ماهان شبکه ایرانیان

بررسی فیلم‌های گیرمو دل تورو از بدترین تا بهترین ـ قسمت دوم

گیرمو دل تورو Guillermo del Toro مانند تمام کارگردانان نظریه‌پرداز، تمایل به تفرقه‌اندازی دارد. علی‌رغم شخصیت جذاب، خونگرم و اجتماع‌گرایش، فیلم‌های او می‌تواند طرفدارانش به دو گروه تقسیم کند؛ کسانی که فکر می‌کنند او یک نابغه است که عشق عمیق به سینما و به‌خصوص هیولاها را به وجود می‌آورد؛ و کسانی که فکر می‌کنند او بیشتر در پی تولیدات پرشکوه و جلال است که توانایی قرار دادن عناصر متضاد کنار هم را دارد اما کمتر قادر به ارائه یک داستان جذاب است.
من با دسته اول همراهم؛ مشتاقانه در انتظار فیلم‌های جدیدش و غرق شدن در دنیایی که می‌سازد.
اکنون که فیلم جدیدش «شکل آب» The Shape of Water بر پرده‌های سینماست، به عقب برگشتم و همه‌ی فیلم‌هایش را از بد به خوب رتبه‌بندی کرده‌ام. نظرات خود را با ما به اشتراک بگزارید و بگویید که شما فیلم‌هایش را چگونه رتبه‌بندی می‌کردید.
5 ـ «قله‌ای به رنگ خون» Crimson Peakعاشق این هستم که دل تورو دختر تین‌ایجر درون خود را با یک داستان عاشقانه گوتیکی سر شوق بیاورد. گرچه «قله‌ای به رنگ خون» بیشتر به عنوان یک فیلم ترسناک ارائه شده است اما قلب داستان درباره یک رابطه عاشقانه آزار دهنده است بین ادیث کوشینگ (با بازی میا واشیکوفسکا) و توماس شارپ (با بازی تام هیدلستون) و با حضور خواهر توماس لوسیل (جسیکا چستین) به عنوان پای سومِ فریبکار رابطه. بله یک خانه تسخیر شده و روح‌های در فیلم وجود دارند اما آنچه فیلم واقعاً به نمایش می‌گذارد کاوش در وحشت‌های عشق است.
یافتن چیزی ترسناک در چیزی که نیک است ممکن است عجیب به نظر برسد اما دل تورو کاری می‌کند این موضوع از طریق نقطه دید رابطه پیچیده و ناخوشایند بین توماس و ادیث به خوبی کار کند. عناصر عاشقانه داستان ممکن به خوبی خود را نشان ندهند اما عناصر وحشتناک همیشه به خوبی عمل می‌کنند و به فیلم شخصیتی وحشتناک و منحصر به فرد می‌دهند.
4 ـ «پسر جهنمی 2: ارتش طلایی» Hellboy II: The Golden Armyبه نظر می‌رسد که فیلم «پسر جهنمی» همیشه قرار بوده که شخصیت قرمزرنگ و بزرگش در جلو مرکز داستان باشد و توسط شخصیت‌های رنگارنگ بیشتری احاطه شود. این فیلم کاملاً عشق دل تورو به هیولاهای بزرگ و عجیب را ارضا می‌کند بدون آنکه ذره‌ای از طنز فیلم اول را از دست بدهد. فیلم کمی در میان مخلوط سوپرهیروهای سال 2008 گم می‌شود (در همان تابستانی به اکران درآمد که «شوالیه تاریکی» و «آیرون‌من» هم اکران شدند) اما این فیلمی است که واقعاً ارزش دوباره دیدن را دارد حتی اگر دانستن این نکته که پسر جهنمی 3 هرگز ساخته نمی‌شود برایتان ناراحت کننده باشد.
آنچه باعث می‌شود «پسر جهنمی 2: ارتش طلایی» به خوبی کار کند این است که زیر مسائل کامیک بوکی‌اش، شما فیلمی دارید که به شکل جدی جایگاه ماورا الطبیعه را در دنیا مدنظر می‌گیرد. در حالی که اولین فیلم باید توضیح می‌داد که شخصی به نام “هِل بوی ” در مقابل افرادی است که قدرت‌های فرا طبیعی را علیه انسانیت استفاده می‌کنند و در جبهه‌ی ما می‌جنگد، در «ارتش طلایی» با درگیری بسیار پیچیده‌تری مواجه هستیم. ما نمی‌توانیم کاملاً از پرنس نُوادا متنفر باشیم حتی با این‌که آنتاگونیست داستان باشد. ما فقط نگران این نیستیم که اگر قهرمانان ما ببازند چه می‌شود، به عواقب بردنشان هم فکر می‌کنیم. این فیلمی غنی‌تر و متفکرانه‌تر است که هرگز رد کاراکترهای خارق‌العاده‌اش را گم نمی‌کند.
