها خشک شود. یکی از پیامدهای تاسیس چاه این است که پوشش گیاهی را خشک می کند و باعث بیابان زایی می شود.
پس یکی از علل بروز ریزگرد، تاسیس چاه است. حدود 270 دشت را به عنوان دشت ممنوعه اعلام کرده اند. یعنی کسی حق ندارد برای کشاورزی چاه بزند ولی برای مصرف شهر و روستا می گذارند. قبلا از چاه نیمه عمیق استفاده می کردند ولی بعدا گفتند بیش تر آب می خواهیم. چاه ها از نیمه عمیق به عمیق تبدیل شد و در حقیقت آب را غارت کردند.
من در یکی از کتاب هایم در سال 1363 این موضوع را مطرح کردم. در رفسنجان چاه آب با عمق 400 متر ایجاد کرده اند. حتی در جهرم چاه با عمق 600 متر ایجاد کرده اند. این چاه ها، قنات ها را هم خشک کرد.
*در وبلاگ «مهار بیابان زایی» درباره تاثیر عوامل تشدید کننده جریان بیابان زایی نظرسنجی اینترنتی انجام شده و 2300 نفر نظر داشرکت کرده و در بین 10 عامل بیش ترین رای را به عامل فقر مدیریتی داده اند با 45 درصد و برای انتقال آب بین حوضه ای که بر بیابان زایی تاثیر می گذارد دو و 4 دهم درصد رای داده اند و سدسازی در رتبه دوم است با 21.8 درصد.
-عامل اصلی در بیابان زایی، فقر مدیریتی و مدیریت غلط است. برخی هم می گویند آمریکا سدهای خود را تخریب کرده است. این موضوع درست نیست. چرا باید سد را خراب کنند. اگر دریچه های آب سد را باز کنند می توانند به زمین های پایین دست سد، آب بدهند.
یک عده طرفداران افراطی محیط زیست می گویند سد بد است. در صورتی که همین سیلاب هایی که راه افتاد هر جا سد داشت کسی را نکشت و زمین ها را نشست. یکی از محاسن سد این است که سیلاب ها را مهار می کند.
وقتی سد ساخته می شود بخشی از آب آن در زمین نفوذ می کند. در زمانی که سد درودزن را در شمال غربی مرودشت و در منطقه درودزن ساختند کل آن منطقه آب لمبو شد. برخی خود را طرفدارمحیط زیست می دانند ولی متوجه بعضی مسائل نیستند. برای مثال می گویند سد زاینده رود باعث شد باتلاق گاوخونی خشک شود. در حالی که با ساختن سد زاینده رود، آب را ذخیره کردند. زاینده رود اصلا سال ها در فصل تابستان آب نداشت.
بعد از ساختن سد زاینده رود، اگر مدیریت صحیح وجود می داشت سهم آب باتلاق گاوخونی را می داد، سهم روستاهای هرند و ورزنه در شرق استان اصفهان را هم می داد تا کشاورزی خودشان را داشته باشند. آبی هم که در سد می ماند به شهر و صنعت داده می شد. در نتیجه توسعه پایدار داشت.
اما گفتند اول به شهر آب بدهیم. پشت سر آن هم به صنعت آب دادند. به همین دلیل آب به بخش کشاورزی نمی رسد یا آب کمتری می رسد.
*به طور مشخص نظر شما در مورد انتقال آب بین حوضه ای چه هست؟
-من در سال 1392 در مصاحبه ای گفتم هر استانی را که می خواهید نابود کنید به آن آب بدهید. برای این که وقتی به جایی آب را انتقال می دهیم و بعد آب را به شهرها و استان های مختلف می دهیم به مردم این شهرها و استان ها نمی گوییم آب مال جای دیگری است و باید صرفه جویی کنید.
جایی که آب به آن انتقال داده شده است احیا نشده است. می گویند اگر بچه ای را می خواهید بیچاره کنید به او پول زیاد بدهید. در استان های اصفهان و یزد، آب را به شهر و صنعت دادند و 90 درصد روستاهای یزد خالی از جمعیت شد. اگر به کشاورزان آب می دادند کار خوبی بود و باعث می شد ساکنان روستاها به شهر مهاجرت نکنند.
انتقال آب و با مدیریت غلط باعث شد که روستاها تخلیه شوند و ساکنان روستاها به شهر مهاجرت کنند و باز آب کم بیاوریم.
*چرا از زمان شیخ بهایی در دوره صفویه دنبال این بودند که انتقال آب بین حوضه ای انجام بدهند و آب را به زاینده رود انتقال بدهند؟
-انتقال آب بین حوضه ای از صدها سال پیش انجام شده است. اما در قرن های گذشته امکانات کم بود. آب کم بود و نیاز داشتند انتقال آب را انجام بدهند. بعضی ها می گویند در قدیم هم تشخیص دادند که سد خوب نیست و بنابراین سد تاسیس نکردند. در حالی که آن موقع امکانات نبود و سیمان نداشتند ولی حتی در دوره قبل از اسلام سد کوچک ساختند. قبلا به سد می گفتند بند.
بند بهمن، اولین سدی است که ساخته شده و مربوط به 2 هزار سال پیش است. این سد را در 35 کیلیومتری جنوب شیراز و در منطقه کوار و روی رودخانه قره آقاج ساختند و با استفاده از سنگ و ملات ساروج. با ایجاد کانالی از آب بند(سد) برای کشاورزی استفاده می کردند.
*شما گفتید که اگر به جایی آب انتقال بدهیم آنجا را خراب می کنیم.
-ما وقتی آب انتقال می دهیم باید بگوییم صرفه جویی کنند. مدیریت ما غلط است و کارها را ناتمام انجام می دهد. رود قزل اوزن از 4 استان می آید و به سد سفیدرود در استان گیلان می ریزد. می خواهند سدهای زیادی روی آن تاسیس کنند. من مخالف این نوع سد ساختن هستم.
ما اول باید ببینیم مردم یک منطقه به درستی از آب استفاده می کنند یا نه. اول باید مردم را تشویق کنیم که کمتر آب مصرف کنند و شیر کم مصرف و دوش کم مصرف به مردم بدهیم و شیر آبیاری قطره ای بدهیم.
آب گرفتن از جای دیگر مثل وام گرفتن است. وقتی که وام بگیریم چون باید بهره آن را بدهیم بیچاره می شویم.
*اگر انتقال بین حوضه ای برای مصرف انسانی باشد و مثلا از سرچشمه های کارون برای یزد و کرمان آب برود از دید شما اشکال دارد؟
-ما اگر آب انتقال می دهیم باید شیر و دوش کم مصرف هم به مردم بدهیم و صرفه جویی در مصرف آب اتفاق بیفتد. این که می گویند بخش کشاوری 92 درصد آب را مصرف می کند درست نیست. در شهر، چمن می کارند و برج می سازند. همه اینها باعث می شود مصرف آب زیاد شود.
اولا 20 درصد از آب تهران برای کشاورزی می رود و در کرج 10 درصد می رود. من قبول دارم که کشاورزان آب را هدر می دهند ولی چطور؟ من خودم در چند روستا زمین کشاورزی دارم. ما الان در هر هکتار 2 تن گندم تولید می کنیم ولی آلمان 13 تن تولید می کند. پس کشاورز ما آب را هدر می دهد. اما در اصل وزارت کشاورزی ما مقصر است.
*بعضی ها می گویند در میزان آب انتقال یافته از سرچشمه های کارون به زاینده رود اغراق شده و آب زیادی وارد خورستان می شود.
-این طور نیست که اغراق شده باشد. الان می خواهند برای شهر کرمان از کوهرنگ آب ببرند. پر آب ترین نقطه ایران، چهار محال و بختیاری است ولی چاه های آب مرکز آن استان یعنی شهرکرد الان آب ندارد و خشک شده.
گفته می شود که در دشت های دنیا معمولا 40 درصد از منابع آبی استفاده می کنند و ما 80 درصد استفاده می کنیم. در حالی که به نظر من اصلا وزارت نیرو نمی داند که چقدر آب زیر زمینی داریم. البته می داند که سطح آب هر سال چقدر پایین می رود. چون چاه است و اگر امسال در 8 متری زمین به آب می رسد ولی سال دیگر در عمق 10 متری به آب می رسد.
الان وزارت کشاورزی، چاه های آب غیر مجاز را تعطیل می کند. چاه های مجاز که پروانه دارند هم باید به میزان نصف قبلی آب برداشت کنند. اما فرض کنیم حتی میزان برداشت آب را به یک سوم کاهش بدهیم ولی برای این که میزان تولید کشاورزی پایین نیاید ماشین آلات کشاورزی و بذر اصلاح شده به کشاورزان بدهند و کشاورزان ما به جای 2 تن گندم می توانند 10 تن گندم در هر هکتار تولید کنند.
اگر در استرالیا میزان برداشت آب چاه را کم می کنند در عوض آن وزارت کشاورزی به کشاورزان بذر اصلاح شده می دهد و محصول تولیدی مثلا 2 برابر می شود ولی در ایران وزارت نیرو میزان برداشت آب چاه را کم می کند و کار دیگری انجام نمی دهد.
*وزیر نیرو گفته است که آب انتقالی از طریق انتقال بین حوضه ای فقط باید به مصرف انسانی برسد.
-در دهه های قبل در برخی مناطق ایران دستگاه آب شیرین کن داشتیم ولی از طریق لوله کشی آن آب را به مردم نمی دادند. مردم آب را با گالن برای خوردن به خانه می بردند. اما الان اگر آب به جای دیگر انتقال بدهیم ممکن است صرف کارواش شود یا خیابان را با آن شستشو می دهند.
*سدهایی که روی کارون و کرخه تاسیس شده است اگر حق آبه رودها و تالاب های پایین دست را بدهند چقدر تاثیر دارد در این که بیابان زایی اتفاق نیفتد؟
-همه این آب ها به تالاب ها می ریخت. تالاب ها حوضه انتهایی رودها هستند. همه تالاب ها حق دارند آب دریافت کنند. موقعی که سد ساختند اگر سهم تالاب ها را می دادند هم تالاب داشتیم هم کشاورزی داشتیم و هم شهر داشتیم و هم صنعت. اما الان با آب سدی مثل سد زاینده رود فقط می توانیم به مردم آب بدهیم. اعلام شده که اولویت با مصرف شرب است.
به نظر من، امکان احیای تالاب های داخلی وجود ندارد. چون آب نیست. اگر بارندگی زیادی اتفاق بیفتد می توانند به تالاب ها آب بدهند. برای مثال برخی افراد می گویند سد کرخه خوب نیست. اما اگر سد کرخه نبود با بارندگی امسال و بر اثر سیل، نصف خوزستان نابود شده بود. وقتی سد کرخه پر شد دریچه های آن را باز کردند و آب به هورالعظیم رفت. سد کرخه داشت می شکست و مجبور شدند دریچه های سد را باز کردند و در نتیجه آب به تالاب رفت.
نظریه جدید من با توجه به کمبود آب این است که سهم آب کشاورزی را نصف یا حتی یک سوم کنیم و مصرف آب شهری و صنعت را نصف کنیم. چون آب نیست. اگر این کارها را انجام ندهیم آب تمام می شود ولی اگر آب بخش کشاورزی را نصف کردیم کشاورز نباید ضرر کند و اگر مصرف آب شهری را کم کردیم مردم باید بتوانند به خوبی زندگی کنند و مساله ای هم پیش نیاید.
دولت باید بذر خوب و اصلاح شده و کود خوب به کشاورز بدهد که اگر آب بخش کشاورزی کم شد حتی میزان تولید محصولات کشاورزی چند برابر شود و کشاورز هم ضرر نکند.