3 ـ «شکل آب» The Shape of Waterبه راحتی بهترین فیلم انگلیسی‌زبان دل تورو تا به کنون است. «شکل آب» کامل‌ترین ترکیب از حساسیت‌های ژانری دل تورو و رمانتیسم عاری از شرمش است. این فیلمی است که علی‌رغم قرارگیری فضایش در دوران جنگ سرد، کاملاً بد زمان به نظر می‌رسد. این به لطف چگونگی برخوردش با موضوع فیلم است؛ یعنی قدرت عشق که به ضدیت با آنچه معمول است برمی‌خیزد. به جای تلاش برای زرنگی کردن یا پیشی گرفتن از هر تردید و بدبینی که در مقابل یک داستان عاشقانه بین یک زن لال (با بازی سالی هاوکینز) و یک موجود دریایی شبه انسان (داگ جونز) به وجود می‌آید، دل تورو رویکردی با حداکثر قاطعیت به آن دارد و پیروز هم می‌شود.
به همچنین دیدن اجرهای عالی از سالی هاوکینز و مایکل شنون، طراحی تولید بی‌نظیر و موسیقی دوست‌داشتنی فیلم را تبدیل به یک شگفتی می‌کند. این فیلمی است که مردم متوانند تنها درباره شکل استفاده از رنگ سبز در آن مقاله بنویسند. در کل این پروژه حس می‌شود که دل تورو اوج کار خود قرار دارد، به طور کامل و بی‌مهابا بر احساساتش سرمایه‌گذاری. این همچنان به شکل کامل و قابل‌تشخیصی فیلم اوست؛ اما به همچنین شبیه کار کسی به نظر می‌رسد که به وضوح به عنوان یک فیلم‌ساز رشد کرده است.
2 ـ «ستون فقرات شیطان» The Devil’s Backbone«ستون فقرات شیطان» کاملاً تعادل بی‌محابای احساسات و وحشتِ مختص کارهای دل تورو را دارد. این فیلمی است که ترسی از این دارد که برای یافتن لحظاتی به‌غایت زیبا، رو به زشتی بیاورد. فیلم داستان کارلوس (با بازی فرناندو تیلوه) را دنبال می‌کند که فرزند یک در طول جنگ داخلی اسپانیا پس از یتیم شدن به یک مدرسه شبانه‌روزی دور افتاده سپرده می‌شود و آنجا به شبح ترسناک پسربچه‌ای دیگر برخورد می‌کند که او را به سمت رمز رازی هدایت می‌کند که سرپرستان آنجا را دربر گرفته.
همدلی زیادی برای کاراکترها در این فیلم وجود دارد. نه فقط کاراکترهایی که “خوب ” هستند بلکه برای تمام کسانی که رنج‌های در طول جنگ متحمل شده‌اند. حتی خاسینتوی نفرت‌انگیز (با بازی ادواردو نوریِگا) به نوعی قابل ترحم است. دل تورو هرگز به دام ملودرام یا شیداییِ دردناک نمی‌افتد چون او غم و اندوهی که در کاراکترها و محیطشان نشست کرده است را درک می‌کند. این فیلمی است که می‌فهمد مردم چگونه در دام اعمال خود، رویدادهای جهانی و احساساتشان گرفتار مشوند. این فیلمی متأثرکننده است که هم زیبا و در عین حال وحشتناک است.
1 ـ «هزارتوی پن» Pan’s Labyrinthاین فیلم هنوز هم شاهکار دل تورو به حساب می‌آید، «هزارتوی پن» نقطه اوج دل تورو است. این تاریک‌ترین داستان پریان، ماجرای اوفلیا (ایوانا بارکِرو) دختر جوانی است که از خانه رانده شده. او با فان (داگ جونز) برخورد می‌کند، موجودی جنگلی که او را به اتمام سه وظیفه متعهد می‌کند تا او بتواند به عنوان یک پرنسس در زندگی‌ای تازه تجسم پیدا کند.
در این فیلم تنها دو راه فرار از رنج‌ها و وحشت دنیا وجود دارد؛ تخیل و مرگ. در حالی که موضوعی بشدت تیره و سنگین است، دل تورو از طریق فروتنی، ظرافت و رحمتش هرگز به دام غم و باتلاق افسردگی نمی‌افتد و این به‌پاس طراحی خیال گونه، خط داستانی اندیشمندانه و کاراکترهای شگفت‌انگیز است. «هزارتوی پن» فیلمی پیچیده، جسورانه و مرعوب کننده است؛ و به همچنین کاملاً حاکی از این است که چرا هر کدام از فیلم‌های دل تورو دلیلی برای سرور است.
منبع: سایت collider.com نویسنده:  MATT GOLDBERG

کپی برداری و نقل این مطلب به هر شکل از جمله برای همه نشریه‌ها، وبلاگ‌ها و سایت های اینترنتی بدون ذکر دقیق کلمات “منبع: بلاگ نماوا” ممنوع است و شامل پیگرد قضایی می شود.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان